در لیبی چه کسی با چه کسی میجنگد؟
1 16 اکتبر سال جاری میلادی، شیخ محمدبن زاید ولیعهد ابوظبی دیداری از الجزایر داشت. او در آنجا با «عبدالعزیز بوتفلیقه» رییسجمهور این کشور ملاقات کرد. درحالی که ریاستجمهوری الجزایر میگفت این دیدار در چارچوب «تلاش دو کشور دوست برای تحکیم روابط برادرانه و همکاری در همه زمینهها» بوده است، گزارشهای مطبوعاتی بیانگر آن بود که موضوع اصلی این دیدار، بحران لیبی بوده است. روزنامه «الحیات» چاپ لندن در اینباره مینویسد گفتوگوهای یادشده برای آمادهسازی الجزایر بهمنظور برگزاری یک کنفرانس پیرامون لیبی بوده است؛ نشستی که الجزایر فراخوانش را داده و میخواهد میزبان آن باشد. به نوشته این روزنامه، امارات قصد داشت علت رویکرد الجزایر و طرفهایی را که باید دعوت شوند، بداند.
این دیدار یکروزه، یکی از کلیدهای فهم اوضاع در لیبی است. زیرا قبل از هرچیزی این سوال را مطرح میکند که انگیزه «ابوظبی» برای سردرآوردن از کنفرانسی که قرار است در الجزایر پیرامون لیبی برگزار شود، چیست؟ آنهم تا این حد که ولیعهد این کشور به الجزایر پرواز میکند تا به کنه قضیه پی برد. (بد نیست بدانید که بوتفلیقه طی سالهای 1981 الی 1987 دوران تبعید خود را در امارات گذرانده بود). این دیدار البته میتواند بلافاصله داستان هواپیماهای اماراتی را که در اواخر ماه آگوست سال جاری به بمباران برخی مواضع نظامی در طرابلس پایتخت لیبی اقدام کردند به ذهن متبادر کند. این خبری بود که روزنامه نیویورکتایمز آن را نقل کرد و خبرگزاری فرانسه نیز آن را تکرار و منابع وزارت دفاع آمریکا نیز بعدها تایید کردند.
در پشت این خبرها اطلاعات دیگری منتشر شد که از نقش محوری «ابوظبی» در لیبی نه به صورت تنها، بلکه در چارچوب ائتلاف مصر و عربستان سعودی حکایت دارد. این درواقع رویکردی جدید در سیاستهای سنتی شیخ زاید، بنیانگذار امارات متحده تلقی میشود که همواره دوست داشت امارات نقشی آشتیجویانه و به دور از اردوکشیهای عربی داشته باشد. (روزنامه «الحیات» با انتقاد از حملات هوایی امارات، در یک تحلیل نوشت که هواپیماهای اماراتی در شرایطی هزاران مایل را طی کردند تا بتوانند طرابلس را بمباران کنند، که هواپیماهای اسراییلی هرروزه غزه را بمباران و خانههای مردم آنجا را بر سر ساکنانش ویران میکنند).
پسزمینههای این دیدار، البته ما را به ائتلافی رهنمون میکند که «ابوظبی» نیز در آن نقش رهبریکننده داشته و درواقع از یکی از طرفهای نزاع حمایت میکند. طرفی که در قامت یک سرگرد بازنشسته به نام «خلیفه حفتر» ظاهر شده و در «طبرق» اردو زده است. این درحالی است که الجزایر میکوشد نقش میانجی را برعهده گرفته و دعوت به گفتوگوهایی کند که همه طرفهای نزاع در آن مشارکت داشته باشند. دولت تونس نیز از این ابتکار عمل حمایت میکند. الجزایر در مجموعه کشورهای ششگانه همسایه لیبی تا حدودی خود را مسوول حل این پرونده سیاسی میداند. در این پسزمینه، همچنین میشود دریافت درحالی که ابوظبی و عربستان و مصر از اردوگاه ژنرال «حفتر» و گروه او دفاع میکنند، قطر از طرفهای دیگری در این نزاع دفاع میکند. گروه نخست در پشت مجلس نمایندگان منتخب لیبی قرار دارد که در «طبرق» تجمع کرده است. (در انتخابات مجلس نمایندگان تردیدهایی وجود داشت و برای همین به دادگاه قانون اساسی سپرده شد که باید تا اواخر این ماه درباره آن داوری کند)
2 در لیبی چه کسی با چه کسی میجنگد؟ یا هرطرف از دیگری چه میخواهد؟ پاسخ این پرسشها آسان نیست. زیرا بخش تاریک ماجرا بسیار بیشتر از بخش آشکار آن است. درست است که حمله هواپیماهای اماراتی به طرابلس و دیدار ولیعهد ابوظبی به معنای اعلام علنی نقش منازعات منطقهای در حوادث لیبی است، اما هنوز ما دقیقا نمیدانیم که پشتپرده چه میگذرد و تنها اطلاعات ما در حد خبرهایی است که برخی از آنها نیز قابل تایید نیست.
