ریشههای مخالفت با اجباری شدن واکسن کرونا
صدای ایران - یک استاد دانشگاه معتقد است: «موفقیت هرگونه اقدام در زمینه واکسیناسیون مولود عقلانیت بینالاذهانی، مشارکت مسئولائه هنجارفرستان و صاحبنظران علوم اجتماعی و پزشکی، و نقشآفرینی عالمان دینی، ذیل ملاحظات گوناگون ناظر به وجوه فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی پاندمی کرونا و اقتضائات همبسته با آن خواهد بود. اقناع اجتماعی در بحث واکسیناسیون در گرو ایجاد فرصت یکسان جهت طرح دیدگاههای گوناگون، اطلاعرسانی و آگاهیبخشی فراگیر، تمهید بسترهای سختافزاری لازم و در نهایت، رقم زدن اعتماد حداکثری اقشار مختلف اجتماعی به واکسیناسیون، به منطور تثبیت و نهادینه شدن ضرورت واکسیناسیون، بهعنوان یک اصل بهداشتی، اخلاقی، قانونی، حقوقی، و دینیِ ناظر به خیر عمومی شهروندان جامعه می باشد. عدم توفیق متولیان و نظام بهداشتی و درمانی کشور در ایجاد اقناع اجتماعی، موجد نارضایتی مردم و تحمیل هزینههای بیشتر بر جامعه خواهد بود.»
عدم اقبال به واکسیناسیون در آیینه آمار و ارقام
مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران (ایسپا) در تاریخ ۲۱ تا ۲۵ شهریورماه ۱۴۰۰، نظرسنجی را در سطح ملی در خصوص بحث واکسیناسیون کرونا و دلایل عدم تمایل به دریافت واکسن از سوی شهروندان انجام داد. نتایج این نظرسنجی نشان میدهد، ۱۴.۲ درصد از شهروندان بالای ۱۸ سال کشور، اصلاً تمایلی به زدن واکسن ندارند. اعتماد نداشتن به واکسنهای کرونا (۳۰.۱ درصد) و ترس از عواقب ناشی از تزریق واکسن (۲۹.۴ درصد) بیشترین دلیل عدم تمایل به دریافت واکسن از سوی این افراد عنوان شده است.
البته عدم تمایل به دریافت واکسن در میان گروههای مختلف، متفاوت است. مردان (۱۷.۲ درصد) بیشتر از زنان (۱۱.۳ درصد) گفتهاند که تمایلی به واکسن زدن ندارند. عدم تمایل به دریافت واکسن در گروه سنی زیر ۵۰ سال (۱۷ درصد) نیز به طرز قابل توجهی بیش از گروه سنی بالای ۵۰ سال (۷ درصد) است.
لازم به ذکر است که پیش از این پویشهایی نیز در اعتراض به اجباری بودن واکسن کرونا در کشور شکل گرفته و برخی تجمعات در برابر نهادهای مختلف انجام گرفته است. مسئولان وزارت بهداشت در واکنش به این افراد گفته اند به زودی ارائه برخی خدمات شهروندی تنها با ارائه کارت واکسن کرونا انجام خواهد شد و لذا همه باید واکسن بزنند.
ریشههای مخالفت با اجباری شدن واکسن کرونا در ایران چیست؟
در این باره دکتر ابراهیم اخلاصی، عضو هيئت علمی دانشگاه علامه طباطبائی طی گفتگوی تفصیلی با رسانه تحلیلی دانشگاه علامه طباطبائی (عطنا)، اظهار داشت: «بحث کرونا و پاندمی شدن این بیماری از نقطه نظرات مختلف قابل تحلیل و بررسی است. ما از مدخلهای نظری مختلف میتوانیم به این بحث ورود کنیم که هر کدام از این نقاط عزیمت مبتنی بر پنداشتها و پیشفرضهای خاص خود هستند. وجود پیشفرضهای متفاوت، نوع فهم از بیماری و چگونگی مواجهه با آن را از خود متأثر میسازند. از حیث تحولات و تطورات پزشکی، پاندمی کرونا در هنگامه فعلی به مثابه یک استثنا بر قاعده، در جریان گذار از بیماریهای مسری و قرار گرفتن در مرحله بیماریهای مزمن، خوانش میشود.»
وی ادامه داد: «بیماریهای مزمن، ناظر به دستهای از بیماریهاست که یا درمانناپذیرند، یا درمان آنها به سختی انجام میشود و بههر حال، فرد بیمار باید تا آخر عمر با بیماری زندگی کند و به نحوی از انحاء با آن سازگار شود.»
