روابط ایران و عربستان، منطقه را آرام میکند
روابط دیپلماتیک ایران و عربستان در 35سال گذشته، بیش از روابط
دیپلماتیک موجود با سایر کشورها، «بالا و پایین» داشته است. دلایل بسیاری
میتوان برای این امر بیان کرد اما احتمالا شنیدن آن از زبان یک دیپلمات
کارشناس حوزهعربی که تجربه حضور در مقام سفیر ایران در لبنان و اردن و
البته مدیرکلی خاورمیانه وزارت خارجه در دولت اصلاحات را در کارنامه دارد،
داستانی متفاوت خواهد داشت.
گفتوگوی «شرق» با محمدعلی سبحانی حاوی نکات قابلتوجهی است که در ادامه میآید.
میتوان از سیگنالهای موجود دیپلماتیک به این نتیجه رسید که ایران و عربستان در دولت حسن روحانی، در حال بازسازی روابط هستند؟
بهنظر میرسد که چارهای جز این وجود نداشته باشد.
چرا؟
وضعیت
ناپایدار و مشوش ایجادشده در خاورمیانه، بهترین فرصت برای تولید و در
پارهای موارد، بازتولید فرقهگرایی افراطی با توجیه بازگشت به احکام واقعی
اسلامی را فراهم آورده است. در این نکته هیچکس تردیدی ندارد. بهطور
طبیعی در هر منظومه منطقهای، هنگام رخداد چنین وقایعی است که کشورهای
اثرگذار از همه ظرفیتها در راستای همگرایی و بازگرداندن آرامش به منطقه
برای تامین امنیت ملی کشورها و تامین چرخه مبادلات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی
میان همسایگان استفاده میکنند. آنچه به سیاست خارجی ایران بازمیگردد،
اهمیت عراق و سوریه، بهویژه عراق است که بهعنوان همسایهای خاص، تبادلات
فرهنگی، مذهبی، سیاسی و اقتصادی پرحجمی میان دو کشور برقرار است و نمیتوان
حتی لحظهای از وضعیت آن و البته سوریه غافل بود. مساله ما و عربستان، در
حوزه روابط دوجانبه نمود پیدا نمیکند و در ظاهر، میتوان گفتوگوهای
دوجانبه داشت.
پس مشکل فراتر از مسایل مذهبی است؟
مشکل،
اختلافنظر بر سر مسایل منطقهای است که به دلیل ناآگاهی از اهمیت روابط
ایران و عربستان در دولت گذشته، تا حدی عمیق شده است. حال باید بررسی کرد
که ریشه مشکلات کجاست؟ اختلافنظر بر سر عراق و سوریه، بخشی از این مشکلات
است. با توجه به تحولات عراق، باید در سه سطح عمل میشد: نخست سطح داخلی
بود که حول محور آیتالله سیستانی، تلاش برای بازسازی وضعیت سیاسی در دستور
کار قرار گرفت. سطح دوم، سطح منطقهای است. ایران و عربستان اگر در کنار
یکدیگر قرار گرفته و در مورد آینده عراق با یکدیگر همکاری کنند مشکل
تروریسم افراطی بسیار سریعتر از آنچه تصور میشود، قابلحل است.
این
مساله در مورد سوریه نیز صدق میکند و از قضا، قدرتهای فرامنطقهای نیز
امروز به اهمیت پایاندادن به وضع موجود در این دوکشور، پی بردهاند. سطح
سوم، سفرهای دیپلماتیک در سطح مقامات ارشد وزارتخارجه به عربستانسعودی در
کنار رایزنیهای سفیر جدید ایران، آقایحسین صادقی در این کشور با اهمیت و
محوری عربی، بهطور حتم فضا را برای ارتباطات بیشتر در سطح مقامات ارشد دو
کشور فراهم میکند. دیدار وزرایخارجه دوکشور هم در حاشیه مجمععمومی
سازمانملل، گام مهمی تلقی شد. واکنشهای اخیر عربستان حاکی از آن است که
آنها هم مانند ایران، از توسعه فرقهگرایی و رشد افراطیگری و جنگهای
داخلی در همسایگی خود که از قضا هر دو هم عرب هستند احساس نگرانی و خطر
کردهاند. ایران و عربستان فارغ از هر نظری که در سیاست خارجی خود دارند
باید به همگرایی نیروهای سیاسی داخلی کشورهای منطقه برای قدرتیافتن
دولتها در مبارزه با تروریستهای سلفی- تکفیری کمک کنند. در سطح منطقهای،
ترکیه و مصر به ویژه ایران و عربستان، بخش مهمی از راهحل امروز خاورمیانه
هستند. وظیفه نهادهای بینالمللی نیز در این میان قابلتوجه است و ایران
میتواند با توجه به تلاش دولت یازدهم برای ارتباط موثر با مجامع جهانی، از
برگ برنده خود در منطقه استفاده کند. امروز وقت کنارگذاشتن اختلافات و
نزدیکشدن دیدگاههای کشورهای محوری منطقه برای مقابله با تروریسم و
مبادلات اقتصادی، سیاسی و فرهنگی موثر در سطح منطقهای و در منظومه جهان
اسلام است.
