اگر قصد انتخاب اسم برای پسر یا دختر دلبندتان را دارید و علاقمند به اسامی ترکی هستید این لیست می تواند راهنمای خوبی برای این منظور باشد.
کد خبر: ۲۷۲۳۱۲
تاریخ انتشار: ۲۵ بهمن ۱۴۰۰ - ۰۰:۵۵

به گزارش صدای ایران برای انتخاب اسم بهتر است ابتدا قلم و کاغذی را برای خود آماده کنید و از لیست چند مورد را انتخاب کنید.

برای انتخاب اسم  دختر و پسر ترکی دختر سعی کنید از اسامی لطیف و زیبای ترکی مانند السا و آیسل و … استفاده کنید. در واقع برای دختران اسامی آرام و لطیف که با روحیه زیبای دخترانه سازگاری بهتری دارد بیشتر توصیه می شود و از انتخاب اسامی طولانی و سخت یا با آوای خشن خودداری کنید.



برای انتخاب اسم پسر ترکی سعی کنید از اسامی طولانی خودداری کنید. اگرچه اسامی پادشاهان و اساطیر گذشته بسیار پر ابهت بوده و در ذهن خواننده ماندگار شده و راحت تر تداعی می شود، ولی برای انتخاب اسامی پسر می بایست به زمان حال و تناسب آن هم دقت کنید.

اسامی دارای بار معانی زیبا و دلنشین مانند شهریار برای اسم پسر بسیار مناسب می باشد. همچنین از اسامی ای که هم برای دختر و هم پسر می تواند انتخاب شود هم استفاده نکنید، چون هیچکس دوست ندارد که بخاطر اسم خود در دوران کودکی مورد اذیت دوستانش قرار بگیرد (در دوران کودکی این موضوع بسیار مهم تر است).

اَرسلان 1- شیر، شیر درنده، اسد؛ 2- از نام های خاص ترکی؛ 3- (به مجاز) مرد شجاع و دلیر


اَصلان (اسلان) شیر، شیر بیشه


اَفشار معاون و شریک


اُکتای 1- (اَعلام) نام پسر چنگیز؛ 2- (در ترکمنی) نامدار، مشهور، بزرگ زاده، بزرگ منش


اُلدوز اولدوز


اُلفت (عربی) خو گیری، انس ، محبت، دوستی، همدمی، عادت کردن به کسی (چیزی) همراه با دوست داشتن ِاو (آن).


اُلگا ( الکا) (در قدیم) سرزمین، ناحیه؛ قدیسه الگا، اولین قدیسه ی روسی


اِل آی 1- ماه ایل  2- (به مجاز) زیباروی ایل


اِلسا (ترکی _ فارسی) (ال= ایل+ سا (پسوند شباهت)) مثل ایل، همانند ایل.


اِلسانا (ترکی _ فارسی) [ال = آل، شهر و ولایت، خویشی + سان


اِلشن شادی ایل، حاکم، رهبر، حکمران یک منطقه.


اِلناز (ترکی _ فارسی) 1- مایه افتخار ایل، باعث فخر و تفاخر شهر؛ 2- موجب نعمت و رفاه و آسایش


ارتاش مرکب از ار (شوهر) + تاش (پسوند همراهی)


ارمغان تحفه ای که از جایی دیگر برند، سوغات، ره آورد


اریدیس نام همسر ارفاوس، شاعر ترکیه- طبق افسانه ها اریدیس فرشته ای بود که معشوقه ارفاوس بود.


الکا سرزمین، ناحیه


الما درخت سیب جنگلی؛ 2- (در ترکی) سیب


المیرا (ترکی _ فارسی) (ال = ایل + میرا) (به مجاز) فدائی ایل


المینا ال + مینا


الناز ال  + ناز (فارسی)، ایل ناز موجب نازش ایل


الیار (ترکی _ فارسی) یار و یاور ایل، دوست و رفیق ایل، یار شهر و ولایت، یاور خویشان.


