تهیهکننده هوملند: مجوز شبیهسازی احمدینژاد را گرفته بودیم
هوملند، یا همان میهن، حالا بینندگان زیادی پیدا کرده است. هاوارد گوردون، تهیه کننده ارشد کمپانی فاکس که تولید این سریال را به عهده داشته، از 150میلیون بیننده حرف می زند.
هوملند، یا همان میهن، حالا بینندگان زیادی پیدا کرده است. هاوارد گوردون، تهیه کننده ارشد کمپانی فاکس که تولید این سریال را به عهده داشته، از 150میلیون بیننده حرف می زند. بیننده هایی که به عقیده گوردون با تماشای این سریال یاد می گیرند که باید برای اقدامات تروریستی خاورمیانه در خاک امریکا آمادگی داشته باشند.
می گوید: «دقیقا شرایط مثل دوران جنگ سرد است. در دوره جنگ سرد، سینما مردم را از خطر قریبالوقوع برخورد اتمی میان روسیه و آمریکا میترساند و در امتداد چنین پیامی از جانب فیلمهای سینمایی، مردم در خانههایشان پناهگاه میساختند. حالا با سریال 24 و میهن (تقریبا بیش از 150 میلیون از مردم ایالت متحده که در نوبت پخشهای نخست تلویزیونی این سریال را دیدهاند) دیگر از هیچ اقدام تروریستی از سوی هر کدام از کشوهای خاورمیانه و حتی اروپای شرقی متعجب نمیشوند، حتی اگر یازدهم سپتامبر دیگری رخ دهد کسی دولت را در درجه نخست مقصر نمیداند.»
گوردون اخیرا با نشریه پنجره گفتگو کرده و مواضع تندش را علیه ایران بازگو کرده است. با این حال او به خبرنگار پنجره گفته است: «این مصاحبه فقط برای هفته نامه پنجره است و شرطم این است که حتی بهصورت بازنشر و گزیده هم در رسانههای دیگر در ایران انعکاسی نداشته باشد» اما صحبت های حاشیه ساز او باعث شده بیشتر رسانه ها به این گفتگو واکنش نشان دهند. در اینجا بخش هایی از گفتگوی هاوارد گوردون را می خوانید:
* آقای گوردون با توجه به تاریخ پخش سریال مشخص است که انتهای سریال را بسیار تغییر دادید، این اتفاق با توجه به تغییر دولت در ایران اتفاق افتاد؟ چون به صورتی که بنده تحقیق کردم خط داستانی عملیات ترور در سریال به گونهای طراحی شده بود که رئیس جمهور ایران ترور شود و با تغییر دولت در ایران، ناگهان طراحی ترور معطوف به کاراکتر دانش اکبری فرمانده خیالی سپاه شد؟
دقیقا. در پلات اصلی قبل از ساخته شدن فصل سوم میخواستیم نامی مشابه محمود احمدینژاد را انتخاب کنیم و فردی مشابه با ویژگیهای سیاسی وی را تصویر کنیم و ترور او را در داستان اصلی داشته باشیم. پس از ترور این شخص مذاکرات اتمی ایران و غرب به نتیجه برسد. یعنی با کشته شدن فردی که خصوصیات احمدینژاد را دارد داستان پایان پذیرد. اما حامیان مالی ما اجازه چنین کاری به ما ندادند. نکته جالب برای تو این است که هیچگاه اجازه نمیدهند مقامات بلند پایه ایرانی در داستان حتی به صورت شبیه وجود داشته باشند. البته این قانون شامل حال تولیدات تلویزیونی نمیشود اما مجوز حضور شبه احمدینژاد در داستان را گرفته بودیم. همزمان با پیروزی حسن روحانی مدیران کمپانی فاکس مرا خواستند و خواستار تغییر مسیر داستان شدند و گفتند دیگر خط داستانی ترور رئیس جمهور لازم نیست. شانس آوردیم که پنج قسمت تولید شده هنوز به ماجرای ترور نرسیده بود. دقیقا در همان روزها احساس کردیم میانهروها در ایران به قدرت رسیدند و نقد داستانی خود را معطوف به گروههای تندرو کردیم.