موافق
هستید به پیشینه روابط هم بپردازیم. اختلافهای بین ایران و عربستان بارها
تا خود بحران پیش رفته است. این اختلافها ریشه تاریخی دارند، یعنی به
دوران پیش از پیروزی انقلاب برمیگردند یا بعد از شکلگیری یکحکومت شیعه
در ایران، دامنه اختلاف بین ایران و عربستانسعودی گسترده شد؟
قبل
از انقلاب در ایران بهخصوص در دوران جنگسرد تقریبا میشود گفت اختلافی
بین دوکشور دیده نمیشد. حکومتهای عربستان سعودی و ایران به بلوک غرب
وابسته بودند. هردو حکومت سعی وافری در مقابله با کشور مارکسیست منطقه و
اندیشههای چپگرا داشتند. پس این دوکشور نمیتوانستند اختلاف بنیادینی با
یکدیگر داشته باشند. دوکشوری که هردو زیرمجموعه کشورهای غربی محسوب میشدند
و وظیفه داشتند که سیاستهای غربی را در منطقه اعمال کنند و در حقیقت
حیاطخلوت غرب و بهخصوص آمریکا در منطقه بودند، بر سر چه موضوعی
میتوانستند به اختلاف برسند؟ آمریکا، ایران را « ژاندارم منطقه» میدانست و
حکومت عربستان سعودی را بعد از کشف نفت اگر رسما دستنشانده غرب ندانیم،
باید بپذیریم نزدیکی غیرقابل کتمانی با آمریکا داشته و دارد. غرب در آن
دوره بهخصوص بعد از گرانشدن نفت به هروسیلهای سعی میکرد با آرام
نگهداشتن خاورمیانه، از بالارفتن بیشتر قیمت نفت جلوگیری کند.
«پان عربیسم» و تقابل ایران با آن، باعث اختلاف ایران و کشورهای جهان عرب و بهطور خاص عربستان سعودی نشد؟
ایران
بهعنوان یککشور مسلمان و غیرعرب همواره از سوی کشورهای عرب منطقه، کشوری
غریبه ارزیابی شده است. کشورهای جهان عرب از دخالت و در دورهای امر و
نهی ایران در امورشان ناخرسند بودند. عربستانسعودی هم بدونشک بر سر رهبری
منطقه با ایران رقابت داشته و دارد. ریشه این رقابت در تفاوت تلقی ایران و
کشورهای عرب خاورمیانه از منطقه است. از نظر ایران کشورهای منطقه،
کشورهای جهان اسلام ارزیابی میشوند و از منظر عربستان، جهان عرب. به همین
دلیل رهبران ایران بهعنوان رهبران کشوری مسلمان خود را در مسایل جهان
اسلام ذینفع میدانند اما کشورهای عرب خاورمیانه یا شمال آفریقا، ایران
هرچند مسلمان اما غیرعرب را غریبه ارزیابی میکنند. اما رواج ایدئولوژی
پانعربیسم، مطلوب عربستانسعودی نبود. عربستانسعودی بر اتحاد اعراب زیر
پرچم اسلام به رهبری خودش تاکید دارد در حالی که پانعربیسم یک اندیشه
نژادمحورانه است. ایران هم به دلیل اینکه سودای رهبری خاورمیانه را درسر
داشت، از منتقدان جدی رواج پانعربیسم در منطقه بود. میبینید که در دوران
اوج رواج این اندیشه در خاورمیانه، ایران و عربستان سعودی به دودلیل متفاوت
هردو منتقد این اندیشه بودند و شاید بشود گفت مخالفت با این اندیشه توانست
دلیل محکمی برای اتحاد مقطعی دولتهای ایران و عربستان سعودی باشد. هرچند
نباید تمام کشورهای عربزبان منطقه را با یک میزان سنجید. فراموش نکنید
کشورهای پادشاهی حوزه خلیجفارس پیش از انقلاب بهشدت از حمایتهای حکومت
ایران منتفع میشدند و در معادلات منطقه از حامیان ایران بودند. در کل
میتوان گفت پیش از انقلاب در روابط بین ایران و عربستان شاهد تنش جدیای
نبودیم.