الیانا 1- نیکی و هدیه؛ 2- (به مجاز) به معنی مأنوس؛ 3- دوست داشتن ایل، دوست مشوق ایل.


الین (ترکی _ فارسی) 1-منسوب به ایل؛ 2- (به مجاز) هم نژاد و هم خون


اماندا آماندا، در امان، در پناه تو


امیراصلان (عربی _ ترکی) پادشاه چون شیر، حاکم دلاور، فرمانده و سردار چون شیر


امیربهادر (عربی _ ترکی) 1- پادشاه شجاع و دلاور، سردار شجاع؛ 2- لقب حسین پاشاخان قراباغی


امیرپاشا (عربی _ ترکی) از نام های مرکب


اولدوز ستاره، اختر، کوکب، نجم


ایپک ابریشم، حریر، ابریشمی


ایدا شاد خوشحال


ایل ناز ایل  + ناز، مایه ناز ایل


ایلار مانند ماه، دختری که مانند ماه زیباست


ایلشَن الشن


ایلقار عهد و پیمان


ایلمان سمبل ایل


ایلناز (ترکی _ فارسی) 1- افتخار ایل؛ 2- مورد نوازش ایل؛ 3- نازنین ایل.


ایلیار (ترکی _ فارسی) دوست و رفیق ایل، یار و یاور ایل، کسی که همدم و مونس ایل و طایفه است


ایلیار به معنی کمک کننده به ایل، محافظ خانواده


ایلیم طایفه من، قبیله ام


ایناز آیناز ترکیب آی ( ترکی) + ناز ( فارسی) موجب فخر و مباهات ماه


آتا 1- پدر، جد، سرپرست، ریش سفید؛ 2- (اَعلام) نام پادشاهی در دامنه های شمالی جبال «نیشپو»


آتاناز (ترکی _ فارسی) افتخار پدر، موجب آسایش و شادکامی پدر، عزیزِ پدر


آتلاز اطلس، حریر، پارچه ای نرم و لطیف


آتیلا (آت به معنی اسب + یلا (صفت))، به معنی چابک، شجاع؛ نامی، نامدار


آراز 1- ارس؛ 2- (اَعلام) قهرمان منسوب به طایفه ی آس. + ن.ک. آراس


آراس (در ترکی) آراز، به معنی رود ارس؛ 2- (اَعلام) مرکز استان پادوکاله، در شمال فرانسه.


آق بانو آق  + بانو (فارسی)، بانوی سپید، کسی که چهره ای زیبا و سفید دارد.


آق گل آق  + گل (فارسی) گل سفید


آلاگل ، گل رنگی، نام بزرگترین تالاب جهان واقع در شمال آق قلا که متاسفانه اخیرا نابود شده است.
آلان گوا آلان قوا، زیبای وحشی

 


آلتنای زر، طلای ناب

آلتون آلتنای، زر، طلای ناب


آلتین معادل آلتون = آلتنای، زر، طلای ناب


آلتین گلین عروس طلایی


آلما 1- درخت سیب جنگلی؛ 2- (در ترکی) سیب؛ [درخت سیب جنگلی را در رودسر سیب، هسیب و هسی و در توالش سف و در ارسباران و آستارا «آلما» می خوانند]


آلماز از اعلام زنان


آلیش شعله، شعله گیر


آماندانا آماندا، در امان، در پناه تو


آنا 1- زن، مادر، والده، مام؛ 2- زن سالخورده؛ 3- اساسی، پایه


آناشید مرکب از کلمه ترکی “آنا” به معنای مادر و کلمه فارسی “شید” به معنای خورشید. دختر زیباروی مادر، مایه دلگرمی و روشنایی زندگی مادر.


آنالی [از دو جزء آنا (مادر) + پسوند نسبت ساز (لی)] 1- دارنده ی محبت؛ 2- برخوردار از محبت مادر؛ 3- مادر دار، دارای مادر.


