فارن افرز: ترامپ از تور خاورمیانهای برای تثبیت پایههای توافق با ایران استفاده کند

«فارن افرز» در نوشتاری تفصیلی به بررسی ابعاد متفاوت این سفر دونالد ترامپ به منطقه خاورمیانه پرداخته و مینویسد: هنوز مشخص نیست که ترامپ امیدوار است در جریان این سفر به چه چیزهایی دست پیدا کند. او ممکن است به دنبال تضمین معاملات تسلیحاتی و سرمایه گذاری در ایالات متحده باشد. او ممکن است امیدوار باشد که شخصا از طریق سرمایه گذاری در خلیج فارس در املاک ترامپ، صندوقهای سرمایه گذاری و ارزهای دیجیتال خود را ثروتمند کند. اما بسیاری امیدوارند و دیگران نگران هستند که او جاه طلبیها و برنامههای بزرگتری داشته باشد. به ویژه، به نظر میرسد که سفر او بیشتر در مورد ایران باشد، کشوری که دولت او با آن در رابطه با برنامه هستهای خود مذاکراتی انجام داده است. با این حال، به دلیل ماهیت نامنظم دولت ترامپ و اختلافات داخلی بین مشاوران کلیدی او، سفر او میتواند هم زمینه برای جنگ با ایران را فراهم کند و هم فرصتی تازه به دیپلماسی بدهد.
آیا دونالد ترامپ، جو بایدن دوم است؟
به گزارش صدای ایران از ایرنا،رهبران کشورهای عربی خلیج فارس به انتخاب مجدد ترامپ امیدوار بودند. آنها در دوره اول ترامپ عملکرد خوبی داشتند و علاقه کمی به جو بایدن، رئیس جمهور ایالات متحده داشتند. (همین امر در مورد اکثر مردم عادی در کشورهای عربی نیز صادق بود که بایدن را به خاطر نابودی غزه توسط اسرائیل سرزنش میکردند.
محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی، که با نام محمد بن سلمان نیز شناخته میشود، هرگز بایدن را به خاطر «منفور» خواندن عربستان به دلیل ترور جمال خاشقجی، روزنامه نگار، نمیبخشد. محمد بن سلمان در طول سالهای حضور بایدن در کاخ سفید روابط نزدیکی با ترامپ و همکارانش داشت و رابطه با بایدن را صرفا با این چشم انداز که عربستان سعودی ممکن است روابط خود را با اسرائیل عادی کند، همراهی میکرد.
حالا ۱۰۰ روز پس از دولت دوم ترامپ، رهبران کشورهای منطقه نیز مانند فرامنطقه گیج و نگران هستند. سیاستهای ترامپ در خاورمیانه شبیه به بایدن است، که با توجه به اینکه دولت جدید تا چه حد به سمت تغییر دولت فدرال و تغییر اتحادهای اصلی ایالات متحده حرکت کرده است، تعجب آور است.
به عنوان مثال، سیاستهای ترامپ در قبال غزه و یمن، اساسا نسخههای وحشیانهتر و کمتر کنترل شده از آنچه بایدن دنبال کرده بود، است.
۱۰۰ روز پس از دولت دوم ترامپ، رهبران کشورهای منطقه نیز مانند فرامنطقه گیج و نگران هستند. سیاستهای ترامپ در خاورمیانه شبیه به بایدن استاما شاید این نکته نیز تعجب آور نباشد. پس از جایگزینی ترامپ در سال ۲۰۲۱، بایدن تقریبا تمام سیاستهای ترامپ در خاورمیانه را ادامه داد و بر تمدید پیمان ابراهیم ترامپ (مجموعهای از توافقات عادی سازی روابط بین اسرائیل و تعدادی از کشورهای عربی) تمرکز کرد، در حالی که به توافق هستهای ایران که ترامپ از آن خارج شده بود، بازنگشت، از پیگیری صلح اسرائیل و فلسطینیان خودداری کرد، و از اولویت دادن به حقوق بشر در مسائل پرهیز کرد.
تفاوت این دو رئیس جمهور در سبک و قابل پیش بینی بودن است. بایدن و تیمش قابل اعتماد و آشنا بودند، در حالی که رهبران منطقه میدانند که ترامپ میتواند بدون هشدار نظر خود را تغییر دهد.
