مایلی کهن، سوار بر پاندول نفرت و محبوبیت
« انگار همان گونه که آبِ هاشمی و احمدی نژاد در دنیای سیاست به یک جو نرفت روابط دایی و مایلی کهن نیز بهبود نمی یابد. با این تفاوت که احمدی نژاد از استعاره «شاهزاده – گدا» نمی رنجید و دوست داشت خود را قهرمان مبارزه توده ها با اشراف معرفی کند اما مایلی کهن دوست دارد رقیب و حریف را گدا بداند. احمدی نژاد و مایلی کهن از وجوه دیگر اما به هم شبیه اند. در این که ابایی ندارد زندگی خصوصی افراد را روی دایره بریزد و به خاطر این که خود 20 سال زودتر (در دهه 50) به تهران آمده به دیگران بی احترامی کند و گدای شان بخواند! .... او هم مانند احمدی نژاد ادبیات شسته و رُفته ندارد و گاه با تعابیر زننده دیگران را می آزارد. از همه چندش آورتر انگ «غیر ایرانی» به صرف برخورداری از گرین کارد (یا به قول مصطلح گرین کارت) یا اقامت دایم و سیتی زِنی به دایی است حال آن که بسیارند ایرانیانِ فرهیخته یا صاحب سرمایه و تخصص که عملا دو ملیتی شده اند و نکته پنهانی نیست که اکنون بر ملا شده باشد».
یک روزنامه نگار عالم سیاست و نویسنده سطور فوق، او را شبیه ترین مرد دنیای فوتبال به «محمود احمدی نژاد» می داند. بی پروا حرف می زند، خود را در افشای آشکار و نهان دیگران محق می داند و در عین حال هر گونه انتساب به مردان سیاست و دریافت منصب در عالم ورزش از آنها را منکر می شود. هافبک قدیمی پرسپولیس و تیم ملی که زاده انزلی است، از قصر یخ و نفت تهران فوتبالش را شروع کرد و در پرسپولیس بالید. جایی که هنوز عطش و آرزوی سرمربیگری در آن را دارد.
او گرچه عضو گروه 100 نفره ای بود که به دیدار امام خمینی رفت اما پس از آن کمتر می توان نشانی از او در سیاست یافت تا زمانی که محمود احمدی نژاد به یک باره کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری شد و معادلات سیاسی کشور را به هم زد.
مایلی کهن در این مورد هیچ پرده پوشی ندارد و با صراحت تمام دلبستگی اش به مردی که بسیاری او را عامل اصلی تلاطم های سیاسی و اجتماعی کشور در هشت سال گذشته می دانند اعلام می کند و می گوید:«آقای احمدی نژاد همیشه برای من قابل احترام بوده و آنقدر شهامت داشتهام که بگویم در دو دوره به او رای دادهام. در سال 84 که کسی جرات حمایت از او را نداشت و کمتر کسی فکر میکرد ایشان رئیس جمهور شود من به طور رسمی از او حمایت کردم. یک ماه یا 40 روز بعد از انتخاب آقای احمدی نژاد، ایشان من را خواست. به هر حال من آن زمان 27 - 28 سال سابقه حضور در سازمان تربیت بدنی داشتم و به همین خاطر آقای رئیس جمهور من را صدا کردند تا درباره وضعیت ورزش صحبت کنم. آن زمان تمامی وزرا انتخاب شده بودند و تنها رییس سازمان تربیت بدنی و معاون رییس جمهور انتخاب نشده بود. رییس جمهور از من پرسید به نظر شما بهترین فرد برای این پست کیست که من گفتم از نظر من بهترین فرد هاشمی طبا است و پس از او رسول خادم».
