استاد دانشگاه «سوربن»: فرانسه از عربستان تاثیر میگیرد
در فرانسه برناراورکاد را بیش از اینکه بهنام کشورش بشناسند بهنام ایران میشناسند. او ایرانشناس مرکز ملی علوم فرانسه «سییوآراس» و استاد دانشگاه سوربن در رشتههای مطالعات شهری و اجتماعی و جغرافیاست. اورکاد مدیر بسیاری از موسسات تحقیقاتی درباره ایران بوده و در سال1386 جایزه بهترین پژوهش مطالعات شهری را از دانشگاه تهران دریافت کرده است. برخی کتابهای او با عناوین «ایران در قرن بیستم» و «تهران، البرز» به فارسی ترجمه و در سالهای گذشته در ایران منتشر شده است. این پژوهشگر مسایل ایران و خاورمیانه که با پژوهشگاه علومانسانی و مطالعات فرهنگی در ایران نیز همکاری دارد جامعه ایران را جامعهای پویا، مبتکر و آفریننده میداند که بیتردید یکی از پیشرفتهترین جوامع خاورمیانه است. مدیر سابق انستیتو فرانسه در تهران تاکید میکند کشورهای غربی نتوانستند از فرصتی که در سالهای دولت اصلاحات به آنها داده شد در جهت حل مسایل میان دوطرف استفاده کنند. او با اشاره به برخی مواضع دولت سوسیالیست فرانسه درباره مساله هستهای ایران به وضعیت بحرانی اقتصادی اتحادیه اروپا اشاره میکند و میگوید در واقع کشورهای اروپایی و فرانسه به نقش مهم ایران در منطقه توجه دارند اما فشار برخی کشورهای عرب حاشیه خلیجفارس همیشه نقش منفی خود را در این میان بازی میکنند.اورکاد در این گفتوگو تصریح میکند که ایران، امروز تنها کشور امن و باثبات در منطقهای است که در جنگ میسوزد.
گفتوگوی «شرق» با پروفسور برناراورکاد را بخوانید:
بیش از یکدهه است که مذاکرات بین ایران و کشورهای اروپایی و آمریکا درباره مسایل هستهای ایران ادامه دارد. از نگاه شما امروز این مذاکرات در چه وضعیتی قرار دارد؟
بهنظر من در این پرونده اتفاق بزرگی افتاده است. مسایل مهم و اصلی در این پرونده که مورد اختلاف هر دو طرف بوده، حلوفصل شده است. در رابطه با نقش فرانسه در این موضوع باید به مساله مهمی اشاره کنم. باید توجه داشته باشیم که تحولات در منطقه و جهان هر کدام آثار خود را بر حلوفصل این پرونده گذاشته و میگذارند. برای مثال در زمان حکومت صدام، جمهوری فرانسه نقش مهمی در اقتصاد دو کشور مهم منطقه یعنی عراق و سوریه داشت ولی حالا این قدرت وجود ندارد و بخشی از آن بهویژه در عراق به دست آمریکاییها افتاده است. از سوی دیگر باید توجه داشت که با توجه به مشکلات اقتصادیای که گریبانگیر فرانسه شده، دولت این کشور سعی میکند روابط خوبی با کشورهای عرب در این منطقه بهخصوص با عربستان سعودی برقرار کند. برای مثال فروش اسلحه به این کشورها یا سرمایهگذاری آنها در فرانسه برای سیاستمداران فرانسوی اولویت دارد. به این معنا که اگر گاهی دیده میشود دولت فرانسه در مورد مسایل هستهای ایران مخالفتهایی دارد به این دلیل است که این کشور تحتتاثیر کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس از جمله عربستان سعودی است. به نظر من منافع ملی فرانسه باعث شده نگاه این کشور بیشتر معطوف به اعراب باشد. میتوان گفت همین مسایل مهم و بزرگ اقتصادی و فعالیت اقتصادی کشورهای عرب در فرانسه میتواند عامل مهم تغییررفتار آنها نسبت به 10سال پیش باشد. باید به این مساله هم توجه داشت که رقابتهای نفتی در این منطقه جدی است.