آنها نگران هستند که تعرفههای ترامپ میتواند باعث رکود جهانی شود که به فروش نفت و کشتیرانی که از دریای سرخ و کانال سوئز عبور میکنند آسیب برساند.
آنها میترسند که قطع کمکهای خارجی توسط ترامپ میتواند دریافت کنندگان آن مانند اردن را بی ثبات کند. اظهارات عجیب و غریب او در مورد غزه رهبران کشورهای عربی را آشفته کرده است. مهمتر از همه، آنها نمیدانند که آیا او راه را برای دیپلماسی واقعی با ایران هموار میکند یا فقط به شکل موقت به دیپلماسی نمایشی فرصتی داده تا دست خود را برای توجیه جنگ بازنگاه داشته باشد.
ترامپ و تلاش برای فرار از اشتباهات دولت اول
در ادامه مطلب فارن افرز آمده است: به نظر میرسد تصمیم به دیدار با هر سه قدرت پیشرو عربی در خلیج فارس و نه فقط عربستان سعودی برای جلوگیری از شائیه هرگونه اختلاف افکنی طراحی شده است.
در سال ۲۰۱۷، ترامپ از عربستان سعودی بازدید کرد و پس از بازگشت، پیامی در توییتر در حمایت از منزوی کردن قطر منتشر کرد و به عربستان سعودی همراه با بحرین، مصر و امارات چراغ سبز نشان داد تا محاصره قطر را به عنوان مجازات حمایت از گروههای اسلامگرا آغاز کنند. این محاصره، شورای همکاری خلیج فارس را تقسیم کرد و به جنگ نیابتی و رقابت سیاسی در سراسر منطقه دامن زد. در آن زمان این سیاست ترامپ باعث نزدیک شدن دوحه به تهران شد، زیرا قطر را مجبور کرد برای تجارت و دسترسی آزاد به سایر نقاط به ایران وابسته شود. محاصره قطر به محض روی کار آمدن بایدن پایان یافت، زیرا رهبران منطقه به دنبال همسویی با اولویتهای رئیس جمهور جدید بودند و البته این بار به نفع کل منطقه.
پیش از سفر ترامپ، اولین سفر خارجی در دوره دوم ریاست جمهوری او، تا حد زیادی بر اقتصاد متمرکز بوده است. ترامپ امیدوار است که یک قرارداد تسلیحاتی ۱۰۰ میلیارد دلاری با عربستان سعودی امضا کند و سرمایه گذاریهای کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس در اقتصاد آمریکا را تشویق کند. سعودیها هم مشتاق هستند که به عنوان شرکای اقتصادی آمریکا دیده شوند.
پس از انتخاب ترامپ، محمد بن سلمان سرمایه گذاری ۶۰۰ میلیارد دلاری عربستان سعودی را در ایالات متحده مطرح کرد. در واقع، هر گونه تعهد عربستان سعودی بیشتر برای نمایش خواهد بود، زیرا پادشاهی با کاهش قیمت نفت و تقاضاهای اقتصادی داخلی دست و پنجه نرم میکند و به ندرت به چنین وعدههایی عمل میکند.
ترامپ همچنین ممکن است منافع شخصی خود را در نظر داشته باشد. به گزارش نیویورک تایمز، کسب و کارهای خانوادگی ترامپ میلیونها دلار از معاملات با شرکتهای مرتبط با دولتهای امارات، قطر و عربستان سعودی به دست آوردهاند.
دولتهای عربی مطمئن نیستند که آیا ایالات متحده از آنها خواهد خواست تا برای جنگ یا برای صلح با ایران آماده شوند. این عدم قطعیت غیرعادی استترامپ همچنین ممکن است از این سفر برای متقاعد کردن کشورهای خلیج فارس برای پایین نگاه داشتن قیمت نفت استفاده کند. در طول سالهای ریاست جمهوری بایدن، عربستان سعودی نشان داد که علاقهای به استفاده از سیاستهای نفتی خود برای کمک به ایالات متحده ندارد.
در واقع، ریاض، همراه با بقیه اعضای اوپک+، کاخ سفید را با کاهش تولید که قیمت بنزین را بالا نگاه داشت و به ضرر سیاسی بایدن و افزایش درآمد نفتی روسیه در میانه جنگ اوکراین بود، خشمگین کرد. اما تداوم قیمت پایین نفت برای ریاض خطرناک است که برای حفظ بودجه و برنامههای تند و تیز توسعه خود به درآمد بیشتری نیاز دارد.