دعوای کش دار مایلی – دایی که در نهایت با محکومیت سرمربی پیشین تیم ملی خاتمه یافت گرچه در کوتاه مدت نوعی آتش بس را میان این دو برقرار کرد اما دوباره مایلی آتش جرقه را زد و دایی هم کوتاه نیامد. از لابلای مجادله این دو نفر می شود به برخی روابط سیاسی ناگفته ورزشی ها با سیاستمردان پی برد. آنجا که دایی خشمگین مایلی را خطاب قرار داد و گفت:« دوره گدایی برای پیدا کردن تیم با انتظار کشیدن در مصلّی گذشته است و در این دولت دیگر از این خبرها نیست.» اشاره دایی به همان روزی است که مایلی کهن پشت درهای بسته نمایشگاه مطبوعات در مصلای تهران دو ساعت منتظر ماند تا محمود احمدی نژاد بیاید و پس از آن بود که این شایعه درگرفت که در گفت وگوی کوتاه آن دو در شبستان مصلای تهران قول مربی گری گرفته و اگر نه در حد تیم ملی که دست کم برای سایپا.
مایلی کهن اما این طعنه را بی پاسخ نگذاشت و خطاب به دایی که او را «آقا قلدره» خطاب می کند گفت:« اگر خيلي ناراحت است از اين پس در ديسكو به دنبال تيم مي گردم!»
او همچنین فاش کرد که در دوره های گذشته انتخابات چه نام هایی را به صندوق ریخته است. البته باز فراموش نکرد که به رابطه دایی – روحانی اشاره نکند و «آقا قلدره» را بی نصیب بگذارد.
حاجی مایلی گفت:« این آقا (دایی) گفته که من سیاسی نیستم، اما نمیدانم که چه شده این روزها ایشان از رییس جمهور جدید حرف میزند و دکتر شما و دکتر من میکند! من جایی ندیدهام که قبل از انتخاب بگوید به دکتر روحانی رای میدهد یا نفر دیگری. اما نمیدانم که چه شده میگوید دکتر روحانی، دکتر من است. من دو بار به آقای خاتمی و دو بار به آقای احمدی نژاد رای دادهام و خیلی شفاف و واضح آن را اعلام کردم. در زمان آقای خاتمی قبل از انتخابات نگفتم که به چه کسی رای میدهم. اما قبل از انتخابات 84 و 88 گفتم که به آقای احمدی نژاد رای خواهم داد. برای این انتخابات هم خیلی فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که شاید دو نفر به حرف من اعتقاد داشته باشند و شاید در انتخابم اشتباه کنم و آن دو نفر هم به اشتباه بیفتند، به خاطر همین حرفی نزدم، اما الان با صدای بلند میگویم که رای من دکتر قالیباف بود و به ایشان رای دادم ».
حاجی مایلی که دو نتیجه درخشان تاریخ تیم ملی ایران مقابل کره جنوبی (6-2) و عربستان (3-0) در جام ملت های 1996 در دوران سرمربیگری او رقم خورده است از دیدار هایش با احمدی نژاد با «افتخار» یاد می کند و خود را مستقل می داند: « نه عضو انجمن اسلامی بودم و نه عضو بسیج و عضو جای دیگر همیشه مستقل بودم». او می گوید: «اگر نزد آقای احمدی نژاد رفتم مدرک دارم که نه تنها چیزی نگرفتم بلکه مبلغی هم پرداخت کردم، برای ساخت سرپناهی برای شخصی که نیاز به سرپناه داشت».
مایلی کهن نازک دل. مایلی کهنی که در برابر دوربین های تلویزیونی زار زد. آن که بازیکن تیم ملی را به جرم بازی پاسوراز تیم ملی خط زد. مایلی کهنی که می گوید « نگران بیت المال است».مایلی کهنی که می گویند به مدل موی بازیکنان کار داشت.
مایلی کهنی که به جوانان اعتماد می کرد. مایلی کهنی که به فرهاد مجیدی، نیما نکیسا، مهدی مهدوی کیا، داریوش یزدانی، مهرداد میناوند و .... فرصت بازی داد تا بدرخشند و ستاره شوند.