این استاد دانشگاه اظهار کرد: «به لحاظ تاریخی، بشر تجربه انواع بیماریهای واگیردار مانند آبله، طاعون و امثالهم را پشت سر گذاشته است که در این میان، پزشکی مدرن از طریق رهیافتهای نوین، و از جمله واکسیناسیون، به مهار آنها پرداخت و در این زمینه موفق ظاهر شد؛ این در حالی است که سنت زیستپزشکی بهواسطه کثرت و تنوع زمینهها و عوامل ساختاری و اجتماعی مؤثر در بروز بیماریهای صعب العلاج و عارضههای معطوف به سبک زندگی، از موفقیت مشابه با آنچه در مواجهه با بیماریهای مسری شاهد آن بودهایم، برخوردار نبوده است و اتفاقاً، همین عدم توفیق نسبی، موجد برانگیختهشدن نقدهای متعدد به رویههای تشخیصی و درمانی مندرج در زیستپزشکی و همزمان، شکلگیری زمینههای اجتماعی و فرهنگی مناسب برای ظهور و بازتولید انواع دیگر گفتمانهای تشخیصی و درمانی، ذیل عنوان طب مکمل، طب گیاهی، طب سنتی، طب ایرانی و امثال آن گردیده است.»
اخلاصی ادامه داد: «در زمینه و زمانهای واقع شدهایم که در شرایط فراوانی و محوریت انواع گوناگون بیماریهای مزمن، به ناگهان، کرونا در مقیاس جهانی پاندمیک می شود. سؤال مهم این است که آیا شیوع کرونا را باید نوعی استثناء عارضشده بر مدخلیت بیماریهای مزمن در نظر بگیریم، یا این که آن را به عنوان سرآغاز تغییر جهت و حرکت سینوسی جدید فهم نماییم؟ به نظر من کمی قضاوت در این باره زود است؛ ما در زمان اکنون زندگی میکنیم و هنوز نیاز به فاصلهگیری زمانی بیشتر با لحظه اکنون تاریخی، و بهرهبرداری از تجربه انباشته در این راستا هستیم تا بتوانیم شیوع کرونا را به عنوان نوعی استثناء بر قاعده و یا به مثابه آغازی جدید در جریان تغییر و تطورات تاریخ پزشکی قلمداد نماییم.»
واکسیناسیون در جامعه شبکهای امروز
وی به دنبال مقدمه فوق، به تأکید بر این گزاره پرداخت که «نمیتوانیم فهم خود از اقبال عمومی به واکسیناسیون یا مقاومت در برابر آن را مستقل از مختصات جامعه شبکهای صورتبندی کنیم. در جامعه شبکهای افراد، گروهها، گفتمانها و جریانهای مختلف ارتباط تنگاتنگ و چندسویه با هم دارند و مناسبات فردی و اجتماعی، بر خلاف گذشته، از حالت انقطاعی، جزیرهگون و ایزوله خارج گشتهاند. علیالقاعده، جامعه شبکهای و آوردههای فناورانه مندرج در آن، بهویژه ابزارهای رسانهای، انگارههای ذهنی و پیامدهای کنشی مختلف را پیرامون صدر تا ذیل بیماری کرونا و متعلقات آن، از جمله واکسيناسيون رقم میزنند.»
وی ادامه داد: «مناسبات جامعه شبکهای مراتبی از فرصتها، تهدیدها، مضیقهها و گشایشها را برای انواع انگارهسازیهای مختلف فهم بیماری کرونا و کیفیت مواجهه با آن در دست شهروندان قرار دادهاند و کنشگران اجتماعی حسب نوع بازخورد، واجد پنداشت مشخصی از واکسیناسیون میگردند، که آنان را در موضع مقاومت، یا همسویی با واکسیناسیون قرار میدهد. نقد واکسیناسیون اجباری و اتخاذ رویکردهای ناظر به مخالفت یا نافرمانی در برابر آن امکان جدیدی است که ذیل مناسبات جامعه شبکهای در اختیار منتقدان و گفتمانهای غیرهمسو با واکسیناسیون قرار گرفته است.»
