واژه‏ ي «شيطان» به صورت مفرد «70» بار و به صورت جمع (شياطين) «18» بار در قرآن آمده است. ماهيّت شيطان همانند جنيان ازآتش است به عبارت ساده مي‏توان گفت: شيطان نيز از نسل جنيان مي‏باشد. كه خودش اعتراف دارد كه زماني كه خداوند به او فرمان سجده به حضرت آدم‏ ـ عليه السّلام داد.او از فرمان الهي سرپيچي نمود و گفت:«خلقتني من نار و خلقته من طين؛» «مرا از آتش و او را از خاك آفريدي (و آتش به خاك افضليت دارد)» و همانند جنيان داراي اختيار، تكليف و شعور و عقل و اراده و زاد و ولد هستند.
کد خبر: ۲۷۶۸۷۹
تاریخ انتشار: ۱۳ تير ۱۴۰۱ - ۱۱:۰۲

صدای ایران-واژه‌ي «شيطان»، از ماده «شطن» يا «يشطن» به معناي خبيث و پست و دور شدن، آمده است و به هر موجودي سركش و متمرد اطلاق مي‏شود. اعم از، انسان، جن و يا جنبندگان ديگر. پس شيطان اسم عام(اسم جنس) است اما "ابليس[1] اسم خاص (علم) است كه حضرت آدم را سجده نكرد واكنون نيز با لشكر و منسوبين خود انسان‏ها را وسوسه و گمراه مي‏كند.[2] لذا در قرآن كلمه شيطان به انسان و جن اطلاق شده است «و كذالك جعلنا لكل نبي عَدُوّاً شياطين الانس و الجنّ؛»[3] «بدين گونه مابراي هر پيامبري دشمني از شيطان‏هاي انساني و يا جني قرار داديم.»


 واژه‏ ي «شيطان» به صورت مفرد «70» بار و به صورت جمع (شياطين) «18» بار در قرآن آمده است. ماهيّت شيطان همانند جنيان ازآتش است به عبارت ساده مي‏توان گفت: شيطان نيز از نسل جنيان مي‏باشد. كه خودش اعتراف دارد كه زماني كه خداوند به او فرمان سجده به حضرت آدم‏ ـ عليه السّلام ـ داد[4] او از فرمان الهي سرپيچي نمود و گفت:«خلقتني من نار و خلقته من طين؛» «مرا از آتش و او را از خاك آفريدي (و آتش به خاك افضليت دارد)» و همانند جنيان داراي اختيار، تكليف و شعور و عقل و اراده و زاد و ولد هستند.


 گاهي جن و شيطان، مفهوم وسيعي دارندو شامل نفس امّاره[5] قواي واهمه، تخيل نفساني و لذات دنيوي، رياسات وهميه، حشرات موذي و انسان‏هاي فاسد و... كه لشكريان شيطان هستند؛ مي‏باشند[6] به عنوان مثال، حضرت علي‏ ـ عليه السّلام ـ مي‏فرمايد: از قسمت شكسته ظرف و دستگيره آن آب نخوريد زيرا شيطان به روي دستگيره و قسمت شكسته ظرف مي‏نشيند[7] يا در جاي ديگر مي‏فرمايد: زياد بن ابيه! از معاويه بترس! كه او شيطان است.[8]



 هدف خداوند از خلقت شيطان


 خلقت شيطان از آغاز، خلقت پاك و بي عيب بود و موجودي از مخلوقات خداوند بوده است. به همين دليل ساليان دراز در صف مقربان درگاه خداوند و فرشتگان بزرگ جاي گرفته بود. اگر چه از نظر آفرينش همانند آن‏ها نبود ولي با سوء استفاده از آزادي خود طغيان نموده و تكبر ورزيده و نسبت به خداوند تبارك و تعالي عصيان كرد، و پس از آن از درگاه خداوند رانده شده است.


