ممکن است این سوال ذهن شما را درگیر کرده باشد و به دنبال جوابی دقیق و ملموس برای آن می گردید. در این مقاله ما به بررسی مهم‌ترین صفات الهی که همان یکتایی خدا است می‌پردازیم.

صدای ایران- درک مفهوم توحید یکی از اصلی ترین و بنیادی ترین اصول عقاید قرآنی است پس بررسی دقیق و فهم درست آن بسیار حائز اهمیت است و پاسخ به این سؤال که توحید چیست از اولویت های جهانبینی برای هر مسلمان است.

برای روشن شدن این سوال که توحید چیست بهتر است ابتدا درباره واژه توحید توضیحاتی داده شود تا بهتر بفهمیم که توحید چیست. توحید مصدر باب تفعیل است، از ریشهٔ وَحَدَ به معنای واحد و یگانه دانستن خدا. گرچه توحید گاهی به معنای یگانه بودن خدا نیز به کار می‌رود، لکن اصل معنای توحید، یگانه دانستن خدا است که این فعل انسان است، توحید یعنی ما خدا را یگانه می‌دانیم. واژه‌هایی که بیشتر از دیگر واژه‌ها بر یگانگی خداوند دلالت می‌کنند نه یگانه دانستن، واژهٔ واحد و احد است؛ نمی‌گوییم صفت خدا توحید است، می‌گوییم صفت خدا واحد است یا صفت خدا احد است. در قرآن نیز اینطور آمده است:

﴿وَ إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحیمُ‏﴾ 1
و خداى شما خدایى یگانه است، جز او خدایى نیست که بخشنده و مهربان است.

بنابراین این دو واژه بیش از واژه‌های دیگر به کار می‌رود و البته بعضیها بین “واحد” و “احد” یک تفاوتی قائل شوند؛ مثل اینکه گفتند واحد یعنی خدا بینظیر است و احد یعنی خدا بسیط است. لکن در کتب لغت و در آیات و روایات چنین تمایزی گذاشته نشده است. ریشه هر دو کلمهٔ واحد و احد (وَحَدَ) است و هر دو بر انفراد و یگانگی دلالت می‌کند. در بعضی از کتابهای لغوی و همینطور در بعضی از روایات، احد را به واحد و واحد را به احد معنا کرده‌اند و معنای این دو لغت را یکی دانسته اند. در روایتی از امام باقر علیه السلام آمده است:

﴿… الْأَحَدُ وَ الْوَاحِدُ بِمَعْنًى وَاحِدٍ و هُوَ الْمُتَفَرِّدُ الَّذِی لَا نَظِیرَ لَهُ﴾
احد و واحد به یک معنا هستند و یعنی، بی همتایی که نظیری ندارد

﴿وَ التَّوْحِیدُ الْإِقْرَارُ بِالْوَحْدَهِ وَ هُوَ الِانْفِرَادُ وَ الْوَاحِدُ الْمُتَبَایِنُ الَّذِی لَا یَنْبَعِثُ مِنْ شَیْ‏ءٍ وَ لَا یَتَّحِدُ بِشَیْ‏ءٍ﴾ 2
توحید یعنی اقرار به یگانگی خدا؛ یعنی اقرار به انفراد خدا و اینکه خدای واحد با مخلوقات متباین است؛ نه از چیزی جدا شده است و نه به چیزی اضافه می‌شود.


بنابراین در توضیح معنای توحید باید بگوییم معنای اصلی آن، یگانگی خدا است. لکن این یگانگی خدا دو لازمه دارد:


1ـ لازمهٔ اینکه خدا یگانه باشد، این است که شریک نداشته باشد. پس معنای توحید شریک نداشتن نیست، توحید همانطور که در کتابهای لغوی آمده است به معنای یگانگی است، لکن لازمهٔ توحید شریک نداشتن است.