همانطور که اشاره کردید برخی مقامات فرانسه از جمله لوران فابیوس، وزیر امور خارجه فرانسه همواره در حل پرونده فعالیتهای صلحآمیز هستهای ایران کارشکنیهایی کرده است. در برخی موارد حتی فرانسه سعی کرده گوی رقابت را در این زمینه از ایالاتمتحده برباید. از سوی دیگر دولت حاکم در فرانسه سوسیالیست است و انتظارها از فرانسوا اولاند بهعنوان عضو این حزب و رییسجمهور فرانسه این بود که سیاستهای راستگرایانه نیکولاسارکوزی رییسجمهور پیش از خود را ادامه ندهد. با این همه ارزیابی شما از نوع سیاست فرانسه چیست؟
باید توجه داشت که در منطقه دولت آمریکا همه سهم فرانسه را از او گرفت. آمریکا سهم فرانسه را در عراق نادیده میگیرد. اگرچه دولت وقت فرانسه در زمان ریاستجمهوری ژاک شیراک با جنگ در عراق مخالف بود اما بههرحال باید توجه داشت که در گذشته فرانسه در بخش نفت، فروش اسلحه و راهسازی و عمران در عراق به شدت فعالیت داشت و حالا این امتیاز برای فرانسویها وجود ندارد. بنابراین امروز برای دولت فرانسه خیلی مهم است که منافع اقتصادی خود را در منطقه در رابطه با آمریکا تنظیم کند. هرچند امتیازاتی را که فرانسه در گذشته داشت هرگز به دست نمیآورد. مساله مهم دیگر نفت و انرژی است. این مساله مهم در دنیای امروز است و خاورمیانه محل تولید نفت است بنابراین دولت فرانسه علاقهمند بود با کشورهایی در این منطقه که از 30سال پیش تا امروز رشد اقتصادی داشتهاند روابط جدیدی را آغاز کند و آن را گسترش دهد. تاکید میکنم روابط با این کشورها برای فرانسه و آمریکا و سایر کشورهای غربی با توجه به مشکلات اقتصادیای که دارند بهخصوص با کشورهای عرب حاشیه خلیجفارس بسیار مهم است. به همین دلیل است که برخی مواضع آقای فابیوس بهعنوان وزیر امور خارجه فرانسه به آمریکاییها نزدیکتر است تا به ایران.
بههرحال فرصت هر دو طرف مذاکره برای رسیدن به یک نتیجه دو سر برد رو به اتمام است. از سوی دیگر مقامات ایرانی و شخص رییسجمهور ایران بارها اعلام کردهاند که به حل مساله هستهای ایران خوشبین هستند. از سوی دیگر باید توجه داشت که 10سال پیش، اروپاییها در یک اتحاد توانستند نقش موثر خود را در مقابل آمریکاییها نشان دهند و در حل بخش مهمی از پرونده هستهای موفق عمل کردند. تروییکای اروپایی اما این روزها بسیار منفعل و کمرنگ است و به نظر میرسد توسط آمریکا به انزوا کشیده شده است. به نظر شما در این فرصت باقیمانده کشورهای قدرتمند اروپایی چگونه میتوانند نقش و حضور خود را در مذاکران ایران و «5+1» تقویت کنند؟
من برای این سوال پاسخ روشنی ندارم. باید با شجاعت در مقابل واقعیت ایستاد. باید بگویم که 10سال پیش کشورهای انگلستان، فرانسه و آلمان در امضای تفاهمنامه سعدآباد با هم در یک اتحاد بودند و علاقهمند بودند تا به توافقی جدی با ایران دست پیدا کنند اما حالا این اتحاد و انگیزه در میان این سهکشور اروپایی وجود ندارد. دولتهای غربی 10سال پیش و پس از حوادث 11سپتامبر خود را در معرض خطر جنگ و ناامنی میدیدند و به همین دلیل برای ایفای نقش در آن مساله عجله داشتند. که به یک وحدت در این زمینه دست پیدا کنند تا دستکم در رابطه با ایران به یک نتیجه قطعی برسند اما حالا اینطور نیست. در مجموع باید بگویم که اروپا یک سیاست بینالمللی واحد ندارد؛ برای مثال فرانسه، در مالی و کشورهای آفریقایی تنهاست و انگلستان و آلمان هرکدام برنامههای خود را درباره مسایل منطقهای مانند ظهور گروه داعش دارند. باید بگویم که متاسفانه امروز این کشورها درباره حل پرونده هستهای ایران هیچ تفاهم یا اتحاد و سیاست مشترکی ندارند و هروقت احساس کنند که از این مساله خسته شدهاند از مذاکرات خارج میشوند و کناره میگیرند. البته باید باز بر این نکته مهم تاکید کنم که درباره پرونده هستهای ایران مساله بزرگ برای این کشورها حلوفصل شده است. این کشورها نگرانیای درباره بحثهای نظامی و سلاحهای هستهای درباره ایران ندارند. مساله نظامی و امنیتی از نظر این کشورها در پرونده هستهای ایران وجود ندارد بنابراین عجلهای هم برای ادامه مذاکرات جدی در میان آنها وجود ندارد. هرچند از نظر من بیشک این نوع نگاه و تفکر، یک اشتباه بزرگ است. بهعنوان مثال همین امروز مساله خطرناک برای فرانسویها حضور و فعالیت «داعش» در منطقه است. اروپاییها باید درک کنند که ایران نقش مهمی در حل مسایل منطقه بهخصوص در سوریه و عراق دارد. متاسفانه بحران اقتصادی در اروپا سیاستهای بینالمللی این کشورها را نیز به شدت تحتالشعاع قرار داده است. به همین دلیل میبینیم که حل مشکلات اقتصادی اروپاییها از طریق ارتباط با کشورهای عرب حاشیه خلیجفارس در اولویت قرار گرفته است.