* بخش انتهایی فصل سوم سریال شما مرا یاد فیلم «آرگو» انداخت. در آن فیلم هم فارغ از برداشتهای سیاسی، تصویر متوحشی از ملت ایران نشان دادهاید. مخصوصا در قسمتهایی که برودی به خانه نسرین (بیوه ابونظیر) میرود. یا مثل صحنهای که مردم در اعدام برودی حضور دارند یا پس از ملاقات برودی با نسرین واکنشی که مردم به برودی نشان میدهد مضحک و غیرواقعی است. در صورتی که بخشی از مردم ایران پس از ماجرای11 سپتامبر در محکومیت تروریسم به خیابانها آمدند و برای کشته شدگان شمع روشن کردند. شما رسما در مورد دولت و ملت ایران باور غلطی دارید و به همان نسبت جمهوری اسلامی را نمیشناسید. ما ملت صلح دوستی هستیم هیچگاه از تروریسم حمایت نکردهایم.
کارگردانی که از ایران آمد و اسکار گرفت (اصغر فرهادی) هم همین جمله را گفت (ما ملت صلح دوستی هستیم) اما هیچ آمریکایی عاقلی آن را باور نمیکند. همه ما به حماقتش خندیدیم. چون مشخص بود سال بعد فیلم جورج کلونی (منظور همان آرگو است) جایزه اسکار را میگیرد. من برای نوشتن فیلمنامه این سریال خیلی فارسی یاد گرفتم. به قول شما ایرانیها «Tarof nadarim!». اصولا در ذات ما آمریکاییهاست که هیچ کس را بیهوده تشویق نکنیم. اگر خودم به «توهم توطئه» متهم نشوم میگویم در مورد جایزه اسکار افرادی در ایران با برخی تهیهکنندگان مذاکره کرده بودند. جالب اینجاست تیم سازنده «آرگو» به ایران آمده بود و مدیران سینمایی ایران در دولت گذشته بیشترین تعامل را برای ساخت فیلم آرگو داشتند.
در عوض از تیم سازنده آرگو (که برای بازسازی لوکیشنها آمده بود) قول گرفتند که به فیلم «جدایی» در اسکار رای بدهند، خیلی احمقانه بود. تیمی که به ایران آمده بود آماده میشد که فیلمی بهزعم شما علیه ایران بسازد آن وقت مدیران شما در فکر گرفتن چند تا رای بیشتر برای اسکار بودند. ضمن اینکه میهمانی خاصی را سال 2011 کمپانی سازنده آرگو قبل از برگزاری اسکار با حمایت کاخ سفید ترتیب داده بود که در آکادمی فیلم «جدایی» برنده شود تا این جایزه برای ایرانیها اشتیاق برانگیز باشد تا سال بعد جایزه گرفتن «آرگو» پیامهای سیاسی مرتبط را منتقل کند. اگر من جای مدیران شما بودم دیگر فیلمی به اسکار نمیدادم. من فیلم «گذشته» فرهادی را دیدم. از «جدایی» فیلم بهتری است. اما چرا برگزیده نشد؟
همانطور که در حاشیه مصاحبه اشاره کردی سینما در آمریکا با سیاست نسبت نزدیکی دارد. در مورد مردم که سئوال کردی باید به این نکته اشاره کنم افرادی که در محکومیت تروریسم پس از 11 سپتامبربه خیابان آمدند عده قلیلی هستند. در اغلب موارد مردم از جمهوری اسلامی دفاع کردهاند. معادلات حاکم در ایران پیچیده است، اما حامیان اصلی نظام جمهوری اسلامی در ایران، مردم هستند. من در گفتگوهای مختلفی به این موضوع اشاره کردهام که حامیان قدرت در ایران مردم هستند. پس تصویری که در سریال میهن یا فیلم آرگو ارائه شده تصویری است که ما آمریکاییها میخواهیم بینیم و لزوما نباید تصویری باشد که مطلوب شماست.
