علی یونسی از نقش خود در ستاد انتخاباتی روحانی گفت

"وظیفه‌ام هدایت حامیان خاتمی به سمت روحانی بود"

کد خبر: ۲۷۰۲۳
تاریخ انتشار: ۱۵ مهر ۱۳۹۳ - ۰۸:۵۶
 علی یونسی، وزیر سابق اطلاعات و معاون دولت روحانی در امور اقوام، در گفتگویی تفصیلی با فارس به بیان بخشی از مسائل مربوط به دوران وزارت اطلاعات خود و ناگفته‌های انتخابات اخیر ریاست جمهوری پرداخته است. چکیده‌ای از بخش اول این گفتگو را در پی می‌خوانید.

تنها روحانی و ناطق می‌توانستند اجماع ایجاد کنند و مورد قبول رهبری باشند
من مطمئن بودم آقای روحانی رای می‌آورد نه اینکه خبر غیبی داشته باشم بلکه تحلیل سیاسی و اجتماعی داشتم.مردم احتیاج داشتند به اینکه شرایط تغییر کند، چه کسی می‌توانست تغییر ایجاد کند من در بین افرادی که می توانستند در این شرایط  گفتمان تغییر را نمایندگی کنند دو نفر را ممکن می‌دیدم نه بیشتر؛ می‌گفتم آقای هاشمی و آقای خاتمی به صلاح نیست و اعلام هم کردم. من فقط دو نفر را برای این گفتمان تغییر مناسب می‌دیدم که بتوانند اجماع ایجاد کنند و مورد قبول رهبری هم باشند. آن دو نفر یکی آقای روحانی بود و دیگری  آقای ناطق. اما آقای ناطق قبول نکردند.

عارف نمی‌توانست
نمی‌شد آن زمان از فردی که وجهه و  سابقه اصلاح‌طلبانه دارد حمایت کرد، آقای عارف یک اصلاح‌طلب نشاندار و با سابقه بود،‌ لذا با توجه به اینکه زمانِ گفتمان تغییر و به تعبیر آقای روحانی اعتدال بود نه اصلاح‌طلبی منحصر به آقای روحانی شدیم.

مسئولیت ستاد اقوام را کسی قبول نمی‌کرد
وقتی که در ستاد تقسیم کار شد من گفتم این کار [اقوام] را هیچ‌‌شخصی قبول نمی‌کند چراکه آشنا نیستند  و  هم می‌ترسند بپذیرند ولی من چون یک ساز و کار مشخص و آشنایی داشتم و می دانستم چقدر تاثیر گذار هستند پذیرفتم.  به نوعی این مسئولیت هیچ داوطلبی هم نداشت.

مسئولیت اصلی من هدایت اصلاح‌طلبان به سمت روحانی بود
بالاخره برخی از جریانات سیاسی البته عمدتاً اصلاح‌طلب اوایل اعتقادی به شرکت در انتخابات نداشتند، آن‌ها باید قانع می‌شدند که در انتخابات شرکت کنند که این کار سختی بود، بعد اینکه بیایند پشت سر آقای روحانی هم خیلی کار داشت در درجه اول باید قانع می‌شدند که بیایند پشت سر آقای خاتمی.

معلوم بود آقای خاتمی نمی‌آید ولی این مسیر باید طی می‌شد، بعد باید پشت سر آقای هاشمی می‌‌آمدند که  معلوم بود ایشان بالاخره نمی‌آید که در نهایت این ظرفیت به طور خودکار آمدند پشت سر آقای روحانی. گفتنش راحت است اما واقعاً یک کار سختی بود. این بخشی از کار لابی‌گری، مشورت و کار شبانه روزی ما بود که این کار را از یک ‌سال قبل شروع کرده بودیم.

من «علی ادریسی» نیستم
 همه دوستان نزدیک من یک بار مرا به نام ادریسی نشناخته است. روحانی که نمی‌تواند اسم مستعار داشته باشد؛ در وزارت اطلاعات روحانی‌ها اسم مستعار ندارند برای اینکه روحانی‌ها چهره‌های شناخته شده‌ای هستند معنی ندارد که یک چهره شناخته شده اسم مستعار بگذارد.

من از اساس موافق اسم مستعار نیستم ، خیلی هم تلاش کردم که این اسم مستعار برداشته شود. اسم مستعار برای منابع اطلاعاتی است نه مامور اطلاعات؛ باید مشخص شود که این افسر اطلاعاتی است افسر اطلاعاتی کارش با کسی که مامور مخفی است فرق می‌کند، ولی باب شده است هر فردی که در سازمان‌های امنیتی کار می‌کند اسم مستعار برای خودشان انتخاب کند.

