کریستیان براد تامسن: از موسیقی ایرانی لذت می‌برم

کد خبر: ۲۹۳۱۱
تاریخ انتشار: ۲۹ مهر ۱۳۹۳ - ۱۸:۴۲
سی‌ویکمین جشنواره بین‌المللی فیلم کوتاه تهران پایان یافت و فرصتی فراهم شد تا فیلمسازان عرصه فیلم کوتاه، بعد از گذر از دوران فترت، فرصتی پیدا کنند تا در جشنواره‌ای هنری، فیلم‌های خود را به نمایش بگذارند. در این دوره از جشنواره که به دبیری حبیب ایل‌بیگی، مدیرعامل انجمن سینمای جوان ایران، برگزار شد، فضای مناسبی به وجود آمد تا بار دیگر بر اهمیت فیلم کوتاه تاکید شود. از جمله اتفاقات قابل‌تقدیر این دوره، حضور اعضای هیات داوران جشنواره بود که در بخش بین‌الملل هم از متخصصان این عرصه دعوت به عمل آمد. «کریستیان براد تامسن»، کارگردان، نویسنده و تهیه‌کننده دانمارکی، یکی از اعضای هیات داوران بخش بین‌الملل بود که کارگردانی بیش از 10عنوان فیلم مستند را در کارنامه هنری دارد که از آن جمله می‌توان به مستند‌های صدای ایران، محمدرضا شجریان 2006 و فاسبیندر ودوست‌داشتن بی‌ادعا 2014 اشاره کرد. جالب است وقتی درباره محمدرضا شجریان صحبت می‌کرد، اشک در چشمانش جمع شد و نسبت به او ادای احترام کرد. با کریستیان براد تامسن گفت‌وگوی کوتاهی انجام دادیم که می‌خوانید:

برای نخستین‌بار در جشنواره بین‌المللی فیلم کوتاه حضور دارید؟
خیر. شش، هفت‌سال پیش هم ایران بودم.

شش‌سال از آن زمان گذشته است و حتما فیلم‌های مختلفی دیده‌اید. چه تصوری از کلیت آن فضا داشتید. اصلا نگاه‌تان به فیلم‌های کوتاه ایرانی چیست؟
بار گذشته که در ایران بودم چون آن زمان هم در بخش بین‌الملل حضور داشتم، نتوانستم زیاد فیلم‌های ایرانی ببینم. اما فیلم‌های کوتاه اروپایی زیاد می‌بینم. ولی با این وجود همیشه طرفدار پروپا قرص فیلم‌هایی بوده و هستم که در دهه‌های گذشته سینمای ایران ساخته شدند. مثل فیلم‌هایی که در روستا ساخته شدند؛ از جمله «خانه دوست کجاست» عباس کیارستمی، فیلم «گاو» داریوش مهرجویی و «طبیعت بی‌جان» سهراب شهیدثالت. برایم جالب است در این فیلم‌ها محلی‌بودن کاملا ملموس و جهانی است. از این منظر از این نوع سبک فیلمسازی باید درس گرفت. به دلیل اینکه آن فیلمسازان بدون اینکه تلاش کنند فیلم جهانی بسازند، فیلم‌شان را در روستا می‌سازند، ولی درنهایت فیلم‌شان کاملا جهانی شد. ولی الان فیلمسازان تلاش می‌کنند شبیه فیلم‌های هالیوودی فیلم بسازند!

منظورتان فقط درباره فیلم‌های ایرانی است؟

به‌طور کلی منظورم این است که هرچه فیلم محلی‌تر و بومی‌تر باشد، بیشتر جهانی‌تر است.

شهید ثالث، مهرجویی یا کیارستمی در دهه‌های مختلفی این فیلم‌ها را ساختند. اما این فیلم‌ها همه سینمای ایران نیستند. می‌خواهم نظرتان را درباره دیگر فیلم‌های ایرانی بدانم. مثل فیلم‌های اصغر فرهادی؟
بله. فیلم ایشان را دیده‌ام. اما آن فیلم‌ها را بیشتر تحسین می‌کنم، چون بین‌المللی‌ترند.

به‌عنوان استاد دانشگاه، فیلمساز و مدیر جشنواره، تعریف شما از فیلم کوتاه چیست؟ آیا از نظر شما فیلم کوتاه تفاوتی با فیلم بلند دارد؟
من بر این عقیده‌ام که در فیلم داستانی بلند احساس می‌کنم چقدر فیلم طولانی است! انگار آدم‌ها نمی‌توانند جلوی خودشان را بگیرند. اما در عین حال فیلم داستانی کوتاه را می‌شود طولانی کرد. چون ظرفیت آن، بیشتر است. با توجه به ابزارهای جدید و اینکه هرکس هر وقت که دلش بخواهد می‌تواند فیلم بسازد - پس فیلمسازی ارزان است و هر چقدرکه دلت بخواهد می‌توانی راش بگیری - باعث می‌شود اصول زیبایی‌شناسی تدوین رعایت نشود و فیلم‌ها بیش‌ازحد طولانی شوند! البته فیلم‌های ایرانی‌ای که من دیدم، آن نظام هنری را رعایت کردند. اما فیلم‌های اروپایی طولانی هستند و نمی‌دانند فیلم را چطور جمع کنند!

