شهاب حسینی: سینما از مخاطب عقب افتاده

کد خبر: ۲۷۳۷۳
تاریخ انتشار: ۱۷ مهر ۱۳۹۳ - ۱۰:۰۵
شهاب حسینی بیش از 13 سال است که در سینما حضور دارد و در این سال‌ها از بازیگری خوش‌چهره و معروف به بازیگری محبوب در میان قشرهای مختلف جامعه تبدیل شده است، او پس از بازی در بیش از 40 فیلم و نیز تعدادی سریال شاخص، اولین فیلم سینمایی خود را کارگردانی کرده و منتظر اکران آن است.

 «ساکن طبقه وسط» فیلمی‌است که حسینی علاوه بر کارگردانی، نقش اصلی آن را هم ایفا کرده و آرزو دارد مردم آن را ببینند و دوست داشته باشند. ابن هنرمند که در آستانه اکران عمومی‌فیلمش با روحیه‌ای سرشار از نشاط و انگیزه، مهمان خبرگزاری ایسنا شده بود، تاکید می‌کند که با ساخت این فیلم، نه به دنبال شهرت بوده، نه پول و نه عنوان کارگردانی و از آنجا که این تجربه را در راستای همان هدایت و سیری می‌داند که از ابتدای کارش وجود داشته، به دیده شدن آن امید دارد.
  
 اولین تجربه کارگردانی چطور بود؟ آیا این تجربه فیلمسازی ممکن است دوباره تکرار شود یا ادامه کار بستگی به شرایط اکران دارد؟ 

برای پاسخ به این سوال ابتدا باید بگویم که در حیطه فعالیت سینما به خصوص در عرصه‌ای که من در آن به‌عنوان بازیگر مشغول هستم، خط سیر تعالی می‌تواند تبدیل شدن به شکلی دیگر باشد، مثل قانون انرژی که به صورتی دیگر تبدیل می‌شود. در بحث کارگردانیِ کسانی که بازیگر بوده‌اند، تجربه‌های خوبی در دنیا اتفاق افتاده و بازیگرانی بوده‌اند که به کارگردانی روی آوردند و اتفاقا کارگردان‌های خوبی هم شدند. براین اساس همیشه این دست بازیگرانی که در حرفه خود به جایی می‌رسند و بعد قصد می‌کنند که در تألیف ذهنی خود نقشی داشته باشند، برایم قابل احترام بوده‌اند و این خط مشی را برای خودم هم در نظر داشتم؛ یعنی این دغدغه را داشتم که مقداری در راستای ذهنیات، سلیقه‌ها و علائق خودم حرکت کنم نه اینکه صرفا از این فیلم به آن فیلم، رنگ نقش‌های مختلف را به خود بگیرم. بنابراین طبعا برای آینده بازتاب این فیلم موثر است، هرچند به امید خدا، در اینکه کارگردانی را ادامه دهم تردیدی نیست، اما اینکه چه زمانی اتفاق بیفتد، به بازتاب «ساکن طبقه وسط» بستگی دارد. 

 بعد از ساخت این فیلم، این طور نشد که فکر کنید کارگردانی آن چیزی که می‌خواستید نبوده یا مثلا به آن راحتی‌هایی که فکر می‌کردید نبوده است؟ 

اصلا فکر نمی‌کردم کار راحتی است. بعد از سال‌هایی که در این حرفه مشغول به کار بودم، متوجه شدم که کارگردانی راحت نیست. اما یک نکته وجود دارد و آن هم این است که همیشه در بازیگری و در بهترین حالت آن، ممکن است در آخر فعالیت کاری وقتی کارنامه خود را نگاه می‌کنید،‌ فقط از 50 درصد کارایی خود رضایت داشته باشید،‌ 50 درصدی که شما برای آن از عمر و وقت و هرآنچه داشته‌اید مایه گذاشته‌اید؛ ‌به همین دلیل ترجیح می‌دهم ان شاءا... شرایط طوری شود که انرژی آن 50 درصدی را که به هر دلیل، صرف کارهایی کرد‌ه‌ام که خیلی از آن‌ها مطمئن نبودم، به این سمت منتقل کنم تا لااقل اگر قرار است در کاری که اطمینان ندارم چه می‌شود، حضور داشته باشم، کار خودم باشد و فعلا هم اولین آن را امتحان کردم. 