* دروغ دیگر در این سریال همکاری ایران با القاعده است. شاید آرگو تصویر جغرافیایی که از ایران ارائه میدهد درست باشد اما تهرانی که شما در سریال نشان میدهید بیشتر به شهرهای عربی شباهت دارد.
من نمیتوانم شما را قانع کنم اما با اینکه بضاعت مالی خوبی داشتیم از شبیهسازی پرهیز کردیم. شما وقتی اعراب شیعه در جنوب لبنان را حمایت میکنید چه فرقی با آنها دارید.
* ولی درباره ایران در فصل سوم سریال خیلی وقایع و لوکیشینها هیچ شباهتی به ایران ندارد؟
منظورت این است که ما اشرافی به جغرافیای ایران نداریم. نماهای اصلی که از تهران نشان میدهیم بیشباهت به تهران نیست. حتی اگر دقت کرده باشید از اسم محله دروازه غار استفاده کردیم که یکی از بازیگران ایرانی ما (بابک بختیاری) در این محله متولد شده است. ما عکسهای متنوعی از تهران داریم. دو نفر از اعضای تیم نویسنده ما به اضافه خود بنده سالهاست که بر روی موضوع ایران کار میکنیم. آخرین اخبار، اطلاعات درباره ایران را داریم. روزنامهها و مقالات مهم را عمدتا برایم ترجمه میکردند. با روزنامهنگاران خارجی مخالف رژیم شما ارتباط نزدیک داریم. چیزی نیست که درباره ایران ندانیم.
ایرانیهای مقیم لسآنجلس چندین با در مهمانی مختلف مرا دعوت کردند و بابت ساخت این سریال از NGOهای مختلف ایرانی تقدیر شدیم. شش ماه قبل از نگارش فصل سوم میهن حتی بیاهمیتترین نشریات ایرانی را تهیه میکردیم و تیم تحقیق و پژوهشی که از پنتاگون به ما پیوسته بود آنها را رصد میکرد و ارزیابیهای روزنامهها را در اختیار تیم نویسنده میگذاشت. ما حتی شش ماه قبل از انتخابات ایران که مشغول نگارش فصل سوم بودیم با حدس این موضوع که گروه سیاسی که به قدرت خواهد رسید یقینا گروه میانه رویی خواهند بود، طراحی داستانی سریال را انجام دادیم. اغلب کارشناسان در خوش بینانهترین حالت شهردار فعلی تهران را بهعنوان رئیس جمهور میشناختند.
هیچگاه تصور نمیکردیم اصلاحطلبان دوباره به قدرت برسند. برای اینکه ثابت کنم که اطلاعات سیاسی من از ایران غلط نیست میخواهم به این مسئله اشاره کنم؛ بلایی که بر سر محافظهکاران آمد تقریبا شبیه همان اتفاقی بود که در مورد اصلاحطلبان ایرانی در سال 84 رخ داد. اما رئیس جمهور شدن آقای روحانی واقعا غیرقابل پیشبینی بود. شاید باورت نشود اما طرحی که در دست تولید داشتیم و کمپانی فاکس جلوی آنرا گرفت، پیشبینی به قدرت رسیدن شهردار تهران را در متن قصه داشت.
* شما در سریال 24 پیشبینی کردید که یک سیاهپوست رئیس جمهور آمریکا میشود چقدر از این مجموعه فعالیت هدفمند بوده است؟ این سئوال من پاسخ کاملی نداشت.
واقعا ایمان آوردم که در حرفهات آدم فوقالعادهای هستی. سه روز معطل جواب ماندی و دوباره سئوال را ارسال کردی. میان هنرمندان، مخصوصا فیلمسازان، میل شدیدی وجود دارد که پس از دوران سیاه بوش، یک رنگین پوست یا یک زن بر کرسی ریاست جمهوری بنشیند. ریاست جمهوری یک زن در ایالات متحده را پیشبینی کردیم و همچنان خانم کلینتون احتمال دارد نامزد کسب مقام ریاست جمهوری باشد. همانطور که ظریف در ایران سودای ریاست جمهوری دارد. من آمریکایی متوجه خندههای ظریف به جان کری میشوم که چه معناهایی میتواند داشته باشد. ما یک آلبوم از لبخندهای و ری اکشنهای ظریف نسبت به جان کری تهیه کرده ایم. ما اینجا اتاقهای مشورت داریم و با تیم نویسنده موضوعات مختلفی را رصد میکنیم.
