کد خبر: ۲۹۶۳۷
تاریخ انتشار: ۰۱ آبان ۱۳۹۳ - ۱۵:۵۷
رشید وطن دوست این روزها 62 سالگی خود را پشت سر می گذارد ولی هنوز صدایش جوان و شاداب است.هنوز به تنهایی می تواند یک ارکستر را به دنبال خود بکشاند بدون آنکه از نفس بیفتد.وی از اپرای تهران که صحبت می کند به گذشته دور می رود که در سالن رودکی به صحنه می‌رفت و با سولیست‌های اپرا می خواند.رشید وطن‌دوست در اسفند 1324 در شهر تبریز به دنیا آمد. وی پس از اخذ دیپلم در تبریز به تهران عزیمت کرد و در آنجا مشغول به کار شد. در آنجا به توصیهٔ منوچهر بیگلری در آزمونی شرکت کرد و پس از پذیرفته شدن و گذراندن دوره سلفژ سه سال زیر نظر میکل کازاتو استاد آواز ایتالیایی به تربیت صدا و فراگرفتن فنون آواز کلاسیک پرداخت. سپس در حدود سال ۱۳۴۷ و ۱۳۴۸ به استخدام اپرای تهران درآمد و در اپراهای مختلف نقش‌هایی را به عهده گرفت. حدود بیست سال سولیست (تکخوان) ارکستر سمفونیک تهران به رهبری حشمت سنجری، حدود ده سال سولیست ارکستر ملی ایران به رهبری فرهاد‌فخرالدینی و همچنین سولیست ارکسترهای دیگر بوده‌است و ضبط صدا با ارکستر رادیو تلویزیون ملی ایران را انجام داده است. در سال ۱۳۶۷ از طرف شورای عالی ارزشیابی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، نشان درجه یک هنری به او اهدا شد و در حال حاضر تدریس آواز کلاسیک را به عهده دارد.او همچنین از خوانندگان سرود ای ایران است. قطعه دانای توس با همراهی اسفندیار قره‌باغی از آثار اوست.با این هنرمند گفت و گویی انجام داده‌ایم که در ادامه می‌خوانید.
 
چگونه شد وارد حوزه  اپرا شدید؟

بعد از اینکه در تبریز دیپلم گرفتم به تهران آمدم و در شرکت مینی‌ماینر مشغول به کار شدم و سرپرست کارگران بودم. دردوران دبیرستان برای دوستانم گاه آواز می‌خواندم و در شرکت هم همین طور. اما دانش موسیقی نداشتم و هیچ تعلیمی ندیده بودم. در تهران با منوچهر بیگلری که نوازنده ترومپت بود آشنا شدم و ایشان به من گفت که تالار رودکی خواننده استخدام می‌کند و بد نیست که تو هم امتحان بدهی تا استخدام شوی. آن زمان معلمان آواز از ایتالیا و آلمان حضور داشتند و امتحان می‌گرفتند.در تهران نزد عنایت رضایی که سرپرست اپرای تهران و کارگردان بود، تست صدا دادم. ایشان گفتند که صدایم برای سولیست اپرا خوب است و مرا برای صداسازی نزد دو استاد ایتالیایی فرستادند و من به مدت سه سال نزد این دو مربی آموزش دیدم تا اینکه وارد اپرای تهران شدم. آن زمان حدود سال 1347 و 1348 بود که همراه با 12 نفر دیگر در اپرای تهران تمریناتمان را شروع کردیم و تا زمان فعالیت اپرای تهران نزدیک به 32 اپرا در نقش دوم خواندم.
 
سولیست‌های اپرای تهران و نقش اولی‌ها چه کسانی بودند؟

علاوه بر من که خواننده تِنور اپرا بودم، هنرمندان سرشناسی چون حسین سرشار (باریتون)، سودابه تاجبخش (سوپرانو)، ساکو قوکاسیان (باس)،  الک ملکانیان (تنور)، وانیل کوژوین (تنور)، روبن آقابیگیان (باس)، الوین باغچه‌بان (سوپرانو)،ف صبا (آلتو)، اسفندیار قره‌داغی،  و وحیده فتوره‌چی از جمله سولیست های اپرای تهران به شمار می رفتند که اغلب آنها هم اکنون بازنشست شده‌اند.
 
