چهره های معروف و دختران ورزشکارشان

وقتی در مورد فرزندان ورزشکاران حرف می زنیم، نباید تمام ذهن خود را معطوف به پسران آنها کنیم چون بعضی از این افتخارآفرینان، دخترانی بسیار موفق و سختکوش دارند که در عرصه ورزش کشورمان برای خودشان نامی دست و پا کرده اند.
کد خبر: ۲۹۲۹۷
تاریخ انتشار: ۲۹ مهر ۱۳۹۳ - ۱۷:۱۱
در ورزش دنیا مرسوم است که پسران ورزشکاران بزرگ، راه پدر را در پیش بگیرند و البته اغلب آنها هم ناموفق می شوند! حداقل این است که به اندازه پدرهایشان موفقیت کسب نمی کنند و زیر سایه آنها باقی می مانند. پسران فرانتس بکن باوئر، هری ردنپ، سرگئی بوبکا و اسکاتی پیپن از جمله افرادی اند که سعی کردند همچون پدران خویش در عرصه ورزش موفق شوند اما هرگز به اندازه 20 درصد پدرهای شان هم موفقیت ورزشی کسب نکرده و ترجیح دادند سراغ زندگی بروند و بی خیال ورزش شوند!

این اتفاق در ورزش ما هم رخ داده است. از آتیلا حجازی گرفته تا محمد پروین، علی محمدخانی، بهتاش فریبا، میثاقیان، آرش نوآموز و ... همه این نفرات فوتبالیست های خوبی بودند و حتی بعضی از آنها به تیم ملی هم رسیدند اما هیچ کدام نتوانستند به چهره هایی بزرگ و تاثیرگذار در فوتبال ما بدل شوند.

شاید به جرأت بتوان گفت تنها پسرانی که توانستند همچون پدران خویش در ورزش ما مطرح شده و بدرخشند، ایرج دانایی فرد (پسر مرحوم علی دانایی فرد)، برادران خادم (فرزندان محمد خادم) و محمد علی محمدیان (فرزند عسگری محمدیان) بوده اند که توانستند به جام جهانی فوتبال برسند یا در رقابت های المپیک و جهانی کشتی آزاد مدال کسب کنند.

اما وقتی در مورد فرزندان ورزشکاران حرف می زنیم، نباید تمام ذهن خود را معطوف به پسران آنها کنیم چون بعضی از این افتخارآفرینان، دخترانی بسیار موفق و سختکوش دارند که در عرصه ورزش کشورمان برای خودشان نامی دست و پا کرده اند.جلوس بر روی نیمکت تیم ملی افرادی که بدون شک با تشویق پدر و مادر مدارج ترقی را پیموده و در رشته پدر یا رشته ای دیگر موفقیت کسب کرده اند. 

این دختران گاهی اوقات تا حد موفقیت در مسابقات آسیایی هم بالا رفته و به پیکارهای جهانی نیز رسیده اند. به همین خاطر در این شماره سراغ دختران ورزشکاران مشهور رفتیم تا ببینیم از میان آنها چند نفر در عرصه های مختلف ورزشی به موفقیت های فراوان و قابل ملاحظه ای دست پیدا کرده اند.

کاپیتان تیم ملی در راه پدر


در دهه شصت تیم اکباتان سنگربانی مودب و جسور داشت به نام «اسماعیل اردلان»؛ گلری که انصافا نمایش های خوبی ارائه می کرد و هنوز بازی فوق العاده اش مقابل پرسپولیس در سال 1364 را فراموش نکرده ایم.

ارسلان دچار بدشانسی شد و در عین حال همدوره شدن با گلرهایی چون مرحوم ناصر حجازی، کریم بوستانی، بهروز سلطانی و حافظ طاحونی مجال حضور در تیم ملی را به او نداد. به همین خاطر پس از پایان دوران بازیگری، به مربیگری پرداخت و البته در عرصه رسانه ای کشور هم فعالیت داشت. (او سال ها مدیر قسمت آگهی های روزنامه ابرار ورزشی بود.)