من در محاکمه توده‌ای‌ها نقش اثرگذاری نداشتم
تقریبا  99 درصد از کار محاکمه اعضای حزب توده انجام شده بود که من به دادگاه انقلاب ارتش رفتم، شاید 2 یا 3 مهره را من محاکمه کرده باشم. این لیست 100 تا 200 نفری که به من ربط می‌دهند دروغ محض است. شما به خاطرات رئیس دادگاه ارتش مراجعه کنید این را گفته‌اند.

به رغم توصیه کروبی خاتمی نمی‌خواست مرا وزیر کند
در دور اول دولت اصلاحات به آقای خاتمی پیشنهاد شد که بنده وزیر اطلاعات شوم اما ایشان موافقت نکردند. گفته بودند که یونسی جزء طلاب مدرسه حقانیست و تند است.

آقای خاتمی خودش به نوعی از طلاب مدرسه حقانی است یک ارتباطاتی داشتیم، ولی بالاخره شناخت آقای خاتمی از من کم بود‌‌. همان موقع آقای خوئینی‌‌ها و آقای کروبی به ایشان توصیه کرده بودند که من را برای وزارت معرفی کند که آقای خاتمی هم  گفته بودند از شاگردان مدرسه حقانی است و تند است به همین دلیل هم قبول نکرد.

محمدی گلپایگانی خبر وزارت را داد
بعد که مطرح شد من وزیر شوم من از تهران خارج شدم و به چابهار رفتم تا این مسئولیت گردن من نباشد، به خانواده‌ام گفتم به کسی نگویید، ما همسایه آقای محمدی‌گلپایگانی بودیم در نهایت همان شب اول بالاخره من را پیدا کردند و و زنگ زدند  که همین امشب بیا تهران، من ‌هم گفتم  هفته بعد برمی‌گردم که ایشان گفتند نه همین امشب بیا؛ گفتم امشب هواپیما نیست، گفتند من هواپیما می‌فرستم. بالاخره ما فردا در تهران حاضر شدیم و خدمت مقام معظم رهبری رفتیم که ایشان فرمودند ما با آقای خاتمی روی شما توافق کردیم شما هم قبول کنید من هم گفتم چشم.

در یک جلسه حضوری آقای خاتمی به طور مفصل اتفاقاتی که در وزارت اطلاعات رخ داده بود را مطرح کرد، البته من (در کنار علی ربیعی و سرمدی) عضو گروه سه نفره‌ برای کشف حادثه قتل‌ها بودم و به نوعی با همدیگر ارتباط داشتیم و در نهایت ظرف یک هفته ریشه آن ماجرا را پیدا کردیم و چیز پیچیده‌ای نبود برای ما؛ آقای خاتمی هم از این کار خیلی شگفت زده شده بود.

خاتمی می‌خواست معاونان را خودش تعیین کند
(آقای خاتمی) گفتند ما  با سایر وزرا هم صحبت‌هایی داریم و آن هم این است که انتخاب مشاورین و معاونین باید با نظر رئیس جمهور باشد، من هم در جا این صحبت را قطع کردم و گفتم قبول ندارم، خیلی تلاش کردند که من را قانع کنند اما قبول نکردم.

حتی نامه‌ای را از گاوصندوق آوردند بدون اینکه نام نویسنده آن را ببینم گفتند نگاه کن ایشان خودشان پیشنهاد دادن تا این مسئولیت را به ایشان بسپاریم ایشان شخصیت مهمی هستند و شما هم به ایشان ارادت دارید. از انشای نامه هم مشخص بود نویسنده ْآن یک روحانی است نویسنده نامه وعده‌هایی داده بود که چکار می‌کند و اعلام امادگی کرده بود تا با همه شرایط  مسئولیت را بپذیرد.

به آقای خاتمی گفتم این کار را می‌کنید که من برای پذیرش این مسئولیت تشویق بشوم؟ گفتم علاقه‌ای به کار وزارت ندارم و این کارها را باید از روی ناچاری و تکلیف عینی پذیرفت ، من دیدم چون مقام معظم رهبری گفته اند و شما باهم توافق کرده‌اید تکلیف عینی شده است. گفتم من آمادگی ندارم من موظفم وزیر شوم و در عین حال باید شرایط  شما را بپذیرم، این معنایش این است که هم شما اختیار دارید و هم من اختیار دارم و اصلا نمی‌آیم، آقای خاتمی جا خورد که اینقدر راحت رد کردم و مایوس شد.