می گوید: «دقیقا شرایط مثل دوران جنگ سرد است. در دوره جنگ سرد، سینما مردم را از خطر قریبالوقوع برخورد اتمی میان روسیه و آمریکا میترساند و در امتداد چنین پیامی از جانب فیلمهای سینمایی، مردم در خانههایشان پناهگاه میساختند. حالا با سریال 24 و میهن (تقریبا بیش از 150 میلیون از مردم ایالت متحده که در نوبت پخشهای نخست تلویزیونی این سریال را دیدهاند) دیگر از هیچ اقدام تروریستی از سوی هر کدام از کشوهای خاورمیانه و حتی اروپای شرقی متعجب نمیشوند، حتی اگر یازدهم سپتامبر دیگری رخ دهد کسی دولت را در درجه نخست مقصر نمیداند.»
گوردون اخیرا با نشریه پنجره گفتگو کرده و مواضع تندش را علیه ایران بازگو کرده است. با این حال او به خبرنگار پنجره گفته است: «این مصاحبه فقط برای هفته نامه پنجره است و شرطم این است که حتی بهصورت بازنشر و گزیده هم در رسانههای دیگر در ایران انعکاسی نداشته باشد» اما صحبت های حاشیه ساز او باعث شده بیشتر رسانه ها به این گفتگو واکنش نشان دهند. در اینجا بخش هایی از گفتگوی هاوارد گوردون را می خوانید:
* آقای گوردون با توجه به تاریخ پخش سریال مشخص است که انتهای سریال را بسیار تغییر دادید، این اتفاق با توجه به تغییر دولت در ایران اتفاق افتاد؟ چون به صورتی که بنده تحقیق کردم خط داستانی عملیات ترور در سریال به گونهای طراحی شده بود که رئیس جمهور ایران ترور شود و با تغییر دولت در ایران، ناگهان طراحی ترور معطوف به کاراکتر دانش اکبری فرمانده خیالی سپاه شد؟
دقیقا. در پلات اصلی قبل از ساخته شدن فصل سوم میخواستیم نامی مشابه محمود احمدینژاد را انتخاب کنیم و فردی مشابه با ویژگیهای سیاسی وی را تصویر کنیم و ترور او را در داستان اصلی داشته باشیم. پس از ترور این شخص مذاکرات اتمی ایران و غرب به نتیجه برسد. یعنی با کشته شدن فردی که خصوصیات احمدینژاد را دارد داستان پایان پذیرد. اما حامیان مالی ما اجازه چنین کاری به ما ندادند. نکته جالب برای تو این است که هیچگاه اجازه نمیدهند مقامات بلند پایه ایرانی در داستان حتی به صورت شبیه وجود داشته باشند. البته این قانون شامل حال تولیدات تلویزیونی نمیشود اما مجوز حضور شبه احمدینژاد در داستان را گرفته بودیم. همزمان با پیروزی حسن روحانی مدیران کمپانی فاکس مرا خواستند و خواستار تغییر مسیر داستان شدند و گفتند دیگر خط داستانی ترور رئیس جمهور لازم نیست. شانس آوردیم که پنج قسمت تولید شده هنوز به ماجرای ترور نرسیده بود. دقیقا در همان روزها احساس کردیم میانهروها در ایران به قدرت رسیدند و نقد داستانی خود را معطوف به گروههای تندرو کردیم.