اسماعیل اردلان در دهه هفتاد به جرگه مربیان پیوست و به عنوان دستیار فرهاد کاظمی در چند تیم همراه با او کار کرد. او سابقه همکاری با علی اصغر مدیرروستا و مهدی تارتار را هم داشته و هم اکنون مربی دروازه بانان تیم پدیده مشهد است اما نکته جالب توجه ادامه داده راه او توسط دخترش بوده؛ دختری با روحیه بالا و تلاشی خستگی ناپذیر که راه پدر را تمام و کمال ادامه داد و به تیم ملی هم رسید.

صحبت از «نیلوفر اردلان» است، کاپیتان تیم ملی فوتبال بانوان ایران که سال هاست در این تیم فیکس بازی می کند و یکی از ارکان تیم ملی محسوب می شود. شهرت خانم اردلان به آن سوی مرزها هم رسیده به طوری که طی سال های اخیر شبکه ZDF آلمان و کانال مستند تلویزیون ژاپن برای گفتگو با او به منزلش رفته و از صحبت هایش برای ویژه برنامه هایی که ساخته اند، استفاده کرده اند. توانایی های نیلوفر اردلان به حدی است که طی سال های اخیر تمام مربیان تیم ملی بانوان از او به عنوان یک چهره فیکس استفاده کرده اند.

جالب اینکه همسر ایشان هم چهره ای کاملا رسانه ای و پسر یک فوتبالیست قدیمی است. نیلوفر اردلان با «مهدی توتونچی» پسر مجید توتونچی، فوتبالیست برق شیراز در دهه پنجاه ازدواج کرده و یک پسر به نام «رادین» هم حاصل این ازدواج است.

توتونچی از جمله همکاران مطبوعاتی ما بوده و هم اکنون به عنوان مجری و تهیه کننده با شبکه ورزش همکاری می کند اما شغل او و ورزش همسرش خوشبختانه کوچکترین تاثیر بدی روی زندگی آنها نداشته است.

حجازی، خانم گل


در رابطه با ناصر حجازی نوشتن، هم سخت است و هم آسان. آسان از آن جهت که می توان به راحتی افتخاراتش را ردیف کرد؛ از قهرمانی در آسیا و بازی های آسیایی گرفته تا حضور در جام جهانی و المپیک. از قهرمانی با استقلال در لیگ تخت جمشید و جام باشگاه های تهران تا فتح لیگ آزادگان با آبی پوشان در مقام سرمربی. تازه به همه این موارد می توان محمدان بنگلادش، شهرداری کرمان، بانک تجارت و ماشین سازی تبریز را هم افزود و در عین حال به خاطر آورد که نفراتی چون علی دایی، یحیی گل محمدی، رضا ترابیان، رحمان رضایی و مهدی پاشازاده همگی جزو شاگردانش بوده اند. 

اما با همه این توصیف ها، نوشتن از حجازی واقعا دشوار است چون هنوز هم وقتی در زندگی ناصر خان خیره می شوید، به زوایایی پنهان برمی خورید که دست نخورده و مخفی باقی مانده است؛ از سختی هایی که در هند و بنگلادش کشید تا اتفاقاتی که منجر به برکناری او از استقلال در سال 1378 شد؛ از بازگشت دوباره به جمع آبی پوشان یا روی کار آمدن فیروز کریمی و ...

همه این موارد را گفتیم تا به این نکته اشاره کنیم که اسطوره استقلال به رغم همه دشواری های شهرت و ورزش حرفه ای، فرزندانش را هم به حضور در این عرصه تشویق کرد و اتفاقا هر دو را به مدارج عالی ورزش رساند.

آتیلا که تکلیفش کاملا مشخص است؛ بازی در استقلال، ذوب آهن و صبا و ورود به جرگه مربیان اما علاوه بر آتیلا، دختر ناصرخان هم در عرصه ورزش به طور جدی دستی بر آتش داشته است.

آتوسا حجازی دیگر فرزند خلف ناصر خان در دهه هفتاد همزمان با شکل گیری فوتسال بانوان، به طور جدی وارد این عرصه شد و بنا بر گفته مربیانش، بسیار هم مستعد بود. او خیلی زود پله های ترقی را طی کرد و به لیگ فوتسال بانوان رسید.