 خداوند نام كسي را شيطان ننهاده است. امام رضا ـ عليه السّلام ـ در مورد نام اصلي شيطان مي‏فرمايد: «نام ابليس "حرث يا حارث" بوده چون از رحمت خدا مأيوس شده است؛ ابليس ناميده شد.»[9] با توجه به اين، شيطان در خلقت اوليه همانند جنيان و انسان براي عبادت و رسيدن به رحمت الهي خلق شده است. اما بعد از دور شدن از رحمت الهي، مظهر گمراهي و ضلالت براي انسان‏ها شده است.


 انسان بين خير و شر، سعادت و شقاوت واقع شده است كه اگر اين اجزاء متضاد در جهان عمل و در عالم فكر و احساس و درك متصور نباشد، هيچ وقت شقاوت و سعادت مفهوم و معنا و مصداق واقعي و حقيقي خود را نخواهد يافت و در نتيجه مشخص نمي‏شود چه كساني سعادتمند و به كمال رسيده‏اند و چه كساني نرسيده‏اند، انسان اگر بخواهد به معناي واقعي و كامل وجود داشته باشد بايد در اطراف او عوامل شقاوت و سعادت پراكنده باشند تا بدين وسيله با اختيار و انتخاب، راه سعادت، سعادتمندي خود را پيدا و در نظام احسن، وجود كامل خود را بروز و ظهور دهد و همين طور با اختيار خود راه شقاوت و بدي را بپيمايد. پس در عالم تشريع (قانونگذاري) براي رسيدگي به مقامات عاليه و داشتن ارواح طيبه، وجود ملائكه و خلقت اين طايفه از مخلوقات الهيّه، بي ضرر و مناسب است، همين طور خلقت شيطان و ابليس كه عاملي موثر در داشتن پليدي و داشتن صفات خبيثه در انسانهاست، زيرا بنا به قاعده «تعرف الاشياء بأضدادها» يعني اشياء با اضدادشان شناخته مي‏شوند "تا علم به بدي و پليدي در جهان نباشد و زشتيها در اوصاف انسان ظهوري نداشته باشد؛ تحقق اوصاف حسنه، جايگاه خود را نخواهد يافت و انسان ارزش و قدر زيبايي‏هاي روحي و معنوي را ندانسته و به آن دسترسي پيدا نخواهد كرد.


 بنابراين در خلقت شيطان و ابليس، شرايط و مقدمات سير الي اللّه و صعود و كمال و مقام و منزلت بهشتي، موجود است. البته معلوم است كه شيطان انسان را در باطن وسوسه مي‏كند و از راه قوه خيال در او تصرف مي‏نمايد و يك منظره‏هاي زيبا و دلفريب را جلوه مي‏دهد و يك سلسله تخيلات را به ياد انسان مي‏آورد تا آن كه انسان از محبت لقاي خدا، منصرف شود و از درجات ومقامات عاليه و رضوان خدا غفلت ورزد، با وسوسه ي شيطان، خداوند انسان پاك را از افراد آلوده جدا مي كند. و ايمان ثابت را از ايمان بي‏پايه جدا مي نمايد و در اين صورت انسان پاك و طيّب به سوي پروردگار بالا رود. شيطان هايي را كه خدا آفريده، محك هايي هستند براي جدا نمودن انسان هاي آلوده از پاك. بنابراين شياطين عبث خلق نشده‏اند و پروردگار روي مصلحت آن‏ها را آفريده است.