* بخش انتهایی فصل سوم سریال شما مرا یاد فیلم «آرگو» انداخت. در آن فیلم هم فارغ از برداشتهای سیاسی، تصویر متوحشی از ملت ایران نشان دادهاید. مخصوصا در قسمتهایی که برودی به خانه نسرین (بیوه ابونظیر) میرود. یا مثل صحنهای که مردم در اعدام برودی حضور دارند یا پس از ملاقات برودی با نسرین واکنشی که مردم به برودی نشان میدهد مضحک و غیرواقعی است. در صورتی که بخشی از مردم ایران پس از ماجرای11 سپتامبر در محکومیت تروریسم به خیابانها آمدند و برای کشته شدگان شمع روشن کردند. شما رسما در مورد دولت و ملت ایران باور غلطی دارید و به همان نسبت جمهوری اسلامی را نمیشناسید. ما ملت صلح دوستی هستیم هیچگاه از تروریسم حمایت نکردهایم.
کارگردانی که از ایران آمد و اسکار گرفت (اصغر فرهادی) هم همین جمله را گفت (ما ملت صلح دوستی هستیم) اما هیچ آمریکایی عاقلی آن را باور نمیکند. همه ما به حماقتش خندیدیم. چون مشخص بود سال بعد فیلم جورج کلونی (منظور همان آرگو است) جایزه اسکار را میگیرد. من برای نوشتن فیلمنامه این سریال خیلی فارسی یاد گرفتم. به قول شما ایرانیها «Tarof nadarim!». اصولا در ذات ما آمریکاییهاست که هیچ کس را بیهوده تشویق نکنیم. اگر خودم به «توهم توطئه» متهم نشوم میگویم در مورد جایزه اسکار افرادی در ایران با برخی تهیهکنندگان مذاکره کرده بودند. جالب اینجاست تیم سازنده «آرگو» به ایران آمده بود و مدیران سینمایی ایران در دولت گذشته بیشترین تعامل را برای ساخت فیلم آرگو داشتند.
در عوض از تیم سازنده آرگو (که برای بازسازی لوکیشنها آمده بود) قول گرفتند که به فیلم «جدایی» در اسکار رای بدهند، خیلی احمقانه بود. تیمی که به ایران آمده بود آماده میشد که فیلمی بهزعم شما علیه ایران بسازد آن وقت مدیران شما در فکر گرفتن چند تا رای بیشتر برای اسکار بودند. ضمن اینکه میهمانی خاصی را سال 2011 کمپانی سازنده آرگو قبل از برگزاری اسکار با حمایت کاخ سفید ترتیب داده بود که در آکادمی فیلم «جدایی» برنده شود تا این جایزه برای ایرانیها اشتیاق برانگیز باشد تا سال بعد جایزه گرفتن «آرگو» پیامهای سیاسی مرتبط را منتقل کند. اگر من جای مدیران شما بودم دیگر فیلمی به اسکار نمیدادم. من فیلم «گذشته» فرهادی را دیدم. از «جدایی» فیلم بهتری است. اما چرا برگزیده نشد؟
همانطور که در حاشیه مصاحبه اشاره کردی سینما در آمریکا با سیاست نسبت نزدیکی دارد. در مورد مردم که سئوال کردی باید به این نکته اشاره کنم افرادی که در محکومیت تروریسم پس از 11 سپتامبربه خیابان آمدند عده قلیلی هستند. در اغلب موارد مردم از جمهوری اسلامی دفاع کردهاند. معادلات حاکم در ایران پیچیده است، اما حامیان اصلی نظام جمهوری اسلامی در ایران، مردم هستند. من در گفتگوهای مختلفی به این موضوع اشاره کردهام که حامیان قدرت در ایران مردم هستند. پس تصویری که در سریال میهن یا فیلم آرگو ارائه شده تصویری است که ما آمریکاییها میخواهیم بینیم و لزوما نباید تصویری باشد که مطلوب شماست.
* دروغ دیگر در این سریال همکاری ایران با القاعده است. شاید آرگو تصویر جغرافیایی که از ایران ارائه میدهد درست باشد اما تهرانی که شما در سریال نشان میدهید بیشتر به شهرهای عربی شباهت دارد.
من نمیتوانم شما را قانع کنم اما با اینکه بضاعت مالی خوبی داشتیم از شبیهسازی پرهیز کردیم. شما وقتی اعراب شیعه در جنوب لبنان را حمایت میکنید چه فرقی با آنها دارید.