حجازی کوچک علاوه بر تحصیل، فوتسال هم بازی می کرد و حتی در یک دوره رقابت ها به عنوان خانم گل و بهترین گلزن مسابقات انتخاب شد تا در آستانه تشکیل اولین تیم ملی فوتسال بانوان احتمال حضور در این تیم به طرز محسوسی افزایش پیدا کند.

در همان زمان بود که با سعید رمضانی هافبک ذوب آهن ازدواج کرد و ورزش حرفه ای را کنار گذاشت. رمضانی هم پس از ازدواج در تیم هایی چون سپاهان و فولاد توپ زد اما پس از فوت ناصر حجازی عزیز، ترجیح داد دیگر فوتبال بازی نکند.

رمضانی هم اکنون مدیر فنی تیم سیاه جامگان محسوب می شود. حاصل ازدواج او و آتوسا حجازی، یک پسر به نام «ارسلان» است که هم اکنون در مقطع ابتدایی تحصیل می کند.

دختر عقاب


به نظر می رسد کلا در فوتبال ما دختران دروازه بانان بزرگ علاقه فراوانی به حضور در عرصه ورزشی دارند و از پدرانشان حسابی تاثیر می پذیرند. فرزندان احمدرضا عابدزاده هم علاقه بسیار زیادی به ورزش دارند و به طور جدی نصایح او را گوش می دهند.

در رابطه با عابدزاده بزرگ که همه چیز مشخص است. یک دروازه بان کم نظیر در فوتبال ایران که هنوز خاطره درخشش او در جام ملت های 1988 و 1996، بازی های آسیایی 1990 پکن، جام جهانی 1998 فرانسه و البته مهم تر از همه حماسه ملبورن را به خاطر داریم و در عین حال نمایش های خوب باشگاهی اش را نیز از خاطر نبرده ایم.

البته حسرت می خوریم که چرا این سنگربان ارزشمند و چهره ماندگار فوتبال ایران در عرصه مربیگری به اندازه دوران بازیگری اش موفقیت کسب نکرده و به نوعی در این عرصه مهجور باقی مانده است. او برای مقطعی ایران را ترک کرد و برای مربیگری راهی آمریکا شد.

پسر احمدرضا عابدزاده این روزها عضو تیم راه آهن است و اتفاقا مقابل پرسپولیس برای اولین بار در لیگ برتر بازی کرد و نمایش خوبی هم داشت. امیر عابدزاده سابقه حضور در آکادمی فوتبال تاتنهام را داشته و قبل از حضور در راه آهن، عضو پرسپولیس بود. او سال ها در آمریکا زندگی کرده است.

اما دختر احمدرضا به طور حرفه ای ورزش کرده است. «نگار عابدزاده» هر چند اصلا شهرت و رسانه ای شدن را دوست نداشت اما سالیان سال در رشته های مختلف ورزشی حضور داشت و چند رشته را به اتفاق هم دنبال کرد و تا سطح قهرمانی رسید؛ از ورزش های رزمی تا شنا و ...

او در عرصه هنر نقاشی هم توانایی های فراوانی داشته و سابقه تحصیل در خارج از کشور را دارد. البته در حال حاضر تمام وقتش را صرف تحصیلات عالیه می کند تا در این عرصه هم مایه مباهات پدرش شود.

گلف بازی


خانواده منصور پورحیدری هم به معنای واقعی کلمه ورزشی است و جزو خانواده هایی به شمار می روند که علاوه بر امور فنی، در عرصه مدیریتی ورزش نیز دستی بر آتش دارند.

منصور پورحیدری یکی از مردان تاریخ ساز باشگاه استقلال است. فردی که از سال 1345 وارد این باشگاه شد و سمت های بسیاری را در آن تجربه کرد؛ از بازیگری و دستیاری گرفته تا سرمربیگری، مدیریت فنی، حضور در هیات مدیره، سرپرستی تیم و ...

او حتی در مقطعی پس از انقلاب اسلامی (سال 1358) سرپرست کل باشگاه شد و پس از فروپاشی رژیم سابق، ماموریت اداره باشگاه توسط سازمان وقت تربیت بدنی به پورحیدر محول شد. جالب است بدانید اسم کنونی استقلال، محصول همفکری منصور پورحیدری و عنایت الله آتشی است. نام استقلال در سال 1358 برای باشگاه تاج سابق برگزیده شد.