آنیل 1- به خاطر آورده شدن؛ 2- مشهور، نامی


آوادان زیبا، قشنگ


آی ماه


آی اوز ماهرخ، ماهرو


آی بی بی ماه بی بی


آی پارا ماه پاره، ماه نو


آی پری آی  + پری (فارسی) ماه پری


آی تکین مانند ماه.


آی خانم ماه بانو


آی سا آیسا، آی  + سا (فارسی) زیبا، مانند ماه


آیسن 1- به معنی مانند ماه هستی؛ 2- (به مجاز) زیبارو.


آی سودا (آیسودا) 1- ماه در آب ؛ 2- (به مجاز) زیبا رو و با طراوت.


آی سونا (ترکمنی) 1- مرغابی ماه گونه، اردک وحشی چون ماه؛ 2- (به مجاز) زیبارو.
آی شِن (آیشن) 1- شبیه ماه؛ 2- (به مجاز) زیبا رو.


آیگل (ترکی _ فارسی) 1- گل ماه، ماه گل، گل زیبا چون ماه؛ 2- (به مجاز) زیبارو و لطیف.


آی گوزل ماه زیبا


آی گین ماننده ماه، زیبارو، دارنده روی چون ماه، مرکب از آی به معنای ماه و گین پسوند شباهت


آی نشان آی  + نشان (فارسی) دارای نشان ماه


آینور (ترکی _ عربی) 1- روشنایی و فروغ ماه، نور ماه، نورانی مثل ماه؛ 2- (به مجاز) مهتاب؛ زیبارو.


آیتای مانند ماه


آیتک (ترکی _ فارسی) 1- ماه تنها، ماه بی همتا؛ 2- (به مجاز) زیبارو.


آیتن (ترکی _ فارسی) 1- به معنی ماه بدن، ماه پیکر، برابر با ماه؛ 2- (به مجاز) زیبارو.


آیجان پاک و آراسته همچون ماه


آیدا گیاهی که کنار آب می روید.


آیدان مانند ماه، بانوی زیبا رو، دختری که چهره اش همچون ماه زیباست.


آیدک آیتک، مانند ماه


آیدن البته اسم پسرانه است. آیدین، روشن و آشکار، شفاف، صاف، معلوم، واضح، روشنفکر، نام شهری در جنوب شرقی ترکیه، از امرای ولایت لیدیا.


آیدنگ مهتاب


آیدین 1- به معنی روشنایی، روشن، آشکار، شفاف، نورانی، صاف، معلوم، واضح؛ 2- روشن فکر؛ 3- (اَعلام) 1) نام شهری در جنوب شرقی ازمیرِ ترکیه؛ 2) نام سلسله ای از امرای ولایت لیدیا.


آیسا (ترکی _ فارسی) (آی= ماه + سا (پسوند شباهت))، 1- مثل ماه، شبیه به ماه؛ 2- (به مجاز) زیبا رو.


آیسان (ترکی _ فارسی) (آی = ماه + سان (پسوند شباهت))، 1- مثل ماه، همانند ماه، مهسا؛ 2- (به مجاز) زیبارو.


آیسانا (ترکی _ فارسی) (آی = ماه + سان (پسوند شباهت) + ا (اسم ساز))، 1- همچون ماه، به مانند ماه، ماه وش؛ 2- (به مجاز) زیبارو.


آیسل 1- به معنی ماه شفاف، 2- مترادف معنای ائل سئون به معنی وطن پرست؛


آیسو (آی = ماه + سو = آب) 1- ماه و آب؛ 2- (به مجاز) زیبارو، با طراوت و درخشنده.


آیشین (آی شین) 1- به معنی مثل و مانند ماه و ماهوار، شبیه ماه؛ 2- (به مجاز) زیبا.


آیگل درخشان مانند ماه و زیبا مانند گل


آیگین (ترکی _ فارسی) (آی = ماه + گین = جزء پسین بعضی از کلمه های مرکّب به معنی دارنده، همراه) 1- دارنده و همراه ماه؛ 2- (به مجاز) زیباروی.


