یک پوزش؛ بهای ۱۸روز عمر انسان!
سید جلال فیاضی در خبرآنلاین نوشت:
یک ساعت قبل از پرواز و پس از چند ساعت بازدید نمایشگاه مطبوعات به فرودگاه مهرآباد آمدم؛ زمان تشریفات پرواز و انتظار برای سوار شدن به هواپیما!
به اجتماع پرشور اهالی مطبوعات و تلاش بیوقفه خبرنگاران برای جذب بازدید کنندگان به غرفه ها و گفتگو با آنها و شعار زیبای نمایشگاه فکر میکردم؛ «آزادی مسئولانه»!
در این اندیشه بودم تا در مورد نمایشگاه و آزادی مسئولانه بنویسم که صدای یکی از مسافران توجه همه منتظران را به خود جلب کرد؛ یک شهروند کرمانی با چند دقیقه تاخیر به پروازی رسیده بود که هنوز ۲۰ دقیقه برای پرواز فرصت داشت اما انتقال مسافران تعطیل شده بود واصرار او هم ناکام ماند. اگر چه دلم برای این مسافر جا مانده سوخت اما شک نیست که نظم بیش از حد هواپیمایی ماهان میتوانست تحسین برانگیز باشد. اما ناگهان نکتهای نظرم را جلب کرد؛ پرواز کرمان ساعت ۲۳ و چهل دقیقه بود و پرواز من به مشهد ساعت ۲۳ و سی دقیقه . من هنوز در سالن انتظار بودم و مسافر کرمانی با وجود ۲۰ دقیقه به زمان پرواز به جرم چند دقیقه تاخیر از سفر بازماند! حال باید منتظر تاخیر پرواز خودم میبودم. در ۶ماه گذشته معمولا هر زمان مسافر پروازهای ماهان بودهام یک تاخیر یکی دو ساعته را تجربه کردهام ولی باز هم تنبیه نشدهام و مسافر همین پروازم!
سرانجام هواپیما آماده پرواز شد و مهماندار طبق روال همیشگی از اینکه پرواز با تاخیر انجام میشود پوزش خواست؛ ساعت ۴۰ دقیقه بامداد است و ۷۰ دقیقه تاخیر داریم که با احتساب ۳۶۰ مسافر هواپیما، مجموعا معادل ۱۸ روز عمر یک انسان، وقت ما تلف شده است. از خودم پرسیدم آیا بهای ۱۸ روز عمر انسان فقط یک «پوزش» است! و اندیشیدم که روزانه چند ماه از عمر هموطنانم در تاخیر پروازها تلف میشود؟ فراتر از آن، روزانه چند سال عمر مردم در ترافیک کلان شهرها از بین میرود؟! ویا چند قرن از عمر مسئولان در همایشها، کنفرانسها و مراسمی- که چندان ثمری هم برای کشور ندارد-تلف می شود؟!
بهراستی، چگونهاست که عمر انسانها در برنامهریزیهای کشور اینقدر بیارزش شده است؟ تلف شدن عمر انسانهایی که میتوانند منشا ثمرات و برکات بسیار ارزشمندی برای کشور باشند، چه سرمایهی گرانبهایی، از کشور هدر میدهد؟ این تاخیرها و تلف شدن وقتها چه آثار روانی بر روی مردم دارد و رفتارهای اجتماعی را تحت تاثیر قرار میدهد؟
ازنوشتن درباره «آزادی مسئولانه» منصرف شدم!
یک ساعت قبل از پرواز و پس از چند ساعت بازدید نمایشگاه مطبوعات به فرودگاه مهرآباد آمدم؛ زمان تشریفات پرواز و انتظار برای سوار شدن به هواپیما!
به اجتماع پرشور اهالی مطبوعات و تلاش بیوقفه خبرنگاران برای جذب بازدید کنندگان به غرفه ها و گفتگو با آنها و شعار زیبای نمایشگاه فکر میکردم؛ «آزادی مسئولانه»!
در این اندیشه بودم تا در مورد نمایشگاه و آزادی مسئولانه بنویسم که صدای یکی از مسافران توجه همه منتظران را به خود جلب کرد؛ یک شهروند کرمانی با چند دقیقه تاخیر به پروازی رسیده بود که هنوز ۲۰ دقیقه برای پرواز فرصت داشت اما انتقال مسافران تعطیل شده بود واصرار او هم ناکام ماند. اگر چه دلم برای این مسافر جا مانده سوخت اما شک نیست که نظم بیش از حد هواپیمایی ماهان میتوانست تحسین برانگیز باشد. اما ناگهان نکتهای نظرم را جلب کرد؛ پرواز کرمان ساعت ۲۳ و چهل دقیقه بود و پرواز من به مشهد ساعت ۲۳ و سی دقیقه . من هنوز در سالن انتظار بودم و مسافر کرمانی با وجود ۲۰ دقیقه به زمان پرواز به جرم چند دقیقه تاخیر از سفر بازماند! حال باید منتظر تاخیر پرواز خودم میبودم. در ۶ماه گذشته معمولا هر زمان مسافر پروازهای ماهان بودهام یک تاخیر یکی دو ساعته را تجربه کردهام ولی باز هم تنبیه نشدهام و مسافر همین پروازم!
سرانجام هواپیما آماده پرواز شد و مهماندار طبق روال همیشگی از اینکه پرواز با تاخیر انجام میشود پوزش خواست؛ ساعت ۴۰ دقیقه بامداد است و ۷۰ دقیقه تاخیر داریم که با احتساب ۳۶۰ مسافر هواپیما، مجموعا معادل ۱۸ روز عمر یک انسان، وقت ما تلف شده است. از خودم پرسیدم آیا بهای ۱۸ روز عمر انسان فقط یک «پوزش» است! و اندیشیدم که روزانه چند ماه از عمر هموطنانم در تاخیر پروازها تلف میشود؟ فراتر از آن، روزانه چند سال عمر مردم در ترافیک کلان شهرها از بین میرود؟! ویا چند قرن از عمر مسئولان در همایشها، کنفرانسها و مراسمی- که چندان ثمری هم برای کشور ندارد-تلف می شود؟!
بهراستی، چگونهاست که عمر انسانها در برنامهریزیهای کشور اینقدر بیارزش شده است؟ تلف شدن عمر انسانهایی که میتوانند منشا ثمرات و برکات بسیار ارزشمندی برای کشور باشند، چه سرمایهی گرانبهایی، از کشور هدر میدهد؟ این تاخیرها و تلف شدن وقتها چه آثار روانی بر روی مردم دارد و رفتارهای اجتماعی را تحت تاثیر قرار میدهد؟
ازنوشتن درباره «آزادی مسئولانه» منصرف شدم!
گزارش خطا
آخرین اخبار