زمانی که ژنرال خلیفه حفتر در تاریخ 21/5/2014 کودتای خود را علیه دولت اعلام کرد، بیانیه او از کانال العربیه پخش شد؛ یعنی شبکهای که وابسته به عربستان سعودی است و در دوبی استقرار دارد. استفاده از تریبون مهم سعودی برای چنین کاری نمیتواند تصادفی باشد و نمیتوان آن را تنها یک رقابت رسانهای تلقی کرد. این درواقع پیام عربستان و تاکید بر نقش ائتلافی است که از آن مرد حمایت میکند. همچنین، برخی اطلاعات حکایت از آن دارد که فرماندهان غیرنظامی اطراف ژنرال حفتر هم در ابوظبی تعیین شدهاند. این درحالی است که طرفهای دیگر هم برای خود در دوحه (پایتخت قطر) اتاق عملیات تشکیل دادهاند. اینروزها اگر بخشی از رسانههای عربی، سخنگوی دولتهای ائتلاف طرفدار آن ژنرال بازنشسته و گروه او شده و از موفقیتهای نظامی او علیه «شبهنظامیان تروریست» در بنغازی صحبت میکنند، تریبونهای دیگر عربی از بازگشت ضدانقلاب صحبت میکنند و جزییات عملیات تروریستی شبهنظامیانی را شرح میدهند که تحتعنوان «صحوات = شوراهای بیداری» تشکیل شده و مجموعهای مرکب از عناصر قبایلی و تعدادی از زندانیان و طرفداران قذافی در آنها فعالیت میکنند. این همکاری در برنامههای العربیه که طرفدار ژنرال حفتر است کاملا به چشم میخورد. وقتی شما به کانال الجزیره هم نگاه کنید میتوانید شرح اقدامات طرف دیگر را ببینید؛ تا حدی که تصور میشود هرکدام از این کانالها حوادث یک کشور مجزا را روایت میکنند. حال آنکه یک نبرد واحد در جریان بوده و هرطرف از زاویه دید خود و به نحوی که خود میخواهد، آن را روایت میکند.
نکته مهم آنکه گروکشی آشکاری در گفتمان رسانههای عربی به وضوح دیده میشود. رسانههای غربی تا حد زیادی از این محدودیتها خود را رهانیدهاند. از این رو میتوان به کمک آنها درک بهتری از سیر حوادث لیبی داشت و دراختیار مخاطب قرار داد. یک نمونه از اینها مقالهای تحت عنوان «اشتباهات تحلیل بحران لیبی» نوشته پاتریک حایمزاده دیپلمات سابق فرانسوی بود که در پایگاه « اوریان 21» در تاریخ ششم آگوست گذشته منتشر شد. یکی از مهمترین نکاتی را که این فرد مورد انتقاد قرار داده بود، اینکه نزاع بین این دو اردوگاه را برخی نبرد بین نیروهای اسلامگرا و لیبرال معرفی میکنند حال آنکه این سادهکردن مساله و درهمآمیختن حقایق آن است. وی از این حیرت کرده بود که اردوگاه افسران سابق ارتش قذافی و سیاستمداران اطراف او امروزه بهعنوان اردوگاه «لیبرالها» توصیف میشود حال آنکه بهگفته او همه رهبران این اردوگاه جزو کسانی هستند که قانون «عزل سیاسی وابستگان به نظام سابق» شامل آنها میشود و آنها بهلحاظ قانونی از ایفای هرگونه نقش در زندگی سیاسی مردم لیبی بعد از انقلاب منع شدهاند.
اما انقلابیونی که سرسختانه برای دموکراسی جنگیده و بر نظام دیکتاتوری قذافی غلبه کردند، امروزه بهعنوان اسلامگرایان تندرو و تروریست معرفی میشوند. حال آنکه بهنظر او هرچند در ائتلاف انقلابیون تعدادی نیروهای اسلامگرا نیز حضور داشته باشند، اما اکثریتشان را تشکیل نمیدهند. او در اینباره از ائتلاف مصراته مثال میزند که علیه حفتر و گروهش میجنگد و میگوید هسته اصلی این ائتلاف را چهرههای مردمی محلی و بازرگانان تشکیل میدهند. تحلیلهای جالب توجه دیگری نیز وجود دارد که این درگیریها را به منازعات قدیمی بین شمال و جنوب نسبت میدهند؛ یا بین کسانی که تبارشان به سواحل و شهرها برمیگردد و کسانی که تباری بدوی دارند.