* ولی درباره ایران در فصل سوم سریال خیلی وقایع و لوکیشینها هیچ شباهتی به ایران ندارد؟
منظورت این است که ما اشرافی به جغرافیای ایران نداریم. نماهای اصلی که از تهران نشان میدهیم بیشباهت به تهران نیست. حتی اگر دقت کرده باشید از اسم محله دروازه غار استفاده کردیم که یکی از بازیگران ایرانی ما (بابک بختیاری) در این محله متولد شده است. ما عکسهای متنوعی از تهران داریم. دو نفر از اعضای تیم نویسنده ما به اضافه خود بنده سالهاست که بر روی موضوع ایران کار میکنیم. آخرین اخبار، اطلاعات درباره ایران را داریم. روزنامهها و مقالات مهم را عمدتا برایم ترجمه میکردند. با روزنامهنگاران خارجی مخالف رژیم شما ارتباط نزدیک داریم. چیزی نیست که درباره ایران ندانیم.
ایرانیهای مقیم لسآنجلس چندین با در مهمانی مختلف مرا دعوت کردند و بابت ساخت این سریال از NGOهای مختلف ایرانی تقدیر شدیم. شش ماه قبل از نگارش فصل سوم میهن حتی بیاهمیتترین نشریات ایرانی را تهیه میکردیم و تیم تحقیق و پژوهشی که از پنتاگون به ما پیوسته بود آنها را رصد میکرد و ارزیابیهای روزنامهها را در اختیار تیم نویسنده میگذاشت. ما حتی شش ماه قبل از انتخابات ایران که مشغول نگارش فصل سوم بودیم با حدس این موضوع که گروه سیاسی که به قدرت خواهد رسید یقینا گروه میانه رویی خواهند بود، طراحی داستانی سریال را انجام دادیم. اغلب کارشناسان در خوش بینانهترین حالت شهردار فعلی تهران را بهعنوان رئیس جمهور میشناختند.
هیچگاه تصور نمیکردیم اصلاحطلبان دوباره به قدرت برسند. برای اینکه ثابت کنم که اطلاعات سیاسی من از ایران غلط نیست میخواهم به این مسئله اشاره کنم؛ بلایی که بر سر محافظهکاران آمد تقریبا شبیه همان اتفاقی بود که در مورد اصلاحطلبان ایرانی در سال 84 رخ داد. اما رئیس جمهور شدن آقای روحانی واقعا غیرقابل پیشبینی بود. شاید باورت نشود اما طرحی که در دست تولید داشتیم و کمپانی فاکس جلوی آنرا گرفت، پیشبینی به قدرت رسیدن شهردار تهران را در متن قصه داشت.
* شما در سریال 24 پیشبینی کردید که یک سیاهپوست رئیس جمهور آمریکا میشود چقدر از این مجموعه فعالیت هدفمند بوده است؟ این سئوال من پاسخ کاملی نداشت.
واقعا ایمان آوردم که در حرفهات آدم فوقالعادهای هستی. سه روز معطل جواب ماندی و دوباره سئوال را ارسال کردی. میان هنرمندان، مخصوصا فیلمسازان، میل شدیدی وجود دارد که پس از دوران سیاه بوش، یک رنگین پوست یا یک زن بر کرسی ریاست جمهوری بنشیند. ریاست جمهوری یک زن در ایالات متحده را پیشبینی کردیم و همچنان خانم کلینتون احتمال دارد نامزد کسب مقام ریاست جمهوری باشد. همانطور که ظریف در ایران سودای ریاست جمهوری دارد. من آمریکایی متوجه خندههای ظریف به جان کری میشوم که چه معناهایی میتواند داشته باشد. ما یک آلبوم از لبخندهای و ری اکشنهای ظریف نسبت به جان کری تهیه کرده ایم. ما اینجا اتاقهای مشورت داریم و با تیم نویسنده موضوعات مختلفی را رصد میکنیم.
منبع: مهر
گزارش خطا
تصمیم گرفتم این سریال رو نگاه کنم
پس به گفته ایشون ما هم آمریکایی هارو میتونیم عرب فرض کنیم چون با عربستان وهابی دوست است!
آخرین اخبار