رهبری نظر مرا پذیرفت و وزیر شدم
آقای خاتمی رفتند خدمت آقا و گفته بودند یونسی این سمت را نپذیرفت. با من تماس گرفتند و گفتند آقا ناراحت شده مگر قرار نبود همکاری کنید که من گفتم من رد نکردم من فقط  شرایطی را که گفتند، رد کردم و در نهایت فردا رفتم خدمت آقا، آقایان محمدی‌گلپایگانی و  حجازی هم بودند، گفتند شما اینجا قبول کردید و بعد رفتید رد کردید؛ ایشان توقع نداشت، من توضیح دادم گفتم من شرایط آقای رئیس جمهور را قبول ندارم ایشان پرسیدند شرایط چیست، بنده گفتم این شرط در هرجا درست باشد در وزارت اطلاعات درست نیست و در ادامه توضیح دادم که در وزارت اطلاعات فقط وزیر مقام  آشکار است و دیگران پنهانند.

اگر رئیس جمهور بخواهد مشورتی داشته باشد باید با وزیر مشورت کند، حالا اینجا رئیس جمهور که خودش اطلاعی ندارد باید از مشاورانش بپرسد اگر این مشاوران در وزارت باشند یک محدودیت‌هایی دارد و اگر خارج از این سیستم هم باشد این محدودیت را دارد که در اینصورت وزیر دیگر وزیر نیست چراکه وزیر همان آقایی است که رئیس جمهور  با آن مشورت می‌کند و به نوعی همه مدیران با آن آقا هماهنگ می‌شوند پس من آنجا بروم چه کار کنم؟ و از این استدلالم خیلی خوششان آمد گفتند حرف شما درست است؛  بروید من با آقای خاتمی صحبت می‌کنم.

آقای خاتمی روز بعد زنگ زد و قراری گذاشتیم؛ آقای خاتمی آن روز زدند به شوخی و گفتند حالا ما یک چیزی گفتیم شما چرا جدی گرفتید.

برای اصلاح رویکردها به وزارت اطلاعات رفتم
در روز معارفه‌ام در وزارت اطلاعات حدود 3 دقیقه صحبت کردم. من آنجا گفتم که من یک کار‌شناس اطلاعاتی نیستم حتی یک مدیر اطلاعاتی هم نیستم که اتفاقاً  یک نفر هم بلند شد و پرسید پس برای چه آمده‌ای اینجا؟ یکی از خوبی‌های بچه‌های اطلاعات این است که صادقانه و با شهامت حرفشان را می‌زنند. من جواب ایشان را دادم‌‌ همان جوابی که به شما دادم من گفتم من اینجا نیامده ام کار کار‌شناسی کنم ، من آمده ام که رویکردها و سیاستها را تغییر دهم و اصلاح کنم.

بی‌اعتمادی به وزارت اطلاعات بالا بود
آن موقع در محل شورای امنیت ملی جلسه داشتیم که با خمپاره آنجا را زدند همه به طور شگفت زده به هم نگاه می‌کردیم که این چه اتفاقی است که دارد می‌افتد. بعد دیدم همه نگاه‌ها بر روی من متمرکز شد و یکی از اعضای جلسه گفت این کار وزارت اطلاعات است ، یعنی در این حد بی‌اعتمادی بود... در نهایت وزارت اطلاعات در آن شرایط ظرف 6 ماه شرارت گروهک تروریستی منافقین را برای همیشه خاموش کرد یعنی  ضرباتی به منافقین وارد شد که  دیگر هرگز جرات نکردند به رویکرد نظامی روی بیاورند.

در آن ایام خدا کمک کرد تا به دست بنده حقیر جمهوری اسلامی از آن بحران نجات پیدا کرد و طوری وزارت اطلاعات اعتمادها را جلب کرد که در بسیاری موارد مثل دعواهای سیاسی یا مسائلی که با شورای نگهبان برخی‌‌ها داشتند وزارت اطلاعات حَکَم بود.

انتشار کتاب خاطرات تایید وزارت اطلاعات می‌خواهد
(خاطرات را) کتاب که نکردیم اما اگر وزارت اطلاعات تایید کرد، انجام می‌دهیم.  ما موظفیم اسرار وزارت اطلاعات را تا آخر عمر حفظ کنیم.  هر مامور وزارت اطلاعاتی یک بایگانی سیار از اسرار سری است.