3 در پس پشت بحران لیبی چندعامل خودنمایی میکند. برای مثال اینکه راس نظام قذافی سرنگون شد اما افرادش همچنان در جایگاههای خود مستقر هستند. رییس شورای انتقالی، وزیر دادگستری حکومت قذافی بود. نخستوزیر یا رییسدفتر اجرایی این شورا، رییس شورای برنامهریزی نظام قذافی بود و... نتیجه اینکه دولت برآمده از انقلاب با نظام گذشته قذافی پهلوبهپهلوی هم کار میکردند و این تشکیلات ناهمگون قدرت نمیتوانست استمرار داشته باشد و مردمانی را که انقلاب کرده بودند، راضی کند؛ بهخصوص ساکنان مناطق شرقی کشور که بعد از انقلاب هم از سوی افسران نظام قذافی اداره میشدند. بهدلیل عدمرضایت از انقلاب بود که گروههای مسلح قبایلی به صحنه آمدند؛ بهخصوص در منطقه الجبل الغربی که قبایل زنتان در آنجا اسکان داشتند. دستگاههای اطلاعاتی گزارش میدهند بین این قبایل و برخی از کشورهای فعال در لیبی و در مقدمه آنها فرانسه و امارات ارتباطاتی وجود دارد. برای همین، ابتدا پیشنهاد کنفرانسی با حضور قبایل در بریتانیا شد و زمانی که انگلستان از آن استقبال نکرد، به ایتالیا پیشنهاد و در نهایت این کنفرانس در امارات تشکیل شد.
از آن زمان بود که قبایل زنتان به سلاحی برنده برای برخورد با انقلابیون تبدیل شدند و چهرههایی که رویکردهای اسلامی و انقلابی را نمیپذیرفتند، در کنار آنان قرار گرفته و رفتهرفته رقابت بین دوگروه مجزا پیرامون نحوه اداره کشور به وجود آمد. این رویکردها در ابتدا سیاسی نبود، بلکه بیشتر ماهیت مدنی و لیبرال داشت اما با ورود ژنرال حفتر و گروهش این کشمکشهای سیاسی به یک نزاع مسلحانه تبدیل شد. حفتر از کمکهای خارجی برخوردار است و در جایی قرار گرفته که ارسال این کمکها از طریق دریا برایش آسان خواهد بود.
4 تحولاتی نیز که در مصر رخ داد بازتاب گسترده و نیرومندی در لیبی داشت. زمانی که ژنرال حفتر کودتای خود را شروع کرد گروههای انقلابی را متهم به تندروی و تروریسم کرد. او برای پاکسازی لیبی از تروریستها فراخوان داد. طرف دیگر نیز که از انقلاب حمایت میکند برای خود ریشههای فعالی دارد. اینها در جریان مبارزه علیه نظام قذافی تجاربی به دست آوردهاند. طبعا خواهند توانست طرابلس را بگیرند و نیروهای حفتر را به شکست بکشانند.
در حال حاضر، نیروهای انقلابی که بر خود نام «فجرلیبی» گذاشته و در حاشیه طرابلس حضور دارند، توانستهاند بر دومنطقه میانی و غربی این شهر و اغلب منطقه الجبلالغربی مسلط شوند. شورای انقلابیون بنغازی همچنان در دفاع از شهرشان ثابتقدم هستند. اما نیروهای حفتر بر منطقه الجبلالاخضر در ابتدای طبرق تسلط دارند و تلاش میکنند دایره قدرت خود را گسترش دهند. مناطق نفتی غرب اجدابیا و شرق سرت هم تحت سیطره نیروهای بیطرفی است که در هیچیک از این نبردها شرکت نمیکنند. تاکنون فراخوانهایی برای آتشبس و اجرای گفتوگوی متقابل مطرح شده و برناردینو لیون فرستاده سازمانمللمتحد نیز میکوشد این تلاشها را به نتیجه برساند. کمااینکه طرح الجزایر نیز تا حدودی توانسته است به آرامکردن این اوضاع کمک کند. اما ابعاد منطقهای این بحران امر مهمی است که به ناکامماندن طرحهای میانجیگرانه منجر میشود و اجازه نمیدهد طرفها به یک آشتی ملی دست یابند. موج ضدانقلابهای عربی در منطقه عامل مهمی تلقی میشود که قصد دارد سرنوشت این نزاع را نه از طریق گفتوگو و بحث و مناظره یا تبعیت از راهحلهای میانجیگرایانه، بلکه تنها از طریق سلاح حل کند؛ بهخصوص که این موج ضدانقلابهای عربی در تعدادی از کشورهای دیگر نیز به موفقیتهایی دست یافته و توانسته است نیروهای لیبرال و مدنی را از انقلاب جدا کند. برای همین به ادامه راه خود کاملا مطمئن بوده و تحت هیچ شرایطی حاضر به توقف یا بازگشت نیست. حال در اثر این سیاستها چه تعداد انسانهای بیگناه کشته و چه شهرها و کشورهایی ویران میشوند، خدا میداند.
منبع: روزنامه شرق
گزارش خطا
نظر شما
آخرین اخبار