 در جایی گفته بودید که سینما و بازیگری دیگر شما را اقناع نمی‌کند. آیا این هم دلیلی بر گرایش شما به کارگردانی بود؟ 

واقعیت این است که تعداد فیلمنامه‌هایی که در سینما آدم را به وجد بیاورد و باعث شود دچار بی‌خوابی شوید و هر روز با انرژی کافی سر صحنه بروید، بسیار کم است، بنابراین اگر صرفا بخواهم فعالیتم را روی بازیگری متمرکز کنم زندگی‌ام پر از انتظار خواهد شد؛ یعنی باید دائما منتظر باشم که آن کار خوب چه زمانی اتفاق می‌افتد و چند کار گِل باید انجام دهم تا به کار دل برسم. پس فکر می‌کنم لااقل اگر روی مزرعه کوچک خودم کار کنم، تمام سختی‌هایش برایم لذت‌بخش‌تر خواهد بود. البته این را هم اضافه کنم که وقتی یک بازیگر با اصغر فرهادی، کیانوش عیاری یا بهرام توکلی کار می‌کند،‌هرگز نمی‌تواند چنین حرفی بزند، چون آثار آن‌ها آنقدر خوب است که می‌توانی مثل کار خودت آن را تلقی کنی، اما متاسفانه در اغلب مواقع این اتفاق نمی‌افتد و همیشه ترس من از این بوده که حرفه‌ام برایم تبدیل به شغل شود که اگر این اتفاق بیفتد قاعدتا شغل کسالت‌باری خواهد بود. 

 زمانی که فیلم «اینجا بدون من» اکران شد خیلی‌ها فکر نمی‌کردند موفق شود و یکی از دلایلی هم که برای این موفقیت و فروش خوب در گیشه مطرح شد این بود که موضوعی مانند افسردگی و شرایط بخشی از جامعه را نشان می‌داد. «ساکن طبقه وسط» هم می‌تواند چنین اتفاقی را تجربه کند؟ 

حقیقت این است که از نظر من سینما مدت‌هاست از مخاطب عقب افتاده است. اگر می‌بینید «اینجا بدون من» بهرام توکلی مورد توجه قرار می‌گیرد، برای این است که او می‌داند چه می‌خواهد بگوید و آن را هم خیلی خوب می‌گوید. اگر داستان، خوب روایت شود و جذابیت داشته باشد می‌تواند مورد توجه قرار بگیرد، به همین دلیل وقتی «آواتار» یا «ای.تی» اسپیلبرگ را نگاه می‌کنیم، با وجود اینکه در دنیای واقعی ما وجود ندارند، اما تماشاگر با آن‌ها ارتباط برقرار می‌کند، چون به گونه‌ای داستان خود را روایت می‌کنند که باورپذیر می‌شود. این در حالی است که نسل امروز، وقتی به سینما می‌رود، اغلب اقناع نشده بیرون می‌آید که البته علت آن را هم باز نمی‌کنیم و شاید روزی این کار را انجام دهیم، چون حفره‌هایی در سینما وجود دارد که به واسطه آن‌ها شاهدیم نگاه به سینما به شدت بیزینسی شده و سینما را به عنوان ابزاری برای پول‌درآوردن و مبادلات مالی نگاه می‌کنند. این اتفاق نتایج خوبی برای سینما ندارد و به عنوان کسی که در این حرفه کار می‌کنم با پوست و گوشت و استخوانم آن را لمس کرده‌ام و این طور می‌شود که در مرحله‌ای، در اوج پختگی و جوانی و تجربه به جای لذت بردن از کار و امیدوار بودن به آینده به این فکر می‌کنم که شاید دیگر نخواهم این حرفه را ادامه دهم. وقتی هم به علت این ماجرا فکر می‌کنم می‌بینم، انصافا آن چیزی که ساخته می‌شود و حتی خودم در آن بازی کرده‌ام، در بیشتر موارد خودم را هم راضی نمی‌کند، چون من فیلم‌های خودم را به عنوان تماشاگر نگاه می‌کنم و شهاب حسینی برایم بازیگری است که جدا از خودم می‌بینم. وقتی به این شکل فیلمی‌را نگاه می‌کنم، متوجه می‌شوم برخی از این آثار مرا به عنوان تماشاگر اقناع نمی‌کند. در واقع تماشاگر امروز از سینما سبقت گرفته، اما ما نمی‌خواهیم این موضوع را باور کنیم. سینما نمی‌خواهد باور کند  تماشاگر عام  کم سواد و ناآگاه نیست، ‌چون این تماشاگر  عام  به کسی اطلاق می‌شود که ارتباطی با سینما ندارد و در میان آن‌ها دکتر، دانشجو، مهندس،‌ تاجر و... هم وجود دارد. کارگردانی مثل اصغر فرهادی می‌تواند یک فیلمنامه را در مدت دو ماه بنویسد و به سیاق بسیاری دیگر، در مدت 20 روز بسازد، اما چرا سه سال روی یک فیلمنامه وقت می‌گذارد؟

 چرا برای فیلمنامه «درباره الی» مجبور می‌شود خودش تهیه‌کنندگی را بر عهده بگیرد؟ چون هیچ تهیه‌کننده‌ای حاضر نمی‌شود فیلمبرداری فیلمی‌را که 90 درصد آن با 9 بازیگر و در یک لوکیشن ساخته می‌شود را سه ماهه انجام دهد، پس او مجبور می‌شود خودش تهیه‌کننده باشد تا آنچه را می‌خواهد بتواند بسازد. 