رهبر ارکستر در آن زمان چه کسی بود؟

آن‌زمان ارکستر و اپرا از یکدیگر جدا بودند و رهبری ارکستر به عهده شخصی به نام انریکو دوتارا بود.
 
چگونه شد که اپرا به ایران آمد؟

همان‌گونه که گفتم پهلبد خود اهل موسیقی بود و ویلنسل می‌نواخت. وی طی دیداری که به همراه عنایت رضایی از کشور آلمان و اتریش داشت اقدام به ساخت سالن رودکی برای اپرا کرد و  بعد از آن اپرا شکل و رونق گرفت.
 
درباره اپرای تهران بگویید...

این اپرا از سال 47-1346 تاسیس شد. رئیس فرهنگ و هنر آن زمان مهرداد پهلبد بودند که با همیاری عنایت رضایی اپرا را راه‌اندازی کردند.این اپرا زیر نظر معلمان ایتالیایی و آلمانی فعالیت می کرد  تا اینکه در سال 57 هم اپرا تعطیل شد و من وارد ارکستر سمفونیک شدم و همکاری‌ام را با این گروه ادامه دادم. رهبر ارکستر آن‌وقت حشمت سنجری بودند.
 
علاقه مردم و جوانان به آواز کلاسسیک ناچیز است ؛به گونه ای که خطر انقراض کامل آن هم احساس می شود ،نظر شما در این زمینه چیست؟

عده خاصی طرفدار اپرا و آواز کلاسیک هستند. حتی پیش از انقلاب هم تعداد کسانی که به آموزش این سبک آواز می‌پرداختند بسیار کم بود. الان هم اغلب جوان‌ها به آواز پاپ روی می‌آورند.  همچنین آواز کلاسیک و در مجموع موسیقی کلاسیک در همه جهان یک سبک جدی است که مخاطبان آن هم نسبت به سایر سبک‌های موسیقی کمتر است. چون آدم‌ها در شرایط عادی تمایلی به جدی بودن ندارند.  در حالی که کسی منکر این نیست که موسیقی کلاسیک و علمی بر مبنای یک اندیشه هدفدار ساخته می‌شود. اما موسیقی پاپ سبکی است که در آن آدم‌ها می‌توانند جواب سؤالات روزمره خود را در آن پیدا کنند. در حقیقت موسیقی کلاسیک در هیچ کجای دنیا مقبولیت عام را ندارد اما قابل احترام است. ضمن اینکه به‌نظر من در مجموع موسیقی بسیار ارزشمند است و باید به آن احترام گذاشت.هر چند که در ایران موسیقی چندان جدی گرفته نمی‌شود و هر کس به راحتی خواننده می‌شود. در حال حاضر یکی از مهم‌ترین مشکلات آواز ایران همین خوانندگان آموزش ندیده است. البته گاه نوازندگان و هنرمندان سایر رشته‌ها وارد عرصه خوانندگی می‌شوند که به‌نظر من آن هم اشتباه است چون حمایت از این خوانندگان و پخش آثارشان از رسانه‌ها، خوانندگی و اجرای آواز را کار سطحی و آسان نشان می‌دهد.  از سوی دیگر حتی کسانی که نامشان برای مردم آشناست و خوانندگان حرفه‌ای محسوب می‌شوند هم در اجرای برخی قطعات اشتباه می‌کنند. هم اکنون این رشته بسیار خاص است و کسانی مانند آقای قره‌داغی، خسرو محصوری و خود من به صورت جسته و گریخته در آموزشگاه تدریس می‌کنیم. جوان‌های امروزی سلیقه خودشان را دارند ولی به طور کلی مانند گذشته این رشته به دلیل معرفی نشدن طرفداران زیادی ندارد. زمانی که اپرا را در سال 57 تعطیل کردند، دیگر این هنر نتوانست مانند گذشته سرپا بایسند.
 
