علم را هم می‌شود خرید!

کد خبر: ۲۵۵۰۱
تاریخ انتشار: ۰۵ مهر ۱۳۹۳ - ۰۷:۳۸
مالک رضایی در ایران نوشت:

با آغاز ماه مهر، بار دیگر دانش‌آموزان، کیف و کتاب مدرسه به دست گرفته و زیبایی و طراوت خاصی به معابر داده‌اند. امید، که درخت وجودشان تا پایان سال تحصیلی، چنان بار دانش بگیرد تا به زیر آورند چرخ نیلوفری را.

اما گفتنی‌ها در این وادی زیاد است. جوانان،‌ محصلان و اولیای آنها درد دل‌های زیادی دارند که می‌خواهند با متولیان و تصمیم‌گیرندگان سیستم آموزشی کشور در میان بگذارند. سیاست چند سال پیش و خوشبختانه ملغی شده فروش معافیت از خدمت سربازی برای فرزندان پولدار و دارای تمکن مالی، تفکیک و تمایز فرزندان کشور در مدارس دولتی و غیرانتفاعی و... بس نبود که اینک خبرگزاری‌ها، خبر از تفکیک دانش‌آموزان یک پایه تحصیلی در یکی از مدارس می‌دهند.

«یک مدرسه ابتدایی در تهران، اقدام به تفکیک دانش‌آموزان در کلاس‌های هوشمند و غیر هوشمند برمبنای پرداخت یا پرداخت نکردن کمک مالی والدین برای هوشمندسازی کلاس‌‌ها کرد. براین اساس، دانش‌آموزانی که هزینه هوشمندسازی کلاس‌ها از سوی والدین آنها پرداخت نشده باشد، در کلاس‌های عادی یا غیر هوشمند تحصیل خواهند کرد...»

البته خوشبختانه دکتر علی اصغر فانی، وزیر آموزش و پرورش در سخنرانی جشن شکوفه‌ها با اشاره به این موضوع،‌ عنوان کردند که اگر در مدرسه‌ای به هر دلیلی تبعیض قائل شوند، مدیر آن مدرسه را اخراج می‌کنم.

با این همه باید گفت پدران ما با زندگی و معیشت ساده روستایی، دارای این بخت بلند بودند که فرزندانشان را با تخصیص اندکی از امکانات متوسط خود برای تحصیل به شهرهایی روانه کنند که در مدارس آنها، امکانات آموزشی برای پایین‌ترین اقشار طبقاتی تا بالاترین آن به یک اندازه فراهم بود. ثروتمند و فقیر، روستایی و شهری، دهقان و بازاری، همه در یک نوع مدرسه جمع بودند. شمع معلم برای همه یکسان می‌سوخت و چراغ همه مدارس برای دانش‌آموزان به یک اندازه روشنایی می‌بخشید. در آن سال‌های نه چندان دور، از مدرک تحصیلی ضمن خدمت و مدیریت، آموزش از راه دور، مدرک غیر حضوری، ورود به دانشگاه‌ها و مدارس به مدد شهریه‌های سنگین و متکی به حساب‌های فربه بانکی و خلاصه از این جور چیزها خبری نبود. بنگاه‌هایی به نام دانشگاه در بخش‌ها و قصبه‌های کوچک کشور آگهی پذیرش نزده بودند که آشکارا دارای این مفهوم ضمنی باشد که پول بیاور و ثبت‌نام کن.

بخت فقط با زحمت یار بود، اینگونه بود که روستازاده‌ای که راه آسانی هم به شهر نداشت، به مدد مدارسی که در و دیوارش رنگ ثروت و فقر نگرفته بود و با تابلوی دولتی و غیرانتفاعی از هم متمایز نشده بود، وارد بهترین دانشگاه کشور می‌شد. شگفتا، فرزندان آن پدران که ما باشیم، با وجود زندگی شهری و طی مدارجی از تحصیل در دانشگاه‌ها، فاقد چنین بخت و اقبالی در مورد فرزندان خود هستیم. نه که فرزندانمان استعدادی کمتر از ما دارند، نه. بلکه نظام آموزشی این بخت را از امثال ما و فرزندانمان گرفته و به دیگران داده است. این دیگران، 10 درصد جامعه هم نیستند اما گویی از فضایی دیگرند.

حکایت فوق، گویای نابرابری در نظام آموزشی ماست اما آیا هیچ فکر کرده‌ایم که به این طریق چه آسیبی بر همبستگی ملی خود می‌زنیم؟ چگونه جوانان و فرزندان خود را با معیار ثروت و طبقه‌بندی اجتماعی چنین از هم جدا می‌کنیم؟

می‌گویند که تشکیل و راه‌اندازی مدارس غیرانتفاعی در برنامه آموزشی کشور با این هدف انجام گرفت که سرمایه‌ها و توانمندی‌های مردمی در پیشبرد اهداف آموزشی به کار گرفته شود. صد افسوس که چنین نشد. هیچ کس حساب سود را از سرمایه جدا نکرد. باید از اول می‌دانستیم که این‌گونه خواهد شد و سرمایه از قاعده معروف «منفعت» تبعیت خواهد کرد. صاحبان ثروت همان‌گونه که چند سال پیش بر اساس قانونی، خدمت سربازی را برای فرزندان عزیزشان خریداری کردند، از این رهگذر هم سهم بیشتری از دانش ملی را برای فرزندان خود مطالبه کردند. بدین گونه بود که موهبت علم برای آنان که قدرت خرید بیشتری داشتند، به مثابه هر کالای ارزشمند دیگری فروخته شد و بالاخره موضوع معروف انشا که «علم بهتر است یا ثروت؟» پاسخ دیگری یافت. «علم قابل خریداری به وسیله ثروت است.» چقدر عریان و بی‌رحمانه!
 
پربیننده ترین ها