آیت‌الله مصباح استاد ما بود
آیت‌الله مصباح بالاخره به عنوان استاد مورد احترام ما است ولی شیوه منطق برخوردش با جریان‌های سیاسی یا شخصیت‌هایی که قابل نقد بوده‌اند، جدید نیست از قدیم منطق بسیار تندی داشتند. منطق سیاسی ایشان را قبول نداریم، تند برخورد می‌کردند حتی زمانی که به ما درس می‌دادند. از مرحوم  بازرگان و مرحوم شریعتی و تمام شخصیت‌های روشنفکر و دگراندیش انتقاد می‌کردند البته انتقاد حق ایشان بود و ما هم استقبال می‌کردیم  اما بعد انتقاد نسبت‌هایی داده می‌شد که آن نسبت‌ها مورد قبول ما نبود، لذا معتقد بودیم که انتقاد ایشان از اعتدال برخوردار نیست، الان هم معتقدیم آقای مصباح همچنان همان روش را دنبال می‌کنند.

روحانی اصول‌گراست
من آقای ناطق و روحانی را اصولگرا می‌دانم و خودم احساس نزدیکی به آنها می‌کنم.آنها افراد واقعاً انقلابی و دلسوز و مصلحت اندیشی هستند. این‌ها ذخایر مملکت‌اند ذخایری که اگر نبودند ما برای ادامه با مشکلات جدی رو برو می‌شدیم .اینها ادامه راه  شهید بهشتی و مطهری‌ها هستند. همین آقای دکتر روحانی آن موقع که می‌خواست آقای روح‌الله خمینی (ره) به عنوان امام معرفی شود ایشان این کار را انجام دادند.

کاش ریگی اعدام نمی‌شد
 (دستگیری ریگی) جزء کارهای خیلی خوب و درخشان اطلاعاتی بود، دستگیری و زنده نگه‌داشتن رهبر یک گروه معاند کار بسیار بسیار مهمی است،  ولی‌ای کاش در اجرای حکم ریگی عجله نمی‌شد و زنده نگهش می‌داشتند.

 ‌اگر وزارت اطلاعات درخواست می‌کرد بعید بود دستگاه قضایی قبول نکند؛ در مسائل امنیتی، دستگاه قضائیه همیشه سعی  می‌کند نگاه وزارت اطلاعات را داشته باشد. آن‌ها تحلیل می‌آورند و می‌گوید که وجود این لازم است ما احتیاج داریم.

استفاده از یک دشمن تنها در تخلیه اطلاعاتی خلاصه نمی‌شود  کاربردهای دیگری هم دارد. ببینید کاری که ترکیه در دستگیری «اوکَلان» کرد هنوز هم دارد از آن استفاده می‌کند البته ریگی مهره مهمی در این خصوص نبود ولی نگهداری‌اش برای امنیت ملی بهتر از حذف بود؛ هر زمانی می‌شود حکم را اجرا کرد ولی همیشه هم نمی‌شود از دشمن استفاده و بهره‌برداری امنیتی کرد چون  وقتی از دست رفت دیگر از دست رفته است.

امکان تقلب در انتخابات همیشه هست
 این را من بار‌ها گفته‌ام که همیشه رقابت بین وزارت کشور و شورای نگهبان و ارگان‌ها را در اینجا مفید می‌دانم این رقابت می‌تواند یک مقداری ضریب امنیت اطمینان و سلامت را بالا ببرد؛ آنجایی که همه از یک جریان هستند باید بترسیم من این حرف را گفتم در زمان آقای احمدی‌‌نژاد در یک مقطعی این طور شد.یعنی وزیر کشور دقیقاً‌‌ همان حرفی را می‌زد که شورای نگهبان می‌زد و تمام حاکمیت و تمام افراد از یک جریان بودند و یک حرف را می‌زدند، این بد است.

 یکی از مشکلات ما این است که هنوز هستند افرادی که آرای مردم را حق‌الناس نمی دانند ؛ وقتی که رهبری اعلام می‌کنند که رای حق‌الناس است یعنی ایشان این نگرانی را داشته‌اند که یک عده‌ قبول ندارند که «رای» حق‌الناس است.

 اگر درست عمل شود ضریب اطمینان (از عدم تقلب) بالا می‌رود؛ (اما) امکان تقلب همیشه وجود دارد، شاهد هم بودیم شورای نگهبان تاکنون آرای چند حوزه انتخابیه را ابطال کرده است.

برای تسلط علوی بر امور باید کمک کرد
آقای علوی رویکرد اخلاقی و قانونی دارد و باید کمکش کنیم تا تسلط لازم را به طور کامل بر کارش پیدا کند.

در این باره [آقای علوی در  تلاش و رایزنی است تا آقای روحانی در جایگاه هیئت رئیسه خبرگان قرار بگیرد] خبری ندارم.

[درباره ماجرای تذکر آقای روحانی به برخی مشاورانش در پی طرح پیشنهاد امام جمعه‌ای]اطلاعی ندارم.
پربیننده ترین ها