یادگاری از دفاع مقدس تا سربازی در جبهه جنگ اقتصادی
به گزارش صدای ایران، در سال 1344 بود که در خانواده ای مذهبی و ولایت مدار چشم به جهان گشود. او مردی از خطه پرافتخار دز است. علیرضا صدیقی زاده دوران کودکی و نوجوانی خود را در دزفول سپری کرد. پس از انقلاب اسلامی در حالی که تنها یک نوجوان بود به جای سرگرم شدن به ملعبات دنیایی وقت خود را صرف آموزش به همکلاسی ها و هم سن وسالان خود نمود.
پس از آغاز جنگ تحمیلی برادر بزرگترش به جبهه های نبرد حق علیه باطل اعزام شد، مدت زیادی نگذشته بود که خبر شهادت برادر وی را به خانواده اش رساندند. احساس ادای دین، علیرضا را برای پیوستن به رزمندگان این نبرد ناحق مصمم نمود. خانواده او نه تنها از رفتنش جلوگیری نکردند بلکه اورا تشویق به دفاع از خاک وطن نمودند.
در عملیات های متعددی شرکت نمود و بالاخره هرچند علی رغم میل قلبی اش به مراد دلش یعنی شهادت نرسید اما در یکی از عملیات ها به درجه رفیع جانبازی نائل آمد.جنگ که خاتمه می یابد تازه می توان عمق خسارت های وارده را کاملا حس کرد. کشور که همچنان آثار تخریبی جنگ را در وجودش حس می کند حالا باید به جنگی اقتصادی پای گذارد.
علیرضا که حال علی رغم سن کمش تجربه چند ساله جنگ را به همراه خود دارد پس از احساس نیاز کشور در صنعت، اینبار تصمیم به پوشیدن لباس رزم اقتصادی میگیرد. در کنار تلاش های زیاد در صنعت، وی تحصیلات خود را نیز ادامه می دهد و در رشته مهندسی شیمی ومدیریت. در دانشگاه علم وصنعت مدرک علمی خود را می ستاند. سپس در شرکت پتروشیمی بندرامام. به عنوان نوبتکار ارشد.شروع به کار میکند.
روحیه ی جهادی او مانع از یکجانشینی اش می شد. تلاش های بی چشم داشت و بی وقفه و ابراز لیاقت و شایستگی وی را خیلی زود به مقام مدیرعاملی شرکت کیمیا بندرامام..رسانید.بگذارید شمارا به نقطه دیگری از تاریخ صنعت ببرم به شرکتی رو به ورشکستگی در شهرستان ماهشهر همان قطب صنعت پتروشیمی کشور را می گویم.
بیش از دو هزار میلیارد تومان زیان انباشته و بدهی جاری، تولید تنها با 40 درصد ظرفیت در فاز 1 و نامشخص بودن آینده ی فاز 2 گرد ناامیدی و شکست بر چهره ی این پتروشیمی نشسته و امیدی به فردای آن نیست. تصمیم گرفته شده که تاسیساتش را قطعه قطعه کنند و به فروش برسانند تا بتوانند زیان های انباشته را تسویه کنند.سهامدارانی سردرگم از وضعیت پیش آمده و لایسنسور های فراری در شرایط تحریم از شرکتی که گویی به انتهای خط رسیده است.
اینها تنها بخشی از مشکلات پیش روی پتروشیمی کارون در همین سال های نه چند دور گذشته است.آن هم در روزهایی که خصوصی سازی در مسیری نادرست، روزگار تنها زنجیره ی نصف و نیمه ایزوسیانات صنعت پتروشیمی کشور را تیره و تار کرده است.
14 سال از عمر پتروشیمی کارون می گذرد و دکتر علیرضا صدیقی زاده را به عنوان مدیرعامل این شرکت معرفی می کنند. صدیقی زاده روزهای ناامید کننده عملیات های جنگ تحمیلی را دیده بود و با فضای مغموم پتروشیمی کارون ناآشنا نبود.
او دست به کار شد و یک به یک با مشکلات پیکار نمود. زخم خورده ی دوران جنگ تحمیلی طعم شیرین پیروزی پس از هشت سال نبرد را چشیده بود و چیزی جز پیروزی اورا اغنا نمی کرد.
نتیجه ی تمامی تلاش های دکتر صدیقی زاده در پتروشیمی کارون، شرکتی بدهکار را در سال 1398 دست به جیب نمود تا تمامی بدهی های خود را تسویه کند. این پابان کار نبود و تلاش ها خاتمه نیافت. مجاهدت های شبانه روزی دکتر صدیقی زاده باعث سود آوری پتروشیمی کارون در سال 1399 شد.
