سیداکبر میرجعفری از شاعران کشورمان ضمن اشاره به گفتوگو با عبدالجبار کاکایی از دیگر شاعران کشور، به سرودن یک شعر مشترک اشاره کرد و آن را منتشر کرد.
به گزارش صدای ایران از فارس آنچه در ادامه میخوانید متن این شعر است،مناسب این روزهای کرونایی
ما حوصلهایم، سر نرفتیم
از خانهٔ خود به در نرفتیم!
حتی سوی خانهٔ خدا هم
با گریه و چشم تر نرفتیم
ما معذوریم ای برادر
دیدار پدر اگر نرفتیم
با آن که در قفس گشوده ست
با روی گشاده در نرفتیم
هر چند به این جهان فانی
گاو آمدهایم، خر نرفتیم
دور و بر ما کسی نبود و
جز با دل خویش ور نرفتیم
ما در گل و لای فقر و فاقه
تا چیز ... بگو! ...کمر نرفتیم
از چله رها شدیم اما
تیریم که در جگر نرفتیم!
در خاطره بیش و کم نبودیم
تا حافظه بیشتر نرفتیم
معشوق رسید تا دم در
افسوس که پشت در نرفتیم
عید آمد و موسم تفرج
حتی تا قم سفر نرفتیم
ما نیز که ساکنان شوشیم
از شوش به شوشتر نرفتیم
ما تا سر قله حماقت
اکبر! تو بگو مگر نرفتیم؟
هنگامهٔ جنگ تن به تن را
افسوس که با سپر نرفتیم
بسیار فشردهایم و هرگز
از جا در، چون فنر نرفتیم
با این همه گِرد سفرهٔ شام
جز با صد و ده نفر نرفتیم
گفتیم برون در چه باشد؟
گفتند که چوپ تر، نرفتیم
میبارد از اوج آسمان تیر
صد شکر که ما دمر نرفتیم
گفتند نظر حرام گردید
ما نیز پی نظر نرفتیم
از خانهٔ خود به در نرفتیم!
حتی سوی خانهٔ خدا هم
با گریه و چشم تر نرفتیم
ما معذوریم ای برادر
دیدار پدر اگر نرفتیم
با آن که در قفس گشوده ست
با روی گشاده در نرفتیم
هر چند به این جهان فانی
گاو آمدهایم، خر نرفتیم
دور و بر ما کسی نبود و
جز با دل خویش ور نرفتیم
ما در گل و لای فقر و فاقه
تا چیز ... بگو! ...کمر نرفتیم
از چله رها شدیم اما
تیریم که در جگر نرفتیم!
در خاطره بیش و کم نبودیم
تا حافظه بیشتر نرفتیم
معشوق رسید تا دم در
افسوس که پشت در نرفتیم
عید آمد و موسم تفرج
حتی تا قم سفر نرفتیم
ما نیز که ساکنان شوشیم
از شوش به شوشتر نرفتیم
ما تا سر قله حماقت
اکبر! تو بگو مگر نرفتیم؟
هنگامهٔ جنگ تن به تن را
افسوس که با سپر نرفتیم
بسیار فشردهایم و هرگز
از جا در، چون فنر نرفتیم
با این همه گِرد سفرهٔ شام
جز با صد و ده نفر نرفتیم
گفتیم برون در چه باشد؟
گفتند که چوپ تر، نرفتیم
میبارد از اوج آسمان تیر
صد شکر که ما دمر نرفتیم
گفتند نظر حرام گردید
ما نیز پی نظر نرفتیم
ارسال شعر