اخلاصی با اشاره به این که اگر واکسیناسیون بهمثابه گفتمان، مشتمل بر گفتارها و رویههای کنشی مشخص، در نظر گرفته شود، در آن صورت، موفقیت در مواجهه گفتمانی آن با دیگر گفتمانهای رقیب، در قالب کسب توانایی لازم در کسب استیلاء، تغلب حداکثری و بهحاشیه بردن دیگریها رقم میخورد. بهموجب شرایط جدید برآمده از این سنخ مواجهه موفقیتآمیز گفتمانی، پروژه واکسیناسیون حداکثری در قامت مجموعهای از گفتارها و کردارهای موفق در به انقیاد کشیدن پاندمی کرونا در سطح اجتماعی ساری و جاری و مورد اقبال جامعه واقع میشود.»
خدشه معرفتشناختی به پوزیتیویسم وجه اشتراک غالب گفتمانهای منتقد واکسیناسیون است
اخلاصی در ادامه پیرامون این موضوع که عدهای کاهش اعتبار علم تجربی در دنیا را عامل عدم تمکین مردم نسبت به علم و مخالفت آنها با واکسیناسیون اجباری کرونا میدانند اظهار داشت: «بر اساس نوع مباحث مطروحه در فلسفه علم، رویکردهای پوزیتویستی، از جمله پارادایم زیستپزشکی، در مقایسه با گذشته از حجیت و قطعیت کمتر برخوردار گشتهاند. از منظر جامعهشناختی، متأثر از مناسبات و گشایشهای رسانهای موجود در جامعه شبکهای این سنخ تردیدافکنی ها از حصر نهاد آکادمی و محافل تخصصی خارج و در متن زندگی روزمره حک و جایابی شدهاند. تزاید و تنوع دامنه تردیدهای عارض بر قطعیت پیشین علوم تجربی، هم از مدخل آموزههای سنت و هم از منظر رویکردهای پستمدرنی، در بروز پارهای مقاومتها در برابر پروژه واکسیناسیون جامعه بیتأثیر نبوده است. در مجموع، بسیار بعید است بتوان تأثیرات حاصل از همگانی شدن و گسترش نگاههای پست مدرنی به ساحت علم را در تعمیق مقاومت فوقالذکر نادیده گرفت.»
اخلاصی سپس در نقد همزمان پوزیتیویسم و پستمدرنیسم به ذکر خاطرهای در اینباره پرداخت و اظهار داشت: «خیلی برای من جالب است کسانی که تا قبل از کرونا هر واقعیتی را صرفاً برساخته ذهنی تلقی میکردند و شدیداً وجود واقعیت مستقل از ذهن را رد و نفی میکردند، در جریان مناسبات کرونایی اخیر، نسبت به مراتبی از این سنخ مواضع نسبیتگرا تلویحاً و یا تصریحاً تجدیدنظر کردهاند، فقط به این اعتبار که احتمالاً خود را به طور مستقیم در تیررس کرونا موقعیتیابی مینمایند و مرگ بیش از هر زمان دیگر، در جریان زندگی روزمره برای آنها رؤیتپذیر شده است.»
وی ادامه داد: «اینجانب به عنوان جامعه شناس، هم پوزیتیویسم افراطی، با دال مرکزی حصر واقعیت به محسوسات و هم نوع نگاه پستمدرن، دال بر تقلیل هر واقعیت متصور به برساخت ذهنی، فرهنگی و سیاسی را نقد میکنم و صریحاً با آن مخالفت میکنم؛ اگر اولی در قامت گفتمان مسلط زیستپزشکی، وجوه فراجسمانیت و فرازیستی انسان را وقع نمینهد، دومی وجه مسلط پارادایم امروزین مطالعات فرهنگی و اجتماعی را از آن خود ساخته است و هر واقعیتی را برساخته تاریخی و فرهنگی قلمداد میکند و اینگونه در شیپور نسبیت بی قدوقواره دمیدن میگیرد.»
این استاد دانشگاه افزود: «احتمالاً، رئالیسم انتقادی را بتوان مفر مناسب برای برونشد از این قبیل دوتاییها و بلکه افراط و تفریطها مورد توجه قرار داد؛ بدین معنا که واقعیت عنداللزوم حصر به محسوسات انگاشته نشود و هر واقعیتی تحویل به برساخته ذهنی و فرهنگی نگردد؛ و در عین حال، از این بیان، نفی مطلق وجود انواع گوناگونی از برساختههای فرهنگی و سیاسی مندرج در اطراف و اکناف ما نیز مستفاد نشود.»