پس میتوان به واکنش اعراب مرتجع به انقلاب اسلامی بهعنوان یکنقطه عطف در ایجاد برخی اختلافات نگریست؟
انقلاب
اسلامی ایران روی تمام کشورهای منطقه تاثیر غیرقابلانکاری گذاشت که
بررسی آن مجال دیگری میطلبد. اما انقلاب یا حتی وقوع جنگ تحمیلی دلیل اصلی
اختلاف بین ایران و عربستان نبود. هرچند به اختلاف بین دوکشور دامن زد،
بهخصوص با توجه به حمایت عربستان از دشمن ایران در طول جنگ نگرانیهایی
پیرامون رابطه دوکشور به وجود آورده بود. این نگرانیها گاهی اوج میگرفت و
زمانی هم رفع میشد. هرچند امام(ره) بر وحدت شیعه و سنی تاکید زیادی
داشتند، ولی این موضع رسمی ایران خیلی برای کشورهای منطقه قابل باور نبود.
کشورهای جهان عرب نسبت به سرکار آمدن یک حکومت مسلمان غیرعرب و غیرسنی
خوشبین نبودند. به همین دلیل جنگ هشتساله بین ایران و عراق از سوی برخی
کشورهای جهان عرب، البته نه همه آنها تبدیل به جنگ بین شیعه و سنی شد.
جنگ
هشت ساله ایران و عراق تمام منطقه را درگیر خود کرده بود. برخی از کشورهای
جهان عرب بدون درنظر گرفتن هیچ معیار دیگری تنها بهدلیل سنیمذهب بودن
رهبران عراق از صدام حمایت کردند. مشخصا عربستانسعودی در دوران جنگ تحمیلی
از عراق حمایت کرد. طبیعی بود که ایران نسبت به کشورهایی که از دشمنش
حمایت میکنند، بیاعتماد باشد. میتوان گفت دلیل پیدایش بروز اختلاف بین
ایران و عربستان سعودی تغییر ارزشها در سیاست خارجی ایران بود. گرایش
سیاسی ایران پس از انقلاب کاملا تغییر کرد. انقلاب، ایران را از کشوری که
پاسدار منافع آمریکا در منطقه بود به کشوری مستقل که قصد جریانسازی در
خاورمیانه را داشت، تبدیل کرد. این تغییر موضع بهخصوص در مسایل منطقهای
مانند جنس حمایت ایران از فلسطین و نوع مخالفتش با اسراییل، چالشهایی با
عربستانسعودی ایجاد کرد. اما دولت عربستانسعودی که پایگاه تندروهای سلفی
بود، زعامت مسلمین جهان را به دلیل وجود دوشهر مکه و مدینه در عربستان حق
شرعی خود میدانست و تلاش میکرد جریان امور را به روال سابق نگه دارد.
تقابل اندیشههای حاکم بر ایران بعد از انقلاب و عربستانسعودی یکی دیگر از
دلایل بروز اختلاف بین دوکشور بود. تقریبا در تمام سالهای پس از انقلاب
شاهد بروز تنش بین دوکشور بودیم. زمانی پیش میآمد که این تنشها به حد
بحران نزدیک شد مانند کشتار حجاج ایرانی در سال 66. اما به هرشکل رهبران
دوکشور همواره سعی میکردند رابطه دوکشور از کنترل خارج نشود.