مایلی کهنی که به یکباره حامی بازیکنان خطاکار می شد و گذشت و تحمل را از مدیران بالا دستی می خواست، مایلی کهنی که خود را محق نشستن بر صندلی سازمان تربیت بدنی سابق می دانست، مایلی کهنی که لباس رفتگرها را می پوشد و در برنامه 90 «داریوش اقبالی» را خواننده مورد علاقه اش معرفی می کند و فردایش می گوید مخالف آتش زدن پرچم آمریکاست، مایلی کهنی که عادل فردوسی پور را «شومن»، امیر قلعه نوئی را «گروهبان قندلی»، علی دایی را «آقا قلدره و آقا پول پرسته»، رویانیان را «خودشیفته و عشق شهرت»، اصغر شرفی را «فراری از ایران به آمریکا»، افشین قطبی را «اجنبی و رفیق اوباما»، فیروزکریمی را «دلقک»، مقداد نجف نژاد را « بی مقدار» و .... لقب داد شخصیتی عجیب و پرتلاطم دارد که بر پاندولی از محبوبیت و نفرت سوار شده است و آدمی را با این پرسش روبرو می کند که ما با چند مایلی کهن روبرو هستیم؟
هومن جعفری در روزنامه اعتماد روز 28 آبان 92 یادداشتی با عنوان «تو برو خود را باش!» در مورد اخراج مایلی از صباباتری نوشت که شاید بتوان آن را پایان مناسبی برای این نوشتار دانست.
در بخشی از این یادداشت آمده است:« مایلی کهن بد فوتبال ایران را نمی خواهد اما با فوتبال ایران بد می کند. درست مثل دیگر همفکرانش که در روزهای آرامش و اعتماد سازی می خواهند شیشه بشکنند و اتفاقی رقم بزنند تا معادله عوض شود. ته معادله را هم نمی دانند. نیت شان تنها بر هم زدن معادلاتی است که بی آنها رقم می خورد. هرجا هم که معادله با آنها رقم خورده نتیجه ای جز شکست نداده. آنها سربازان روزهای جنگند.در روزهای صلح به کاری بر نمی آیند.
محمد مایلی کهن وقتی می توانست سرمربی تیم ملی باشد که به حجازی و پروین تیم ملی را نمی دادند. در این روزگار که تیم ملی یک راست می رود توی جیب بهترین مربیان خارجی محمد مایلی کهن بودن دشوار است. دیگر امتیازات زمان های قدیم از راه نمی رسد. این روزها دیگر کسی کاری ندارد که تو نماز شبت را می خوانی یا نه. این روزها برای نشستن روی صندلی از تو چیزهای دیگری می طلبند که نه بلدی و نه دوست داری یاد بگیری.»
یک روزنامه نگار عالم سیاست و نویسنده سطور فوق، او را شبیه ترین مرد دنیای فوتبال به «محمود احمدی نژاد» می داند. بی پروا حرف می زند، خود را در افشای آشکار و نهان دیگران محق می داند و در عین حال هر گونه انتساب به مردان سیاست و دریافت منصب در عالم ورزش از آنها را منکر می شود. هافبک قدیمی پرسپولیس و تیم ملی که زاده انزلی است، از قصر یخ و نفت تهران فوتبالش را شروع کرد و در پرسپولیس بالید. جایی که هنوز عطش و آرزوی سرمربیگری در آن را دارد.
او گرچه عضو گروه 100 نفره ای بود که به دیدار امام خمینی رفت اما پس از آن کمتر می توان نشانی از او در سیاست یافت تا زمانی که محمود احمدی نژاد به یک باره کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری شد و معادلات سیاسی کشور را به هم زد.