وجود شيطان و فرزندان آنها با اينكه كارشان جز گمراهي و ضلالت انسان‏ها چيز ديگري نيست، لكن اين خود از الطاف و نعمتهاي الهي است چون بدين وسيله انسان‏هاي خوب از بد جدا و شناسايي مي‏شوند و اگر اين ميزان و معيار وجود نداشت، چگونه مي‏توانستيم بين انسان‏هاي خوب و با ايمان و صالح كه با همه اين سختي‏ها و مشكلات راه سعادت و خير را پيمودند و از گناهان و بدي‏ها دوري گزيدند از انسان‏هاي بي ايمان و گمراه فرق بگذاريم. لذا خداوند انسان را به سبب وسوسه و حيله‏هاي شيطان آزمايش مي‏كند)[10] چرا كه در غير اين صورت همه مردم يكسان و برابر بودند و در آن صورت ديگر ارسال پيامبران و انزال كتب آسماني و وحي الهي براي هدايت انسان‏ها، بي مورد و بيهوده و لغو بود و اساساً هدف از آفرينش انسان‏ها لغو و عبث بود و ديگر انسان كامل و سعادتمندي و با ايماني معنا نداشت كه در نهايت بهشت ونعمت‏هاي بهشتي نصيبش شود. به هر حال با وجود اين ابليس و شيطان‏ها و وسوسه‏ها است كه انسان در امتحان‏هاي سخت آبديده شده و قابليت سعادت و تكامل را پيدا مي‏كند.[11]


بنابراين با ديده ي دقيق، آفرينش شيطان، خود داراي فايده هاي زيادي مي باشد و خود از جمله ظهورات الهي است و توسط شياطين انسان ها در معرفي امتحان قرار مي گيرند.

آیا شیطان (ابلیس) از فرشتگان بود یا جن؟

پاسخ
درباره این که شیطان از فرشته بوده است یا جن دیدگاه های مختلفی وجود دارد. منشأ این اختلاف، جریان خلقت حضرت آدم(ع) بود که با فرمان الهی، فرشتگان بر آدم(ع) سجده کردند ولی شیطان سجده نکرد. عده ای که می گویند شیطان (ابلیس) از فرشتگان بود، استدلالشان این است که: چون در آیه شریفه، ابلیس از بین ملائکه استثنا شده (همه ملائکه سجده کردند الاّ ابلیس) پس ابلیس باید از جنس ملائکه باشد.

جواب: استثنا شدن ابلیس از بین ملائکه نشان دهنده هم جنس بودن او با ملائکه نیست؛ بلکه نهایتاً می رساند که ابلیس (به واسطه عبادت چند ساله اش) میان ملائکه و در صف آنها بوده است؛ ولی بعدها به دلیل استکبار و نافرمانی و عناد در پیشگاه خداوند سبحان، از بهشت رانده می شود.، تأیید بر این مدّعا چند مطلب است:

 ۱ – خداوند در سوره کهف می فرماید: «شیطان (ابلیس) از جنس جنیّان است».

 ۲ – خداوند، معصیت را به طور عام از ملائکه سلب نموده است. پس ملائکه موجوداتی معصوم هستند و هرگز مرتکب گناه، عناد، تفاخر، استکبار و… نمی شوند.

 ۳ – در برخی آیات قرآن، سخن از آباء و اجداد شیطان به میان آمده. و این مطلب می رساند که توالد و تناسل در مورد شیطان و به طور عام در میان جنیّان راه دارد و حال آن که ملائکه موجوداتی روحانی هستند که این قبیل مسائل یا حتی خوردن و آشامیدن و… در مورد آنها راه ندارد.

 ۴ – خداوند در برخی آیات قرآن فرموده است که ملائکه را رسولانی قرار داده است. رسول؛ یعنی فرستاده خدا و کسی که عنوان رسول، برازنده وی می گردد، احتمال هر گونه کفر و خطا و معصیت در او از بین می رود. پس چگونه ممکن است شیطان با این معصیت بزرگی که مرتکب شد، جزو ملائکه باشد؟!علاوه بر این؛ اجماع علما و اخبار متواتری از ائمه معصومین(ع) به ما رسیده و حاکی از این است که: شیطان جزو ملائکه نبوده است. و همان گونه که می دانیم تواتر یکی از مهم ترین ابزار کاشفیت در صدق حدیث می باشد.