منصورخان با چهره ای کاملا ورزشی ازدواج کرد. همسر او دکتر فریده شجاعی بازیکن سابق تیم بسکتبال تاج است که مدارج علمی را پس از پیروزی انقلاب طی کرد و یکی از کارشناسان برجسته سازمان تربیت بدنی شد. دکتر شجاعی در دهه هشتاد وارد تشکیلات مدیریتی فدراسیون فوتبال شد و هم اکنون سال هاست که نایب رییس این فدراسیون در امور بانوان محسوب می شود. گروهی از کارشناسان معتقدند فوتبال و فوتسال بانوان در زمان مدیریت شجاعی پیشرفتی محسوس داشته است.

اما حکایت فرزندان و به ویژه دختر آنها هم جالب توجه است. علی پورحیدری، فرزند بزرگ خانواده مدتی سراغ فوتبال آمد اما پس از آن ترجیح داد دنبال کاسبی برود و برای مقطعی هم رستوران داری را تجربه کرد ولی دختر خانواده به طور جدی وارد عرصه ورزش شد.

«عسل پورحیدری» استعدادی شگرف در ورزش بانوان ایران تلقی می شود. او بسکتبال را به صورت جدی دنبال می کرد اما همزمان از گلف هم غافل نبود. جالب اینکه در عرصه گلف به تیم ملی بانوان نیز رسید و در چند تورنمنت آسیایی صاحب عنوان شد تا کاملا از زیر نام پدر و مادرش خارج شده و به صورت مستقل برای خودش نامی دست و پا کند. دختر منصور پورحیدری به رغم این موفقیت، خیلی تمایلی به حضور در رسانه ها و مصاحبه نشان نمی دهد.

مربیگری در عرصه ملی


ملوان انزلی از جمله باشگاه های ریشه دار ماست که همواره بر پایه دو اصل بومی گرایی و توجه به فوتبال پایه حرکت می کند.این تیم در تاریخ 50 ساله خودش فقط یک مربی غیربومی داشته (دراگان اسکوچیچ) و سایر مربیان ملوان جملگی از شهر انزلی بوده امد. اگر از اسکوچیچ فاکتور بگیریم، بهمن صالح نیا، عباس رجبیه فرد، محمد احمدزاده، فرهاد پورغلامی و نصرت ایراندوست تمام مربیان ملوان طی سال های فعالیتش بوده اند و البته نمی توان کتمان کرد که اغلب این نفرات، رابطه چندان گرمی با یکدیگر ندارند!

در این میان اما حکایت نصرت ایراندوست با بقیه از یک نظر کاملا متفاوت است. اگر فرزندان صالح نیا و احمدزاده خارج از ایران زندگی می کنند، دختر نصرت ایراندوست در ایران بوده و یک چهره ورزشی محسوب می شود. او سال ها در انزلی فوتبال بازی کرد و پس از آن هم در دوره های مربیگری شرکت کرد و با طی کردن مدارج مورد نظر، در زمره مربیان رسمی و دوره دیده ما قرار گرفت. ایراندوست حتی تا نیمکت تیم ملی هم پیش رفت و برای مقطعی کمک مربی این تیم بود. شاید مشاوره های تاکتیکی او به پدرش به خروج ملوان از بن بستی که این روزها به آن دچار شده است کمک کند. البته بعضی اوقات پدرها خیلی خوش شان نمی آید که با فرزندانشان مشورت کنند!

لیگ آماتوری هلند

برای آنهایی که فوتبال را در دهه شصت و هفتاد دنبال کرده اند «امیر هاشمی مقدم» نامی کاملا آشناست. مهاجم سرعتی استقلال که همراه با این تیم قهرمانی در اولین دوره لیگ باشگاهی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و جام باشگاه های تهران را جشن گرفت. هاشمی مقدم مهاجمی فرصت طلب و سرعتی بود و استارت هایش از بیرون محوطه جریمه برای هر مدافعی در آن مقطع خطرساز می نمود. 

