یادداشت/ حیدر سمیر کرم

برای سربازان وطن؛ "تیم مذاکره کننده هسته‌ای"

نکته ای که این بزرگواران در سخنرانی هایشان مطرح می ساختند، استفاده از مبحث قیام عاشورا و بالاخص جمله پرمعنای "هیهات منا الذله"ی امام حسین علیه السلام بود
کد خبر: ۳۱۹۸۴
تاریخ انتشار: ۱۸ آبان ۱۳۹۳ - ۲۳:۳۲
صدای ایران؛ حیدر سمیر کرم- امسال عزاداری ایام محرم مصادف شد با روز سیزده آبان و تسخیر سفارت امریکا توسط دانشجویان پیرو خط امام، از این رو به رسم سالهای گذشته در برابر سفارت این کشور راهپیمایی شکل گرفت و سخنران آن روز حجه السلام پناهیان، در فرازهایی از سخنان خویش با تکیه بر واژه عقل و قیام عاشورا مذاکرات هسته ای و عملکرد تیم مذاکره کننده را زیر سئوال برد و به نوعی با استفاده از روزهای محرم، درستی روند حرکت دولت در زمینه سیاست خارجی را مورد پرسش قرار داده و به تبع ایشان سخنرانان هم فکرشان نیز در این روزها، سخنانی در همین وصف بر زبان آوردند.

نکته ای که این بزرگواران در سخنرانی هایشان مطرح می ساختند، استفاده از مبحث قیام عاشورا و بالاخص جمله پرمعنای "هیهات منا الذله"ی امام حسین علیه السلام بود.

هم از این منظر در این نوشته بنا داریم تا با سیری در تاریخ اسلام، دریابیم پیامبر و ائمه علیهم السلام چگونه با دشمنان خویش، برخورد می کردند؟ واقعه عاشورا آیا رخدادی دفعی و ناگهانی بود؟ و یا دارای مقدمات وموخراتی است؟ ودیگر اینکه قیام عاشورا در چه فضایی شکل گرفت؟ وچرا دیگر ائمه هدی دست به عملی مثل قیام امام حسین نزدند؟

دست یافتن به این پرسشها، وضعیت ما را  بعنوان شیعیان آن بزرگواران در زمان حال بهتر روشن می سازد و به این جواب بهتر دست می یابیم که آیا مذاکرات امروزی ما چقدر با مفاهیم اصلی اسلام وسیره نبوی وعلوی نزدیکتر است.

شاهد اول: سال ششم هجرت پیامبر با تحلیل شرایط گوناگون تصمیم می گیرند که به حج بروند، لذا دستور حرکت به سوی مکه را می دهند و با هزار وچهارصد یا هزار وهشتصد نفر به حج می روند. قریشان مطلع می شود و نمایندگانی نزد پیامبر می فرستند که هدف ایشان را از این مسافرت دریابند. پیامبر به آنها فرمود: (من برای جنگ نیامده ام، آمده ام خانه خدا را زیارت کنم).

قریش برای منصرف کردن پیامبر و یا تحریک مسلمانان دست به اقدامات گوناگونی می زند، لیکن پیامبر در مقابل سنگ اندازی آنها دوباره هدف خویش را دوباره بیان کرد و برای نشان دادن حسن نیت خویش نماینده ای برای مذاکره به قریش فرستاد.

و آخر الامر قریش که دید پیامبر حسن نیت دارد، سهیل بن عمرو را برای مذاکره نزد پیامبر می فرستد. در طول مذاکرات سهیل شروط سنگینی برای شکل گیری مذاکرات می گذارد، و مذاکرات متنج به نتیجه می شود و مواد آن در دو نسخه تنظیم می گردد. بنا به نوشته سیره نویسان، پیامبر علی را خواست و دستور داد، که پیمان صلح را به شرح زیر بنویسد:

پیامبر به امیر المومنان فرمود بنویس:(بسم الله الرحمن الرحیم)وعلی نوشت.سهیل گفت:من با این جمله آشنایی ندارم و(رحمان)(رحیم)را نمی شناسم.بنویس باسمک اللهم.یعنی به نام تو ای خداوند.پیامبر موافقت کرد به ترتیبی که سهیل می گوید،نوشته شود وعلی نیز آن را نوشت.