پاسخ تفصیلی
محور و علت اساسی طرح این سؤال، جریان خلقت حضرت آدم(ع) می باشد. وقتی خداوند اراده فرمود که انسان را بیافریند، فرشتگان در نهایت ادب و احترام و به قصد پرسش و استفهام، از خداوند پرسیدند که: آیا ما برای تسبیح و تقدیس تو کافی نیستیم؟! و اصولاً خلقت انسان برای چیست؟ وقتی خداوند راز خلقت انسان را برایشان بیان فرمود و به فرشتگان نوید داد که انسان خلیفه خدا، در زمین است، فرشتگان متواضعانه دعوت پروردگارشان را (مبنی بر سجده بر حضرت آدم) پذیرفته و از سر اخلاص و احترام، بر آدم سجده کردند. در میان فرشتگان و یا بهتر بگوییم در صف فرشتگان، ابلیس قرار داشت که او نیز مدت طولانی، عبادت خداوند را می کرد؛ اما در درونش رازی مکتوم و مستور بود که هیچ کس جز ذات اقدس حق تعالی بر آن آگاهی نداشت. رازی که مدت ها پنهان بود اما در جریان خلقت حضرت آدم(ع)، از آن پرده برداری شد، کفر ابلیس بود. آری او از مدت ها قبل کافر شده بود ولی استکبار و عنادش در قضیه سجده نکردن بر حضرت آدم، از این کفر پنهان، پرده برداشت.

وقتی خداوند به همه فرشتگان و ابلیس [که در میان آنها بود و عبادت می کرد] فرمان داد: بر آدم سجده کنید، همه فرشتگان اطاعت کردند غیر از ابلیس که از این فرمان سرپیچی کرده و سجده ننمود. استدلالش هم این بود که: من از آتش آفریده شده ام و او از خاک. چگونه موجود برتر بر موجود پست تر سجده کند؟ گویا ابلیس از حقیقت آدم غافل بود! گویا نمی دید که روح الهی در او دمیده شده و انسانیت انسان و ارزش و عیارش همان گوهر ملکوتی است که از ناحیه پروردگارش به او افاضه شده. آری به گمان شیطان، آتش لطیف تر از گِل بود – گرچه در این قیاس هم، دچار اشتباه شده بود، که فعلاً محل بحث ما نیست – او فقط جنبه ناسوتی و بدنی انسان را دیده و از مقام شامخ انسانیت او غافل شده بود! و این چنین بود که شیطان با دو عکس العمل مقابل دو عمل، از بهشت و درگاه عالی باری تعالی رانده شد. عکس العمل اول او، تفاخر بود نسبت به عمل آفرینش انسان و عکس العمل دومش، استکبار و در نهایت، سرپیچی بود، نسبت به خداوند و دستور الهی.

 اکنون سخن در این است که؛ آیا شیطان (ابلیس) جزء فرشتگان بود یا خیر؟ قبل از بیان پاسخ، لازم است مفردات این سؤال را به طور خلاصه مدنظر قرار دهیم تا به خواست خداوند پاسخ، از اتقان و استحکام علمی بیشتری برخوردار گردد، بدین منظور، به بررسی و توضیح چند واژه می پردازیم: الف. شیطان، ب. ابلیس، ج. فرشته، د. جن.

 الف. شیطان

کلمه «شیطان» از ماده «شطن» می باشد. «شاطن»؛ یعنی موجود خبیث و پست، متمرّد و سرکش، طاغی و نافرمان. اعم از انسان، جنّ یا جنبندگان دیگر. حتی به معنای روح شریر و دور از حق نیز آمده، که در حقیقت قدر مشترک همه این معانی یکی است. بنابراین، شیطان اسم عام (اسم جنس) است که به موجود موذی و منحرف کننده (خواه انسان یا غیر انسان) اطلاق می شود. در قرآن مجید و لسان ائمه معصومین(ع) نیز شیطان تنها به موجود خاص اطلاق نشده؛ بلکه به انسان های شرور یا حتی اخلاق ناپسند، چون حَسَد، نیز شیطان گفته اند. [۱]

ب. ابلیس

اسم خاص (عَلَم) می باشد که تنها یک مصداق دارد. او کسی بود که اولین معصیت را در جهان امکان مرتکب شده و در برابر پروردگارش، دعوی استقلال کرد. تفاخر و استکبار نمود، از فرمان مولایش ابا کرد و سرانجام نیز از بهشت رانده شد.  نام غیر شریف ابلیس «عزازیل»[۲] بوده است و ابلیس، از ماده «ابلاس»، در واقع لقب او می باشد. ابلاس؛ یعنی مأیوس شدن و شاید به این اعتبار که ابلیس از رحمت خدا مأیوس شد، این لقب را گرفت.

