اتهام التقاط به جمهوری اسلامی

دکتر محسن سلگی در واکنش به اتهام التقاط به جمهوری اسلامی معتقد است که غرب گزینی ملازم با التقاط نیست، بلکه ملازم با التفات است.
کد خبر: ۲۵۱۷۴۶
تعداد نظرات: ۲ نظر
تاریخ انتشار: ۰۳ تير ۱۳۹۹ - ۲۳:۰۵
صدای ایران؛ محسن سلگی*- از یک سو نظام اسلامی را در تمامیت آن و به‌طور جوهری به غرب‌ستیزی متهم می‌کنند و از طرفی دیگر برخی مدعی می‌شوند که نظام، التقاطی است. جالب است مدعای اول و دوم بعضاً هم توسط مذهبی‌ها و هم غیرمذهبی‌ها عنوان می‌شود. متجمدین مذهبی یا سنت‌خواهان که با اسلام سیاسی مخالف‌اند، نظام را التقاطی می‌پندارند و برخی مدعیانِ کم‌دانش طرفدار نظام همنوا با مخالفان نظام تصور می‌کنند انقلاب اسلامی با تمام دستاوردهای غرب و در یک کلام امر مدرن مخالف است. در حالی که انقلاب اسلامی عمدتاً با سیاست و سپس فرهنگ مادی غرب مشکل دارد نه با دستاوردهای علمی و تکنیکی آن. 

 جریان فرهنگستان هم با این دستاوردها مخالف نیست و اتکای اینان به عقل و استدلال مانع چنان افراطی است؛ چنانکه در پروژه درخشان ریاضیات اختیار به نزد استاد سیدمرتضی حسینی -فرزند علامه عالی‌عقل مرحوم منیرالدین حسینی هاشمی- شاهد عقلانیتی جهانشمول هستیم.

برخی مانند صادق زیباکلام استکبارستیزی نظام را همان ادبیات مارکسیستی می دانند. او می گوید اگر پوسته‌ی این استکبارستیزی را بتراشند، زیر آن مارکسیسم است(حین سخنرانی در همایشی در دانشگاه تهران که نگارنده در آن حضور داشت). در حالی که حق‌طلبی و نفی ظلم و انظلام به نزد اسلام واضح تر از آن است که حاجتی به احتجاج داشته باشد.

در پاسخ به اتهامِ «نفی مطلق غرب»، لازم است توضیح دهم که استاد عبدالحسین خسروپناه در الگوی حکمی‌اجتهادی، غرب‌گزینیِ انتقادی را به جای غرب‌گرایی و غرب‌ستیزی مطرح می‌کنند. می‌توان الگوی حاکم بر نظام و رهبران آن را همین دانست؛ الگویی که طرز مواجهه خردمندانه، اصیل و انسانی و در عین حال اسلامی و ایرانی با غرب است.

این غرب‌گزینی ملازم با التقاط نیست، بلکه ملازم با حیثی التفاتی است؛ التفاتی که نه الزاماً همراه با الفت است و نه خصومت(در اینجا مقصود، حیث التفاتی به نزد ادموند هوسرل نیست بلکه مقصود، ملاحظه‌ی واقعیت‌ها و واقع‌بینی است. متبادرکردن این مشابهت بدان سبب است که بگویم التفات به غرب با فرصت ها و تهدیدهایی که دارد، می بایست دمادم باشد نه مقطعی و پروژه ای یا دمدمی).

آنچه برای انقلاب اسلامی اصالت دارد، درستی و کارایی(با توجه به ضرورت پیشرفت عمومی) است. با تهذیب، عناصر نامطلوب و نادرست در دستاوردهای علمی غربیان حتی المقدور بیخته می شود.

ضمن این‌که تهذیب و پالایش، به‌معنای سطحی‌اش رابطه وثیقی با والایش و ارتقا ندارد(مرادم استعلا نیست). می‌بایست بر خلاقیت و درستی متمرکز بود و به علم، حتی به جنبه اعتباری آن، نگاه جغرافیاییِ مکانیکی نداشت؛ به این معناکه تصور کنیم با خط‌کش می‌توان به خلوص دست یافت(مثل خط‌کش سکولاریسم سطحی که تصور می‌کند می‌تواند آن‌هم به‌راحتی میان دین و سیاست جدایی بیندازد) .

حتی جنبه اعتباری علوم، بعضاً دارای عناصر فراسرزمینی است(برایم عجیب است که کسانی مانند دکتر خسرو باقری علوم اجتماعی را صرفاً تجربی میدانند) . 