 حالا که شما با این نگاه وارد فیلمسازی شدید، اگر در اکران استقبالی از «ساکن طبقه وسط» صورت نگیرد برای شما چه مفهومی‌خواهد داشت؟ آیا آن را به عنوان تجربه‌ای می‌بینید که می‌تواند شما را به هدفی که می‌خواهید برساند یا اینکه به این نتیجه می‌رسید که جایی از کار نامتوازن است و باید دنبال راه دیگری بود؟ 

اول به این مسئله اشاره کنم که متأسفانه وضعیت اکران به لحاظ نامناسب بودن تایم اکران، تعداد سینماها و فیلم‌های زیادی که پشت اکران هستند، چندان مساعد نیست و باید برای نمایش فیلم، تمام اینها را در نظر گرفت، اما جدا از این مسائل اگر «ساکن طبقه وسط» هنگام اکران با تماشاگر ارتباط برقرار نکند، یک پیام آن این است که این کار را ادامه ندهم، ‌یعنی ادامه ندادن اولین انتخابم باشد و بگویم مردم از فیلم من خوششان نیامده پس دیگر فیلمی‌نخواهم ساخت. البته با این تعریف، بسیاری از کارگردان‌ها باید در همان ابتدای کار خود را رها می‌کردند. در حالی که معتقدم آثار هنری مثل آدم‌ها سرنوشت‌های مختلفی پیدا می‌کنند، ولی متأسفانه الان سینما به این سمت حرکت می‌کند که منافع زودهنگام برایش اهمیت دارد. اما درباره فیلم خودم، مطمئن هستم «ساکن طبقه وسط» برای تعدادی از آدم‌ها که ممکن است زیاد هم نباشند، جالب توجه خواهد بود و آن‌هایی که از این فیلم خوششان بیاید، مثل من آن را در گنجینه ذهن خود قرار می‌دهند. من آرزو دارم که مردم این فیلم را ببینند، دوست داشته باشند و از آن استقبال کنند، چون برای ساخت فیلم،‌ الحمدا... نه انگیزه شهرت داشتم و نه انگیزه مالی. این را تاکید می‌کنم که اگر تاکنون هدایتی درون من اتفاق افتاده که کارهایم را انتخاب شده‌تر انجام دهم و بیشتر مواقع لطف مردم را همراه خود داشته‌ام، ساخت «ساکن طبقه وسط» را هم در ادامه همان سیری که از نقطه صفر شروع کرده بودم،‌ انجام داده‌ام. قطعا همه نظرها نمی‌تواند منفی باشد،

ضمن اینکه امیدوارم شاید چند سال دیگر، وجوهی از فیلم، تازه خود را نشان دهد. برای من عرصه، عرصه آزمون و خطا و کشف و شهود است؛ عرصه‌ای که در آن کسی مثل اصغر فرهادی با پنج فیلم به قله فیلمسازی می‌رسد، کسی هم 50 فیلم در کارنامه خود دارد، اما به جایی نمی‌رسد. من نمی‌دانم کدام سرنوشت در انتظارم است، اما این را خوب می‌دانم، ‌از آنجا که هیچ‌گاه در فیلمی‌یک بازیگر صرف نبوده و سعی کرده‌ام به عنوان عضوی مثمرثمر به ارتقای فیلم کمک کنم، اولین فیلم خود را هم با همان بینش ساخته‌ام و تصور می‌کنم نیاز مخاطب خود را درک کرده‌ام. ‌درواقع بازخوردهایی که تاکنون در فضای مجازی گرفته‌ام، این امیدواری را در من بوجود آورده که جدا از اینکه تماشاگران با فیلم ارتباط برقرار کنند یا نکنند، برای دیدن آن کنجکاو هستند. استادم، آقای سمندریان می‌گفت، اثر خوب اثری است که وقتی جلوی چشمت تمام شد، در ذهنت شروع شود. من وقتی فیلم‌های بزرگ را دیدم همین اتفاق برایم افتاد و می‌خواهم برای فیلم من هم همین اتفاق بیفتد و مردم بعد از دیدن آن درباره‌اش حرف بزنند، حتی اگر بد بود بگویند بد است، اما از کنار آن خنثی و بی‌تفاوت نگذرند. از نظر من همین که تماشاگر فیلمی‌را بکوبد یا از آن تعریف کند، اقناع کننده است. 

