۷۸ بار نام ایران؛ ترامپ سیاست خارجیاش را در تهران جستوجو میکند

صدای ایران؛ گروه بین الملل: در معادلات متغیر و پرتنش خاورمیانه، یک نقطه ثقل همچنان بیرقیب باقی مانده: ایران. کشوری که نه قابل نادیده گرفتن است، نه قابل حذف شدن.
در فضای بازتعریف سیاستهای منطقهای آمریکا، بهویژه از منظر جمهوریخواهان و شخص دونالد ترامپ، ایران دیگر فقط یک کشور نیست؛ بلکه یک پروژه حیثیتی و یک مأموریت استراتژیک محسوب میشود.
در جریان سفر اخیر ترامپ به عربستان سعودی و قطر، حجم بالای تمرکز او بر ایران، گویای همین مسئله است. طبق گزارش واشنگتنپست، ترامپ طی این سفر دستکم ۷۸ بار نام ایران را به زبان آورد و حدود ۴۸ دقیقه از بیانات رسمی و جلسات غیررسمی خود را به ایران اختصاص داد. این حجم از تمرکز نشان میدهد ایران نهفقط یک تهدید یا دغدغه امنیتی، بلکه یک محور سیاسی و معیاری برای موفقیت دولت آینده ترامپ است.
ترامپ در سخنانی آشکار، اهداف خود را اینگونه بیان کرده است: «امیدواریم قطر در موضوع ایران به ما کمک کند؛ شاید بتوانیم میلیونها جان را نجات دهیم و نمیخواهیم اوضاع از کنترل خارج شود. به صلح از طریق قدرت ایمان داریم و میخواهیم در مذاکرات با ایران موفق شویم.»
او همچنین تأکید کرد: «میخواهیم ایران کشوری بزرگ باشد، اما نباید سلاح هستهای داشته باشد.»
اما نکته کلیدی اینجاست: ترامپ میگوید ایران فقط نباید سلاح هستهای داشته باشد، اما در مذاکرات، بحث اصلی بر سر سطح و میزان غنیسازی اورانیوم در ایران است. این یعنی اصل غنیسازی پذیرفته شده، و کشمکش بر سر درصد و ظرفیت آن است.
در این میان، موضع ایران نیز با صراحت اعلام شده است. دریابان علی شمخانی، از چهرههای امنیتی و راهبردی جمهوری اسلامی، اخیراً گفت: "ایران آماده است تعهد بدهد که بمب اتم نمیسازد، کل اورانیوم غنیشده با درصد بالا را از بین ببرد، و تنها غنیسازی با درصد پایین را ادامه دهد."
این اظهارات، در کنار ادامه مذاکرات، نشان میدهد ایران اهل بازی صلح از موضع قدرت است، نه تسلیم. آمادگی برای تعهد همزمان با حفظ حق غنیسازی، پیامی روشن به کاخ سفید و همپیمانان آن است: ایران آماده گفتوگوست، اما از جایگاه یک کشور مستقل و مقتدر.
با این حال، ترامپ در جملهای دوپهلو بهوضوح اشاره میکند که "ایران خوششانس است که در قطر امیری هست که برای جلوگیری از حمله به آنها تلاش میکند."
این جمله نهتنها نقش قطر را بهعنوان واسطه و پادرمیانی برجسته میکند، بلکه بهروشنی نشان میدهد "حمله به ایران" همچنان یک گزینه زنده روی میز ترامپ است.
اما نکته کلیدی اینجاست: کشورهای منطقه بهتر از هر کس دیگری میدانند که حمله به ایران، یعنی شعلهور شدن جنگ در کل خاورمیانه. از خلیج فارس تا دریای سرخ، از بغداد تا صنعا و از بیروت تا حیفا، هیچ نقطهای از آتش در امان نخواهد بود.
این بازدارندگی نه فقط ناشی از قدرت نظامی ایران، بلکه از عمق نفوذ و پیوستگی استراتژیک آن با ملتها و جریانها در منطقه است.
ترامپ به خوبی میداند اگر بتواند با ایران به توافقی قابل فروش در رسانهها برسد، برگ طلایی سیاست خارجیاش را امضا کرده است. برای او، ایران همان نقطهایست که اگر رام یا مهار شود، کل خاورمیانه به خط میشود. این، نگاه کسیست که معاملهگر است، نه مصلح. نگاه کسیست که در سیاست خارجی، بهدنبال "گل تاریخ" میگردد.
بدون شک خواه یا ناخواه درست یا اشتباه با تعصب یا بدون تعصب، ایران خیمه عمود خاورمیانه است. نه فقط بهدلیل موقعیت ژئوپلیتیک و عمق نفوذ منطقهای، بلکه بهخاطر وزن تمدنی، استقلال استراتژیک، و ساختار نفوذ چندلایهاش در منطقه. ایران را نمیتوان از معادلات حذف کرد، چون معادله بدون ایران تعریفپذیر نیست.
در چنین وضعیتی، مذاکرات _ اگر پشت درهای بسته در جریان باشند_خود به معنای پذیرش نقش تعیینکننده ایران است. ترامپ و تیمش نه از سر علاقه، بلکه از سر اجبار وارد گفتوگو میشوند؛ چون میدانند هیچ معادله پایداری در خاورمیانه بدون حضور و رضایت تهران، به نتیجه نمیرسد.
پیام سفر ترامپ روشن بود: ایران مسئله اصلی است. و در قاموس جمهوریخواهان، اگر قرار است پرچم پیروزیای در حوزه سیاست خارجی برافراشته شود، باید در خاک ایران کاشته شود.