و همین دلایل هم امروز سبب شده تا دیپلماسی تنشزدایی روحانی و البته تغییر نگرش در عربستان، ترمیم رابطه را عملی کند؟
ایران
و عربستان دو کشور بزرگ، ثروتمند و تاثیرگذار جهان اسلام هستند. هر دو
کشور امکانات بینظیری برای رهبری خاورمیانه و حتی برخی کشورهای شمال
آفریقا دارند. رهبران هر دو کشور میکوشند منافع ملی مردم کشورشان و منطقه
را در نظر بگیرند؛ یکی از راههای حفظ منافع منطقه، عربستان و ایران تلاش
برای دوستانه نگهداشتن رابطه بین دوکشور است. هرچند متاسفانه باید اذعان
داشته باشیم در هیچ دورهای مانند دوره احمدینژاد، ایران و عربستان روابط
پرتنشی را سپری نکردند و همین مساله و عواقب بر جای گذاشته در پروندههای
سوریه، داعش، فلسطین، لبنان، عراق و یمن، مسوولان دو کشور را به سوی
گفتوگوی مستقیم و حل برخی سوءتفاهمها که در اثر فقدان مذاکره جدی ایجاد
شده، سوق داده است.
روابط
مذهبی دو کشور به اندازهای است که حتی در دوران اوج تنش، همچنان ادامه
یافته است. به نظر شما این عنصر در تداوم روابط اثرگذار نبوده است؟
حتما
بوده. با وجود این، ارتباطات غیرسیاسی است که معتقدم ایران و عربستان به
یکدیگر احتیاج دارند و نمیتوانند ارتباط معمول را نداشته باشند. در
سالهای جنگ و در اوج تنش در زمان کشتار حجاج ایرانی در سال66، حداقل بخشی
از مسوولان دوکشور عاقلانه سعی در حل بحران داشتند. در آن زمان دیدیم که
دولت وقت ایران با مدیریت عاقلانه و هوشمندانهاش توانست منافع ملت ایران
را حفظ کند. این هوشمندی را در بزنگاههای رابطه بین ایران و عربستان در
دولتهای سازندگی و اصلاحات هم شاهد بودیم. از سوی دیگر دولت عربستانسعودی
تاکنون سعی داشته است که مساله حجاج را از مسایل سیاسی جدا ببیند.
طرفهای خارجی، چقدر در تنش میان دوکشور اثرگذار بودهاند؟
عربستانسعودی
تقریبا در تمام سالهای پس از انقلاب از سوی کشورهای غربی برای
محکومکردن، بهانهگرفتن و حتی درگیرشدن با ایران زیرفشار قرار گرفته است.
باتوجه به نزدیکی و وابستگی شدید سران سعودی با دولتهای غربی، اعمال این
فشارها کاملا توجیهپذیر است. غرب ترجیح میدهد به جای آنکه خودش وارد
درگیری مستقیم، در هر سطحی با ایران شود، از دستنشانده محلیاش به این
منظور استفاده کند. اما رهبران عربستان با درنظرگرفتن موقعیت ایران در
خاورمیانه و تنشی که کل منطقه را درگیر خواهد کرد، تا رویکارآمدن دولت
احمدینژاد به این فشارها تن نداده بود. آمریکا سالهاست سعی میکند
عربستان را وادار به تقابل علیه ایران کند؛ امری که در نهایت بهدلایل
گوناگونی از جمله تغییر شرایط دنیا، منطقه و اشتباهات سیاست خارجی ایران در
دولت گذشته محقق شد. با مطرحشدن تهمت طرح عقیم توطئه ایران علیه سفیر
عربستانسعودی در آمریکا، دولت سعودی علیه ایران به شورای امنیت شکایت برد و
شعارهای غیرواقعبینانه، فضای نامساعدی را در دنیا علیه ایران به وجود
آورد.
سیاست
خارجی دولت احمدینژاد، چه تاثیری بر عربستان گذاشت؟ در یکی از خاطرات
امیرعبدالله آمده است که در دیدار با رییس مجمعتشخیص مصلحت و توضیح او
درباره سیاست خارجی دولت وقت، پادشاه عربستان واکنش تندی نشان داده و
هرگونه مذاکره با احمدینژاد را مردود دانسته بود.