البته کارشناسان آن زمان اعتقاد داشتند هاشمی مقدم یک ضعف بزرگ دارد و آن هم عدم توانایی برای درخشش در عرصه ملی بود. به زعم آنها هاشمی مقدم در اصطلاح «بازیکن ملی» نبود و همین مسئله موجب شد خیلی زودتر از حد تصور از سطح اول فوتبال جدا شود. اتفاقا خودش هم در این مسئله بی تاثیر نبود؛ چون در همان دوران بازیگری جلای وطن کرد و راهی اروپا شد تا زندگی جدیدش را در هلند بنا کند. او حالا همراه با همسر و دو فرزندش در سرزمین لاله های نارنجی زندگی می کند و خیلی مراقب علیرضا جهانبخش است تا همینطور در مسیر پیشرفت باقی بماند.

هاشمی مقدم دوره های مربیگری را در هلند طی کرد و بچه هایش را هم به سمت فوتبال سوق داد به طوری که هر دوی آنها هم اکنون در لیگ آماتوری هلند توپ می زنند. آریا و آرزو هر دو فوتبال بازی می کنند و با توجه به سن و سالی که دارند، امید دارند که روزی به لیگ حرفه ای این کشور راه پیدا کنند.

«آرزو هاشمی مقدم» برای اغلب اهالی ورزش در کشورمان نام آشنایی محسوب نمی شود اما زیر سایه توجه خانواده، در مسیر پیشرفت قرار گرفته و بعید نیست که در آینده از او بیشتر و بیشتر بشنویم؛ اتفاقی که امیدواریم رخ بدهد.

خواهر تکواندوکار


تمام بانوانی که تا اینجای کار برشمردیم، افرادی بوده اند که پدرشان ورزشکار بود اما یک ورزشکار حرفه ای هم داریم که در سایه توجهات برادرش مدارج ترقی را طی کرد و بر سکوی افتخار ایستاد.
هادی ساعی در ورزش ما یک چهره استثنایی تلقی می شود. پرافتخارترین ورزشکار ایران در المپیک که در سه دوره این مسابقات، دو طلا و یک برنز کسب کرده است. ساعی تنها ورزشکار ایرانی است که در دو المپیک متوالی (2004 و 2008) موفق به کسب عنوان قهرمانی شده و این رکورد برایش مانده است.

او بارها قهرمان جهانی، آسیا و بازی های آسیایی شد و از جمله ورزشکارانی است که حضور در شورای شهر را هم تجربه کرده و هم اکنون عضو شورای شهر پایتخت است.

در کنار همه اوصافی که برشمردیم، ساعی خواهری هم دارد که در زمره قهرمانان مدال آور ما در بازی های آسیایی محسوب می شود. وقتی در اواسط دهه هشتاد، خبر آمد که «مهروز ساعی» عضو تیم ملی تکواندوی بانوان شده، خیلی ها این واقعه را در سایه نفوذ هادی دانسته و مدعی شدند خواهر با اتکا به حضور پر رنگ برادر، ملی پوش شده اما درخشش این تکواندوکار در بازی های آسیایی 2006 و کسب مدال برنز در این مسابقات ثابت کرد که خودش هم توانایی های بالقوه ای داشته و با پارتی بازی ملی پوش نشده است.

مهروز ساعی البته پس از کسب این مدال دیگر نتوانست آن را در دوره بعدی تکرار کند اما به هر حال در زمره بانوانی است که در خانواده ای ورزشکار رشد کرده و به مدارج بالای ورزش هم رسیده است. وقتی او مدال برنز بازی های آسیایی را گرفت، بازتاب آن به حدی بود که نامش در عرصه قهرمانان برتر سال 1385 ثبت شد.

اسکیت سواری

در کنار همه بزرگوارانی که نام بردیم، بد نیست یادی هم از دختر محمرضا زادمهر داشته باشیم. بازیکن تحصیلکرده پرسپولیس در دهه پنجاه که برای مقطعی در دهه هفتاد سرپرست تیم ملی هم شد و سابقه سرپرستی سایپا و راه آهن را نیز در کارنامه ورزشی دارد. او در دهه هشتاد برای مدتی عضو هیات مدیره باشگاه پرسپولیس بود؛ سمتی که هم اکنون نیز آن را در اختیار دارد. از ایشان به عنون یکی از منتقدان جدی علی دایی هم یاد می شود. دختر دکتر زادمهر در رشته ورزشی اسکیت توانایی های خاصی داشته و چند بار هم در مسابقات بین المللی شرکت کرده است.

