«انقلاب رنگی» شیوه‌ای از تغییر حکومت بدون خشونت و کشتار است که از طریق اعتراض‌های مدنی و یا تحصن‌های گسترده انجام می‌شود.
کد خبر: ۲۷۹۶۱۲
تاریخ انتشار: ۰۸ مهر ۱۴۰۱ - ۱۲:۱۱

صدای ایران،انقلاب رنگی یک انقلاب از نوع مقاومت بدون خشونت است که اولین نمونه آن در انقلاب میخک ۱۹۷۴ پرتغال رخ داد. اما واژه انقلاب مخملی در چکسلواکی را نخستین بار «واتسلاو هاول» رهبر مخالفان چکسلواکی در انقلاب ۱۹۸۹ این کشور بر سر زبان‌ها انداخت. انقلاب‌های رنگی به یک رشته از تحرکات مرتبط با هم اطلاق می‌شود که در جوامع پسا کمونیستی در اروپای شرقی، مرکزی و آسیای مرکزی توسعه یافت و به باور جناح کمونیست هیئت حاکمه این کشورها جای خود را به حکومت‌های طرفدار غرب دادند. برخی ناظرین از آن به عنوان موجی انقلابی یاد می‌کنند.

نخستین نمونهٔ «انقلاب مخملی» در دورهٔ ۶ هفته‌ای ۱۷ نوامبر تا ۲۹ دسامبر ۱۹۸۹ در چکسلواکی واقع شد و با وقوع تحولات مشابهی به شکل زنجیره‌ای در صربستان (دو مرحله ۱۹۹۷ و ۲۰۰۰)، گرجستان (۲۰۰۳)، اوکراین (۲۰۰۴) و قرقیزستان (۲۰۰۵) ادامه یافت.


پس از پایان جنگ سرد و فروپاشی بلوک شرق، کشورهای بلوک یادشده با خروج از چیرگی کمونیسم دچار حکومت‌های اقتدارگرا شدند، چنین کشورهایی نخستین هدف انقلاب‌های رنگی واقع شدند.

 

تمامی دگرگونی‌های سیاسی که از آن‌ها با نام انقلاب‌های رنگین یاد می‌شود، واجد ویژگی‌های پیوسته و همگون در علل و شکل تحولات می‌باشند، نظیر:

همگی آن‌ها به جز قرقیزستان بدون استفاده از ابزارهای خشونت‌آمیز و طی راهپیمایی خیابانی به پیروزی رسیدند.


جریانات ضدکمونیستی در اروپای مرکزی و اروپای شرقی تأثیرگذار بر این انقلاب‌ها بودند.


دلیل اصلی وقوع انقلاب وجود خصوصیاتی چون فقدان چرخش نخبگان، ناکارآمدی در حل مشکلات عمومی و عدم مقبولیت عمومی حکومت وقت بود و جرقه انقلاب به دنبال بروز خطایی از سوی حکومت، نظیر تقلب در انتخابات روشن شده بود.

 

انقلاب پنجم اکتبر، در ۵ اکتبر ۲۰۰۰ (میلادی) اسلودان میلوشوویچ رئیس‌جمهور وقت صربستان در میان تظاهرات و اعتراضات صدها هزار نفر در بلگراد مجبور به استعفا شد.

انقلاب گل سرخ:پس از تقلب گسترده در انتخابات پارلمانی گرجستان در سال ۲۰۰۳ (میلادی)، اعتراضات عمده مخالفین ادوارد شواردنادزه به رهبری میخیل ساآکاشویلی آغاز شد و در ۲۳ نوامبر همان سال منجر به کناره‌گیری شواردنادزه از قدرت و آغاز حکومت ساکاشویلی (بالقب دن کیشوت گرجستان) شد.


انقلاب نارنجی:مسموم شدن ویکتور یوشچنکو در جریان مبارزات انتخاباتی چهارمین دوره انتخابات ریاست جمهوری اوکراین در سال ۲۰۰۴ (میلادی) و احتمال دست داشتن ویکتور یانوکوویچ رقیب سرسخت یوشچنکو در این قضیه آتش انقلاب نارنجی اوکراین را برافروخت، پس از ۶ روز تظاهرات حامیان یوشچنکو پارلمان این کشور نتیجه انتخابات را (که یانوکوویچ نامزد مورد حمایت روسیه را برنده اعلام می‌کرد) مخدوش و ملغی اعلام کرد و با برگزاری دوباره انتخابات ویکتور یوشچنکو با کسب ۵۲ درصد آرا قدرت را در دست گرفت.

انقلاب گل لاله، انتخابات پارلمانی ۲۷ فوریه ۲۰۰۵ (میلادی) در قرقیزستان پس از تعطیلی برخی روزنامه‌ها و ایستگاه‌های رادیویی مخالفین انجام گرفت که در جریان آن حامیان عسگر آقایف به پیروزی چشمگیر و قاطعی دست یافتند، در پایان دور دوم رای‌گیری در ۱۳ مارس سازمان امنیت و همکاری اروپا روند انتخابات را با نقایص فراوان توصیف کرد در حالی که سازمان دولت‌های همسود (نزدیک به روسیه) رای‌گیری را آزادانه خواند.[۸] نخستین اعتراضات به روند برگزاری انتخابات از شهرهای جنوبی کشور آغاز شد، ۲۱ مارس ۲۰۰۵ آقایف تحت فشار افکار عمومی دستور بررسی تخلفات احتمالی را صادر کرد و در روز ۲۴ مارس در جریان نخستین راهپیمایی بزرگ مردمی در بیشکک (پایتخت)، دولت با حمله مردم به ساختمان اصلی‌اش سرنگون شد و آقایف به همراه خانواده‌اش با یک بالگرد به قزاقستان و سپس به روسیه گریختند و انقلاب گل لاله که به واسطه وقوع‌اش در فصل بهار این عنوان را بر خود داشت به پیروزی رسید.


رخداد انقلاب‌های رنگی در کشورهای شوروی سابق به شدت دستگاه اطلاعاتی و تبلیغانی حکومت ایران را حساس کرده و نسبت به زیر نظر گرفتن فعالیت‌های مسالمت آمیز در سطح جامعه بهانه به دستش داده‌است. حکومت ایران طی سال‌های گذشته دستگیری‌هایی در میان استادان دانشگاه، ایرانیان مقیم آمریکا که با داخل ارتباط داشته‌اند صورت داده و ضمن بازداشت چندین ماهه، آنان را به اتهام تلاش برای انقلاب مخملی محاکمه کرده‌است. هاله اسفندیاری،کیان تاجبخش، رامین جهانبگلو، برادران علایی و… از جمله افرادی بودند که به اتهام تلاش برای راه اندازی انقلاب مخملی بازداشت و پس از حاضر شدن در برابر دوربین‌های صداو سیما و بیان اعتراف تلویزیونی آزاد شدند. صداو سیمای جمهوری اسلامی با میکس کردن اعترافات نسبت داده شده برنامه‌ای با عنوان «به نام دموکراسی» پخش کرد.

صداو سیما، روزنامه کیهان و سایر رسانه‌های تحت کنترل محافظه کاران همچنین عده بیشتری از روشنفکران ایران و فعالان اجتماعی، دانشجویان و طرفداران حقوق زنان را به تلاش برای انقلاب مخملی متهم می‌کنند.


با همین رویکرد اعتراضات به انتخابات ریاست‌جمهوری ایران (۱۳۸۸) که به جنبش سبز مشهور شد، از سوی دستگاه‌های امنیتی و تبلیغاتی جمهوری اسلامی، تلاش برای «براندازی نرم» و انقلاب مخملین نام گرفت.

 

بررسی تمایز مفهومی انقلاب و انقلاب رنگی

انقلاب تحول سیاسی پیچیده‌ای است كه آن حكومت مستقر به دلایلی توانایی اجبار و اعمال زور را از دست می‌دهد و گروه‌های گوناگون اجتماعی و سیاسی به مبارزه بر می‌خیزند تا قدرت سیاسی را قبضه كنند. از عناصر اصلی انقلاب می‌توان به نارضایتی اجتماعی، پیدایش گروه‌های بسیج گر، ناتوانی در قوای سركوب دولت و كوشش برای ایجاد ساخت جدید قدرت اشاره كرد (بشیریه، 1379: 3).


در همین زمینه ساموئل‌هانتینگتون انقلاب را عبارت از تحول سریع، اساسی و خشونت بار در ارزش‌ها و اسطوره‌های حاكم بر جامعه و همچنین تحول در نهادهای سیاسی، ساخت اجتماعی، رهبری و فعالیت و سیاست‌های حكومتی می‌داند؛ بنابراین در تعریف انقلاب به جز عنصر تحول در ساخت قدرت، عناصر ایدئولوژی و مشروعیت سیاسی، پایگاه اجتماعی گروه حاكمه و اقدام‌های عملی دول در تغییر ساخت جامعه در نظر گرفته می‌شوند. به این معنی انقلاب تنها دست به دست شدن قدرت از گروهی به گروه دیگر نیست، بلكه این گروه‌ها از نظر منشأ اجتماعی و ایدئولوژی و سیاست‌هایی كه اتخاذ می‌كنند با یكدیگر تفاوت اساسی دارند (گلدستون، 1385: 18 -15).


در تعریف دیگر انقلاب كنش سیاسی جمعی و توده‌ای در قالب درگیری خشونت آمیز برای به دست گرفتن قدرت دولت است كه درون واحد سیاسی مستقلی شكل می‌گیرد و در آن گروه‌های خارج از حكومت به بسیج توده‌ها دست می‌زنند. درگیری انقلابی نیازمند سازمان دهی رهبری و ایدئولوژی برای بسیج است و همیشه سطحی از خشونت را به همراه دارد. در عین حال انقلاب‌های بزرگ جز تغییر حكومت نتایج كم و بیش عمیق اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی را نیز به دنبال دارند (آدمی، 1384: 2).
به طور كلی پدیده انقلاب حداقل با هفت ویژگی همراه است:


1. نارضایتی عمیق از شرایط موجود؛
2. نقش رهبری و ساختارها در برانگیختن و بسیج عمومی؛
3. گسترش ایدئولوژی‌های جدید جایگزین؛
4. نقش توده‌ها؛
5. گسترش روحیه انقلابی؛
6. وجود عنصر خشونت به وسیله طرفین؛
7. تغییرات ساختاری سیاسی، اقتصادی و فرهنگی (ملكوتیان، 1381: 258- 248).

 

انقلاب‌های رنگی عمق و شدت نارضایتی‌ها و همچنین گستره جمعیتی بسیاركمتر از انقلاب‌های واقعی است

اگر بخواهیم این ویژگی‌های هفت گانه را در انقلاب‌های رنگی مورد بررسی قرار دهیم، می‌توانیم این گونه بیان كنیم كه در انقلاب‌های رنگی عمق و شدت نارضایتی‌ها و همچنین گستره جمعیتی بسیار كمتر از انقلاب‌های واقعی است. نقش رهبری و ساختارها نیز بسیار كم رنگ تر و ایدئولوژی‌های جدید جایگزین نیز عمدتاً وارداتی بوده و ماهیتی لیبرال/ دمكراسی دارند. بعد از انقلاب نیز تنها گروه حاكم سیاسی و نگرش سیاست خارجی كاملاً تغییر می‌یابد و به مانند انقلاب‌های واقعی خیلی ساختارهای اقتصادی و فرهنگی دچار تغییر و تحول نمی شوند (ر.ك: ملكوتیان، 1386: 255- 240).


به طور كلی پشتوانه نظری انقلاب‌های رنگی ایجاد دمكراتیك سازی توسط نیروهای خارج است. در این معنا دمكراسی سازی به معنای تحمیل شرایط دمكراسی از خارج به داخل است. در این معنا اكثر تحلیلگران بر این باورند كه امروزه روند دمكراسی سازی توسط دولت ایالات متحده برای ترویج و حاكم كردن حكومت‌های دمكراتیك در مناطق پراهمیت جهان مثل مناطق خاورمیانه و یا با آسیای مركزی و قفقاز تحت عنوان انقلاب‌های رنگی صورت می‌گیرد (یزدانی و اخوان، 1390: 142).


از مهم ترین ویژگی‌های انقلاب رنگی از انتخابت به عنوان ابزار تغییر، نبود مرزبندی شفاف بین نیروهای حاكم و نیروی مخالف، و ناتوانی و یا تمایل نداشتن هنجاری و ساختار رهبران حاكم به استفاده از ابزار خشونت و نهایتاً مداخله نیروهای بیرونی است (واعظی، 1386: 317).


مهم ترین ابزارهای انقلاب‌های رنگی


اصلی ترین ابزارهای انقلاب‌های رنگی را می‌توان در سازمان دهی مناسب افكار عمومی كشورهای مورد هدف برای انتقال قدرت سیاسی، تولید و انتقال پیام سیاسی در كاهش اعتبار نظام‌های سیاسی البته از طریق روش‌ها و ابزارهای غیرمستقیم، استفاده از ابزارهای ارتباطی و رسانه‌ای در جهت تضعیف مشروعیت نظام‌های سیاسی كشورهای هدف، تحریف و مهندسی خبر (1) به معنای تولید شكل‌های جدیدی از واقعیت خبری، تهییج لایه‌ها و طبقات مختلف اجتماعی بر اساس قالب‌های فرهنگی و اجتماعی غرب و نهایتاً بهره گیری از عوامل و عناصر نظامی در هدایت عملیات پنهانی و تأثیرگذاری بر فرایندهای سیاسی دانست (ر.ك: كولایی، 1384؛ پوستین چی، 1389؛ عصاریان نژاد، 1386).


بررسی نظری دلایل ایجاد انقلاب‌های رنگی


به لحاظ منشأ انقلاب‌های رنگی به طور كلی سه رویكرد نظری مهم وجود دارد: رویكرد اول منشأ این انقلاب‌ها را ناشی از شرایط نابسامان داخلی می‌داند، از نظر این دسته از تحلیلگران با پایان جنگ سرد و خروج كشورهای بلوك شرق از سیطره كمونیسم، این كشورها گرفتار اقتدار گرایی شدند و همین امر یكی از عوامل داخلی مهم در مهیا شدن شرایط برای وقوع انقلاب‌های رنگی بوده است. رویكرد دوم منشأ این انقلاب‌ها را شرایط بیرونی ناشی از رقابت قدرت‌های بزرگ در دو سطح منطقه‌ای و بین اللمللی می‌داند. از این منظر دولت ایالات متحده برای گسترش نفوذ خود در مناطق پراهمیت جهان به خصوص مناطقی كه به حوزه نفوذ روسیه نیز نزدیك تر هستند، از پدیده انقلاب‌های رنگی برای تغییرات آرام در این كشورها و ایجاد دمكراسی سازی استفاده می‌كند (ر.ك: كولایی، 1384).رویكرد سوم، رویكردی تلفیقی است كه هر دو دسته از عوامل درونی و بیرونی را در كنار هم اثرگذار می‌داند

به نظر بسیاری از تحلیلگران موضوع انقلاب‌های رنگی كه در دهه 1990 وارد ادبیات روابط بین الملل شده است، حاكی از تحولی عمده در الگوهای رفتاری امریكا برای اعمال نفوذ خود در مناطق مختلف جهان است. در این نگاه انقلاب‌های رنگی در قالب نظریه «جنگ نر» به عنوان یكی از الگوهای براندازی كم شدت در قالب ادبیات دمكراتیك طبقه بندی می‌شوند (متقی، 1389: 118).

آمریكا و پدیده انقلاب‌های رنگی

امریكا اصلی ترین محور انقلاب‌های رنگی در دوران بعد از جنگ سرد محسوب می‌شود. این كشور در واحدهای سیاسی مختلف، روندهای تغییر رژیم را در قالب انقلاب رنگی تجربه كرده است؛ به عنوان مثال در دوران پس از جنگ سرد این كشور در كشورهایی چون گرجستان رد سال 2003 به عنوان گامی در جهت مقابله با نفوذ روسیه در گرجستان و سازمان دهی ساختار سیاسی جدید در این كشور، در اوكراین (انقلاب نارنجی) در سال 2004 با همان هدف دور كردن كشورهای خارج نزدیك از روسیه (روك: Demes and Fobrig 2007)، در قرقیزستان (انقلاب گل لاله) در سال 2005 باز با همان اهداف قبلی در جهت تضعیف روسیه (ر.ك: Fraser 2005)، در ازبكستان در سال 2005 (برای توضیحات بیشتر ر.ك: صدوقی، 1387) با ایجاد انقلاب‌های رنگی به تغییر نظام‌های سیاسی حاكم پرداخته است. در همین زمینه باید بیان كرد كه تمامی این انقلاب‌های رنگی ماهیتی جامعه محور داشته اند؛ بدین صورت كه گروه‌های اجتماعی در فضای بسیج عمومی قرار می‌گیرند و واكنش آنان كاملاً ماهیت خودانگیخته و بدون برنامه دارد. در اینجاست كه گروه‌های اجتماعی خودجوش كه از برانگیختگی و هیجان در كنش سیاسی خود بهره می‌گیرند، قادر خواهند بود تا بر ساخت‌های قدرت موجود غلبه كنند. میزان موفقیت این گروه‌های اجتماعی خودانگیخته نیز بستگی به چگونگی سازمان دهی آنان دارد؛ به ره میزان كه از سازمان دهی گسترده تری برخوردار باشند و بتوانند سوژه‌های مناسب تری را برای رسانه‌های بین المللی تولید كنند به همان میزان از موفقیت بیشتری برخوردار خواهند بود.


بنابراین انقلاب‌های رنگی شكل جدیدی از روند مداخله گرایی كشورهای غربی در كشورهای پیرامون و عمدتاً تحت نفوذ روسیه است. در همین زمینه نگاهی به تاریخ روابط بین الملل نشان می‌دهد كه این روند مداخله گرایی در طی قرن 19 از طریق به كارگیری نیروی نظامی، در طی قرن بیستم از طریق كودتای نظامی (ایران، عراق، سوریه، افغانستان، پاكستان و...) و از بعد از دوران جنگ سرد بیشتر در قالب ادبیات دمكراتیك و از طریق كنش لایه‌های اجتماعی مختلف حاصل شده است.

 

بررسی علل ناکامی انقلاب رنگی در ایران

انقلاب رنگی چیست؟


 یک کارشناس مسائل سیاسی معتقد است: از اواخر دوره خاتمی و با شکست دو پروژه حاکمیت دوگانه و خروج از حاکمیت برای براندازی جمهوری اسلامی، اندیشه یک انقلاب رنگی در ‌ذهن اپوزیسیون شکل گرفت.


جریان اصلاحات پس از ناکامی در سکولاریزه کردن نظام سیاسی ایران از طریق تئوری‌های حاکمیت دوگانه و خروج از حاکمیت،‌ تصمیم گرفت با بهره برداری از ظرفیت دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، دست به یک انقلاب رنگی زده و مقدمه براندازی نظام جمهوری اسلامی را فراهم کند.

این جریان با مطالعه بر روی انقلاب‌های رنگی صورت گرفته در اقمار شوری سابق،‌ یک الگوی بومی سازی شده برای «انقلاب سبز» طراحی و آن را در جریان انتخابات ریاست جمهوری سال 1388 به دست اجرا سپرد.

مقاله حاضر با ماهیت شناسی انقلاب‌های رنگی، بررسی سیر بومی سازی و نیز نحوه عملیاتی شدن این نوع انقلاب‌ها در ایران،‌ این تز اصلی را ارائه می‌کند که انقلاب رنگی نوعی غلبه یک جنبش اجتماعی اقلیتی اما فعال، بر اکثریت خاموش است، و یکی از علل اصلی ناکامی انقلاب رنگی در ایران، توان جمهوری اسلامی برای فعال سازی اکثریت مطلق در مقابل جنبش اقلیت بود که در روز 9 دیماه 1388 با حضور میلیون‌ها نفر در خیابان‌های سراسر ایران به نشانه حمایت از سیستم و مخالفت با جنبش اقلیت برانداز تجلی عینی یافت.

این حضور میلیونی باعث چنین واکنشی از سوی روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز شد: «بر خلاف تصورات غلط واشنگتن،‌ نظام جمهوری اسلامی ایران در آستانه فروپاشی نیست».


حماسه مردمی نهم دیماه 88 ابعاد مختلفی دارد که بعضاً به صورت رسانه‌ای و روایی به آنها پرداخته شده است، اما نگاهی به ادبیات موضوع نشان می‌دهد که نقش این واقعه تاریخی در نافرجام گذاشتن پروژه براندازی مخملی در ایران، مورد بررسی علمی قرار نگرفته و با وجود گذشت دو سال از این حماسه،‌ هنوز موضوع به مجلات علمی ـ پژوهشی کشور راه نیافته است.

اهمیت این حضور مردمی در پایان دادن به فتنه 88 تا آنجاست که حضرت آیت الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی (مدظله‌العالی) در موردی با اشاره به فتنه 88 می‌فرمایند:‌ »این فتنه، صرفاً منحصر به حضور عده‌ای افراد در خیابان‌ها نبود، بلکه ناشی از یک بیماری بود که با اقدامات سیاسی و امنیتی قابل دفع شدن نبود، و به یک حضور عظیم مردمی نیاز داشت، که چنین هم شد»(بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با ستاد بزرگداشت حماسه 9 دی، 21/9/90).

بر این اساس،‌ مقاله حاضر در پی آنست که ابتدا به تشریح ماهیت انقلاب‌های رنگی پرداخته و سپس با اثبات به کار گرفته شدن الگوی این انقلاب‌ها در انتخابات دهم ریاست جمهوری اسلامی ایران، نقش حماسه 9 دی را در ناکام گذاشتن این پروژه بررسی کند.


«سرگئی کوژمیاکین» کارشناس سیاسی روس در یادداشتی، به تحلیل تحولات اخیر سیاسی بلاروس و احتمال تکرار آن در کشورهای آسیای مرکزی پرداخت.  

انقلاب رنگی چیست؟


در این یادداشت آمده است: برخلاف سخنان و شعارهای تبلیغاتی در مورد «آزادی»، «دموکراسی» و «حقوق بشر»، هدف اصلی نظام سرمایه‌داری جهانی توسعه طلبی گسترش است. تصرف بازارهای جدید و سرنگونی دولت‌هایی که سر سازگاری با این سیستم ندارند، شرط بقای آن است.

روش‌هایی که با استفاده از آنها نتیجه مورد نظر نظام سرمایه‌داری جهانی حاصل می‌شود، می‌تواند بسیار متفاوت باشند. این روش‌ها شامل فشارهای دیپلماتیک، تحریم‌های اقتصادی و استفاده از گروه‌های نفوذی (نظیر فعالان غربگرا و سازمان‌های غیردولتی) در داخل کشورها، تحریک جنبش‌های جدایی خواه و درگیری‌های قومی و مذهبی از جمله ابزارهای شناخته شده  آنان است.

اگر مقامات عالی کشورها دیگر «تعظیم» نکنند و به دنبال تحقق سیاست مستقل برآیند، اجرای سناریوهای شدیدتری مانند اقدامات مسلحانه، کودتا یا انقلاب‌های به اصطلاح رنگی در دستور کار قرار داده می‌شوند.


چنین تلاش‌هایی در بسیاری از کشورهای جهان صورت گرفته و در کشوری موفقیت آمیز بوده و در کشوری دیگر با ناکامی روبه‌رو شده است. چنین اتفاقاتی در یوگسلاوی، ونزوئلا، بولیوی، لبنان و ایران دنبال شد. 

در فضای شوروی پیشین کشورهایی نظیر گرجستان، اوکراین و قرقیزستان «انقلاب رنگی» را تجربه کرده و طی روزهای اخیر شاهد تلاش‌های مشابهی در بلاروس هستیم.

«انگیزه‌ای» که سازمان‌دهندگان به بهانه آن دست به اقداماتی می‌زنند، کاملا شناخته شده است. آنان از وجود برخی از مشکلات به عنوان مبنا استفاده می‌کنند و از این طریق به خشم جمعی دامن زده می‌زنند. 

به این منظور اغلب از تخلفات واقعی یا ساختگی انتخاباتی، جنجال‌ بر سر فساد اداری، مشکلات اقتصادی و اجتماعی و... استفاده می‌کنند سپس به دنبال هر گونه نقض مدنی هستند که فهرست و درجه‌بندی اولویت‌های آن به تفصیل در آثار «ژن شارپ» و سایر «دستورات راهنما» آمده است.

تحولات اخیر بلاروس در حقیقت تلاش کلاسیک برای راه‌اندازی انقلاب رنگی است. 

برای اولین بار نیست که این کشور هدف کشورهای غربی قرار می‌گیرد. آنها از وجود سیاست مستقل «مینسک» و همچنین پتانسیل قوی اقتصادی این کشور ناراحتند. بسیاری از کارخانجات بلاروس قادر به رقابت با شرکت‌های اروپایی هستند.

