پدرکشی هولناک در تهران / اعترافاتی تکان دهنده از قاتل
به گزارش صدای ایران،رسیدگی به این پرونده از 15 تیرماه سال 98 به دنبال تماس زن میانسالی با پلیس آغاز شد. وی از درگیری خونین شوهر و پسرشخبر داد و کمک خواست.
با این تماس مأموران به خانه زن میانسال در شرق تهران رفتند و با جسد خونین مرد 70 ساله به نام بهزاد روبه رو شدند که با ضربات چاقو کشته شده بود.
جسد با دستور قضایی به پزشکی قانونی منتقل شد و همسر بهزاد در حالی که اشک می ریخت به ماموران گفت: شوهرم با پسرم به نام بیوک درگیر شدند و در آن درگیری بیوک با چاقو چند ضربه به پدرش زد و فرار کرد.
ماموران پلیس به ردیابی پسر 28 ساله پرداختند و وی را بازداشت کردند. بیوک که آثار بریدگی روی دستهایش نمایان بود مدعی شد دستانش به خاطر شکستن شیشه آسیب دیده اما وقتی فهمید پلیس به حقیقت پی برده است لب به اعتراف گشود و به قتل پدرش اعتراف کرد.
اعتراف به قتل پدر پسر جوان درباره درگیری خانوادگی گفت: سالهاست من و پدرم با هم اختلاف سلیقه داریم. او رابطه خوبی با من نداشت و بارها قصد داشت آبروی مرا پیش دیگران ببرد. او با بدگوییش پیش دوستان و اقوام می خواست اعتبار مرا از بین ببرد. رفتارهای او باعث شده بود به مرگم راضی باشم. درگیری های من و پدرم همیشگی بود. او چندبار مرا کتک زده بود. حتی یکبار سرم را داخل توالت فرنگی گرفت و می خواست مرا خفه کند.
وی ادامه داد: تحمل رفتارهایش را نداشتم. به همین خاطر آخرین بار وقتی با هم بحثمان شد ، کار به درگیری کشید. سپس او به حمام رفت . وقتی از حمام برگشت از شدت عصبانیت با چاقویی که همراهم بود چند ضربه به او زدم و خانه را ترک کردم.
پسرجوان که درباره انگیزه قتل اظهارات ضد نقیضی را مطرح کرده بود برای بررسی سلامت روان به کمیسیون پزشکی قانونی معرفی شد و کارشناسان اعلام کردند وی به اختلالات روانی مبتلاست و هنگام ارتکاب جرم مسئول اعمال خود نبوده است.
با اعتراض به این نظر، متهم این بار به کمیسیون 5 نفره پزشکی قانونی معرفی شد . این بار نیز کارشناسان اعلام کردند وی به بیماری روانی مبتلاست و باید بستری شود و تحت درمان قرار گیرد.
محاکمه بعد از ترخیص از بیمارستان روانی به این ترتیب پسر جوان مدتی در بیمارستان روانی بستری شد و بعد از بهبود نسبی در شعبه 10 دادگاه کیفری یک استان تهران از خود دفاع کرد.
در ابتدای جلسه وکیل اولیای دم در جایگاه ویژه ایستاد و از طرف دو خواهر متهم درخواست قصاص را مطرح کرد.
متهم درباره نحوه قتل گفت: من چیزی به خاطر ندارم و نمی توانم آن صحنه ها را به یاد بیاورم. حتی نمی دانم ضربه ها را به کجا زدم.
وی درباره اینکه چاقو را از کجا آورده به قضات گفت: چاقو همیشه همراهم بود. چون پدرم همیشه در خانه را باز میگذاشت، می ترسیدم دزد به خانه بیاید. به همین خاطر همیشه یک چاقو همراهم بود.
قاضی گفت: تو در اظهارات اولیه بداخلاقی و بدرفتاری پدرت را انگیزه قتل برشمردی. چه دفاعی داری؟ که متهم پاسخ داد: بدرفتاری های پدرم هم یکی از دلایل قتل بود . اما حالا نمی توانم خیلی از حرفها را بزنم. چون موضوعات ناموسی است .
قاضی :قبول داری مشکل روحی، روانی داری؟
متهم: نه. وقتی بازداشت شدم به اصرار پزشکان در بیمارستان امین آباد بستری شدم. به آنها گفتم مریض نیستم و مشکلی ندارم اما آنها اعتنایی نمی کردند و مدام به من دارو تزریق می کردند. کمیسیون پزشکی هم سئوالات بی ربطی از من پرسید که ارتباطی به مشکلات روحی و روانی نداشت.
قاضی: چرا تلاش نکردی رضایت 2 خواهرت را جلب کنی؟
متهم: آنها در آمریکا هستند. چند بار از طریق بستگان برایشان پیام فرستادم اما موفق نشدم.
سپس وکیل وی به دفاع پرداخت و گفت: پزشکی که سال 95 مشکلات روحی، روانی و از جمله اضطراب، شکاکی و .. را در بیوک تأیید کرده بود، حالا طی نامه ای آنها را در اختیار هئیت قضایی قرار داده است. موکلم بیمار روانی است و هنگام ارتکاب جرم مسئول اعمال نبوده است.
سپس مادر بیوک که در دادگاه نشسته بود و اشک می ریخت ادعای پسرش مبنی بر بدرفتاری های شوهرش را تأیید کرد و گفت: شوهرم رفتار خوبی با بیوک و دیگر فرزندانم نداشت. بیوک سالهاست از بیماری اعصاب و روان رنج می برد.
بنا بر این گزارش، در پایان جلسه قضات وارد شور شدند تا رای صادر کنند.