جنگ یا صلح؛ گزینه ترامپ کدام است؟
سفر ترامپ سیاستهای منطقهای را نیز در بر خواهد گرفت، اگرچه اهداف او در این زمینه بسیار کمتر روشن است. دولتهای عربی مطمئن نیستند که آیا ایالات متحده از آنها خواهد خواست تا برای جنگ یا برای صلح با ایران آماده شوند. این عدم قطعیت غیرعادی است. بخشی از مشکل این است که دولت ترامپ که با کمبود پرسنل و ناکارآمدی مواجه است، موضع گیریهای متناقضی داشته است.
این واقعیت که ترامپ مایکل والتز را در آستانه این سفر از سمت خود به عنوان مشاور امنیت ملی برکنار کرد، هرچند مهم، اما در حقیقت اقدامی نمادین است.
والتز از نزدیک با بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم اسرائیل، در مورد برنامههای اقدام نظامی علیه ایران و پیشبرد رویکرد نظامی تهاجمی به حوثیها در یمن هماهنگ بود. رهبران خلیج فارس به این فکر افتادهاند که آیا تنزل رتبه والتز نشان دهنده تغییر در سیاست ایالات متحده است یا صرفا نشانهای از هرج و مرج در دولت است.
البته مهمترین مسئله، ایران است. هنگامی که ترامپ در سال ۲۰۱۷ از عربستان سعودی دیدار کرد، رهبران عربستان سعودی و امارات مشتاق بودند که دیپلماسی دوران اوباما را کنار بگذارند و رویکردی تقابلیتر در قبال جمهوری اسلامی ایران اتخاذ کنند. اما نگرش آنها از آن زمان تغییر کرده است.
در سال ۲۰۱۹، به یک پالایشگاه نفت در داخل خاک عربستان حمله شد و به طور موقت عرضه نفت جهان را شش درصد کاهش داد. دولت ترامپ با تصمیم به عدم پاسخ دادن به این حمله با استفاده از نیروهای آمریکایی حاضر در منطقه، رهبران خلیج فارس را که استراتژی امنیتی آنها مدتها بر تضمینهای آمریکا استوار بود، شوکه کرد.
ایالات متحده همچنین با واکنش محدود به حمله حوثیها به ابوظبی در سال ۱۴۰۱، رهبران خلیج فارس را ناامید کرد.
نویسنده این مطلب در ادامه ادعا میکند که مجموعه اتفاقهای رخ داده در منطقه در آن سالها به کشورهای خلیج فارس یادآوری کرد که آنها اولین هدف ایران در یک جنگ منطقهای خواهند بود و البته تا حد زیادی در این مقوله تنها خواهند بود.
هنگامی که ترامپ در سال ۲۰۱۷ از عربستان دیدار کرد، رهبران سعودی و امارات مشتاق بودند که دیپلماسی دوران اوباما را کنار بگذارند و رویکردی تقابلیتر در قبال ایران اتخاذ کنند، اما نگرش آنها از آن زمان تغییر کرده است.
صلح با ایران؛ گزینه مطلوب کشورهای عربی خلیج فارس
در حالی که به نظر میرسد اسرائیل مشتاق حمله ایالات متحده به ایران است، کشورهای خلیج فارس به عنوان یک گروه ضد جنگ ظاهر شدهاند.
در چند سال گذشته، ریاض با میانجیگری چین به یک نزدیکی آرام به ایران دست زده است، دیپلماسی را از سر گرفته و تلاش کرده تا از تشدید تنش منطقهای جلوگیری کند. رهبران خلیج فارس مانند اسرائیل نیستند که تصور کنند در جنگ با ایران برنده و حتی در اینصورت منافع آنها هم تامین خواهد شد.
اگر ترامپ وارد جنگ با ایران شود، کشورهای خلیج فارس خواستار جبران خسارت خواهند شد و احتمالا خواستار تضمینهای استراتژیک جدی خواهند بود، مانند یک معاهده دفاعی رسمی، همانطور که در دولت بایدن برای سعودیها ارائه شد، شامل فروش تسلیحات و سایر پرداختهای جانبی در ازای حمایت علنی از رویکرد جدید آمریکا.
