عکاس بلژیکی نیویورک تایمز: از وقتی یک سند رسمی از طالبان گرفته ام، فعالیت های عکاسی ام در افغانستان تسهیل شده
سینا معتمدراد/ صدای ایران: در 14 اوت، 20 سال پس از آن که آمریکایی ها طالبان را مجبور به خروج از پایتخت افغانستان کردند، اکنون طالبان دوباره به دروازه های کابل بازگشته اند. رسانه های غربی از ترس انتقام از جانب جهادی های تندرو تصمیم به خروج می گیرند. نیویورک تایمز با عجله تخلیه 25 کارمند را سازماندهی می کند. نیویورک تایمز دو خبرنگار آمریکایی در کابل به همراه شش روزنامه نگار محلی به اضافه کارمندان پشتیبانی از جمله یک باغبان و 100 عضو خانواده را در افغانستان دارد.
این روزنامه همچنین به عکاس جیم هویلبروک (32 ساله) که از سال 2015 در کابل زندگی می کند، می گوید که باید وسایلش را جمع کند. او اما یک عکاس فریلنسر است و وابسته به سازمان و حزب خاصی نیست، بنابرین نمی توانند او را مجبور کنند. هویلبروک به همراه هم اتاقی اش متیو آیکینز که برای مجله نیویورک تایمز می نویسد، تصمیم می گیرد بماند. او با تلفن از زادگاهش آنتورپ در بلژیک، جایی که کریسمس را گذراند، میگوید: «هیچ لحظه هم به آن شک نکردم. طالبان گفته بود که خبرنگاران غربی را تنها خواهند گذاشت و هیچ خبر خلاف آن وجود نداشت.»
هویلبروک میگوید: روز به شدت استرسزا است. ما هنوز باید از بانک ها پول می گرفتیم، که ممکن است روز بعد بسته شود. مجبور شدیم غذا و نوشیدنی را وارد خانه کنیم. باید کاری میکردیم که راننده و نظافتچیمان برای ماندن احساس راحتی کنند. در نهایت آن روز حتی یک عکس هم نگرفتم که در تاریخ مهم باشد.»
اما وقتی روز بعد طالبان کابل را تصرف کردند، به نظر می رسید که اوضاع به این سرعت پیش نرود. سوپرمارکتها تبدیل به انبار میشدند، بانکها اگرچه صفهای طولانی و پر هرج و مرج وجود اما هنوز باز هستند. هویلبروک می گوید: « من فکر کردم، بیایید کاری را انجام دهیم. اما اولین باری که پرچم طالبان را در ملاء عام دیدم، تازه متوجه شدم، بله، این واقعیت جدید در کابل است.»
جیم هویلبروک یکی از چهار عکاس غربی است که در آن روز از کابل در خیابان ها گزارش می دهد. این شامل خبرنگارانی که تحت حمایت آمریکایی ها در فرودگاه آماده فرار بودند نمی شود.»
جیم در ترافیک آشفته شهر یکی از مهم ترین عکس هایش را می گیرد. یک جنگجوی طالب ریشدار عمامه به سر، جلوی یک هاموی آمریکایی نشسته و مستقیم به دوربین نگاه می کند و کلاشینکف در دست راستش است. عکاس آن را یک «تصویر نمادین» میخواند. این عکس در ابعادی که بیشترین عرض صفحه اول روزنامه نیویورک تایمز را به خود اختصاص می دهد چاپ می شود. در هفته بعد عکس های بیشتر از وی در این روزنامه معتبر منتشر می شوند.
او میگوید: «خب، من قبلاً از اینکه تقریباً همه همکارانم رفته بودند ناامید بودم، بنابراین نمیتوانستیم گزارشهای بهتری را تهیه کنم. با خود فکر کردم: داری چیکار میکنی؟ این اتفاق دهه های گذشته است و بعد از آن خبرنگاران می روند. اما من هم فهمیدم که این تصمیم مال آنها نبود، بلکه از طرف روزنامه بود.»