با توجه به فعالیتهای گروه «داعش» در منطقه و ناامنیهایی که نهتنها منطقه، بلکه دنیا را تحت تاثیر خود قرار داده است نقش ارتش فرانسه را در حل این مساله چگونه ارزیابی میکنید؟
ارتش فرانسه سعی میکند از طریق نظامی و با استفاده از نیروی هوایی خود با بمباران مواضع داعش، در حل این مساله دخالت کند. همچنین سرویسهای اطلاعاتی و امنیتی آنها در منطقه فعالیت میکنند و مشغول شناسایی مواضع و عملکرد گروه داعش هستند. اما این نوع برخورد با مساله از طرق نظامی برخوردی فوری و اورژانسی است که تنها میتواند مانع رشد بیشازحد این گروه شود اما این یک روش مقطعی است. بیشک استفاده از ابزار جنگی و حمله نظامی برای برخورد با این گروه کافی نیست و نمیتواند امنیت و ثبات دایمی را در منطقه حاکم کند. این مساله باید از طریق سیاسی و دیپلماتیک حلوفصل شود. امروز دولت فرانسه میداند که بدون حضور ایران هیچ صلح دایمی در نقطهای ایجاد نمیشود و همچنین میداند که برای ایجاد صلح و ثبات در منطقه و عراق به کمک ایران نیازمند است. حتی رییسجمهور فرانسه چندی پیش به وزیر امورخارجه، لوران فابیوس، تاکید کرد نقش ایران در منطقه بسیار موثر است و نماینده ایران باید در مذاکرات پاریس دور میز حضور داشته باشد. اما باوجود خواست دولت فرانسه این اتفاق نیفتاد. چراکه تنها دوروز پیش از برگزاری این اجلاس، یکی از مقامات رسمی دولت عربستان سعودی به صورت ناگهانی سفری به پاریس داشت و به فرانسه فشار آورد که عربستان موافق حضور ایران در مذاکرات پاریس نیست و در صورت دعوت فرانسه از ایران، این مساله روی روابط اقتصادی دو کشور تاثیر میگذارد. به این ترتیب فرانسه از ایران برای حضور در کنفرانس پاریس دعوت نکرد. منظور من این است که در بسیاری از موارد، منافع و مسایل اقتصادی بر روابط سیاسی و تصمیمگیریهای نهایی تاثیرگذار است. من باید به صراحت بگویم که همه میدانند و درک میکنند که بدون حضور ایران، مساله داعش در منطقه غیرقابل حل است اما متاسفانه کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس از افزایش قدرت ایران در منطقه میترسند بنابراین با استفاده از ابزارهای اقتصادی به کشورهای اروپایی فشار میآورند؛ برای نمونه با کنار هم قراردادن حجم قراردادهای نفتی و اقتصادی میان کشورهای عرب منطقه با کشورهای اروپایی مساله کمی روشنتر میشود.