2ـ لازمهٔ یگانگی خداوند این است که خداوند بسیط باشد، یعنی مرکب از اجزا نباشد. اتفاقاً این مطلب در روایت نیز آمده است و بعضیها بسیط بودن خداوند را معنای اصطلاحی برای احد بیان کردند. وقتی گفتیم واحد یعنی منفرد، یگانه، بینظیر؛ اگر خدا یا هر موجودی مرکب بشوند، اجزا داشته باشند، دیگر بینظیر نمی‌شود. در واقع حالا اگر در مورد خدا اینطور بگوییم، اگر خدا هم مثل مخلوقات مرکب باشد، دارای اجزاء باشد، خدا هم شبیه مخلوقات می‌شود و مرکب می‌شود. بنابراین اگر خدا بسیط نباشد، انفراد و یگانگی او بی معنا می‌شود. بنابراین لازمهٔ یگانگی خدا، این است که بسیط باشد و مرکب نباشد.


توحید یا واحد و احد به سه معنا به کار می‌رود:


1ـ بی نظیر بودن
2ـ نفی شریک
3ـ بسیط بودن

معنای دوم و سوم لازمهٔ معنای اول است وگرنه از نظر لغوی توحید یعنی «لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ‏ءٌ»3.

توحید یعنی بی نظیر و واحد یعنی «الْمُتَفَرِّدُ الَّذِی لَا نَظِیرَ لَهُ» یگانه‌ای که هیچ شبیهی ندارد.

توحید یعنی چه؟

ب ـ کلمه الله
در اینجا ما می‌خواهیم درباره چیستی علم توحید یا این سوال که توحید چیست که یکی از اصول مهم عقاید قرآنی است صحبت کنیم. تا الان درباره خود واژه توحید و هم‌خانواده‌های آن مطالبی را بررسی کردیم،‌ اکنون می‌خواهیم درباره واژه «الله» بحث و گفتگو کنیم.


«لا اله الّا الله» شعار اصلی اسلام و پیامبر گرامی اسلام؟ص؟ است و در قرآن کریم بسیار تکرار شده است. «لا اله الا الله» یعنی هیچ الهی غیر از خدا نیست. این جمله هر نوع آله های را نفی می‌کند و خداوند را اثبات می‌کند که البته اله مختلف است. بت پرستان بتهایی را می‌پرستیدند، قبل از آن اله به شکلهای مختلف بوده است. گاهی موجودات آسمانی که به شکلهای انسانها یا حیوانات بوده است. هر آلهای که باشد نفی می‌شود و فقط الله اثبات می‌شود.

واژهٔ الله که از (ال+اله) تشکیل شده است، که در این ترکیب همزه «اله» افتاده است و به صورت کلمهٔ الله شده است. پس الله همان اله است که «ال» بر آن اضافه شده است. گفته شده که این الف و لام عهد 4 است که اشاره دارد به همان خدایی که واجب الوجود است و مبدأ و خالق عالم و آفرینندهٔ آسمانها و زمین است.

دربارهٔ معنای اله، حداقل چهار معنا در لغت برای اله بیان شده است که در کتابهای لغوی و نیز در روایات این چهار معنا وجود دارد. این اختلاف معانی به این دلیل است که ریشه «اله» را مختلف دانستهاند و خارج از فرصت این بحث است؛ ریشه آن «اَله» بوده است یا «ولهه» یا از «لاه، یلیه» بوده است که هر کدام معنای جداگانهای دارند.

معنای اول: یک معنای اله به معنای معبود است که این مشهورترین معنا است. بنابراین «لَا إِلَهَ‏ إِلَّا اللَّه‏» به این معنا است: «هیچ معبودی جز الله نیست».

معنای دوم: یک معنای اله مستور است؛ یعنی موجودی که نمی‌توانیم به آن احاطهٔ علمی داشته باشیم. قدرت احاطهٔ بر او وجود ندارد. مستور از قوای بشری است به گونهای که مثلاً با حس، با عقل به آن احاطهٔ معرفتی پیدا بکنیم. بله می‌توانیم آن را اثبات بکنیم. خود او می‌تواند خود را معرفی بکند اما نمی‌توانیم به ذات او احاطه پیدا بکنیم. بنابراین معنای «لَا إِلَهَ‏ إِلَّا اللَّه‏» اینطور می‌شود: «هیچ مستوری جز الله نیست». چراکه دربارهٔ سایر موجودات یعنی مخلوقات می‌توان تا اندازهای به ذات آنها پی برد، اما در مورد خدا درست نیست.