سپس پیامبر به علی دستور داد که بنویسد(هذا ما صالح علیه محمد رسول الله)یعنی این پیمانی است که محمد،پیامبر خدا با سهیل نماینده قریش بست.سهیل گفت:ما رسالت ونبوت ترا به رسمیت نمی شناسیم. اگر معترف به رسالت ونبوت تو بودیم،هرگز با تو از در جنگ وارد نمی شدیم.باید نام خود وپدرت را بنویسی واین لقب را از متن پیمان برداری.

در این نقطه، برخی از مسلمانان راضی نبودند که پیامبر تا این حد تسلیم خواسته سهیل شود، ولی پیامبر خواسته سهیل را پذیرفت.

اما متن پیمان حدیبیه بدین ترتیب بود که:

1-قریش ومسلمانان متعهد می شوند که مدت ده سال جنگ وتجاوز را برضد یکدیگر ترک کنند.

2-اگر یکی از افراد قریش بدون اذن بزرگتر خود از مکه فرار کند واسلام آورد وبه مسلمانان بپوندد،محمد اورا به سوی قریش باز گرداند، ولی اگر فردی از مسلمانان به سوی قریش بگریزد،قریش موظف نیست آن را به مسلمانان تحویل دهد(جالب آنکه در حین نوشتن این توافق پسر سهیل که مسلمان شده بود ودر بند پدر بود از مکه گریخته بود ونزد مسلمانان آمده بود وسهیل با تکیه به همین بند خواهان استرداد فرزندش شد که پیامبر بر خلاف میل باطنی خویش با توجه به تعهد به این توافق پسر سهیل را بازگرداند).

3-مسلمانان وقریش می توانند با هر قبیله ای که خواستند پیمان بر قرار کنند.

4- محمد (ص)ویارانش امسال به مدینه باز می گردند ولی سال آینده برای مراسم حج می آیند و....

شاهد دوم: در طول زندگی تمام ائمه، در رابطه با صلح امام حسن(ع) دیدگاهها و نظرات متفاوتی وجود داشته و صلح ایشان را با قیام امام حسین مقایسه نموده اند، و این سئوال را طرح نموده اند که چرا امام حسن(ع) با معاویه صلح نمود؟و چرا امام حسین (ع) قیام نمود؟ برای دست یافتن به جواب این سئوالات، باید چند مسئله را در رابطه با زمان هر دو امام مد نظر داشت:

اول آنکه با اینکه امام با معاویه صلح نمود ولیکن نه خود ایشان ونه هیچکدام از خاندان ویاران ایشان با معاویه بیعت ننمودند،در صورتیکه حکومت ستمکار دوران امام حسین از ایشان بیعت می خواست(خذ الحشین بالبیعه اخذ شدیدا لیس فیه رخصه).....حسین را بگیر برای بیعت، محکم بگیر،هیچ گذشت هم نباید داشته باشی،حتما باید بیعت کند.

دوم آماده نبودن مردم کوفه در زمان امام حسن است. کوفه در زمان امام حسن، یک کوفه خسته وناراحت، یک کوفه متفرق و مستثنی بود، کوفه ای بود که در آن هزار جور اختلاف عقیده پیدا شده بود. آن چنان وضع داخلی کوفه بد بود که امام حسن خودش از بسیاری از مردم کوفه محترز بود وقتی که بیرون می آمد-حتی وقتی که به نماز می آمد- در زیر لباسهای خود زره می پوشید، برای اینکه خوارج ودست پرورده های معاویه زیاد بودند وخطر کشته شدن ایشان وجود داشت که در دو مورد می خواستند ایشان را ترور کنند.

در صورتیکه در زمان امام حسین به حسب ظاهر مردم اعلام آمادگی نمودند و برای ایشان هزاران نامه نوشتند واعلان یاری ایشان را نمودند.