چه پیشنهادهایی برای بهتر شدن این وضعیت دارید؟

تا زمانی که مسئولان موسیقی و مدیران ارشد این حوزه اهل موسیقی نباشند چنین اشتباهاتی رخ می‌دهد. هر چند عده‌ای از آنها مشاورانی دارند که با موسیقی آشنا هستند اما گاه حسن نیت و سوء‌نیت به یک یا چند خواننده و آهنگساز همان تاثیر منفی را بر موسیقی می‌گذارد.در حالی که شاید اگر مدیر مرکز موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی یا صداوسیما از میان اهالی موسیقی انتخاب شوند می‌توان  تا حدودی وضعیت موسیقی کشور را تغییر داد. موسیقی کلاسیک نیازمند حمایت دولتی است. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی باید بخشی از بودجه موسیقی خود را به موسیقی کلاسیک اختصاص دهد تا هنرمندان این رشته را به ادامه کار امیدوار کند.
 
اشاره کردید که سنجری زمامدار ارکستر سمفونیک بوده، کیفیت ارکستر و برخورد شان با اعضا چگونه بود؟

حشمت سنجری در ۱۳۳۹ به ایران بازگشت و رهبری اركستر سمفونیك تهران را كه موقتاً به هایمو توبیر ( Tauber.H) رهبر و آهنگساز اتریشی سپرده‌شده بود، در دست گرفت.سنجری تا سال ۱۳۵۱ رهبری ثابت اركستر سمفونیك تهران را در دست داشت. در دوران رهبری او نوازندگان برجسته ای چون رافی پتروسیان و ایزاک اشترن ارکستر تهران را در برنامه هایی همراهی می کردند. او در این سال‌ها همچنین به عنوان رهبر ميهمان به کشورهای ديگر نيز سفر کرد که می توان به رهبری ارکسترهایی در اتحاد شوروی سابق، لهستان، رومانی و ترکيه اشاره‌کرد.سنجری در اوایل دهه پنجاه تا زمان انقلاب به عنوان سرپرست هنری تالار رودكی و مشاور وزیر به فعالیت ادامه داد و چندین اپرا را رهبری كرد اما سرپرستی ارکستر به فرهاد مشکات سپرده شد. او رهبری اركستر مجلسی رادیو و تلویزیون ملی ایران را نیز به عنوان رهبر مهمان در چند كنسرت به عهده داشت.پس از انقلاب سنجری دوباره رهبری ارکستر را به عهده گرفت و ده سال در این سمت به کارش ادامه داد. گر چه ارکستر در طول این سال ها فعالیت و برنامه های چندانی را به اجرا درنیاورد اما سنجری در حفظ و تداوم کار آن کوشید با وجودی که بسیاری از نوازندگان ارکستر پیش ار انقلاب مهاجرت کرده‌بودند ارکستر را حفظ کرد و برنامه هایی با نوازندگان باقی‌مانده و چند نوازنده جایگزین ادامه داد. او تقریبا حدود دوازده سال رهبری ارکستر را در دست داشت و سرانجام در پاییز ۱۳۶۸ پس از اجرای کنسرتی به مناسبت چهلمین روز درگذشت مرتضی حنانه با اركستر سمفونیک تهران برای همیشه خداحافظی کرد. یکی از آشناترین و معروف ترین آثار سنجری تابلوی ایرانی یا سوئیت ایرانی است که بارها توسط خود او و رهبران دیگر ارکستر اجرا شده است.برخورد آقای سنجری بسیار دوستانه و گرم بود؛ البته ایشان رهبری ارکستر را به مدت 40 سال عهده‌دار بودند و زمانی‌که انقلاب شد دوباره از سنجری خواهش کردند تا به ارکستر بیایند. ایشان قلبشان ناراحت بود ولی با این حال خیلی حواسش به ارکستر و نوازنده‌ها بود. کاربلد بود و از آنجایی که تحصیلکرده اتریش بودند در کارشان  نیز خبره بودند. هم‌اکنون پسرش فرشاد سنجری نیز مسئولیت رهبری ارکستر اتریش را دارند. بعد از مرگ سنجری، فریدون ناصری رهبری ارکستر را عهده‌دار شدند.
 