ترامپ، با وجود تمام لفاظیهای جنگ طلبانه و تشدید تنشهای نظامی، همیشه عمیقا نسبت به ورود به یک جنگ بزرگ دیگر در خاورمیانه تردید داشته است. او بیشتر جنگ طلبان ایران را از دولت اول خود کنار گذاشته و به یک فرستاده خود به نام استیو ویتکاف با مأموریت مذاکره بر سر توافق هستهای جدید با تهران اختیار کامل داده است.
نویسنده در ادامه ادعا میکند که از آنجا که چنین توافقاتی نیاز به کار پر زحمت و صبر زیادی دارد، بعید است که دولت ترامپ بتواند آن را انجام دهد. برخی از مقامات دولت ترامپ از پایان کامل غنی سازی اورانیوم ایران حمایت کردهاند، موضعی که عملا شکست مذاکرات را تضمین میکند. (تهران تاکید دارد که به عنوان عضو انپیتی حق انجام غنی سازی در داخل خاک خود را دارد و این موضوع را از خطوط قرمز غیرقابل عدول اعلام کرده است.)
اگر مذاکرات با ایران شکست بخورد، میتواند راه را برای درگیری هموار کند که ترامپ ادعا میکند نمیخواهد. اما ترامپ تاکنون حتی با وجود مخالفتهای اسرائیل، به دیپلماسی پایبند بوده است. توافق جدید با ایران راه درازی را در جهت ایجاد ثبات در منطقه و کاهش خطر جنگ طی خواهد کرد.
اما و اگرهای پیمان ابراهیم در دولت دوم ترامپ
ترامپ پیمان ابراهیم را یکی از بزرگترین دستاوردهای دیپلماتیک دوره اول ریاست جمهوری خود میداند. شکی نیست که او دوست دارد پیوستن عربستان سعودی به این روند را در طول سفر خود اعلام و ادعا کند که او به چیزی دست یافته که بایدن نتوانست. اگر جنگ غزه نبود، محمد بن سلمان احتمالا موافقت میکرد که به عنوان ماه عسل برای دولت دوم ترامپ عادی سازی روابط با اسرائیل را جشن بگیرد.
اما تلفات وحشتناک روزانه حمله اسرائیل به غزه، عادی سازی روابط را دشوار میکند. تلفات فلسطینیها برای افکار عمومی در جهان عرب بسیار مهم است.
کشتار غزه تأثیر مخربی بر درک اعراب از اسرائیل و ایالات متحده داشته و بدون شک قیمت درخواست محمد بن سلمان برای توافق را نزد افکار عمومی عربستان افزایش داده است. او احتمالا به تضمین امنیتی رسمی ایالات متحده، دریافت تسلیحات، و پیشرفت روند فعلی به سمت به رسمیت شناختن یک کشور فلسطینی برای امضای توافقنامه عادی سازی روابط با اسرائیل نیاز دارد.
البته همه اینها در شرایطی پیش شرط محسوب میشوند که اساسا ولیعهد جوان سعودی قصد چنین عادی سازی را داشته باشد. البته با توجه به اینکه ترامپ تعهد ایالات متحده به متحدان و شرکای خود را زیر سوال برده، ممکن است تضمینهای ایالات متحده کافی نباشد.
رهبران عرب نگران پایان بازی اسرائیل (و ترامپ) برای غزه و کرانه باختری هستند. در ماه فوریه، ترامپ پیشنهاد کرد که «به طور موقت» بیش از دو میلیون فلسطینی را که در غزه زندگی میکنند اخراج کند و آنها را در جاهای دیگر (احتمالا مصر و اردن) اسکان دهد تا بتواند این سرزمین را به «ریویرای خاورمیانه» تبدیل کند.
طرح او اکثر رهبران عرب را وحشت زده و ترساند، نه فقط به دلایل بشردوستانه، بلکه به این دلیل که هجوم گستردهای از ساکنان غزه هر کشور عربی را که آنها را بپذیرد، بی ثبات میکند. قطر نگران است که این کشور ممکن است به سپر بلا برای مذاکرات شکست خورده بین اسرائیل و حماس تبدیل شود. امارات متحده عربی نگران است که واشنگتن بودجه بازسازی غزه را به عهده بگیرد. همه دولتهای عربی نگران این هستند که جنگ بی پایان مردم خود را رادیکال کند.