این عکاس دمدمی مزاج کیست؟ هنگام عکس گرفتن در خط مقدم جنگ چه ملاحظاتی را رعایت می کند؟ و کار کردن زیر نظر طالبان چگونه است؟
عشق او به عکاسی از پدربزرگش شروع می شود که از دهه 1960 تمام نسخه های نشنال جئوگرافیک را نگه داشته است. پس از دبیرستان، جیم هولبروک یک «دوربین مناسب» میخرد و با یکی از دوستانش در آمریکای جنوبی، استرالیا و آسیا سفر میکند. «آن سال این به یک علاقه در من تبدیل شد.» پس از دو سال تحصیل در رشته فیزیوتراپی را متوقف می کند و به تحصیل در رشته عکاسی می پردازد. برای پروژهش فارغ التحصیلی خود وی در سال 2014 به کشور مالی می رود، جایی که سربازان فرانسوی و ناتو با شورشیان القاعده و طوارق می جنگند.
او دوست داشت در این کشور آفریقایی بماند، اما به زودی متوجه میشود که توجهی از سوی اروپا به جنگ وجود ندارد. و این برای کسی که قصد ورود به مطبوعات بلژیکی و هلندی راد دارد، ایدهآل نیست. رفتن به سوریه یا عراق چطور؟ به هر حال، آن دو کشور در آن زمان به دلیل ظهور دولت اسلامی در تیتر اخبار بودند. اما این بدان معناست که رقابت زیادی از دیگر عکاسان وجود دارد. علاوه بر این، ناامن است. عکاسان جوان مورد اصابت گلوله قرار گرفته و ربوده شده اند.
بنابراین در نهایت بلیت میخرد به جایی که رقابت کمتری نسبت به سوریه و عراق وجود دارد، اما توجه بیشتری نسبت به کشور مالی به آن می شود یعنی افغانستان، راهی می شود. آمریکایی ها شروع به خروج از کشور فقرزده کرده اند. در نتیجه، طالبان دوباره در حال افزایش هستند. هویلبروک میگوید: «هر چه اوضاع بدتر میشد، بهعنوان یک عکاس بیشتر یاد میگرفتم». و فکر کردم شاید این شانس را داشته باشم که در یک زمان منحصر به فرد در مکانی منحصر به فرد باشم.
او از سازمان های غیر دولتی، سازمان ملل متحد، شورای پناهندگان نروژی مأموریت هایی دریافت می کند. او پس از بمبگذاری، تماسهای اجتماعی برقرار میکند، محل ملاقاتی مخوف برای خبرنگاران. او با بلال سروری، روزنامه نگار افغان که سال ها برای بی بی سی کار می کند، آشنا می شود. به گفته هویلبروک: او یک اتاق اضافی داشت و از من خواست که بیایم و با او زندگی کنم. او یک ظرفیت در من تشخیص داد و میخواست در شبکهاش به من کمک کند.»
هویلبروک تصمیم می گیرد در افغانستان کشوری با جمعیتی 40 میلیونی و پانزده برابر بزرگتر از هلند بماند. او از طریق گفتگو با «افغان های بسیار مهمان نواز» دری، فارسی شرقی را که بسیاری از ساکنان به آن صحبت می کنند، یاد می گیرد. «این یک زبان بسیار آسان است. پشتو زبان اصلی دیگر، در دستور زبان و تلفظ دشوارتر است. من فقط کمی درک می کنم.»
این عکاس بلژیکی در سال 2017 با مجیب مشعل، خبرنگار نیویورک تایمز افغانی ملاقات می کند، مجیب قول می دهد سعی کند هویلبروک را به این روزنامه مرتبط کند. او با زنی مصاحبه کرد که سه پسرش را در یک روز از دست داده است. آنها به عنوان افسر پلیس در یک ایست بازرسی کار می کردند که توسط طالبان مورد حمله قرار گرفته بود و هویلبروک از مراسم خاکسپاری فرزندان آن ها تصاویری را ثبت می کند که فردای آن روز در صفحه اول روزنامه نیویورک تایمز چاپ می شود.