 ج. فرشته

مناسب است به پاره ای از صفات فرشتگان اشاره کرده تا بتوانیم نتیجه بگیریم که چون فرشته راهی به سوی معصیت ندارد. بنابراین، شیطان نمی تواند از جنس فرشتگان باشد. [۳]فرشتگان، موجوداتی هستند که خداوند در موردشان بهترین توصیف را در قرآن مجید آورده است. آن جا که می فرماید: «بَلْ عِبادٌ مُکْرَمُون، لا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُون»[۴] در نهاد فرشتگان هرگز خلاف حق، چیزی نبوده و همیشه و در همه حال مشغول عبادت و اطاعت پروردگارشان هستند. موجوداتی هستند معصوم. خود و ضمیر پاکشان را هرگز به گناه آلوده نمی کنند. مهم تر از همه؛ اطاعت و انقیادشان در برابر پروردگارشان است. اظهار عجزشان در برابر آنچه نمی دانند و عدم تفاخر و استکبار در برابر آنچه می دانند؛ زیرا یقین دارند که داشته هایشان نیز از سوی ذات ربوبی حق تعالی است و اگر لحظه ای اراده اش بر ندانستن چیزی تعلق بگیرد، آنچه می دانند نیز تبدیل به نادانی خواهد شد.

آری مهم ترین تفاوت فرشتگان و شیطان در جریان خلقت و سجده بر آدم(ع) هویدا می شود؛ زیرا فرشتگان با جان و دل دریافتند که علم اسماء را نمی دانند؛ یعنی فهمیدند که چیزهایی را نفهمیده اند. اما شیطان با عناد و استکباری که داشت می اندیشید همه چیز را می داند و هرگز نفهمید که سجده بر آدم به جهت علومی است که از سوی خدا بر حضرت آدم(ع) افاضه شده و ذهن تاریک او را هیچ راهی بر یافتن آن علوم نیست! یعنی کبر و غرورش مانع از فهمیدن او شد و سرانجام مانع از سجده کردنش! زیرا ابای او از سجده نیز، ابای استکباری بود نه این که طاقت یا توان سجده را نداشته باشد! با این توضیحات روشن می شود که چون فرشته، معصوم محض می باشد، گناه در او راه ندارد. وقتی گناه راه نداشت، پس تمام کارهایش اطاعت محض پروردگار است. اگر اطاعت برای موجودی واجب و ضروری شد پس کفر و استکبار و معصیت از او ممتنع است. (این دلیل، اولین دلیل عقلی بر تفاوت شیطان با فرشته است و در نتیجه، فرشته نبودن شیطان است).  قبل از بیان سایر ادله عقلی و نقلی، لازم است به توضیح مختصری در مورد جن بپردازیم.

 د. جنّ

جنّ در اصل، چیزی است که از حواس انسان پوشیده شده است. قرآن کریم وجود چنین موجوداتی را تصدیق نموده و درباره آنان مطالبی بیان کرده و جنس آنها را از آتش می داند؛ همچنان که نوع بشر از خاک آفریده شده. البته خلقت این موجودات نیز قبل از انسان بوده است. [۵]برخی از دانشمندان، از جن تعبیر به نوعی از ارواح عاقله می کنند که مجرد از ماده می باشند. البته پیداست که تجرد کامل ندارند؛ زیرا چیزی که از آتش آفریده شده، مادی است و یک حالت نیمه تجرد دارد، به تعبیر دیگر نوعی جسم لطیف است. [۶]از آیات قرآن بر می آید که جن نیز مانند نوع بشر، دارای اراده و شعور است و کارهای سخت را نیز می توان انجام دهد و مؤمن و کافر نیز دارد. بعضی صالحند، بعضی فاسد. مانند انسان زندگی و مرگ و قیامت دارند. … مذکر و مؤنث داشته و ازدواج و تکثر نیز در میان آنها هست.

