چرا نتانیاهو با هر گونه توافق هستهای مخالف است؟
به گزارش صدای ایران،کمتر از بیست روز مانده به پایان مهلت مذاکرات هستهای برای رسیدن به یک توافق جامع، عدهای معتقدند که بازیگرانی مانند نتانیاهو نخست وزیر رژیم اسرائیل و برخی کشورهای حاشیه خلیج فارس با هر گونه توافقی مخالف هستند، صرف نظر از این که در این توافق چه مسائلی گنجانده شده باشد.
رابرت هانتر از مقامات پرسابقه حوزه دیپلماسی و امنیت ملی امریکا چرایی این موضوع را توضیح داده است. هانتر علاوه بر مسئولیت نمایندگی آمریکا در ناتو، چندین سال نیز مسئول امور خاورمیانه و اروپای غربی در شورای امنیت ملی امریکا بوده است. اخرین مسئولیت قابل توجه وی در مسائل مربوط به دولت خودگردان فلسطینی بوده است.
هانتر در مطلبی برای لوبلاگ نوشته: بیست و چهارم نوامبر مهلت تعیین شده شش کشور بزرگ و ایران برای رسیدن به یک توفق جامع هستهای است. اگر تا آن زمان توافقی حاصل نشود، احتمال تمدید مذاکرات بیشتر از ترک میز مذاکره است. ولی تا آن جایی که من با توجه به بیش از سه دهه کار در حوزه مسائل خاورمیانه اموختهام، در داخل و خارج از دولت آمریکا، موفقیت مذاکرات تا حد زیادی به این بستگی دارد که اسرائیل از این عقیده دور شود که برای حفظ و ادامه حمایت آمریکا از خود نیاز به یک دشمن مشترک با این کشور دارد.
اهداف مهمی مثل از بین رفتن درگیری نظامی بر سر پرونده هستهای ایران و یا خارج شدن اسرائیل از این ترس که ممکن است هدف حمله هستهای ایران قرار گیرد، دلیل اهمیت مذاکرات هستهای است. موفقیت مذاکرات همچنین میتواند فاصله بین ایران و جامعه جهانی را نیز از بین ببرد. اگر تیم امنیت ملی اوباما بتوانند به موفقیت در مذاکرات برسند، چنین توافقی برای امنیت ملی امریکا مفید است و از دید مقامات امریکایی به امنیت اسرائیل نیز کمک خواهد کرد.
ولی مساله برای اسرائیل و دولتهای حاشیه خلیج فارس به رهبری عربستان سعودی فرق میکند. آنها دوست دارند ایران را جدای از دنیا قرار دهند. در واقع انتشار افکار انقلابی ایران در منطقه، این مساله را مطرح کرده است که آیا ایران باید قادر به رقابت برای قدرت و موقعیت در منطقه باشد یا خیر و در صورتی که ایران چنین ارادهای داشته باشد، باید چگونه با آن برخورد کرد؟
پاسخ اول به این سوال همان چیزی است که از سوی نخستوزیر اسرائیل مطرح میشود: با هر چیزی که در گفت و گوهای هستهای مورد توافق میگیرد باید مخالفت کرد، صرف نظر از این که توافق تا چه حد بتواند امنیت دیگران را تامین کند. سعودیها و دیگر دولتهای عربی شرکای ساکت نتانیاهو در این عقیده هستند. در این بین نتانیاهو و غولهای نفتی منطقه امید زیادی به کنگره آمریکا بستهاند که در عین این که بخش قابل توجهی از اعضای آن با نگاه دولت اوباما همراهی خواهند کرد ولی بخش دیگری از ان قصد هماوردی با حامیان اسرائیل و لابی نفتیها را ندارد.
در عین حال نتانیاهو تلاش خواهد کرد که هیچ تسهیلی در تحریمها علیه ایران اتفاق نیفتد. ولی حتی با وجود تلاش نتانیاهو و دوستانش در کنگره باز هم رئیس جمهور امریکا، امکان انجام برخی اقدامات را در این حوزه دارد.
البته ایالات متحده، حرف آخر را در مورد تحریمها نمیزند. لحظهای که یک توافق نهایی حاصل شود، دروازه جریان سیلآسای تجارت و سرمایهگذاری در ایران باز خواهد شد. به طور خاص، اروپاییها برای چنین اتفاقی لحظهشماری میکنند. بخش خصوصی آمریکا نیز طرفدار تسهیل تحریمهای آمریکایی خواهد بود. چنین روندی نوع نگاه دنیا به ایران را نیز تغییر خواهد داد.