کرونا با خارج نمودن بیماری از حصر امر زیستی، بر رویکردهای تک خطی خط بطلان کشید
اخلاصی در ادامه بیان کرد: «کرونا وجوه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی دارد و هر نوع مواجهه با آن، قطع نظر از مؤلفههای یاد شده، محکوم به شکست است.»
وی به استناد یکی از شنیدههایش پیرامون وجوه اقتصادی کرونا اظهار داشت: «فردی در مقام مخالفت با قرنطینه خانگی به من گفته بود اگر در خانه بماند و کار نکند، از فقر و فاقه قطعاً خواهد مرد؛ اما اگر برای کار و تأمین معاش به بیرون از خانه برود و کار کند احتمال دارد که بمیرد. چنین فردی، بهناچار کار با هدف تأمین اقتصاد را انتخاب خواهد کرد.»
این جامعهشناس در مورد وجه فرهنگی کرونا افزود: «شما صحبتی را مطرح می کنید که ممکن است سخنان شما با پنداشتها و انگارههای دینی و فرهنگی جامعه یا بخشی از آنها تداخل و تنافر داشته باشد. پس اگر نوع صحبت شما به گونهای صرف نظر از ملاحظات فرهنگی و دینی جامعه صورتبندی گردد، قطعاً ایجاد مقاومت امر دور از انتظار نخواهد بود. بدینسان، پرداختن به به رتقوفتق امور ناظر به بیماری کرونا، و متعلقات آن، از جمله رعایت پروتکلهای بهداشتی و واکسیناسیون، از موضع برتر دفاعناپذیر مینماید. به طور متقابل، در جریان پرداخت معقولانه به ابعاد و اضلاع پیدا و پنهان کرونا، تنها آن دسته از مواجهاتی میتوانند مؤثر به اثر و مفید به فایده واقع باشند که برآمده از گفتوگوهای متقاطع و چندسویه، اجماع حداکثری ذینفعان مختلف و همراه ساختن آنها با اقتضائات برآمده از کرونا ذیل پیوستهای فرهنگی ذیربط باشند.»
وی افزود: «مواجهه با هر امری، از جمله کرونا مستلزم کاربست نگاههای چندسطحی و لایهمند است و مشارکت کنشگران اجتماعی و دینفعان مختلف در این کار از ضرورت تام برخوردار است، به وجهی که در نبود مشارکت حداکثری، هرگونه برنامه و پروژهای محکوم به شکست خواهد بود.»
شنیدن صدای مخالف، همبسته با کاهش مقاومت در برابر واکسیناسیون است
اخلاصی در رابطه با تقابل دوگفتمان طب مدرن و سنتی در جامعه ایران، اظهار داشت: «قطعا بخشی از مقاومتها در برابر واکسیناسیون ناشی از تقابلهای گفتمانی و سنتهای درمانی مختلف است که تنها محدود به ایران نبوده و در دیگر جوامع نیز حضور فعال دارند. در حوزه پزشکی، گفتمانهای مختلف وجود دارند، اما در این میان، گفتمان زیستپزشکی، گفتمان مسلط و غالب زمانه ما را در حوزه بهداشت و درمان تشکیل میدهد. در سایر گفتمانهای سلامت و درمان، نوع فهم، تعریف، پنداشت از بیماری و مواجهه با آن، با نوع تلقی مندرج در سنت زیستپزشکی بهمراتب متفاوت است. برنامهریزان و سیاستگذاران اجتماعی باید در موضع سیاستگذاری، برنامهریزی و اقدام برای واکسیناسیون، وجود انواع دیگر از گفتمانهای طبی را مفروض دانسته، و نوع عملکرد خود را با عطف به حضور آنها صورتبندی نمایند.»
وی افزود: «ما باید مراتبی از گفتمانهای مختلف را به رسمیت بشناسیم زیرا به هرحال به راحتی نمیتوان یک گفتمان را سرکوب و منسوخ کرد یا آن را نادیده گرفت. بر این اساس، همزمان با تلاش برای تثبیت حاکمیت گفتمان موردنظر، به گفتمانهای دیگر نیز توجه کنیم و مراتبی از گفتارها و کردارهای مندرج در آنها را به عنوان وجوه مکمل مورد استفاده قرار دهیم و بلکه آنها را مصادره به مطلوب نماییم. شنیدن سایر صداهای مخالف و مواجهه اقناعی و گفتوگویی با آنها کاهش انواع مقاومتهای احتمالی در برابر واکسیناسیون را به همراه دارد.»