در طول جنگ داخلی بین ارتش افغانستان و طالبان، هویلبروک اغلب در خط مقدم بود. او چگونه تشخیص داد که ایمن است؟ روزنامه نیویورک تامیز یک دستگاه امنیتی کامل در کابل دارد که باید چراغ سبز نشان دهد. اما اگر برای خودتان کار می کنید، این موضوع کمی متفاوت است. وقتی به یک شبه نظامی یا ارتش افغانستان میپیوندیم، باید از احساسات خود پیروی کنیم.»
هویلبروک اغلب برای نیویورک تایمز با توماس گیبونز نف آمریکایی کار می کند که دو بار به عنوان تفنگدار دریایی به افغانستان فرستاده شد و سپس به عنوان روزنامه نگار بازگشت. «او در بین ما دو نفر بی اعتناست. نویسندگان میتوانند از راه دور گزارش دهند، اما یک عکاس باید با عمل همراه باشد.»
دو هفته قبل از سقوط کابل، این دو در قندهار، دومین شهر بزرگ کشور بودند. ارتش و پلیس در آن زمان با طالبان در حال جنگ بودند. هویلبروک می گوید: «ارتش به ما اجازه داد که شب را در آنجا بگذرانیم، اما اگر غافلگیر شوند، مانند موش به دام میافتیم. توماس و همکار محلی ما قطعاً احساس خوبی نداشتند. بالاخره رفتیم. سپس کمی عصبانی شدم، بله.»
آیا او نیز این نوع ملاحظات را با خانواده خود در میان می گذارد؟ «نه، این موارد خاص نیست. خطرات و مسائل از این قبیل گفتگوهای سختی هستند. می دانم که مردم نگران من هستند. توضیح اینکه در افغانستان چگونه است نیز دشوار است. وقتی در بلژیک در مورد یک بمب گذاری در کابل می شنوم، همیشه از بدترین اتفاق برای دوستانم می ترسم. اما بیشتر اوقات رنج مایل ها از محله ما دور است.» اما نه همیشه. در سال 2018، نه خبرنگار در یک حمله در کابل کشته شدند. ما می دانیم که بدون خطر نیست و برای خانواده های ما سخت است.»
پس از یک حمله بمبگزاری که مطبوعات بلژیک را درگیر می کند، او پیامی را برای مادرش می فرستد. نه در مورد حمله، بلکه فقط «حالت چطور است مادر؟»
عکاس 32 ساله در آغاز ماه دسامبر از دختر لاغر آمنه در شفاخانه قندهار عکس می گیرد. آژانسهای امدادی میگویند قحطی میتواند باعث مرگ یک میلیون کودک در زمستان امسال شود. نیویورک تایمز فکر می کند این عکس خیلی شدید است و آن را منتشر نمی کند. در حالی که فکر می کنم این قوی ترین تصویر در سری عکس های من است. آیا نشان دادن پیامدهای بیست سال مداخله غرب مهم نیست؟ اما روزنامه مراقب انتشار تصاویر جنجالی است که می تواند طوفانی در توییتر ایجاد کند.» هویلبروک در نهایت این عکس را در صفحه اینستاگرام خود قرار داد.
آیا او برای پردازش این نوع تصاویر با یک درمانگر صحبت می کند؟ «نه، من میدانم که استرس پس از سانحه در روزنامهنگاریِ جنگ وجود دارد، اما هنوز مرا آزار نمیدهد. دیوانه کننده به نظر می رسد، اما با لنز عملا چیزی بین من و لحظات سخت وجود دارد. این کمک می کند که باید روی ترکیب بندی، سرعت شاتر و دیافراگم تمرکز کنم."
قحطی، که با امتناع بسیاری از کشورها از ارسال کمکهای اضطراری به دشمن سابق تشدید شده است، یکی دیگر از نشانههایی است که زندگی برای افغانهای عادی تحت سلطه طالبان را دشوارتر کرده است.