ولی حتی با یک توافق هستهای نیز نگرانیهای امریکا پایان نمییاید. ایران و آمریکا اگر چه در موضوع ثباتسازی در افغانستان برای پیشگیری از بازگشت طالبان و یا در موضوع مقابله با داعش توافق دارند ولی نگاه انها به حکومت سوریه و یا حزبالله کاملا متفاوت است. اوباما همچنین نیازی فوری دارد که به اسرائیل و کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس در باره حفظ امنیت آنها اطمینان دهد. در غیاب سلاح هستهای، تهدید نظامی از جانب ایران متوجه کشورهای منطقه نیست و حجم عظیم سلاح آمریکایی که به منطقه پمپاژ شده است، بیاستفاده خواهد بود. چالش واقعی ناشی از ایران؛ اقتصاد پویای داخلی و فرهنگ کارآفرینی است که مشابه ان را در منطقه فقط فلسطینیها و یهودیان دارند. ایران همچنین توانایی فرهنگی عظیمی حتی خارج از دنیای تشیع دارد.
در واقع نیازی که اسرائیل به امریکا دارد، سابقهای چند دههای دارد. وقتی در سال 1979 پیمان صلح این رژیم با مصر به امضا رسید، احتمال شروع یک حمله برقآسا از جانب اعراب و یا جنگی بین اعراب و اسرائیل که به سطح ابرقدرتها کشیده شود تقریبا به صفر رسید و ناگهان، بین نگرانیهای استراتژیک اسرائیل و آمریکا جدایی افتاد.
بنابراین به محض شروع عقبنشینی اسرائیل از صحرای سینا در سال 1979، بگین نخست وزیر وقت اسرائیل به دنبال راه جایگزینی برای گره زدن منافع استراتژیک آمریکا و اسرائیل رفت. از نگاه وی و بسیاری دیگر از اسرائیلیها از ان زمان تاکنون، این کافی نیست که مردم آمریکا به دلایلی مانند فرهنگ، هولوکاست، مذهب و یا ارزشهای دموکراتیک به امنیت اسرائیل متعهد باشند. اسرائیلیها در واقع به دنبال این بودند که ملاحظات استراتژیک نیز امریکاییها را به امنیت اسرائیل متعهد گرداند.
بنابراین از نگاه بگین و دیگر اسرائیلیها، باید حتما منافع استراتژیک آنها با آمریکا شباهت داشته باشد. به همین سبب بود که وقتی بعد از عقبنشینی اسرائیل از سینا، یک جلسه گفت و گوهای استراتژیک بین دو طرف لغو شد، بگین به شدت به سایروس ونس وزیر خارجه امریکا اعتراض کرد. در ان زمان من به همراه وزیر خارجه در سفر به اسرائیل بودم و وزیر از من خواست چرایی ناراحتی بگین را پیدا کنم. به واشنگتن تلفن کردم، ظاهرا در پنتاگون به دیدار با برخی از افسران اسرائیلی کمتوجهی شده بود.
ریشه خشم ناگهانی بگین روشن شد. در غیاب روابط استراتژیکی که پیش از این به علت درگیری با مصر بین امریکا و اسرائیل وجود داشت، اسرائیل به چیزی دیگر، یعنی به یک دشمن مشترک با امریکا نیاز داشت. به همین خاطر بود که بسیاری در اسرائیل نسبت به تصمیم دولت بوش برای حمله صدام احساسی دوگانه داشتند؛ زیرا در عین این که یک خطر برای اسرائیل از بین میرفت، دشمن مشترک و عامل پیوند دو طرف نیز از بین میرفت. بعد از سرنگونی صدام، ایران به عنوان دشمن مشترک و عامل پیوند خوردن ملاحظات استراتژیک با آمریکا اهمیت حتی بیشتری برای اسرائیلیها پیدا کرده است.
با استفاده از همین استدلال سیاسی، اسرائیل همواره تاکید کرده است که یک دارایی استراتژیک برای آمریکا است. مقامات آمریکایی با وجود اطلاع از تهدیدات ناشی از رفتارهای اسرائیل، حاضر نیستند چنین موضوعی را علنی اعلام کنند زیرا با نیاز روانی اسرائیلیها به مهم دانسته شدن برای آمریکا در تناقض است.
با توجه به استدلال فوق، اویاما در صورت توافق هستهای با ایران و تسهیل در تحریمهای این کشور، به ابزارهای متداول برای اطمینان دادن به اسرائیل مانند در اختیار گذاشتن تسلیحات پیشرفته و از جمله قابلیتهای ضدموشکی روی خواهد اورد. اسرائیل نیز خواستار این خواهد بود که در همه مسائل مربوط به برنامهریزی و طراحی درباره خاورمیانه طرف مشورت آمریکا قرار گیرد. اسرائیلیها و به خصوص نتانیاهو در مورد اینده مساله فلسطین و غزه نیز سرسختی بیشتری نشان خواهند داد.