آیلا هاله ی ماه، هاله.


آیلار 1- زیبا و پاک، جمع ماه؛ 2- (به مجاز) زیبارو.


آیلر 1- جمع ماه، ماه ها؛ 2- (به مجاز) زیبارو.


آیلی مهتاب


آیلین هاله، اطراف ماه، هاله ی ماه.


آیما ماه من، مجازا عزیز من، زیبا رو بانوی زیبا دختر خوش چهره.


آینا 1- به معنی آیینه؛ 2-  آیینه، آبگینه، شیشه، شفاف، صورت سفید و زیبا؛ 3- (به مجاز) زیبارو.


آینا آینه، آبگینه، شیشه، دختر زیبارو، بانوی سپید چهره


آیناز (ترکی _ فارسی) (آی = ماه + ناز)، 1- ماه قشنگ و زیبا؛ 2- (به مجاز) زیبارو.


آینور آینور، نور ماه، نورانی مثل ماه، روشنایی ماه، دختری که چهره اش مانند ماه زیبا است.



بَکتاش (در قدیم) 1- فرمانده ی یگ گروه، بزرگ ایل؛ 2- هر یک از خادمان و همراهان یک امیر، بزرگ ایل و طایفه
بَهادر (شکل فارسی و اردوی واژه ی ترکی مفعولیِ «بغاتور» یا «باغاتور») 1- (در قدیم) دلیر، شجاع، قهرمان؛ 2-(اَعلام) نام چند تن از پادشاهان در روزگار گذشته


بِهتاش (فارسی _ ترکی) [ به = خوب، بهتر، خوبتر، شخص خوب و دارای اخلاق و رفتار نیکو + تاش (پسوند) = هم، شریک، صاحب به علاوه عنوانی برای امیران ترک.] 1- به معنی شریک خوب، صاحب اخلاق و رفتار نیکو؛ 2- ویژگی امیری که دارای اخلاق و رفتار نیکو باشد.


بارلی بار (فارسی) + لی  میوه دار، سودمند


بالی (ترکی _ فارسی) (بال= عسل + ی (پسوند نسبت))، عسلی.


بی بی گل بی بی  + گل ( فارسی)، بی بی عنوانی احترام آمیز برای زنان مسن


بی بی ماه بی بی  + ماه (فارسی)


بی بی ناز بی بی  + ناز (فارسی)، بی بی عنوانی احترام آمیز برای زنان سالخورده


بیگم به صورت پسوند همراه با بعضی نامها می آید و نام جدید می سازد مانند فاطمه بیگم، عنوان زنام منسوب به خانواده های سلطنتی و بزرگان


پارلا ( ترکی ) به معنی درخشنده و نورانی


پارلار درخشان، منور، پخش کننده نور
پینار به معنی چشمه


تَرلان 1- (در ترکی) مرغی از جنس باز شکاری را گویند؛ 2- (در کردی) 1) به معنی زیبا؛ 2) نام نوعی اسب است


تِلّی 1- موهای پر پشت و بلند، دختری که گیسوی بلند و زیبا دارد، زلف دار؛ 2- زباندار و سخنور
تاج بی بی ملکه، شاهزاده خانم


تارلا کشتزار


تامیلا بخشنده


تانسو تمیزی، پاکی، زیبایی، زلالی چشمه، هم چنین به معنی شبنم صبحگاهی


تایماز پابرجا، استوار


تایماز بی نظیر، بی تا، بی همتا (اسم پسر ترکی مورد تایید ثبت احوال است.)


ترکان در دوره مغول عنوانی مخصوص زنان اشراف بوده است، نام مادر سلطان محمد خوارزمشاه


ترلان به معنای پرنده ای از خانواده باز شکاری


تلناز موی قشنگ


توماج 1- چرم دباغی شده؛ 2- تیماج (چرمی رنگی که بوی خوشی دارد)


تیمور (ترکیِ مغولی) 1- آهن، فولاد؛ 2- نام مؤسس سلسه ی تیموریان ، مشهور به امیر تیمور گورکانی


جیران 1- آهو؛ 2- معشوقِ زیبا؛ 3- (در قدیم) (به مجاز) چشمِ زیبا.


