(طنز) سلام دزد عزیز، سلام «زورو»جان
پوریا عالمی در شرق نوشت:
خیلی شاکی هستم. میخواستم اول از تو شکایت کنم، بعد گفتم از رابینهود شکایت کنم. بعد گفتم بروم از تلویزیون شکایت کنم که فیلم شما را هی پخش میکرد. البته از مادرم هم میخواستم شکایت کنم که کتاب داستان شما را هی برای ما میخواند که دیدم خوبیت ندارد و بدآموزی هم دارد. اما بههرحال من از کی شکایت کنم؟ چی؟ از چی شاکی هستم؟ تو و همین رابینهود خشت اول بودید که معمار نهاد کج، در نتیجه تا ثریا هم دیوار ما میرود کج و البته انحرافی. چطور؟ یعنی الان طوری شده توی خیابان دزدی میشود مردم برای دزده هورا میکشند و تشویقش میکنند. یک زمان تختی و پوریای ولی (ربطی به پوریای عالمی ندارد) قهرمان ملی بودند، حالا چی؟ وایسا. بغض کردم. بگذار بروم دستمالکاغذی بیاورم. ممنون. ببخشید. کجا بودم؟ آهان. حالا اسم نمیخواهم بیاورم؛ گناه کسی را نمیخواهم بشورم، اما جریان آن فرد چی بود؟ که ادای تو را درآورده بود، منتها برعکس، یعنی از پولدارها میگرفت میداد به پولدارها. یا جریان خاوری؟ که اصلا کاری نداشت پول کی است. هدف و تارگتش بغل سلین دیون بود که برود موفق شود و موفق هم شد. یا جریان بابک چی؟ که معکوس عکس تو عمل کرد و از بیپولها و بدبختبیچارهها میگرفت میداد به پولدارها. الان هم طرف بهعنوان سمبل رشادت تغییر کاربری داده. الان طرف عکس آرسن لوپن را زده کنار آینه دستشویی، هرروز بهش نگاه میکند و سعی میکند شبیه او شود. حالا آرسن لوپن خارجی است، نه. چون خوشبختانه ما خودکفا شدیم و «سیدمهدی بلیغ» را داریم که کاخ دادگستری را به دو توریست خارجی فروخت. الان همه سعی دارند قورباغه را رنگ کنند و جای بلبل بفروشند. خیلیها هم سعی کردند ارز دولتی واردات دارو را تبدیل به پورشه کنند که موفق شدند (البته چندنفری هم بهخاطر داروهای مزخرف و مشکلدار وارداتی تلف شدند، که در برابر عایدی هر ماشین وارداتی 400میلیونتومان اصلا به چشم نمیآید.) خلاصه میبینی زوروجان، مطمئنم تو هم الان تورنادو را فروختی و چهارتا رانت و توصیهنامه زدی تنگش و داری با ماشین وارداتی بالاپایین میکنی. والا من بخیل نیستم. اگر با پول خودت درآورده بودی و میخوردی اصلا عیب نداشت. مشکل این است که با پول دیگران درآوردی و مال دیگران را داری میخوری و مال دیگران را خوردن یعنی مالمردمخوری که خیلی کار زشتی است. از قدیم هم گفتند هرکسی مال خودش را باید بخورد و از دیوار دیگران بالا نرود چون بهش میگویند دزدی. همین دیگر. دیدم برخی با لغو تحریم بابک زنجانی در انگلیس بهعنوان یک دستاورد ملی برخورد میکنند اعصابم خرد شد، گفتم یک نامه بنویسم به تو و غر بزنم آرام شوم. تورنادو را ببوس. بای گلم.
گزارش خطا
نظر شما
آخرین اخبار