معنای سوم: اله یعنی موجودی که همه در او متحیر و سرگشته هستند. پس «لَا إِلَهَ‏ إِلَّا اللَّه‏» یعنی موجودی که همه در او متحیر و سرگشته و حیران هستند، الله است که قبلاً گفتیم عقل خدا را اثبات می‌کند اما نمی‌تواند به کنه او برسد و او ویژگیهای مخلوقات را ندارد. لذا دچار تحیر و وله می‌شود.

معنای چهارم: اله یعنی پناهگاه و نجات دهنده که طبق این معنا، معنای «لَا إِلَهَ‏ إِلَّا اللَّه‏» این می‌شود «هیچ پناهگاه و نجات دهنده‌ای جز الله نیست». اگر ما این معانی را در نظر بگیریم معبود، موجودی که همه در او متحیر هستند و ما نمی‌توانیم به آنها احاطه پیدا بکنیم و همه به او نیاز دارند در حالی که او به کسی نیاز ندارد؛ این ویژگی‌ها و این نکات فقط در خدا جمع می‌شود و ما چه کسی را باید عبادت بکنیم؟ بعداً خواهیم گفت. عبادت برای کسی است که ما را آفریده است.

 همه به چه کسی پناه می‌برند؟ چه کسی است که همه به او نیاز دارند و او به کسی نیاز ندارد و بنابراین پناهگاه و نجات دهنده است؟ او خدا است، او واجب الوجود است، او مبدأ عالم است. بقیهٔ موجودات چنین شأنی را ندارند. بنابراین لازمهٔ این چهار معنا سایر صفات خدا هم است و در یک جمله ما می‌توانیم بگوییم خدایی جز الله نیست. خدا به این معنا که تمام این صفات را دارد؛ یعنی به معنای معبود، خالق، پناهگاه و کسی که نمی‌توانیم به او احاطه پیدا بکنیم و در او متحیر هستیم.

بنابراین در پاسخ به چیستی علم توحید بر اساس واژه الله می‌توان چهار معنا را در نظر گرفت که به طور خلاصه در نمودار زیر به نمایش درآمده است.

ج ـ سوره اخلاص و بیان توحید چیست


یکی از بهترین راه‌ها برای روشن شدن چیستی توحید مطالعه مفهوم توحید در قرآن است. سوره توحید بهترین مصداق برای دقت و تدبر در آن است. هنگامی که پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله خواستند خداوند را معرفی کنند سوره توحید نازل شد. برای همین سورهٔ توحید به شناسنامهٔ خدا، معرفی نامهٔ خدا معروف است. توضیح اجمالی دربارهٔ سورهٔ توحید داشته باشیم.

﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ* قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ*الله الصَّمَد*لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ* وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ﴾
بگو: او خداى یکتاست؛ خداى بى‏نیاز و بی نقص. کسى را نزاده و از کسى زاییده نشده است، و هیچ کس [نه در ذات و نه در صفات‏] همانند و همتا و شبیه او نمى‏باشد.

احد به معنای یگانه و بی نظیر، دو آیه بعد صفت «احد» را توضیح می‌دهد. یکی «اللَّهُ الصَّمَدُ»، یکی «لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ» باید ببینیم ارتباط این دو آیه با توحید چیست ؟


برای صمد دو معنا در لغت بیان شده است:


1ـ قصد، که در لغت اینطور تعریف کردند «السید المصمود إلیه فی الحوائج‏»، کسی که تمام نیازمندان او را قصد می‌کنند و هر کسی مشکلی دارد، نیازی دارد به او مراجعه می‌کند. همه فقیر هستند و او بی نیاز و به او مراجعه می‌کنند.

2ـ صلابت؛ «لَا جُوفَ لَهُ» تو خالی نیست، تو پر است. دربارهٔ خداوند دلالت می‌کند بر این که نقصی در او نمی‌باشد، کمال مطلق است.