چگونه  یکباره ناصری رهبر ارکستر شد؟

زنده‌یاد ناصری از همان زمان آقای سنجری همه سازهای ضربی را در ارکستر سمفونیک برعهده داشتند. بعد از سنجری کسی نبود که ارکستری را اداره کند، در همین راستا به آقای ناصری گفتند.

 از همکاری خودتان با آقای فخرالدینی و ارکستر ملی برایمان بگویید.
 
پس از راه‌اندازی ارکستر ملی به پشتوانه وزارت فرهنگ و هنر در زمان آقای خاتمی، ایشان که همشهری  ما هم هستند با من تماس گرفتند و خواستند که قطعات آذری را اجرا کنم.

برنامه اپرای تهران در آن زمان چگونه بود؟

 برنامه اپرا سالانه بود و برای دانشجویان بلیت نیم‌بها در نظر ‌گرفته می شد.مخاطبان این نوع موسیقی خاص بودند ولی همیشه سالن تالار وحدت پر می‌شد و حتی جمعیتی به صورت ایستاده اپرا را نگاه می‌کردند.
 
از سولیست‌های اپرای تهران و هم‌دوره‌ای‌های خودتان هم خبری دارید...

جناب سرشار که  آلزایمر گرفتند و فوت کردند خدا بیامرزدش. دوستان دیگر هم همه بازنشسته شدند. خانم پری ثمر بازنشسته اپرای فرانکفورت هستند. به ترتیب سودابه تاجبخش بازنشسته اپرا مونیخ، صفائیه بازنشسته اپرای آمستردام، نسرین آذرمی اپرای سالزبورگ در مرز اتریش، آلک ملکانیان اپرای هامبورگ روبن آتابیگیان اپرای مادرید، توران نیک‌جو اپرای روم، دانیل گوژبین اپرای گلن دل در آمریکا، الوین باغچه‌بان اپرای آنکارا و... بازنشسته شدند.
 
شما هیچ‌وقت به تنهایی به صحنه نرفته‌اید،چرا‌...

کنسرت دادن خیلی سخت است. کنسرت نیازمند یک برنامه‌ریزی است اما گاه که دو روز مانده به کنسرت به من مجوز می‌دهند و انتظار دارند سالن پر شود. سالن هم که هزینه خودش را جداگانه دریافت می‌کند و اینکه سالن پر شود یا خالی باشد، تفاوتی نمی‌کند. در هر صورت هنرمند دوندگی زیادی در این کار دارد و باید همه هزینه‌ها و سختی‌ها را به تنهایی به دوش بکشد. در همین راستا نمی‌توانم به صحنه بروم.
 
زمزمه‌هایی مبنی بر شباهت اپرا و تئاتر وجود دارد، شما تا چه اندازه آن را قبول دارید؟

این نظریه اصلا درست نیست، چرا که اپرا یک هنر کامل است یعنی ارکستر، صحنه، دکور، گریم، بازی، آواز، دیالوگ و... برای داشتن اپرا لازم است؛ در صورتی که تعزیه به تئاتر شباهت دارد.

بزرگ‌ترین اپراها در کدام کشور است؟

 به ترتیب در ایتالیا، آلمان، روسیه و فرانسه.
 
به عنوان پرسش پایانی الان مشغول چه کاری هستید؟

درحال حاضر مشغول انتشار دو اثر موسیقیایی هستم که یکی آنها 18 قطعه است و فرمت آن اپراست. در این آلبوم که هنوز عنوانی برای آن انتخاب نکرده ام رامین جمال‌پور به عنوان نوازنده پیانو حضور دارند.همچنین  آلبوم دیگر به زبان آذری است و عنوان آن «آیریلیق» نام دارد. در این اثر چنگیز صادق اف پیانو نواخته‌اند.
 
پربیننده ترین ها