رابرت هانتر از مقامات پرسابقه حوزه دیپلماسی و امنیت ملی امریکا چرایی این موضوع را توضیح داده است. هانتر علاوه بر مسئولیت نمایندگی آمریکا در ناتو، چندین سال نیز مسئول امور خاورمیانه و اروپای غربی در شورای امنیت ملی امریکا بوده است. اخرین مسئولیت قابل توجه وی در مسائل مربوط به دولت خودگردان فلسطینی بوده است.
هانتر در مطلبی برای لوبلاگ نوشته: بیست و چهارم نوامبر مهلت تعیین شده شش کشور بزرگ و ایران برای رسیدن به یک توفق جامع هستهای است. اگر تا آن زمان توافقی حاصل نشود، احتمال تمدید مذاکرات بیشتر از ترک میز مذاکره است. ولی تا آن جایی که من با توجه به بیش از سه دهه کار در حوزه مسائل خاورمیانه اموختهام، در داخل و خارج از دولت آمریکا، موفقیت مذاکرات تا حد زیادی به این بستگی دارد که اسرائیل از این عقیده دور شود که برای حفظ و ادامه حمایت آمریکا از خود نیاز به یک دشمن مشترک با این کشور دارد.
اهداف مهمی مثل از بین رفتن درگیری نظامی بر سر پرونده هستهای ایران و یا خارج شدن اسرائیل از این ترس که ممکن است هدف حمله هستهای ایران قرار گیرد، دلیل اهمیت مذاکرات هستهای است. موفقیت مذاکرات همچنین میتواند فاصله بین ایران و جامعه جهانی را نیز از بین ببرد. اگر تیم امنیت ملی اوباما بتوانند به موفقیت در مذاکرات برسند، چنین توافقی برای امنیت ملی امریکا مفید است و از دید مقامات امریکایی به امنیت اسرائیل نیز کمک خواهد کرد.
ولی مساله برای اسرائیل و دولتهای حاشیه خلیج فارس به رهبری عربستان سعودی فرق میکند. آنها دوست دارند ایران را جدای از دنیا قرار دهند. در واقع انتشار افکار انقلابی ایران در منطقه، این مساله را مطرح کرده است که آیا ایران باید قادر به رقابت برای قدرت و موقعیت در منطقه باشد یا خیر و در صورتی که ایران چنین ارادهای داشته باشد، باید چگونه با آن برخورد کرد؟
پاسخ اول به این سوال همان چیزی است که از سوی نخستوزیر اسرائیل مطرح میشود: با هر چیزی که در گفت و گوهای هستهای مورد توافق میگیرد باید مخالفت کرد، صرف نظر از این که توافق تا چه حد بتواند امنیت دیگران را تامین کند. سعودیها و دیگر دولتهای عربی شرکای ساکت نتانیاهو در این عقیده هستند. در این بین نتانیاهو و غولهای نفتی منطقه امید زیادی به کنگره آمریکا بستهاند که در عین این که بخش قابل توجهی از اعضای آن با نگاه دولت اوباما همراهی خواهند کرد ولی بخش دیگری از ان قصد هماوردی با حامیان اسرائیل و لابی نفتیها را ندارد.
در عین حال نتانیاهو تلاش خواهد کرد که هیچ تسهیلی در تحریمها علیه ایران اتفاق نیفتد. ولی حتی با وجود تلاش نتانیاهو و دوستانش در کنگره باز هم رئیس جمهور امریکا، امکان انجام برخی اقدامات را در این حوزه دارد.
البته ایالات متحده، حرف آخر را در مورد تحریمها نمیزند. لحظهای که یک توافق نهایی حاصل شود، دروازه جریان سیلآسای تجارت و سرمایهگذاری در ایران باز خواهد شد. به طور خاص، اروپاییها برای چنین اتفاقی لحظهشماری میکنند. بخش خصوصی آمریکا نیز طرفدار تسهیل تحریمهای آمریکایی خواهد بود. چنین روندی نوع نگاه دنیا به ایران را نیز تغییر خواهد داد.