تیتر ها یکی پس از دیگری نمودار شدند:
بومی سازی برخی قطعات مصرفی در تاسیسات پتروشیمی کارون توسط مهندسان داخلی
سبد محصولات پتروشیمی کارون طی 5 سال 18 تایی شد
خط یک و دو با بیش از 80 درصد ظرفیت در کارون کار می کنند
و... ساخت پروژه تامین خوراک هیدروژن و منواکسید کربن (هایکو) 60درصد شده و با بهره برداری از این طرح با 50 درصد نرخ بازگشت سرمایه زمینه تولید با 110 درصد ظرفیت اسمی تا سال 1401 فراهم می شود. خبری از کاتالیست هایی با فلزات گرانبها نیست، هزینه تولید کاهشه یافته و در عوض تنوع تولید رو به فزونی است و با دوسال سود آوری پی در پی کارون آماده ورود به بورس است. بله باورکردنی نیست اما اینها از مدیری ریسک پذیر جنگ دیده دوران نبرد تحمیلی و کهنه کار عرصه ی صنعت دور از انتظار نیست.
میدانید در همان جنگ تحمیلی اسلحه و توپ و تانک را نیز تحریم کرده بودند؟
بله، دشمن از طرفی نیروی بعثی را تا دندان مسلح می کرد و از طرفی دیگر دست جوانان مارا خالی می گذاشت. مهندسی معکوس نشات گرفته از همان دوران است، درست جایی که حسن تهرانی مقدم با دانش بهتر بگوییم خدادادی و ذاتی از موشک های بلا استفاده دشمن تیرهای غیبی ساخت که قلب بعثی ها را نشانه رفت.
دکتر علیرضا صدیقی زاده آن روزها را دیده بود. حالا در پتروشیمی کارون دشمن به کار همیشگی خود یعنی خالی کردن پشت جوانان کشور در بزنگاه های حساس تاریخ اینبار در صنعت مشغول است و فروش کاتالیست اسید نیتریک به کارون را به بهانه تحریم ممنوع می کند. دکتر صدیقی زاده با اعتماد به پژوهشگر جوانی که قصد مهاجرت از کشور را داشت این کاتالیست را با کمترین قیمت در داخل کشور تولید و ایرانی سازی کرد.
نصب این کاتالیست در پتروشیمی کارون را خوب به خاطر دارم. ((کارون)) را بی سرو صدا تعطیل کردند، واحد توسط ماشین های آتش نشانی محاصره شده بود. اعضاء مدیریت بحران شهرستان ماهشهر کاملا نا محسوس به حالت آماده باش درآمده بودند تا کاتالیستی که امکان تست آزمایشگاهی آن نیز فراهم نبود به یکباره بیاید و نصب شود.
از یکی از پنجره های ساختمان اداری مشرف به عملیات نصب مردی را دیدم که در میان آن همه استرس و بٌهت کارکنان صندلی خود را در نزدیکترین نقطه مجاز به صحنه عملیات نصب قرار داده یود و آنجا نشسته بود.او دکتر صدیقی زاده بود که حوالی ساعت 3 بامداد مشغول به قوت قلب دادن به جوانان صنعتگر میهن بود. شاید حلاوت نصب این کاتالیست به اندازه ی پیروزی در عملیات والفجر بود.
می دانید اگر این کاتالیست نصب و راه اندازی نمی شد چه بلایی گریبان گیر کشور می شد؟ مدیران کارون و قطعا مدیرعامل صنایع پتروشیمی خلیج فارس قطعا استرس و نگرانی آن روز را فراموش نمی کنند. اگر نمی دانید بروید و واقعه انفجار بیروت به دلیل عدم تامین نیترات آمونیوم را در صفحات مجازی به دقت بخوانید و ببینید چه خطری از بیخ گوش تنها تولید کننده ایزوسیانات کشور در ماهشهر گذشت. این مدیریت جهادی تهدید تولید ((نیترات آمونیوم)) را به فرصت تولید ((متاتولوئن دی آمین)) تبدیل کرد و اجازه نداد که ماهشهر، بیروتی دیگر شود.
از دیگر افتخارات دکتر علیرضا صدیقی زاده در کسوت مدیرعاملی پتروشیمی کارون می توان به رونمایی از گریدهای KMT-10 , MTDA ، MDA ، KHR-45 ، KLM 100B، پتروکربن و بومی سازی تجهیزات پیچیده، فنی و تکنولوژیکی دوار اشاره کرد.
شاید اگر امثال صدیقی زاده ها در ژاپن یا سوئیس بودند به جای مواجه شدن با قلم های بی رحمانه ی برخی رسانه های کشورش، تندیسشان برای قرار گرفتن در بهترین نقطه شهر جهت الگوگیری مردمشان ساخته و نصب می شد.
پ/