چاووش 1- آن که پیشاپیش زائران با صدای بلند و به آواز اشعار مذهبی می خواند؛ 2- مأمور تشریفات در دربار؛ 3- نقیب لشکر و قافله.


چیچک گل


خانم کلمه خطاب به زنان و دختران، خاتون، زن بزرگ زاده و شریف، به صورت پسوند و پیشوند همراه با بعضی نامها می آید و نام جدید می سازد مانند ماه خانم، خانم گل


خانم گل خانمی که از زیبایی و لطافت چون گل است


خانوم خانم، کلمه خطاب به زنان و دختران، زن بزرگ زاده و شریف، خاتون، به صورت پسوند و پیشوند همراه با بعضی نامها می آید و نام جدید می سازد مانند ماه خانم، خانم گل


دُرنا پرنده ی آب چرِ بزرگ، وحشی و حلال گوشت، کُلنگ


دادلی اسم زیبای دختر به معنی شیرین و نمکین


دنیز دریا، بحر


دورسین باقی بماند


ژالین شعله آتش


سَلین 1- سیل مانند؛ 2- (اَعلام) نام رودخانه ای در آذربایجان که از منطقه قره داغ سرچشمه می گیرد.

 


سَلینا (ترکی _ فارسی) (سَلین + ا (پسوند نسبت))، منسوب به سَلین، ، سَلین.


سَنجر 1- یعنی مرغ شکاری؛ 2- (اَعلام) [511-552 قمری] شاه سلسله ی سلجوقی


سُلدا حامی، یاور


ساچلی دارای موهای بلند و پرپشت، گیسو بلند


سارالماز ناپژمردنی، بدون خزان.


سارای ماه زرد، ماه شب چهارده، مرکب از ساره (زرد) + آی (ماه)


ساغر اسم ترکی زیبا به معنی جام شراب. اسم زیبایی که بین فارسی زبانان نیز رایج است.


سان آی زیبا و درخشان ماننده ماه.


ساناز نوعی گل، نادر، کمیاب


سانای مهنام، بی قرار


سایا 1- یکرنگ، بی ریا؛ 2- (در فارسی) ساینده


سایا در ترکی به معنی یک رنگ و بی ریا و در فارسی به معنای ساینده است.


سایمان سایمان در کردی به معنی مانند سایه و در ترکی به معنی خوان بزرگ، محاسب میباشد. سایمان اسم پسر کردی است.


سلدا کوهستان


سلماز سولماز


سلنا سولنا، خدای ماه، مجازا ماه. توضیح بیشتر: اسم سلنا.


سلینا به فتح سین، مرکب از سلین ترکی بعلاوه پسوند نسبت فارسی، مانند سیل، خروشان، نام رودخانه ای در آذربایجان که از قره داغ سرچشمه می گیرد.


سودا عشق، سودا.


سوگل سوگلی


سوگلی مورد محبت و علاقه بسیار، محبوب


سولماز همیشه شاداب


سولینا رسمی، مقدس، موقر، محترم، با احترام، با تشریفات.


سونا مرغ آبزی


سونای زیبا روی، ماه شب چهارده، قویی که پرهای سرش سبزرنگ بوده تعلق به ماه داشته باشد. معنی آخرین ماه نیز برایش آمده است.


سویل دوست داشته شده. توضیح بیشتر: اسم سویل.


سویل آی دوست داشته شده، جذاب مانند ماه. “آی” به معنی ماه است که در خیلی از اسم های دختر ترکی با آ نیز هست.


سوین عشق، محبت، علاقه شدید.


