میراث اوباما در سیاست خارجی از نگاه فرید زکریا
باوجود انتخابات این هفته، باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا هنوز زمان و امکان انجام اقدامات بزرگ در دو سال آینده را دارد. اما آنها مجبور به حضور در جهانی فراتر از واشنگتن هستند. سفر هفته ی آینده وی به آسیا می تواند شروع خوبی باشد. در حقیقت این عجیب است که چرا اوباما در حال حاضر زمان، انرژی و توجه بیشتری به سیاست خارجی نمی کند. اما دلیلش مشخص است چون وی امید کمی به همراهی حزب جمهوری خواه در موضوعات مهم داخلی دارد. این مسئله بی سابقه است. دولت ها اغلب سال های آخر دوره ی خود را صرف امور بین المللی می کنند، یعنی عرصه ای که در آن ابتکار عمل بیشتری برای اقدامات یک جانبه دارند.
اگر اوباما می خواهد در سال های آخر ریاست جمهوری اش دستاوردهای قابل توجهی باشد، ابتدا باید همانند دورانی که ریاست جمهوری اش را آغاز کرده بود، نظم داشته باشد. افزایش مداخله در سوریه و عراق منجر به پرت شدن حواس کاخ سفید، منافع عمومی و منابع نظامی کشور شد که موفقیت آمیز هم نبوده است، منظور ما از موفقیت آمیز بودن، پیروزی نیروهای طرفدار دموکراسی در جنگ داخلی سوریه است.
بزرگترین ابتکار اوباما در سیاست خارجی، قدرتمند، هوشمند و ناقص است و آن چرخش به سوی آسیا است. بزرگترین تهدید برای صلح و شکوفایی جهانی در دهه ی آینده، از جانب یک گروه تروریستی در سوریه نیست، بلکه مربوط به ظهور چین و تغییر ژئوپولتیک آسیا و جهان است. اگر ایالات متحده بتواند تعادل و اطمینان را در آسیا ایجاد کند، به عدم شکل گیری جنگ سرد جدید در این قاره کمک کرده است.
اما تاکنون این چرخش در حد حرف بوده است و هنوز اتفاق نیفتاده است. با وجود این که ایالات متحده وعده ی حضور نظامی گسترده تر در فیلیپین، سنگاپور و استرالیا را داده است، نشانه ی کمی از این اقدامات دیده می شود. با وجود تعهد درباره ی حضور دیپلماتیک فعال تر و پر انرژی تر، دیپلمات های آسیایی هنوز معتقدند که چین حضور بیشتری در اجلاس های منطقه ای در مقایسه با ایالات متحده دارد. این درحالی است که اوباما در چهار سال اخیر دو سفرش به آسیا را به تعویق انداخته است.
جاه طلبانه ترین عنصر چرخش به سوی آسیا، همکاری های فرا پاسیفیک (اقیانوس آرام) است. ایده ی آن بسیار ساده است: کاهش موانع تجاری و سایر موانع تجارت میان 12 اقتصاد بزرگ اقیانوس آرام که 40 درصد از تولید ناخالص داخلی جهان را تشکیل می دهند. خبر خوب این است که پیروزی جمهوری خواهان می تواند به ایجاد همکاری های فرا پاسیفیک کمک کند، چون تجارت یکی از معدود مواردی است که جمهوری خواهان در آن با رئیس جمهور موافق هستند.
اوباما یک ابتکار بزرگ دیگر هم در سیاست خارجی دارد و آن مذاکرات هسته ای با ایران است. این استراتژی هم هوشمندانه است اما توجه و تمرکز چندانی از سوی رئیس جمهور به آن نشده است. هنوز مشخص نیست که آیا ایران آمادگی صلح با ایالات متحده و جهان را دارد یا خیر، اگر این گونه باشد، اوباما باید واشینگتن و جهان را حتی در صورتی که از سوی جمهوری خواهان و بنیامین نتانیاهو به خیانت متهم شود، برای توافق آماده کند.
چالش دیپلماتیک دیگری که پیش روی توافق با ایران وجود دارد، اتحاد دیرینه ی ایالات متحده با عربستان سعودی و کشورهای خلیج فارس است. اما یکی از شاهزادگان ارشد سعودی به من گفته است که کشورش می داند که در بعضی از مسائل نیاز به گرم شدن روابط با ایران دارد. عامل واقعی برای تغییر مناسبات در خاورمیانه، نزدیکی روابط ایرانی ها و سعودی ها به واسطه گری واشینگتن است. این اقدام فضای خاورمیانه را تغییر می دهد، از تنش ها می کاهد و موجب تمرکز بر مبارزه با تروریست های جهادی می شود.
جهان کثیف به نظر می رسد و دولت در حالت تدافعی قرار دارد. اما جهان شبیه زمانی است که ریچارد نیکسون و هنری کیسینجر مشغول تدوین سیاست خارجی بودند. ایالات متحده آن زمان در جنگی در آسیا شکست خورده بود و بیش از نیم میلیون نیرو در آن جا پیاده کرده بود. اتحاد جماهیر شوروی در حال پیشتازی بود. مشکلات و مخالفت های داخلی رو به افزایش بود. نیکسون و کیسینجر نیروهای نظامی را خارج و با توافق صلحی دشوار موافقت کردند.
اما آن گونه که رابرت زولیک می گوید آنها این تهدیدات را با اقداماتی برجسته و مثبت همانند توافق کنترل تسلیحات با شوروی، برقراری رابطه با چین، دیپلماسی مرحله به مرحله در خاورمیانه پاسخ دادند و مردم تا سال 1973 شاهد انرژی و مهارت های سیاست خارجی ایالات متحده بودند. جان گادیس مورخ، این دوره را یکی از موفق ترین دوره های سیاست خارجی در تاریخ مدرن ایالات متحده می داند. اگر اوباما خواهان به جا گذاشتن این گونه میراثی است، الان زمان این است که وی تبدیل به رئیس جمهوری در زمینه ی سیاست خارجی شود.
منبع: دیپلماسی ایرانی
گزارش خطا
آخرین اخبار