مایلی کهن در این مورد هیچ پرده پوشی ندارد و با صراحت تمام دلبستگی اش به مردی که بسیاری او را عامل اصلی تلاطم های سیاسی و اجتماعی کشور در هشت سال گذشته می دانند اعلام می کند و می گوید:«آقای احمدی نژاد همیشه برای من قابل احترام بوده و آنقدر شهامت داشتهام که بگویم در دو دوره به او رای دادهام. در سال 84 که کسی جرات حمایت از او را نداشت و کمتر کسی فکر میکرد ایشان رئیس جمهور شود من به طور رسمی از او حمایت کردم. یک ماه یا 40 روز بعد از انتخاب آقای احمدی نژاد، ایشان من را خواست. به هر حال من آن زمان 27 - 28 سال سابقه حضور در سازمان تربیت بدنی داشتم و به همین خاطر آقای رئیس جمهور من را صدا کردند تا درباره وضعیت ورزش صحبت کنم. آن زمان تمامی وزرا انتخاب شده بودند و تنها رییس سازمان تربیت بدنی و معاون رییس جمهور انتخاب نشده بود. رییس جمهور از من پرسید به نظر شما بهترین فرد برای این پست کیست که من گفتم از نظر من بهترین فرد هاشمی طبا است و پس از او رسول خادم».
دعوای کش دار مایلی – دایی که در نهایت با محکومیت سرمربی پیشین تیم ملی خاتمه یافت گرچه در کوتاه مدت نوعی آتش بس را میان این دو برقرار کرد اما دوباره مایلی آتش جرقه را زد و دایی هم کوتاه نیامد. از لابلای مجادله این دو نفر می شود به برخی روابط سیاسی ناگفته ورزشی ها با سیاستمردان پی برد. آنجا که دایی خشمگین مایلی را خطاب قرار داد و گفت:« دوره گدایی برای پیدا کردن تیم با انتظار کشیدن در مصلّی گذشته است و در این دولت دیگر از این خبرها نیست.» اشاره دایی به همان روزی است که مایلی کهن پشت درهای بسته نمایشگاه مطبوعات در مصلای تهران دو ساعت منتظر ماند تا محمود احمدی نژاد بیاید و پس از آن بود که این شایعه درگرفت که در گفت وگوی کوتاه آن دو در شبستان مصلای تهران قول مربی گری گرفته و اگر نه در حد تیم ملی که دست کم برای سایپا.
مایلی کهن اما این طعنه را بی پاسخ نگذاشت و خطاب به دایی که او را «آقا قلدره» خطاب می کند گفت:« اگر خيلي ناراحت است از اين پس در ديسكو به دنبال تيم مي گردم!»
او همچنین فاش کرد که در دوره های گذشته انتخابات چه نام هایی را به صندوق ریخته است. البته باز فراموش نکرد که به رابطه دایی – روحانی اشاره نکند و «آقا قلدره» را بی نصیب بگذارد.
حاجی مایلی گفت:« این آقا (دایی) گفته که من سیاسی نیستم، اما نمیدانم که چه شده این روزها ایشان از رییس جمهور جدید حرف میزند و دکتر شما و دکتر من میکند! من جایی ندیدهام که قبل از انتخاب بگوید به دکتر روحانی رای میدهد یا نفر دیگری. اما نمیدانم که چه شده میگوید دکتر روحانی، دکتر من است. من دو بار به آقای خاتمی و دو بار به آقای احمدی نژاد رای دادهام و خیلی شفاف و واضح آن را اعلام کردم. در زمان آقای خاتمی قبل از انتخابات نگفتم که به چه کسی رای میدهم. اما قبل از انتخابات 84 و 88 گفتم که به آقای احمدی نژاد رای خواهم داد. برای این انتخابات هم خیلی فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که شاید دو نفر به حرف من اعتقاد داشته باشند و شاید در انتخابم اشتباه کنم و آن دو نفر هم به اشتباه بیفتند، به خاطر همین حرفی نزدم، اما الان با صدای بلند میگویم که رای من دکتر قالیباف بود و به ایشان رای دادم ».
