عقاب شیطان در تهران
عقاب شیطان پس از مدتی جولان دادن در پایتخت، عاشق دختری شد و پس از خواستگاری پدر دختر از او یک درخ.است عجیب کرد: یک خلافکار معروف شو!
به گزارش صدای ایران، مجرم سابقهداری که تخصصش گوشیقاپی بود، وقتی با دختر یک خلافکار حرفهای آشنا شد و به خواستگاریاش رفت با شرط عجیب پدر دختر روبهرو شد. شرط پدر این بود که دامادش باید یک خلافکار معروف شود و برای خودش اسم و رسمی پیدا کند.
همشهری طی گزارشی نوشت که چند وقتی سرقتهای خشن و سریالی از شهروندان به پلیس آگاهی تهران گزارش میشد. بهگفته مالباختهها، سارقان 2 نفر بودند که یکی از آنها قمه یا شمشیر در دست داشت و آنها با تهدید طعمههایشان به مرگ، اموال آنها را زورگیری میکردند.
دزد خشن تمام دستانش را خالکوبی کرده و طعمهها را تهدید میکرد که اگر مقاومت کنند، آنها را به قتل میرساند.
یکی از شاکیان که پسری جوان است به مأموران گفت: در خیابانی خلوت ناگهان 2 جوان که سوار بر موتور بودند سد راهم شدند. ترک نشین از موتور پیاده شد و درحالیکه یک قمه در دست داشت به سمتم آمد و با تهدید خواست گوشی موبایل و پولهایم را به او بدهم. او قمه را روی پهلویم گذاشت و گفت که به عقاب شیطان معروف است و اگر همین حالا به خواستهاش عمل نکنم، جانم را میگیرد.
من هم از ترس پول، گوشی موبایل، ساعت و زنجیر طلایم را به عقاب شیطان دادم و حتی تا دقایقی پس از فرار عقاب شیطان جرأت نداشتم پلیس را خبر کنم.
عقاب شیطان کیست؟
تعداد سرقتها روزبهروز در حال افزایش بود و همه مالباختگان از خالکوبی روی دستان دزد خشن میگفتند و اینکه وی مدعی شده بود به عقاب شیطان معروف است.
زورگیر خشن و همدستش در همه سرقتها ماسک بهصورت داشتند و پلاک موتور را مخدوش کرده بودند که شناسایی نشوند تا اینکه چند روز قبل در آخرین سرقتشان اتفاق عجیبی افتاد. آن روز دزدان خشن به سراغ جوانی حوالی میدان انقلاب رفتند.
عقاب شبطان خشن از موتور پیاده شد و با تهدید شمشیر، اموال پسر جوان را سرقت کرد اما وقتی به سمت موتور همدستش دوید که سوار آن شود پایش پیچ خورد و روی زمین افتاد.
همدستش با دیدن این صحنه دستپاچه شد. سارق خشن از روی زمین بلند شد و هر طوری بود سوار موتور شد و هر دو فرار کردند اما دستپاچگی همدستش باعث شد که کمی جلوتر موتور آنها با جدول کنار خیابان برخورد کرده و هر دوی آنها نقش بر زمین و توسط مردم دستگیر شوند.
عقاب شیطان و همدستش پس از دستگیری به شعبه هفتم دادسرای ویژه سرقت انتقال یافتند و در بازجوییها به زورگیریهای سریالی اقرار کردند.
آنها با دستور بازپرس افراسیاب رفیعزاده برای انجام تحقیقات بیشتر و شناسایی شاکیان در اختیار مأموران اداره آگاهی تهران قرار گرفتند.
عقاب شیطان: میخواستم معروف شوم
عقاب شیطان یک زورگیر سابقهدار و متولد سال 75 است. او پیش از این 5 بار به اتهام گوشی قاپی به زندان رفته و تا پیش از این تخصصش قاپیدن گوشی بود اما این بار تصمیم گرفته بود شگردش را تغییر دهد.
چه شد که شگردت را تغییر دادی و تبدیل به یک زورگیر خشن شدی؟
من عاشق دختری شدم که پدرش یک خلافکار حرفهای است. وقتی به خواستگاری دختر مورد علاقهام رفتم، پدرش شرط گذاشت و گفت تا زمانی که یک مجرم معروف نشدهام با ازدواج ما مخالف است.
او میگفت که خودش یک خلافکار با سابقه و حرفهای است. تخصصش جیب بری و زورگیری است و از نوجوانی بارها حبس کشیده و برای خودش اسم و رسمی دارد.
میگفت مرام و معرفت دزدان سرشناس خیلی بهتر از بقیه است و برای همین از من خواست که تبدیل به یک خلافکار سرشناس شوم. چون عاشق دخترش بودم تصمیم گرفتم برای رسیدن به او هرکاری انجام بدهم. از طرفی میخواستم کم نیاورم و خودی نشان بدهم.
قبل از آن چی؟ انگیزهات از سرقتهای قبلیات چه بود؟
راستش من زندگی بدی نداشتم. در کار خرید و فروش پرده و پارچه بودم و در بازار تهران کار میکردم. اما آشنایی با یک دوست خلافکار زندگی ام را نابود کرد.
او پیشنهاد داد برای تفریح سرقت کنیم. من هم که عاشق هیجان بودم قبول کردم.
با همدستی دوستم گوشیقاپی میکردیم و هر بار که دستگیر میشدیم، خانوادهام رضایت شاکیان را جلب میکردند و آزاد میشدم. آخرین بار توبه کردم و دور خلاف را خط کشیدم تا اینکه پاییز 98با دختری در پارک آشنا شدم و آشنایی با او زندگیام را تغییر داد.
به دختر مورد علاقه ات گفته بودی که سارق سابقه داری؟
روزهای اول هم او درباره خودش و خانوادهاش دروغ گفت هم من. اما مدتی که گذشت متوجه شدم پدرش از خلافکارهای سابقه دار است که اسم و رسمی دارد.
عاشق دختر جوان شده بودم و میخواستم به هر قیمتی شده با او ازدواج کنم تا اینکه روز خواستگاری پدرش شرط کرد که باید تبدیل به یک دزد و خلافکار معروف شوم.
من هم شروع کردم به زورگیریهای سریالی و خشن. دستانم را خالکوبی کردم و در بین خلافکارها، لقب عقاب شیطان بهخودم دادم تا زود معروف شوم.
سعی میکردم سرقت هایم را طوری انجام بدهم که اسمم همه جا بپیچد. فکر میکردم با این کار، پدر آن دختر راضی به وصلت میشود اما دستگیر شدم و پروندهام را سنگینتر کردم.
خبرهای مرتبط
گزارش خطا
آخرین اخبار