سوینچ شادی


شَلاله (عربی) 1- آبشار؛ 2- (در منابع عربی) شلال؛ 3- (در ترکی) آبشار، فوّاره


شاران گردنبند مروارید


شانلی ( ترکی) 1- افتخار آمیز؛ 2- مشهور


شاه صنم شاه (فارسی) + صنم (عربی)، شاه زیبارویان، نام همسر فتحعلی شاه قاجار


شایلی بی همتا، بی مانند


شایلین بی همتا


شلاله آبشار


شهریار 1- پادشاه، شاه؛ 2- (در قدیم) حاکم، فرمانروا؛


صاباح ترکی از عربی صبح


صاباح گل صاباح  + گل (فارسی)؛ مرکب از صاباح (صبح) + گل


طرلان ترلان، نوعی پرنده، باز شکاری


طغاترکان نام دختر الغ بیک گورکان


علی پاشا (عربی _ ترکی) از نام های مرکب، علی و پاشا


قیزبس دختر بس، در قدیم برای اینکه فرزند بعدی دختر نباشد روی نوزاد دختر تازه به دنیا آمده این اسم را می گذاشتند.


گُلین 1- (در قدیم) به رنگ گل سرخ؛ 2- (به مجاز) زیبا و شاداب؛ 3- (در ترکی)/galin/ عروس


گزل زیبا، با ارزش


گلین عروس


گوزل 1- زیبا، خوشگل، قشنگ؛ 2- ظریف، برازنده، خوب، نیکو، نازنین.


گوهرتاش ترکیب گوهر(فارسی) + تاش  به معنی همتای گوهر


لاچین شاهین شکاری، شاهین سفید، باز شکاری


لاچین شاهین شکاری


مِهرتاش (فارسی _ ترکی) [مِهر = مهربانی، محبت + تاش  (= داش)


مارال 1-  مرال، گوزن، آهو؛ 2- (به مجاز) زیبا و خوش اندام


ماشگانا مهربان، ناز، شیرین، از گذشته های بسیار قدیم در روستاهای آذربایجان شرقی این اسم زیبا مرسوم بوده است.


ماه بی بی ماه (فارسی) + بی بی  بانویی که چون ماه زیبا و نورانی است.


ماه خانم ماه (فارسی) + خانم  بانویی که چون ماه زیباست.


ماهنی ترانه


منجوق نوعی زینت به شکل گوی کوچک که برای تزیین ر روی لباس، گل سر و مانند آنها دوخته یا چسبانده می شود.


مونجوق منجوق


مهرآنا (فارسی _ ترکی) (مهر = محبت و دوستی، مهربانی + آنا = مادر) 1- مهربانی و محبت و دوستی مادر؛ 2- (به مجاز) مهربان و با محبت


نارمیلا غنچه، شکوفه، خصوصا شکوفه گل انار


نازلار (فارسی _ ترکی) (ناز + لار = پسوند جمع در ترکی)، 1- نازها؛ 2- زیبایی ها و قشنگی ها؛ 3- (به مجاز) ویژگی دختری که ناز دارد و زیبا و قشنگ است.


نازلی نازنین، نازنده، دارای ناز، نازدار.


نازیک (در ترکی) نازک، باریک، ظریف، لطیف.


نازیلا (فارسی _ ترکی) با ناز و کرشمه، با ناز.


نیک تاش نیک (فارسی) + تاش  همتا و مانند نیکان


هورتاش هور (فارسی) + تاش  آنکه چون خورشید نورانی است.


یاشا به معنی زنده باد! آفرین!.


یاشار جاویدان، همیشه زنده.


یانا 1- (اوستایی) نیکی رسان، نکویی بخش؛ 2- (در ترکی) در حال اشتعال؛ 3- (به مجاز) زیبا و درخشان


یغما غارت، تاراج، غنیمت، نام شهری در ترکستان که مردمان زیبا و صاحب جمال دارد.


یغماناز یغما  + ناز (فارسی) یغما، نام دختر پادشاه چین و همسر بهرام گور پادشاه ساسانی


یلدوز اولدوز


یلشَن اِلشن.


یولدوز مثل ستاره

پربیننده ترین ها