حاجی مایلی که دو نتیجه درخشان تاریخ تیم ملی ایران مقابل کره جنوبی (6-2) و عربستان (3-0) در جام ملت های 1996 در دوران سرمربیگری او رقم خورده است از دیدار هایش با احمدی نژاد با «افتخار» یاد می کند و خود را مستقل می داند: « نه عضو انجمن اسلامی بودم و نه عضو بسیج و عضو جای دیگر همیشه مستقل بودم». او می گوید: «اگر نزد آقای احمدی نژاد رفتم مدرک دارم که نه تنها چیزی نگرفتم بلکه مبلغی هم پرداخت کردم، برای ساخت سرپناهی برای شخصی که نیاز به سرپناه داشت».
مایلی کهن نازک دل. مایلی کهنی که در برابر دوربین های تلویزیونی زار زد. آن که بازیکن تیم ملی را به جرم بازی پاسوراز تیم ملی خط زد. مایلی کهنی که می گوید « نگران بیت المال است».مایلی کهنی که می گویند به مدل موی بازیکنان کار داشت.
مایلی کهنی که به جوانان اعتماد می کرد. مایلی کهنی که به فرهاد مجیدی، نیما نکیسا، مهدی مهدوی کیا، داریوش یزدانی، مهرداد میناوند و .... فرصت بازی داد تا بدرخشند و ستاره شوند.
مایلی کهنی که به یکباره حامی بازیکنان خطاکار می شد و گذشت و تحمل را از مدیران بالا دستی می خواست، مایلی کهنی که خود را محق نشستن بر صندلی سازمان تربیت بدنی سابق می دانست، مایلی کهنی که لباس رفتگرها را می پوشد و در برنامه 90 «داریوش اقبالی» را خواننده مورد علاقه اش معرفی می کند و فردایش می گوید مخالف آتش زدن پرچم آمریکاست، مایلی کهنی که عادل فردوسی پور را «شومن»، امیر قلعه نوئی را «گروهبان قندلی»، علی دایی را «آقا قلدره و آقا پول پرسته»، رویانیان را «خودشیفته و عشق شهرت»، اصغر شرفی را «فراری از ایران به آمریکا»، افشین قطبی را «اجنبی و رفیق اوباما»، فیروزکریمی را «دلقک»، مقداد نجف نژاد را « بی مقدار» و .... لقب داد شخصیتی عجیب و پرتلاطم دارد که بر پاندولی از محبوبیت و نفرت سوار شده است و آدمی را با این پرسش روبرو می کند که ما با چند مایلی کهن روبرو هستیم؟
هومن جعفری در روزنامه اعتماد روز 28 آبان 92 یادداشتی با عنوان «تو برو خود را باش!» در مورد اخراج مایلی از صباباتری نوشت که شاید بتوان آن را پایان مناسبی برای این نوشتار دانست.
در بخشی از این یادداشت آمده است:« مایلی کهن بد فوتبال ایران را نمی خواهد اما با فوتبال ایران بد می کند. درست مثل دیگر همفکرانش که در روزهای آرامش و اعتماد سازی می خواهند شیشه بشکنند و اتفاقی رقم بزنند تا معادله عوض شود. ته معادله را هم نمی دانند. نیت شان تنها بر هم زدن معادلاتی است که بی آنها رقم می خورد. هرجا هم که معادله با آنها رقم خورده نتیجه ای جز شکست نداده. آنها سربازان روزهای جنگند.در روزهای صلح به کاری بر نمی آیند.
محمد مایلی کهن وقتی می توانست سرمربی تیم ملی باشد که به حجازی و پروین تیم ملی را نمی دادند. در این روزگار که تیم ملی یک راست می رود توی جیب بهترین مربیان خارجی محمد مایلی کهن بودن دشوار است. دیگر امتیازات زمان های قدیم از راه نمی رسد. این روزها دیگر کسی کاری ندارد که تو نماز شبت را می خوانی یا نه. این روزها برای نشستن روی صندلی از تو چیزهای دیگری می طلبند که نه بلدی و نه دوست داری یاد بگیری.»
منبع: عصر ایران
گزارش خطا
آخرین اخبار