 یکی از شانس‌هایی که فیلم شما داشته این است که در جشنواره نمایش داده نشد و بازخورد آنچنانی هم درباره آن وجود ندارد، ‌یعنی مردم ذهنیت مشخصی از آن ندارند که در اکران تاثیرگذار باشد. 

بله خوشبختانه همین طور است و خوشحالم که این اتفاق افتاد. البته هیأت انتخاب جشنواره فیلم را دیده بود، اما فیلم در مرحله راف کات قرار داشت و مراحل فنی آن تکمیل نشده بود، بنابراین‌ از جشنواره کناره‌گیری کردیم تا رونمایی بدی از فیلم اتفاق نیفتد. 

 آیا قرار است بعد از اکران این فیلم سرنوشت کاری شما تغییر پیدا کند؟ 

بله، ولی این‌طور نیست که از یک حیطه کاملا جدا شوم و مثلا دیگر سراغ بازیگری نروم. فکر می‌کنم که در این سینما همه موظفیم تلاش کنیم تا کار خوب تولید شود، یعنی اگر من جایی بتوانم مشاوره دهم یا بازیگردانی کنم باید انجام دهم تا اثری خوب ساخته شود. گاهی فکر می‌کنم اگر با بازیگری حالم خوب نشد سراغ کارهای دیگری بروم، مثل کتاب‌های صوتی که به آن علاقه زیادی دارم. البته در این مدت خیلی هم بی‌گدار به آب نزدم و تجربیات کوچکی را داشتم، مثل ساخت تئاترهای تلویزیونی که آن را ضبط کردم و بعد از تحقیقاتی هم متوجه شدم شیوه‌ای که کار کردیم در دنیا مرسوم است. 

 شما قبلا هم تجربه بازی در تئاتر داشته‌اید. علاقه‌ای به ادامه کار در بخش ندارید؟ 

در چند تئاتر بازی کرده‌ام، اما دلیل اینکه آن را مستمر ادامه ندادم این است که با توجه به شرایط کاری و مالی و وقتی که صرف می‌شد امکان آن هم فراهم نبود. نکته مهم اینجاست که تئاتر بسیار مهجور است و وضعیت اقتصادی آن برای زمانی که نسبت به آن صرف می‌شود مناسب نیست. اگرچه من تئاترهایی که بازی کردم را با عشق هم کار کرده‌ام، اما به عنوان یک فرد متأهل صرف زمان چند ماهه با بهره مالی کم کار را سخت می‌کند وگرنه اگر شرایط دیگری داشتم حتما سالی یک کار تئاتر انجام می‌دادم. 

 و سوال آخر، معمولا با اکران هر فیلمی‌نقدهایی در فضای رسانه‌ای یا اظهارنظرهایی منتشر می‌شود که می‌تواند تاثیرگذار باشد. از «می‌گویند»، می‌گویندهایی که پس از فضای جشنواره مطرح می‌شود تا نقدهایی که به هرحال براساس اعتقادات منتقد منتشر می‌شود. اگرچه فضای اکران با جشنواره فرق دارد،‌ اما نکته مهم این است که «ساکن طبقه وسط» صدایی دارد که البته قرار نیست همه آن را بشنوند و بهتر است بازخورد فیلم هم برپایه همین بینش سنجیده شود. برای شما چقدر این نوع اظهارنظرها اهمیت داشته است؟ 

با توجه به آنچه در جشنواره سال گذشته که به لحاظ برخورد با فیلم‌ها یکی از اسفبارترین جشنواره‌ها بود،‌ نسبت به فیلم‌های بسیاری از سینماگران رخ داد، معتقدم اگر بدون حب و بغض قضاوت کنیم اتفاق خوبی رخ خواهد داد. در این باره رسانه باید بتواند مردم را ترغیب کند تا آن‌ها خودشان ببینند و قضاوت کنند. من با جشنواره فجر به یک دلیل مشکل دارم، چون معتقدم وقتی فیلمی‌هنوز اکران نشده و مردم زیادی نمی‌توانند آن را ببینند، چطور تمام حرف‌ها و نظرها درباره آن باید از سالن میلاد به بیرون منتقل شود که آن فیلم خوب بوده است یا بد؟ پس سهم مردم در این میان چه می‌شود؟ ضمن اینکه در خیلی از مواقع نظر منتقدان با مردم متفاوت است. البته نظر منتقدان محترم است چرا که در توفیق یا عدم توفیق یک فیلم می‌توانند موثر باشند، اما وقتی من به عنوان یک علاقه‌مند به سینما نقدی را می‌خوانم، ترجیح می‌دهم مطلبی باشد که زوایای مختلف فیلم را بتوانم از طریق آن کشف کنم. نه آنکه مطلبی بخوانم که برای فیلم حکم صادر کند.
منبع: ایسنا
پربیننده ترین ها