آیا می‌توان گفت شما طرفدار این نگاه فلسفی هستید که «کوچک زیباست»؟
بله.

در این صورت آنتونیونی و برگمان هم فیلم‌های بلند ساختند. نظر شما درباره فیلم‌های شاهکار آنها چیست؟ آیا آن فیلم‌ها بی‌دلیل بلند هستند؟
آنتونیونی فیلمساز مورد علاقه من است. به دلیل اینکه جسارت داشت، فیلم کند بسازد. امروز ضرباهنگ فیلم‌ها خیلی بالاست و به تماشاگر فرصت نمی‌دهند تامل و فکر کنند. همین موضوع باعث می‌شود تماشاگران نتوانند اتفاقات را تجربه کنند؛ در حالی که تجربه، کمی تامل می‌خواهد.

از این منظر تارکوفسکی مشهورتر است؟
بله. شب قبل از اینکه به تهران بیایم. فیلمی از فیلمساز مورد علاقه‌ام، فاسبیندر را دیدم. یادم نمی‌رود آن چیزی که او در کنفرانس خبری سال1969 گفت. اولین فیلم فاسبیندر را وقتی نگاه کنید، خیلی کند است. در آن کنفرانس از او می‌پرسند چرا دوربین تو یک جا ثابت مانده؟ در حالی که علم ثابت کرده که ذهن انسان زود می‌تواند تصاویر را پردازش کند و لازم نیست این‌قدر فیلم را کش بدهید. او پاسخ می‌دهد درست است، اما عواطف به زمان نیاز دارند. پس عواطف است که به زمان نیاز دارد و من به این مساله اعتقاد دارم. درباره فیلم‌هایی که من به آنها «فیلم‌های روستایی» می‌گویم، همین اتفاق می‌افتد.

با این نگاه، شما در فیلم کوتاه دنبال چه هستید؟ چه معیاری برای انتخاب فیلم کوتاه دارید؟
عواطف. البته که باید خرد و عقلانیت با عواطف یکی شود. اما در زندگی مدرن در اروپا ما این دو را از هم جدا کردیم.

در حقیقت شما در جست‌وجوی نداشته‌های‌تان هستید؟
آن چیزی که شما گفتید را می‌توان اینگونه گفت که جریان زندگی در اروپا آنقدر سریع است که فرصت اینکه یک‌جا بنشینی و تامل کنی را پیدا نمی‌کنی. مثل تلویزیون می‌ماند. به همین دلیل از تلویزیون متنفر هستم. چون تصاویر را پشت‌سرهم نشان می‌دهد. ما بیشتر تصاویر را مصرف می‌کنیم و قبل از اینکه فیلم تمام شود فیلم بعدی پشت‌سر آن می‌آید. در حالی که برای دیدن یک فیلم باید فرصت داشته باشی در موردش فکر کنی و من در زندگی روزمره دنبال فرصتی هستم که بتوانم عواطفم آزاد شود.

محمدرضا شجریان برای ایرانی‌ها هنرمند بزرگی است، چه شد که شما علاقه‌مند به صدای شجریان شدید و درباره ایشان فیلم ساختید؟
یادم نمی‌آید برای اولین‌بار چه وقت صدای شجریان را شنیدم. چنان محو صدایش شدم، انگار کلماتش برایم اهمیتی نداشت. درواقع فرقی نمی‌کرد چه می‌گوید، بلکه صدای او مرا به اعماق می‌برد. همان‌جا یاد یکی از شعارهای زندگی‌ام افتادم که از نیچه برگرفتم. او می‌گوید در مقایسه با موسیقی، تمام ابزارهای ارتباط بشری پیش‌پاافتاده و بی‌ارزش‌اند. شاید برای همین است که سه فیلم آخرم را درباره موسیقی ساختم که یکی از آنها درباره شجریان خواننده‌ مشهور است. دو فیلم دیگر درباره موسیقی جاز هست. الان که در تهران هستم بهتر است بگویم من یک کلمه زبان فارسی متوجه نمی‌شوم، ولی از موسیقی زبان شما؛ خیلی لذت می‌برم.
پربیننده ترین ها
آخرین اخبار