در مورد جیم هویلبروک برعکس است. « من نمی توانم به جای همکاران زن یا افغان صحبت کنم، اما از زمانی که یک سند رسمی از طالبان گرفتم، قطعا برایم آسان شده است. در طول جنگ نمی توانستیم زیاد سفر کنیم زیرا خطر آدم ربایی و حمله بسیار زیاد بود. الان تمام شد من حداقل در حال حاضر دسترسی بسیار بیشتری به مناطق و حتی روستاها دارم.»
هویلبروک میگوید: «این نگرانکننده است که دیدگاه زنان در آنجا کمرنگ میشود. اما این به خاطر طالبان نیست. در روستاهای محافظهکار، مدتهاست که قانون نانوشتهای است که زنان در مقابل مردان خارج از خانواده محافظت میشوند. به همین دلیل است که خبرنگاران زن از افغانستان و غرب هنوز می توانند کار کنند بسیار شگفت انگیز است.»
در کابل هویلبروک هنوز زنانی را می بیند که کاملاً محجبه نیستند. برقع هنوز اجباری نیست، همانطور که در دهه 1990 بود.» با این حال، طالبان قوانین جدیدی را برای زنان در این هفته اعلام کردند. از جمله اینکه آنها دیگر مجاز به سفرهای طولانی بدون عضو مرد خانواده نیستند.»
ممکن است طالبان بگویند که خبرنگاران غربی می توانند کار خود را انجام دهند، اما سوال این است که آیا همه جنگجویان از رهبری مرکزی اطاعت می کنند یا خیر. هویلبروک می گوید: «این درست است. اما من خودم موقعیت تهدیدآمیزی را تجربه نکرده ام. از اواسط ماه اوت، هیچ خبرنگار غربی توسط طالبان ربوده یا کشته نشده است و بلکه که بسیار دیوانه کننده است، زیرا پس از سقوط کابل، افراد زیادی به افغانستان آمدند.
و در مورد گزارشهایی که میگویند طالبان مخالفان سابق را با تفتیش خانهها شکار میکنند و سپس آنها را اعدام میکنند؟ هویلبروک میگوید: «من مطلقاً نمیخواهم سخنگوی طالبان باشم، اما معتقدم که بسیاری از رسانهها، از جمله رسانههای محترم، اطلاعات را از توییتر خیلی راحت و بدون تأیید آن میگیرند. ما از آن خانهها بازدید کردهایم، اما نتوانستهایم مدرکی دال بر اجرای کمپین اعدام پیدا کنیم.»
هنگامی که پنتاگون در پایان ماه اوت ادعا می کند که جنگجویان داعش را در یک ماشین با حمله پهپاد کشته است، هویلبروک با هم اتاقی خود آیکینز به آنجا می رود. لاشه دودی ماشین در 3 کیلومتری خانه آنها قرار دارد. اما وقتی با خانواده مسافر کشته شده صحبت می کنند، معلوم می شود که او جنگجوی داعش نیست، بلکه کارمند یک سازمان امدادرسان آمریکایی بوده است. در این حمله 9 تن دیگر از بستگان از جمله هفت کودک جان باختند.
دو هفته بعد، یک ژنرال آمریکایی به اشتباه خود اعتراف کرد. هویلبروک می گوید: «وای، ما در عذرخواهی عمومی پنتاگون مشارکت داشتیم. اما دو هفته پیش تصمیم گرفته شد که هیچکس به خاطر این موضوع مجازات نشود. باید دید که آیا خانواده آسیب دیده غرامت دریافت خواهند کرد؟ زیرا اکنون مشخص شده است که این مرد برای یک سازمان آمریکایی کار می کرده است.
در بلندمدت، جیم هویلبروک قصد دارد افغانستان را ترک کند. زندگی اجتماعی او از بین رفته است. سه دوستش در ماه اوت به بلژیک بازگشتند و مهمانی ها حتی موسیقی نیز اکنون ممنوع شده. «من ارتباط نزدیکی با کشورم دارم، بنابراین همیشه باز خواهم گشت. اما من می خواهم به مناطق دیگر هم بروم. اکنون به این فکر میکنم که هوشمندانهترین قدم برای حرفهام چیست؟»
منبع: روزنامه هلندی www.DeVolkskrant.nl