ولی حتی با یک توافق هستهای نیز نگرانیهای امریکا پایان نمییاید. ایران و آمریکا اگر چه در موضوع ثباتسازی در افغانستان برای پیشگیری از بازگشت طالبان و یا در موضوع مقابله با داعش توافق دارند ولی نگاه انها به حکومت سوریه و یا حزبالله کاملا متفاوت است. اوباما همچنین نیازی فوری دارد که به اسرائیل و کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس در باره حفظ امنیت آنها اطمینان دهد. در غیاب سلاح هستهای، تهدید نظامی از جانب ایران متوجه کشورهای منطقه نیست و حجم عظیم سلاح آمریکایی که به منطقه پمپاژ شده است، بیاستفاده خواهد بود. چالش واقعی ناشی از ایران؛ اقتصاد پویای داخلی و فرهنگ کارآفرینی است که مشابه ان را در منطقه فقط فلسطینیها و یهودیان دارند. ایران همچنین توانایی فرهنگی عظیمی حتی خارج از دنیای تشیع دارد.
در واقع نیازی که اسرائیل به امریکا دارد، سابقهای چند دههای دارد. وقتی در سال 1979 پیمان صلح این رژیم با مصر به امضا رسید، احتمال شروع یک حمله برقآسا از جانب اعراب و یا جنگی بین اعراب و اسرائیل که به سطح ابرقدرتها کشیده شود تقریبا به صفر رسید و ناگهان، بین نگرانیهای استراتژیک اسرائیل و آمریکا جدایی افتاد.
بنابراین به محض شروع عقبنشینی اسرائیل از صحرای سینا در سال 1979، بگین نخست وزیر وقت اسرائیل به دنبال راه جایگزینی برای گره زدن منافع استراتژیک آمریکا و اسرائیل رفت. از نگاه وی و بسیاری دیگر از اسرائیلیها از ان زمان تاکنون، این کافی نیست که مردم آمریکا به دلایلی مانند فرهنگ، هولوکاست، مذهب و یا ارزشهای دموکراتیک به امنیت اسرائیل متعهد باشند. اسرائیلیها در واقع به دنبال این بودند که ملاحظات استراتژیک نیز امریکاییها را به امنیت اسرائیل متعهد گرداند.
بنابراین از نگاه بگین و دیگر اسرائیلیها، باید حتما منافع استراتژیک آنها با آمریکا شباهت داشته باشد. به همین سبب بود که وقتی بعد از عقبنشینی اسرائیل از سینا، یک جلسه گفت و گوهای استراتژیک بین دو طرف لغو شد، بگین به شدت به سایروس ونس وزیر خارجه امریکا اعتراض کرد. در ان زمان من به همراه وزیر خارجه در سفر به اسرائیل بودم و وزیر از من خواست چرایی ناراحتی بگین را پیدا کنم. به واشنگتن تلفن کردم، ظاهرا در پنتاگون به دیدار با برخی از افسران اسرائیلی کمتوجهی شده بود.
ریشه خشم ناگهانی بگین روشن شد. در غیاب روابط استراتژیکی که پیش از این به علت درگیری با مصر بین امریکا و اسرائیل وجود داشت، اسرائیل به چیزی دیگر، یعنی به یک دشمن مشترک با امریکا نیاز داشت. به همین خاطر بود که بسیاری در اسرائیل نسبت به تصمیم دولت بوش برای حمله صدام احساسی دوگانه داشتند؛ زیرا در عین این که یک خطر برای اسرائیل از بین میرفت، دشمن مشترک و عامل پیوند دو طرف نیز از بین میرفت. بعد از سرنگونی صدام، ایران به عنوان دشمن مشترک و عامل پیوند خوردن ملاحظات استراتژیک با آمریکا اهمیت حتی بیشتری برای اسرائیلیها پیدا کرده است.
با استفاده از همین استدلال سیاسی، اسرائیل همواره تاکید کرده است که یک دارایی استراتژیک برای آمریکا است. مقامات آمریکایی با وجود اطلاع از تهدیدات ناشی از رفتارهای اسرائیل، حاضر نیستند چنین موضوعی را علنی اعلام کنند زیرا با نیاز روانی اسرائیلیها به مهم دانسته شدن برای آمریکا در تناقض است.
با توجه به استدلال فوق، اویاما در صورت توافق هستهای با ایران و تسهیل در تحریمهای این کشور، به ابزارهای متداول برای اطمینان دادن به اسرائیل مانند در اختیار گذاشتن تسلیحات پیشرفته و از جمله قابلیتهای ضدموشکی روی خواهد اورد. اسرائیل نیز خواستار این خواهد بود که در همه مسائل مربوط به برنامهریزی و طراحی درباره خاورمیانه طرف مشورت آمریکا قرار گیرد. اسرائیلیها و به خصوص نتانیاهو در مورد اینده مساله فلسطین و غزه نیز سرسختی بیشتری نشان خواهند داد.
منبع: تابناک
گزارش خطا
آخرین اخبار