سوم اینکه معاویه و عملکردش در زمان امام حسن برای مردم ناشناخته بود ودر آن زمان (معاویه)داعیه دار آن بود که می خواهد به کتاب خدا وبه سنت پیغمبر وبه سیره خلفای راشدین صد در صد عمل کند،برای خودش جانشین انتخاب نمی کند و بعد از خودش حکومت به امام حسن وپس از ایشان به امام حسین می رسد.لذا با توجه به این شرایط امام حسن مجبور بود با توجه به فضای مسمومی که وجود داشت با معاویه صلح نماید.

چون زمانی که معاویه قرارداد صلح را سفید امضا می کند وبیان می کند هر آنچه حسن، بعنوان مفاد قرار داد،در قرارداد قرار دهد قبول دارد.اگر امام نمی پذیرفت عملا کیان شیعه به خطر می افتاد.

اما در زمان امام حسین(ع)، دیگر عملکرد معاویه در طول بیست سال بر مردم هویدا شده بود، مردم به چشم خویش دیدند که معاویه به هیچ کدام از مفاد صلح عمل نکرد، نه به کتاب خدا و نه به سیره رسول خدا وخلفای راشدین عمل نمود، و بر خلاف  صلح نامه، فرزندش یزید را که کمترین ویژگیهای یک خلیفه جامعه اسلامی را دارا بود، به عنوان جانشین خود برگزید.

بنابراین طبق اصل امر به معروف ونهی از منکر، امام حسین(ع)وظیفه خویش می دید که در برابر این انحراف آشکار قیام نماید ،تا دین اسلام نجات پیدا کند.

البته باز با توجه به این ویژگیها، امام حسین ده سال از دوران امامتشان در دوران حکومت معاویه بود،وبر پیمان برادر با معاویه وصلحنامه منعقد شده پایدار ماند وخلاف عهد وپیمان عمل نکرد، با اینکه در نامه ای به معاویه ماهیت اورا افشا می کند وسخت بدو می تازد، اما پیمان بسته شده را پاس داشت وبه اوچنین می نویسد: (من اکنون در پی نبرد و کارزار، و مخالفت آشکار با تو نیستم، و به خدا سوگند پیکار با تورا [به سبب پیمان بسته شده] کنار گذاشته ام).

نتیجه:
با کمی مطالعه در سیره پیامبر وائمه الهدی، چیزی که نمود دارد آن است که آن بزرگواران تا آنجا که امکان دارد در مسیر مدارا حرکت کرده اند و چناچه حتی مصلحت حکم کند می توان با کافرین صلح کرد.

با نگاه به روند حرکت قیام عاشورا می بینیم که امام بارها با عمر بن سعد مذاکره نیز می نماید و حتی در این مذاکرات طرفین به توافق می رسند که عمر بن سعد در نامه ای به پسر زیاد می نویسد (خدا را شکر که فتنه آرام گرفت وجنگ بر نخاست حسین حاضر است یکی از سه راه را بپذیرد:1-به مکه رود وچون یکی از مسلمانان زندگی کند 2-به سرزمینی جز حجاز وعراق برود 3-به شام برود وبا یرید بیعت کند{که البته بیشتر مورخین نکته سوم را بیان خود ابن سعد دانسته اند ونه بیان امام})

ولی پسر زیاد در جواب به او می نویسد: (حالا که چنگال ما به او بند شده است می خواهد خود را خلاص کند ولی چنین چیزی ممکن نیست، کار را بر حسین سخت بگیر وآب را به روی او ویارانش ببند مگر اینکه حاضر شوند با شخص من بنام یزید بیعت کنند). اما در این در اینجاست که امام می بینند مابین دو انتخاب مرگ و زندگی با ذلت قرار گرفته اند و از این رو ندای "هیهات منا الذله" سر می دهند و خون خود و بهترین عزیزان خویش را در راه خدا و احیای دین جدش نثار می کند.

از این رو لازم است در زمان کنونی نیز با تبعیت از این یادگارهای ارزشمند فرهنگ نبوی، علوی و با پیروی از فرامین رهبری - درباره حمایشان از تیم مذاکرات هسته ای- که به حق فرزندان انقلاب هستند حمایت کرده، تا انشا الله آنان بتوانند در نبرد دیپلماتیک با موفقیت و سر افرازی به نتایج دلخواه مردم و نظام دست یابند که همانا وعده پروردگار حق است.

پربیننده ترین ها