ترکیب نیروهای «داعش» در عراق برای افکار عمومی در جهان بسیار عجیب بوده و واکنشهای متفاوتی را دربرداشته است. در بسیاری از موارد دیده شده زنان و مردانی که امروز به عضویت گروه تروریستی «داعش» درآمدهاند اروپایی هستند و در بسیاری از موارد به زبان فرانسوی سخن میگویند و تبعه فرانسه هستند. به نظر شما آیا حضور فرانسویها در میان گروههای تروریستی نظیر «داعش»، نمیتواند نتیجه عملکرد سیاستهای کلی فرانسه علیه مهاجران و مسلمانان در این کشور باشد؟ آیا این واکنش مسلمانان و مهاجران فرانسوی نمیتواند حاصل سیاستهای بعضا نژادپرستانه «الیزه» در دورههای مختلف باشد؟
بسیاری از فرانسویها امروز با مشکل بیکاری در این کشور مواجه هستند. از سوی دیگر برخی از مهاجران به این کشور نتوانستند خود را با کشوری که به آن مهاجرت کردهاند، وفق دهند. باید توجه داشت که در فرانسه پیروان همه ادیان و گروهها برای فعالیت آزاد هستند. اما یک مساله در این میان وجود دارد و آن ظهور برخی جوانان تازهمسلمان در فرانسه است که اتفاقا جزو مهاجران هم نیستند؛ جوانانی که درواقع مسلمان نیستند و اصول این دین بزرگ را نمیدانند و فقط از آن بهعنوان یک پرچم برای اعتراض استفاده میکنند. بخشی از آنها نسل دوم مهاجران به فرانسه هستند و بخش دیگری از آنها که کاملا فرانسوی هستند با توجه بهوجودآمدن مشکلات سیاسی و اقتصادی در اتحادیه اروپا و فرانسه برای بیان اعتراض خود به واژهای بهنام جهاد برخورد کردهاند که شاید حتی بهطور کامل با آن آشنا هم نیستند و تنها از طریق آن میخواهند فریاد بزنند و اعتراض کنند.
به نظر شما چه چیزی باعث شده این گروه از جوانان دستکم در فرانسه رادیکالترین نوع اعتراض را انتخاب کنند؟
به نظر من مساله رفتار نژادپرستانه بر نوع عملکرد این افراد موثر نبوده است. آنها تنها میخواهند بگویند میخواهیم زندگی بهتری در این دنیا داشته باشیم و حاضریم برای آن بجنگیم. مردم در فرانسه هم از این افراد میترسند؛ چراکه در هفتههای گذشته برخی از این افراد به مدارس و موزهها حملهور شدهاند. دولت فرانسه از این مساله هراس دارد که اگر بهجای دونفر 200نفر از این افراد در پایتخت این کشور به فعالیتهای خطرناک خود ادامه دهند امنیت داخلی این کشور به خطر میافتد. با توجه به اینکه بسیاری از افرادی که به گروهک تروریستی داعش پیوستهاند اصالتا فرانسوی هستند، تازه با اسلام آشنا شدهاند و بههیچوجه با واقعیت اسلام آشنا نیستند و نمیتوان گفت که اعمال آنها در واکنش به سیاست نژادپرستانه دولتی یا غیردولتی بوده است. این تنها یک مساله اجتماعی است و مساله نژادی و مذهبی درباره فرانسویهایی که به داعش پیوستهاند، دخالتی ندارد.
ولی هنوز مدتزمان زیادی از شورشهای خیابانی در «ویلیه له بل» در شمالغربی پاریس و کشتهشدن جوانان معترض به عملکرد پلیس فرانسه و سیاستهای نیکولا سارکوزی نگذشته است. حتی همین حالا در شهر پاریس محلههای «باربس» و «خیابان مونتاین» از نظر رفاه اجتماعی و تفاوت ظاهری، غیرقابل مقایسه هستند. به هر حال این نوع نگاه اجتماعی و سیاسی نیز میتواند عامل محرکی برای اعتراض -حتی به شیوههای ناهنجار- باشد.
به نظر من اعتراض حق طبیعی شهروندان است اما بسیاری از شهروندان که با توسل به حرکتهای خشن اعتراض میکنند در واقع مسلمان نیستند و تنها از نام اسلام استفاده ابزاری میکنند. باید تاکید کنم که بسیاری از مسلمانان فرانسه -که جمعیت آنها بیش از چهارمیلیوننفر است- از این خشونتی که بهنام اسلام اتفاق میافتد ناراحت هستند. به نظر من اسلام، دین صلح و سلام است و مسلمانان فرانسه همواره بر این مساله تاکید داشتهاند. باز هم تاکید میکنم مساله نژادپرستی دخالتی در پیوستن برخی فرانسویها به گروه داعش ندارد. این تنها یک مساله و مشکل اجتماعی است.
سیاست دولت فرانسه در برخورد و پذیرش افرادی که پس از فروپاشی داعش قصد بازگشت به آن کشور را داشته باشند، چیست؟
در حال حاضر این یک مساله امنیتی در فرانسه است. حساسیت مسوولان در این زمینه زیاد است و نیروهای امنیتی و پلیس به افرادی که ظن آن میرود که بخواهند به داعش و سایر گروههای تروریستی بپیوندند، بهصورت ویژه حساس است و افرادی را که احتمالا از آن گروه به کشور بازمیگردند، مورد سوال قرار میدهد.
گزارش خطا
نظر شما
آخرین اخبار