اقناع اجتماعی و گفتوگوهای چند سویه در متن پروژه واکسیناسیون ملی نهادینه شود
این جامعهشناس اظهار کرد: «ایجاد پارهای محدودیتهای اجتماعی تدریجی و هوشمند برای مقاومتکنندگان در برابر واکسیناسیون، عاملی مهم در سوق دادن افراد به سمت واکسیناسیون جامعه محسوب میشود، اما همانگونه که قبلاً عرض کردم، این سنخ از مواجهه نباید از موضع قهری و تحکمآمیز به عنوان یک اصل برجسته شود؛ بلکه به طور متقابل، لازم است در کنار ایجاد زیرساختهای فنی و بهداشتی، گفتوگو و بهرهگیری از مناسبات رسانهای، آگاهیبخشی متناسب با گروههای مختلف اجتماعی، اطلاع رسانی دائم با هدف ایجاد اقناع حداکثری، و ضرورتآفرینی معقول مبتنی بر دفاع از حقوق عامه، بهعنوان محورهای اصلی پروژه واکسیناسیون ملی در دستور کار قرار داده شود. استفاده از تعابیر زمخت، نظیر اجباری کردن واکسیناسیون، به اعتبار قرار گرفتن در تعارض با اراده و عاملیت کنشگران اجتماعی، موجد مقاومت و بالا رفتن هزینههای حاصل از نظارتهای اجتماعی بازدارنده و امثال آن میشود.»
اخلاصی افزود: «باید اول اقناع و اطلاعرسانیهای عمومی متناسب با افراد جامعه صورت گیرد و استدلالهای متناسب با جریانات، گروهها و اقشار مختلف اجتماعی در بحث ضرورت واکسیناسیون در حوزه عمومی جامعه به بحث و گفتوگو گذاشته شوند. در کنار استدلالها و اقناع برآمده از آنها، بحث اجباری شدن واکسيناسيون صرفاً در حکم استثناء بر قاعده، آن هم از موضع دفاع از حقوق عامه و با شیب تدریجی و ملایم به اجراء درآورده شود.»
موفقیت واکسیناسیون در گرو تعمیق اعتماد نهادی کنشگران اجتماعی است
اخلاصی در خصوص عملکرد دولت و وزارت بهداشت در موضوع واکسیناسیون کرونا اظهار داشت: «در رسانهها و شبکههای اجتماعی غالباً برداشتها و روایتهای ضد و نقیض پیرامون کرونا، واکسیناسیون و مضار و منافع آن در دسترس کاربران و طیف گستردهای از جمعیت جامعه قرار گرفته است. این صداهای مختلف بر خلاف گذشته، دیگر قابل کانالیزه شدن نیستند؛ رقابت گفتمانهای گوناگون و جولان آنها بر گفتار و کردار کنشگران اجتماعی، میتواند در تکوین حیرانی و تردید در میان کنشگران اجتماعی ایفای نقش نماید. واقعیت اخیر، ضرورت مبتنی ساختن برنامهها، و آموزشهای رسانه ملی بر مسلمات و بدیهیات یقینی ناطر به کرونا و واکسیناسیون را کاملاً دوچندان نموده است. ترویج بدیهیات و یقینیات کرونایی و واکسیناسیون به سنخهای مختلف مخاطبان از سوی رسانه ملی از جمله مهمترین مقدمات واجب در ایجاد اقناع اجتماعی پیرامون مباحث ناظر به کرونا و واکسیناسیون خواهد بود.»
وی ادامه داد: «متأسفانه اکنون ما کمتر شاهد چنین رویکردی در رسانه ملی هستیم. با این که از حیث تئوریک معتقد به چندصدایی هستم، اما آن چیزی که در بحث بسیار مهم واکسیناسیون، به این اعتبار که ارتباط مستقیم با مرگ و زندگی مردم دارد، لازم است مبنای عمل قرار داده شود، ترویج همگانی حداقلها و بدیهیات ذیربط با کرونا و واکسیناسیون و دوریگزینی از پرداختن به حواشی متعارض با مسلمات موضوع است؛ به همین دلیل، اظهارنظرها و کردارهای متباین با بدیهیات کرونایی نباید محلی از اِعراب در رسانه ملی داشته باشد. طرح این قبیل گفتارها و کردارهای شاذ در رسانه ملی می تواند موجد تضعیف اعتماد نهادی به مجموعه وزارت بهداشت و درمان گردد و متعاقباً، سلامتی و جان مردم را تحت الشعاع خود قرار دهد.»