نتانیاهو تهدید کرده است که اگر تا ۱۵ مه توافق آتش بس حاصل نشود، غزه و ساکنان آن را نابود خواهد کرد. با دیدار با ترامپ در آستانه مبارزات انتخاباتی درون اسرائیل، دولتهای عربی این خطر را به جان خریدهاند که نزد افکار عمومی جهان عرب و اسلام همدست اسرائیل و آمریکا در نابودی غزه به نظر برسند. البته آنها همچنین امیدوارند که بر رئیس جمهوری تأثیر بگذارند که اغلب به نظر میرسد تحت تأثیر آخرین کسی است که با او صحبت میکند.
رهبران عرب همچنین نگران گسترش تهاجمات اسرائیل به سوریه هستند. اسرائیل یک منطقه حائل بزرگ در جنوب غربی سوریه را تصرف کرده و صدها مکان در این کشور را از ماه دسامبر، زمانی که عمر دولت بشار اسد به پایان رسید، بمباران کرده است.
اکثر کشورهای عربی، حتی آنهایی که عمیقا نسبت به اسلام گرایان مشکوک هستند، به امید ایجاد ثبات در کشوری که در ۱۳ سال جنگ داخلی از هم پاشیده است، به حمایت از دولت جدید در سوریه متمایل شدهاند.
بسیاری از دولتهای عربی از رژیم جدید در سوریه حمایت مالی کردهاند و رئیس جمهور جدید سوریه، احمد الشرع، در نشست آتی نشست سران عربی شرکت خواهد کرد. رهبران عرب میخواهند بدانند که آیا واشنگتن سوریهای را ترجیح میدهد که تحت رژیمی به رهبری جهادیهای سابق، باثبات و متحد باشد یا خشن و تقسیم شده باشد.
پایان جنگ غزه؛ ضامن پایداری هرگونه توافق با تهران
نویسنده در نتیجه گیری این نوشتار مینویسد: احتمال زیادی وجود دارد که ترامپ در این دیدار خود به غیر از امضای چند معامله تسلیحاتی، دستاورد چندانی نداشته باشد. اما او باید هدف بزرگتری را برای خود تعریف کند. او باید از این فرصت استفاده کند و قصد روشن خود را برای دستیابی به توافق هستهای و سیاسی با ایران بیان کند. چنین توافقی ایران را در چشم انداز جدیدی از نظم منطقهای قرار میدهد.
در حال حاضر یک توافق که خطر جنگ اسرائیل با ایران را کاهش دهد به خوبی با روحیات و فضای جاری در منطقه همسو است. فضایی که در آن یک موضوع محور اصلی و قابل پیگیری است؛ عادی سازی روابط ایران با خلیج فارس.
اگر ترامپ به توافقی دست یابد که چیزی بیش از برنامه هستهای ایران را پوشش دهد، میتواند ادعا کند که به توافقی بهتر از باراک اوباما، رئیس جمهور ایالات متحده دست یافته است.
ترامپ باید از این فرصت استفاده کند و قصد روشن خود را برای دستیابی به توافق هستهای و سیاسی با ایران بیان کند. چنین توافقی ایران را در چشم انداز جدیدی از نظم منطقهای قرار میدهد. نویسنده این مطلب در ادامه به وجود تناقض در سیاستهای ترامپ نسبت به ایران اشاره کرده و میگوید: همزمان سیاست توسل به دیپلماسی ترامپ در قبال ایران با حمایت کامل از کارزارهای نظامی اسرائیل همراه شده است. به نظر میرسد دولت او برنامه اسرائیل برای بازسازی نظم منطقهای با استفاده از نیروی نظامی را میپذیرد.
نویسنده با ایجاد ارتباط میان پایداری توافق با ایران و برقراری ثبات نسبی در منطقه و جنگ غزه مینویسد: یک توافق جدید با ایران باید بر یک نظم منطقهای بازآرایی شده استوار باشد که باید حداقل شامل آتش بس پایدار در غزه، ارسال قابل توجه کمکهای بشردوستانه به این قلمرو و مسیری قابل قبول به سوی یک کشور فلسطینی باشد.
حمایت از کاهش جمعیت در غزه و الحاق غزه توسط اسرائیل، افکار عمومی را در خاورمیانه به گونهای ملتهب میکند که توافق هستهای ایران نمیتواند آن را آرام کند. اگر ترامپ واقعا میخواهد چرخه بی پایان شکست سیاست آمریکا در خاورمیانه را بشکند، پس این سفر خلیج فارس زمان مناسبی برای شروع خواهد بود.