انقلاب اسلامی هرگز نافی علم مدرن با خاستگاه غربی نبوده است. اما ‌دست‌کم غایت به‌منزله‌ هدف و غایت به‌منزله نهایت را در مقایسه با فضای غالبِ غرب متمایز می‌بیند.  ایده آل این است که روش تتبعات علمی خود را تمایز از روش های غربی کنیم؛ امری که تا اینجای کار توفیق مطلوبی در آن نداشته ایم.

به تعبیر من، نسخه‌های مدرن‌انکار مانند سنت‌گراییِ استاد سیدحسین نصر و نسخه‌های مدرن‌انگار مانند آنچه مخالفان نظام دینی می‌گویند، نمی‌تواند نسخه پیشرفت جمهوری اسلامی و ایران باشد.

همچنین با الهام از آیت‌الله رشاد باید بگویم، گفتمان مجدِد(احیاگر) بس متفاوت از گفتمان متجمد و متجدد به پیشرفت و غرب می‌نگرد. 

البته در گفتمان احیا،، اقبال لاهوری و شریعتی نتوانسته‌اند همچون حضرت امام (ره) الگویی بومی و متکی به متن را نظریه‌مند کنند تا چه رسد به عملی‌کردن ایده احیا.

امام(ره) به دستگاه فکری شگرف ملاصدرا فقه را افزود و نظریه‌ای موفق برای تأسیس حکومت بیان کرد. او‌ چکاد و قله اندیشه سیاسی شیعه است.

حکایت اندیشه سیاسی شیعه به تعبیر دکتر رفیعی آتانی مانند یک دو امدادی است؛ تأسیس حوزه قم توسط حائری یزدی اقدامی زمینه‌ای برای تشکیل حکومت توسط امام بود. یا اینکه وقتی علامه طباطبایی احکام اسلام را اجتماعی می داند، همه‌وهمه زمینه تشکیل حکومت توسط امامی بود که می گفت همه اسلام، سیاست و حکومت است. باوجود این‌ها، اندیشه امام از آنجایی که عمل‌گرایانه و اجتماعی ‌‌سیاسی و مسئول ساختن جامعه است، اندیشه‌ای نیست که غرب را با تمام آنچه بوده و هست نفی کند؛ اندیشه‌ای نیست که علم، تمدن و پیشرفت را انکار کند.

 رهبر معظم انقلاب هم به‌عنوان ادامه‌ی سنت تفکر شیعی و به‌عنوان قهرمانی در تمثیل گفته شده(دو امدادی) ارتقا دهنده‌ی اندیشه امام راحل بوده‌اند. چنانکه در سازگارکردن دوگانه‌هایی مانند «آرمان و واقعیت»، اصول و اصلاح(اصولگرایی مصلحانه)، مدیریت و انقلاب (مدیریت انقلابی)، مدیریت و جهاد(مدیریت و جهادی) بر غنای اندیشه سیاسی شیعه و حضرت امام(ره) افزوده اند.

چنانکه گفته شد، امام راحل بر مبنای سنت صدرایی و آنچه از پیشینیانِ الهام بخش‌اش به او رسیده بود، نظریه پردازی زمانمند، به هنگام و البته خلاقانه‌شان را بیان کردند. این نظریه درست به سبب بوم‌بینی (در عین گرایش انسانی و جهانی در مفاهیمی مانند مستضعفان عالم) توسط مردم با بیشترین اقبال ممکن روبرو شد و سایر رقبای نظری مانند ملی‌مذهبی‌ها و مارکسیست‌ها را شکست دارد. بر اساس آنچه گفته شد، اتهام التقاط نیر به اندازه اتهام غرب ستیزی دور از واقع است. تأکید می‌شود امام در ادامه اندیشه سیاسی شیعه و بر قلّه‌ی این مسیر بود که حکومت اسلامی را تبیین و تأسیس کرد.
 
* دانش آموخته دکتری علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبائی
 
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۲
حاجی زاده
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۲:۳۱ - ۱۳۹۹/۰۴/۰۴
1
0
عالی چه دقت نظری
پاسخ ها
رامین
| Iran, Islamic Republic of |
۱۳:۳۱ - ۱۳۹۹/۰۴/۰۴
دقت خوب است نه اینقدر به نظرم آقای سلگی وسواس تحلیلی دارند و تحلیلی مشرب یا تحققی هستند
پربیننده ترین ها