این دو معنا هر کدام با توحید و با «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» ارتباط دارد. یگانگی خدا در این صمدیت خود را نشان می‌دهد. چون همهٔ موجودات غیر از خدا؛ یعنی همهٔ مخلوقات که آفریدهٔ خدا هستند در واقع از یک طرف نقص دارند و از طرفی دیگر محتاج و نیازمند هستند. پس وقتی خدا یگانه شد، این دو ویژگی را ندارد. صمد است؛ یعنی نقص ندارد «لَا جُوفَ لَهُ» و به کسی نیاز ندارد، بلکه همه به او نیاز دارند.

پس مفهوم احد بودن و یگانگی خدا در مفهوم صمد خود را نشان می‌دهد. وقتی خدا احد است که صمد باشد و صمد به بهترین وجه احد را توضیح می‌دهد. خدا یگانه است، چرا که صمد است، و همه به او نیاز دارند و او به کسی نیاز ندارد. همه ناقص هستند اما او ناقص نیست.

آیهٔ دیگر: «لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ» هر مخلوقی یک تولدی دارد. این عالمِ مخلوقات، یک نوع زایش است. این زایش فقط در حیوانات نیست. گیاهان هم زایش دارند، متولد می‌شوند. حتی جمادات متولد می‌شوند. اما خدا اینطور نیست. نه از کسی زاده شده و نه از او کسی زاده شده است. بنابراین تا اینجا چهار صفت مختص به پروردگار بیان شد:

1ـ بی نیاز مطلق
2ـ بدون نقص بودن
3ـ از کسی متولد نشدن
4ـ متولد نشدن هیچ کسی از او

خدا یگانه است و این چیزهایی که در همهٔ مخلوقات وجود دارد در او نیست. در نهایت می‌فرماید: «وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ» برای خداوند هیچ کفوّی نیست. هیچ موجودی شبیه خدا نیست، هم شأن خداوند نیست، البته در آیات دیگر نیز این مطلب بیان شده است مثل «لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ‏ءٌ»5، لکن در سورهٔ توحید به این شکل زیبا بیان شده که خدا یگانه است سپس توضیحی درباره احدیت داده و در آیه آخر نوعی جمع بندی می‌کند.

سوره اخلاص بسیار ژرف و عمیق است و این مختصر نوشته ظرف مناسبی برای بیان معانی پر مغز آن نیست. اما چه بسا همین مقدار برای روشن شدن معنای توحید در قرآن مفید باشد. خلاصه این بخش در نمودار زیر آمده است.

 


د ـ روایاتی در بیان این‌که توحید چیست
برای تکمیل مباحث پیرامون این سوال که توحید چیست می‌توان به روایات اهل‌بیت (ع) رجوع کرد. در روایات دربارهٔ توحید به طور مفصل توضیح داده شده است. مثلاً در همان روایتی که می‌فرماید: «إِنَّ أَسَاسَ الدِّینِ التَّوْحِیدُ وَ الْعَدْلُ» آنجا توحید را در ادامهٔ روایت اینطور تعریف کرده است:

﴿أَمَّا التَّوْحِیدُ فَأَنْ لَا تُجَوِّزَ عَلَى رَبِّکَ مَا جَازَ عَلَیْکَ﴾ 6
اما توحید آن است آنچه که بر خود روا می‌داری، بر خداوند روا ندانی.

یعنی یگانگی خدا این است که هیچ یک از ویژگیهای خود را برای خداوند ندانیم. آن ویژگیها که در ما هست، در خدا وجود ندارد. چون اگر در خدا هم وجود داشته باشد، خدا شبیه مخلوقات می‌شود که این با یگانگی او منافات دارد.
احادیث دیگری نیز در بیان این‌که توحید چیست وارد شده است؛ یک دسته از احادیث، احادیثی هستند که می‌گویند یگانگی خدا به معنای این است که شبیه مخلوقات نیست، مثل روایتی که می‌فرماید:

﴿تَوْحِیدُهُ تَمْیِیزُهُ مِنْ خَلْقِهِ﴾ 7
توحید یعنی جدا دانستن خدا از مخلوقات.

جدا دانستن به این معنا که خدا متفاوت است، ویژگیهای مخلوق در او نیست. یا روایت دیگری که می‌فرماید:
﴿مَا عَرَفَ اللَّهَ مَنْ شَبَّهَهُ بِخَلْقِهِ﴾ 8
کسی که خدا را به مخلوقات تشبیه بکند، خدا را نشناخته است.