اما سخن اصلی در این که؛ آیا ابلیس جزء ملائکه بوده یا خیر، بین دانشمندان اختلاف نظر وجود دارد و منشأ آن اختلاف، شاید تمسک به برخی آیات قرآن مجید باشد. عده ای که می گویند، شیطان (ابلیس) جزء ملائکه است، دلیل عمده آنان، استناد به آیه ای است که خداوند فرموده: «و اذ قلنا للملائکه اسجدوا لآدم فسجدوا الا ابلیس»؛ [۷] زیرا در این آیه، ابلیس از سجده کردن استثنا شده و مستثنی منه در این جمله، ملائکه است و در نتیجه ابلیس جزء ملائکه می شود. ولی حق این است که ابلیس جزء ملائکه نمی باشد. اخبار متواتری که از ائمه هدی(ع) رسیده و امامیه در آن اجماع دارند، همگی تأکید بر این مطلب است که ابلیس جزء جنیّان بوده، نه فرشتگان! و برای این مطلب چند استدلال وجود دارد که ما به مهم ترین آنها اشاره می کنیم.

۱ – خداوند تعالی فرموده: «…ابلیس کان من الجن»؛ یعنی ابلیس از جنس جنّ بوده است. [۸]

۲ – خداوند تعالی فرموده: «لا یعصون الله ما اَمَرهم و یفعلون ما یؤمرون»؛ [۹] خداوند درباره ملائکه فرموده است که: به هیچ وجه خدا را عصیان نمی کنند؛ یعنی به صورت عام از ملائکه نفی معصیت شده و این می رساند که اولاً، هیچ یک از ملائکه و ثانیاً، هیچ گونه معصیتی، را مرتکب نمی شوند.

۳ – خداوند فرموده: «افتتخذونه و ذُرتیه اولیاء من دونی و هُم لکم عدو»؛ [۱۰] این مطلب می رساند که در میان جنیّان ذریه و نسل یا به عبارتی توالد و تناسل وجود دارد و حال آن که فرشتگان خلقتشان روحانی است و این قبیل مسائل بین آنها وجود ندارد.

۴ – خداوند می فرماید: «جاعل الملائکه رسلاً»؛ یعنی خداوند ملائکه را رسولانی قرار داد، [۱۱] و می دانیم که کفر و عصیان بر رسول خدا جایز نیست. اما در پاسخ به دلیل کسانی که استثنا ابلیس از فرشتگان را مدنظر قرار دادند، باید گفت: استثنا شدن ابلیس از ملائکه، به هیچ وجه دلالت بر هم جنس بودن ابلیس با ملائکه ندارد. نهایت چیزی که از این مطلب فهمیده می شود، این است که ابلیس در صف ملائکه و میان آنها بوده و مانند فرشتگان مأمور به سجده شده است. حتی عده ای گفته اند: استثنا در این آیه، از نوع استثنا منقطع است؛ یعنی مستثنی منه در جمله وجود ندارد. [۱۲]در توصیف ابلیس گفته اند حدود شش هزار سال خدا را عبادت کرده است. پس قرار گرفتن چنین موجودی [که مدت زیادی مشغول اطاعت پروردگار بوده]، در صف فرشتگان، امر چندان بعیدی نیست.

از امام صادق(ع) پرسیدند: آیا ابلیس از ملائکه است یا جزء سایر موجودات آسمانی است؟ فرمود: «نه از ملائکه است و نه از سایر موجودات آسمانی؛ بلکه او جنّ است؛ ولی همراه ملائکه بوده است. ملائکه نیز گمان می کردند او از جنس آنهاست، ولی خداوند متعال می دانست که چنین نیست. این جریان ادامه یافت تا در جریان سجده بر آدم، راز پنهان ابلیس آشکار گشت». [۱۳]

پربیننده ترین ها