حکایت وارونه


آنچه تا به حال خواندید، داستان معروف ترین دختران و خواهران ورزشکاری بود که زیر نظر پدر یا برادر ورزشکارشان بودند و مدارج ترقی در ورزش را طی کردند اما دخترانی هم داریم که پدران شان فوتبالیست های ارزنده ای بودند ولی به جای اینکه به ورزش تمایل نشان بدهند، سر از پرده نقره ای سینما درآورده و ترجیح داده اند از این طریق مشهور شوند.

بدون شک مشهورترین چهره در این عرصه، ترانه علیدوستی است. دختر حمید علیدوستی مهاجم ارزنده فوتبال ایران در دهه شصت. مهاجمی که قبل از پیروزی انقلاب اسلامی عضو تیم ملی بود و پس از پیروزی انقلاب برای مقطعی کوتاه در عنفوان جوانی به دلیل پاره ای مسائل از تیم ملی خط خورد اما در پیکارهای مقدماتی و مرحله نهایی جام ملت های 1980 و 1984 یکی از بهترین ملی پوشان ایران بود. 

علیدوستی در اواسط دهه شصت راهی آلمان شد و به خاطر حضور در بوندس لیگا B از تیم ملی خط خورد! به نظر می رسد بدشانسی یکی از ارکان همیشه همراه با خانواده علیدوستی است، چون حمید علیدوستی را به واسطه اینکه در زمان جنگ راهی تیم های خارجی شده بود از تیم ملی خط زدند و چند سال بعد هم پسر او در چهارشنبه سوری سال 1383 طی حادثه ای بسیار تلخ جان به جان آفرین تسلیم کرد و داغی ابدی بر دل خانواده اش گذاشت.

دختر حمید علیدوستی در ابتدای دهه هشتاد با فیلم «من ترانه 15 سال دارم» در سینمای ما مطرح شد. در آن زمان خیلی ها او را یک جرقه می دانستند که بسیار زودگذر است اما استعداد شگرف این بازیگر باعث شد تا خیلی زود به جای لقب جرقه، عنوان «پدیده» را مال خود کرده و تا به امروز در سینمای ما به خوبی و با شایستگی ماندگار شود.

ترانه علیدوستی یکی از بی حاشیه ترین بازیگران سینماست که این روزها علاوه بر بازیگری، وظیفه سنگین نگهداری از فرزندش را هم بر دوش می کشد. بد نیست به این نکته هم اشاره کنیم که وقتی «پویان علیدوستی» در حادثه تلخ چهارشنبه سوری سال 1383 به رحمت خدا رفت، خواهرش همزمان مشغول بازی در فیلم «چهارشنبه سوری» ساخته اصغر فرهادی بود!

در عرصه بازیگری، اخیرا یک چهره صاحبنام ورزشی دیگر هم فعال شده اما فعالیتش به مراتب کمتر و محدودتر از ترانه علیدوستی است و به نظر نمی رسد که مسئله بازیگری دغدغه جدی او تلقی شود.

چندی قبل بود که خبر بازیگر شدن لادن پروین، یکی از دختران علی پروین مطرح شد و به واقعیت هم پیوست. دختر سلطان پرسپولیس که از جمله دانش آموختگان در کارگاه آزاد بازیگری مسعود کیمیایی است، در فیلم «متروپل» اثر همین کارگردان شرکت کرد. علی پروین هم اتفاقا در پشت صحنه این کار حاضر شد و با کیمیایی کلی حال و احوال کرد. پروین به کیمیایی که سابقه رفاقت شان به دهه پنجاه برمی گردد، هنگام ترک صحنه فیلمبرداری گفت: «فکر کنم بازیگری از فوتبالیست شدن سخت تر باشد.»


جالب اینجاست که پروین و کیمیایی به نوعی در بعضی جهات شبیه به هم هستند! اخیرا بعضی سایت ها مدعی شده اند که دختر علی آقا در فیلم «دربست آزادی» به کارگردانی مهرشاد کارخانی هم بازی خواهد کرد.
پربیننده ترین ها