چون گفتیم شناخت خدا، شناخت خدای یگانه است. اگر خدا یگانه نباشد، اصلاً خدا نیست و تعابیر دیگری که در روایات وجود دارد.

یک دسته روایات دیگر توحید را اینطور معنا می‌کنند:


﴿التَّوْحِیدُ أَنْ لَا تَتَوَهَّمَهُ﴾ 9
توحید این است که خدا را توّهم نکنید، ذات خدا را تصور نکنید.

ارتباط این معنا با توحید این است که ذات چیزی را می‌توانیم تصور کنیم که شبیه خود ما باشد. ما ذات مخلوقات را می‌توانیم تصور کنیم. بنابراین اگر بتوانیم خدا را هم تصور کنیم، خداوند مانند مخلوقاتی می‌شود که ذات آنها قابل تصور است، در حالی که او بی همتا و یگانه است. بنابراین اقتضای یگانگی خدا این است که ما نتوانیم او را توهم و تصور کنیم. چون آن چیزی مورد توهم قرار می‌گیرد که مخلوق و ساخته شده باشد؛ برای همین در روایت آمده است:

﴿فَمَا وَقَعَ وَهْمُکَ عَلَیْهِ مِنْ شَیْ‏ءٍ فَهُوَ خِلَافُهُ﴾ 10
هر تصوری که از خدا کردی، خدا آن طور نیست و بالاتر از آن است.

﴿لَا یُشْبِهُهُ شَیْ‏ءٌ وَ لَا تُدْرِکُهُ الْأَوْهَامُ کَیْفَ تُدْرِکُهُ الْأَوْهَامُ وَ هُوَ خِلَافُ مَا یُعْقَلُ وَ خِلَافُ مَا یُتصوّر فِی الْأَوْهَامِ﴾
چیزی شبیه خدا نیست و اوهام نمی‌توانند او را درک کنند. در حالی که او بر خلاف آن چیزی است که تعقل شود و بر خلاف آن چیزی است که در اوهام تصور می‌شود .

﴿إِنَّمَا یَعْقِلُ مَا کَانَ بِصِفَهِ الْمَخْلُوقِ وَ لَیْسَ اللَّهُ کَذَلِکَ﴾ 11
آن چیزی که ویژگی مخلوقات را دارد قابل تعقل [و تصور ذهنی] است در حالی که خدا ویژگیهای مخلوق را ندارد.

در بحبوحهٔ جنگ صفین یک نفر از امیرالمؤمنین(ع) می‌پرسد: منظور از واحد و یگانه بودن خدا چیست؟ در واقع او نیز همین سؤال ما را داشته که توحید چیست؟ دیگران به این شخص اعتراض می‌کنند که الان چه وقت این بحثها است؟ الان وسط جنگ است. امام می‌فرمایند: او را رها کنید. سؤالی که او دارد و چیزی که او می‌خواهد، همان چیزی است که ما آن را از این جنگ می‌خواهیم. او می‌خواهد توحید را بفهمد، هدف ما نیز از این جنگ این است که مردم بفهمند توحید چیست و توحید مبنای جامعهٔ اسلامی‌باشد. لذا او را رها کنید تا من توضیح بدهم.

حضرت آنجا چهار معنا می‌کنند، دو معنا را رد می‌کنند که مورد بحث نیست اما دو معنا دیگر را تأیید می‌کنند. یکی از آن دو معنا این است که خدا یگانه است چیزی شبیه او نیست. «لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ‏ءٌ» 12.

معنای دوم توحید این است که «احدیُ المعنا» یعنی بسیط است، دو تا و مرکب از اجزا نیست. توحید به سه معنا به کار می‌رود؛ انفراد، بساطت و نفی شبیه و مطرح شد که معنای دوم و سوم لازمهٔ انفراد است. حضرت از آن سه معنا، دو معنا را بیان کرده و مورد تأیید قرار داده است که اگر ما این دو معنا را به عنوان توضیح معنای واحد بیان کنیم، معانی درست توحید است.

ارسال متن
نام:
ایمیل:
* نظر: