قتل فجیع در جایگاه سوخت شهریار / مجازات شلاق و اعدام در انتظار متهم
به گزارش صدای ایران، رسیدگی به این پرونده از پنجم آبان ماه سال ۱۴۰۰ به دنبال وقوع درگیری خونین در جایگاه سوخت گیری شهریار آغاز شد .در آن درگیری که میان 2 سرنشین موتورسیکلت و 3 سرنشین یک خودرو تیبا رخ داده بود یکی از سرنشینان تیبا به نام سعید از ناحیه پا و گردن چاقو خورد و به بیمارستان امام سجاد منتقل شد.
وقتی خبر درگیری خونین به ماموران کلانتری ۴۰ فردوسیه شهریار رسید ماموران رهسپار جایگاه سوختگیری شدند و به تحقیق از شاهدان پرداختند.
شواهد نشان می داد 2 سرنشین موتور بعد از درگیری خونین گریخته اند.
در حالی که تلاش برای ردیابی دو متهم آغاز شده بود از بیمارستان خبر رسید سعید به خاطر شدت خونریزی تسلیم مرگ شده است.
با مرگ پسرجوان تحقیقات وارد مرحله تازه ای شد و پدرام ۲۰ساله و حامد ۱۷ ساله ردیابی و بازداشت شدند.
آنها به درگیری خونین با سرنشینان خودرو تیبا اعتراف کردند.
قصد قتل نداشتم
حامد گفت: آن روز من سوار موتور دنبال دوستم پدرام رفتم و با هم به گردش رفته بودیم که به خاطر نگاه چپ با سه سرنشین تیبا درگیر شدیم. آنها به ما فحش دادند و ما از کنارشان عبور کردیم و به جایگاه سوخت گیری رفتیم تا بنزین بزنیم که یکباره متوجه شدیم خودروی تیبا در کنار ما توقف کرده است. یکی از سرنشینان تیبا از ماشین پیاده شد و با لگد به موتورم زد که ما از روی موتور به زمین افتادیم. من و دوستم عصبانی شده بودیم که پدرام با چاقویی که همراه داشت به سمت او حمله کرد و یک ضربه به سینه سعید زد .من هم یک ضربه چاقو به پای او زدم .اما قصد قتل نداشتم.
پدرام نیز به قتل اعتراف کرد و گفت: هنگام درگیری مشروب خورده و مست بودم.
وی به بازسازی صحنه جرم پرداخت و آنها در شعبه هفتم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستادند.
در ابتدای جلسه مادر قربانی درخواست قصاص را مطرح کرد .
با چاقوی آشپزخانه ای که همراه داشتم ضربه ای به سینه او زدم
سپس پدرام به دفاع پرداخت و گفت: دعوا به خاطر نگاه چپ شروع شد و من فکر نمی کردم این دعوا با قتل تمام شود. وقتی سعید از ما از ماشین پیاده شد به ما لگد زدن عصبانی شدم و با چاقوی آشپزخانه ای که همراه داشتم ضربه ای به سینه او زدم. من آن روز مشروب خورده و مست بودم و حالا پشیمان هستم.
حامد نیز که کانون اصلاح و تربیت به دادگاه منتقل شده بود به اتهام جرح عمدی و رانندگی بدون گواهینامه از خود دفاع کرد.
پشیمان هستم و تقاضای بخشش دارم
وی گفت:قبول دارم بدون گواهینامه سوار موتور شدم اما پشیمان هستند و میگویم اشتباه کردهام. آن روز وقتی پدرام با چاقو به سعید ضربه زد من هم از ترسم یک ضربه به پای سعید زدم و بلافاصله ما سوار موتور شدیم و فرار کردیم. من پشیمان هستم و تقاضای بخشش دارم .
وی ادامه داد: ما اصلا سعید را از قبل نمی شناختیم و هیچ خصومتی با او نداشتیم. درگیری بچه گانه فقط به خاطر نگاه چپ شروع شد و من از این ماجرا ناراحت هستم.