با این حال نقشه «انقلاب رنگی» در بلاروس خنثی شد ولی مخالفان همچنان به شدت به دنبال مانور بوده و به ابزارهای مختلفی متوسل می‌شوند. نه سناریوی درگیری آشکار با نهادهای امنیتی و انتظامی، نه اتهامات علیه مقامات مبنی بر ضرب و شتم «کودکان بی‌گناه» و نه تلاش برای سازماندهی اعتصابات در کارخانجات صنعتی نتیجه مورد انتظار را به بار نیاورد. 

بیش از پیش این واقعیت روشن می‌شود که اکثریت قریب به اتفاق مردم از مخالفین غربگرا پشتیبانی نمی‌کنند. دخالت‌های خارجی نیز، از حملات اطلاعاتی با استفاده از منابع اینترنتی ثبت شده در خارج تا فشارهای دیپلماتیک، نتیجه نداد.

تکرار چنین حوادثی در بلاروس و در کشورهای دیگر شوروی پیشین را نمی‌توان استثنا دانست زیرا عمیق‌تر شدن بحران سیستم سرمایه‌داری جهانی و پیچدگی‌های روابط بین‌الملل مطمئناً موجب می‌شود که تحقق سناریوهای «انقلاب‌های رنگی» در دستور کار قرار گیرد. 

این امر به ویژه در مورد کشورهای آسیای مرکزی، مناطق هم مرز با چین، روسیه و ایران صدق می‌کند. 
به طور قاطع نمی توان گفت که چنین تلاش‌های حتما ناموفق خواهند بود.

چند عامل وجود دارد که برنامه‌های کشورها و سازمان‌های خارجی و متحدان محلی آنها را تسهیل می‌کند. 
نخستین عامل وضعیت اقتصادی و اجتماعی است. پس از فروپاشی شوروی این کشورها با سرعت بیشتر یا کمتری در مسیر اصلاحات لیبرال با ویژگی خصوصی‌سازی، ظهور طبقه «صاحبان املاک» و کاهش برنامه‌های اجتماعی و... حرکت کردند.

نتیجه آن بروز فقر گسترده و فاصله عمیق طبقاتی شد، چیزی که در بلاروس وجود ندارد.

عامل بعدی این است که آمریکا و اتحادیه اروپا از ابزارهای قوی تاثیرگذار بر اقتصاد و سیاست کشورهای آسیای برخوردارند. این نکته تا حدود زیادی شامل حال قزاقستان و قرقیزستان می‌شود چرا که در این دو کشور شرکت‌های فراملی و سازمان‌های غیردولتی وابسته به غرب فعالیت می‌کنند.

البته طی سال‌های اخیر روندهای مشابهی را در ازبکستان نیز می توان مشاهده کرد.

مورد سوم، عامل مذهبی است. فقدان یک سیاست مذهبی مناسب و مشکلات اقتصادی و اجتماعی منجر به گسترش جریان‌های تندرو شده است. وجود ارتباط و همکاری با عربستان سعودی و دیگر پادشاهی‌های خلیج فارس باعث می‌شود مقامات بیشتر کشورهای منطقه از اعلام ممنوعیت فعالیت سازمان‌های سلفی صرف نظر کنند. اکنون شرایط پیچیده‌تر از گذشته شده است. 

و در نهایت در مقایسه با بلاروس، سیستم‌های سیاسی کشورهای منطقه به مراتب ضعیف‌تر هستند. آنها تا حدود زیادی ناکارآمد و گرفتار فساد مالی و روابط خانوادگی و قبیله‌ای بوده و منافع محدود خود را بر منافع کشور و مردمانشان ترجیح می‌دهند. 

به نظر من قرقیزستان و قزاقستان ضعیف‌ترین حلقه در منطقه است. 

احتمال وقوع ناآرامی یا حداقل تلاش برای چنین کاری در قرقیزستان در پاییز امسال وجود دارد.

بهانه برای این امر انتخابات پارلمانی است و وجود برخی گروه‌های به شدت غربگرا و همچنین نارضایتی عمومی از وضعیت اقتصادی و اجتماعی در این کشور امکان بروز تنش و ناآرامی را محتمل می‌سازد.


 
 

پربیننده ترین ها