سیاست
خارجه ایران در دولتهای نهم و دهم دچار تغییر بنیادین شد. با اینکه طبق
قانون و تا پیش از تشکیل کابینه نهم سیاستهای کلی خارجه ایران تقریبا از
روال یکسانی برخوردار بود، ناگهان رییس دولت نهم از سیاست خارجی تهاجمی سخن
گفت. نادیدهگرفتن سیاستهای خارجی دولت سازندگی که در زمینه اصلاح ارتباط
با کشورهای جهان عرب موفق بود و سیاستهای اصلاحات که بزرگترین توفیقها
را در زمینه تنشزدایی از سیاست خارجه ایران داشت، دولت نهم دیپلماسی ایران
را در یک رکود قرار داد. این شیوه نادرست، در برخی زمینهها مثل پرتنششدن
رابطه با عربستان خودش را نشان داد. البته در زمینه بروز اختلاف با
عربستانسعودی نباید تنها یک طرف ماجرا را مقصر دانست.
زمانی
که بحرانی در روابط دوکشور رخ میدهد باید ریشهها و علتهای بروز بحران
را در رفتارهای هر دوکشور تحقیق و بررسی کرد. ملت ایران بدون هیچشک و
شبههای ملتی صلحجو و خواهان آرامش منطقه هستند. من فکر میکنم موضع ملت
ایران بر دولت عربستانسعودی پوشیده نباشد. از رهبران عربستانسعودی انتظار
میرفت با علم بر موضع ملت ایران و آگاهی از اختلاف بین رهبران ایران و
آمریکا وارد بازی آمریکا نشود. سالها بود که کشورهای جهان عرب از ایران
گلایه داشتند که چرا اختلافاتش با دولت آمریکا را به منطقه میکشاند اما در
سالهای اخیر، این عربستان بود که تنشهایی در خاورمیانه پدید آورد.
به
موضوعاتی چون تکفیریهای داعش، عراق، سوریه و بحرین اشاره کردید که در همه
آنها، اختلافنظر دو کشور محرز است. آیا نمیتوان با وجود این اختلافات،
اشتراکات را نیز تقویت کرد؟
موفقیت نسبی
جنبشهای مردمی که در گام اول در مصر و تونس رخ داد روی تمام کشورهای منطقه
اثر گذاشت. آزادیخواهی مردم در بحرین و کشورهای دیگر منطقه امری غیرقابل
اجتناب است. ممکن است امروز ایران حامی این تغییرخواهی در یمن یا بحرین
باشد و عربستانسعودی حامی حاکمان بحرین اما این موضوع از اهمیت آنچنانی
برخودار نیست. حداقل تفاوت موضع بر سر بحرین باعث تشدید اختلاف دوکشور
نخواهد شد. ببینید معمولا رویه تمام کشورهای دنیا این است که در مواجهه با
خیزش مردمی در کشوری دیگر در قدمهای اول از حاکمیت دفاع میکنند. اما
میبینیم که پس از پیروزی مردم در تبریکگفتن به تغییرخواهان و محکومیت
حاکمان سابق، از همدیگر سبقت میگیرند.
نحوه
حمایت عربستان از بحرین یا ایران از سوریه هم خارج از همین روال مرسوم
نیست. به هر حال امروز این عقلانیت وجود دارد که تداوم روابط پرتنش و رقابت
غیرسازنده، ضررهای غیرقابل جبرانی متوجه منافع دو کشور میکند. ایران و
عربستان به غیر از مبادله تعداد بسیار زیادی مسافر، در حوزههای دیگر مانند
انرژی هم باید بتوانند سر یک میز بنشینند. عضویت دوکشور در اوپک با توجه
به نوسانات اخیر قیمت نفت و انرژی، لزوم همکاری ایران و عربستان را آشکارتر
میکند. اینها اشتراکاتی است که وجود دارند. عربستان میتواند مانع
اثرگذاری بیشتر تحریمهای نفتی بر ضد ایران شود اما به دلیل همین اشتباهات
دیپلماسی در دولت گذشته، عکس آن عمل کرد. بازسازی روابط حتما اثرات مستقیمی
در اوضاع بحرانزده خاورمیانه، مهار افراطیگری -که حتما دامن پایتختهای
عربی حامی آنها را هم خواهد گرفت- و تقویت وحدت جهان اسلام خواهد داشت و
عربستان تا حدی متوجه وخامت اوضاع شده است. در عین حال بهنظر میرسد
ایالاتمتحده نیز با توجه به مذاکرات یکسال اخیر با ایران و نقش ایران در
عراق و مبارزه با تروریسم تکفیری، به نوعی تغییرموضع دست زده که این هم
شرایط را با قبل از این یکسال، متفاوت کرده است.
گزارش خطا
نظر شما
آخرین اخبار