دکتر فریبرز ارغوانی پيرسلامی:
دکتر فريبرز ارغوانی پيرسلامی معتقد است که يکي از مشکلاتي که ما به عنوان مشکل آموزش در روابط بين الملل ايران با آن مواجه هستيم قطع ارتباط ما با دانشگاه‌هاي بزرگ دنيا به ويژه مراکز فکري است.
کد خبر: ۲۴۰۸۸۵
تاریخ انتشار: ۰۸ دی ۱۳۹۸ - ۲۳:۳۸

مسلم زالی پور*- به مناسبت یکصدمین سال تاسیس رشته روابط بین‌الملل، اولین همایش ملی وضعیت روابط بین‌الملل در ایران: الزامات و بایسته‌ها در تاریخ پنجم اسفند ماه ۹۸ در دانشگاه علامه‌طباطبائی برگزار می‌شود، دبیرخانه این همایش در نظر دارد تا فرارسیدن زمان برگزاری در قالب مجموعه مصاحبه‌هایی با استادان این حوزه نظر آنها را درباره محورهای این همایش از جمله وضعیت آموزش روابط بین‌الملل در ایران، وضعیت پژوهش روابط بین‌الملل در ایران و اهداف غایی از ایجاد این رشته و نظریه پردازی بومی در قالب گفت‌وگو منتشر کند.
 
درگفت‌وگو با دکتر فریبرز ارغوانی پيرسلامی استاديار گروه روابط بين الملل دانشگاه شيراز اهمیت این همایش و محورهای آن مورد بررسی قرار گرفت.

از نظر شما اهميت و ضرورت برگزاري همايش ملی وضعيت روابط بين الملل در ايران: الزامات و بايسته‌ها" چیست؟
به نظر مي‌رسد تا حدودي رشته روابط بين الملل در مقايسه با علوم سياسي مهجور واقع شده و اين موضوع شايد به سنت علوم سياسي در کشور برميگردد و اساساً ورود علوم سياسي به کشور، تداوم و گسترش آن با همان خوانش و قرائت اوليه از علوم سياسي با تاکيد بر جنبه‌های انديشه اي، جامعه شناسي سياسي و مسائل مرتبط با آن بوده و روابط بين‌الملل عمدتاً در حاشيه آن بحث و بررسي مي شد و از اين جهت يک مقدار در حوزه هاي دانشگاهي و فکري مانند انجمن هاي علمي روابط بين الملل مهجوريت بيشتري را تجربه کرده است. بنابراين اقداماتي نظير برگزاري همايش هاي مستقل، همايش هاي سالانه، نشست هاي انجمن علمي، تقويت انجمن هاي علمي روابط بين الملل و در کنار آن گسترش رشته روابط بين الملل در مقاطع تحصيلي مختلف خصوصاً در تحصيلات تکميلي مي‌تواند به جايگاه اين دانش در کشور کمک کند، خصوصاً اينکه امروز علاوه بر مشکلاتي که ما در حوزه سياست داخلي داريم بخش عمده اي از مشکلات ما و همچنين دنيا به روابط بين دولت ها و نحوه تعامل بين آنها بر مي گردد، همايش هاي اين چنيني مي تواند ضرورت  آموزش و پژوهش در اين رشته را بيشتر کند و علاقه‌مندان زيادي را نزد دانشجويان و همچنين افکار عمومي به وجود آورد. بنابراين به نظرم يک حرکت ابداعي قابل تقدير و خوب است و اميدواريم ادامه داشته باشد صرفاً منوط به يک سال نباشد و شاهد برگزاري سالانه اين همايش ها باشيم و تلاش شود از خرد جمعي به حضور همگاني استادان و دانش پژوهان روابط بين الملل در آن استفاده شود.

به نظر شما اين همايش ملی چه تاثيري در کيفيت آموزش و پژوهش روابط بين الملل در ايران خواهد داشت؟
قطعا برگزاري اين چنين همايش ها و نشست هايي به صورت مستقيم و غير مستقيم رشته روابط بين الملل را رشته ای فراگيرتر و مورد علاقه تر تبديل مي‌کند، به عنوان نمونه عرض کنم که زماني که در قالب اين نشست‌ها همکاران روابط بين‌الملل، استادان، دانشجويان تحصيلات تکميلي جمع مي‌شوند و در مورد مسائل مختلف چه مسائل مربوط به حوزه نظريه روابط بين‌الملل و چه مسائل مرتبط با دغدغه هاي خود دانش روابط بين الملل در کشور صحبت مي‌کنند خود به خود به حوزه‌هاي علاقه، و حوزه‌هاي بيشتر چالش برانگيز براي دانشوران مشخص تر ميشود در نتيجه اين خود مي‌تواند ايجاد انگيزه و حس هويت و بودن را در قالب اين ديسيپلين به وجود بياورد. به عنوان مثال اگر يک استاد روابط بين الملل بعد از گرفتن مدرک دکترا وارد تدريس در يک دانشگاه در هر نقطه از کشور بشود اما از جريان مجمع علمي کشور برکنار باشد، يا از ديدگاه همکاران خودش، و ديدگاه شفاهي همکاران خودش آشنايي نداشته باشد، از تخصص، ديدگاه و نظر آنها را در مورد مسائل دنيا و خصوصاً سياست خارجي کشور نداند  پژوهش هاي کشور به سمت نوعي خلا حرکت و سير مي‌کند، ولي وقتي در تعامل باشيم در واقع، در ارتباط مستقيم با يکديگر باشيم اين پژوهش‌ها و اين نظرات ميتواند با تضارب ديدگاهي که وجود مي‌آيد منسجم تر و در راستاي مشخص تر باشد و کمک کند که پديده و فرآيند سياستگذاري در کشور حداقل تحت تاثير اين ديدگاه ها قرار گيرد.

اگر رشته روابط بين‌الملل را غرب محور در نظر بگيريم به نظر شما نگاه شرقي و ايراني به روابط بين‌الملل در کنار نگاه غربي چه جايگاهي دارد؟
تجربه کشورهايي مثل چين_هند و حتي برخي از کشورهاي آسياي جنوب شرقي نشان داده که اگرچه خواستگاه و منش رشته روابط بين الملل غرب و به طور خاص اروپا و آمريکاي شمالي بوده ولي امکان نظريه‌پردازي يا امکان وارد شدن به مباحث و خصوصاً مناظره هاي روابط بين الملل براي ديگر انديشوران از ديگر جوامع نيز وجود دارد منتها اين نيازمند ضرورت‌هاي است. اين ضرورت ها را بايد ايجاد کرد که انديشوران وارد شوند. اين ضرورت ها دو بخش دارد: يکسري ضرورت ساختاري است و يک سري ضرورت مربوط به کنش يا نقش کارگزار روابط بين الملل يعني انديشوران  استادان يا دانشجوياني که در اين رشته تحصيل مي کنند. به لحاظ ساختاري در کشورهايي مثل هند و چين دغدغه انديشوران روابط بين‌الملل دغدغه اي است که از طرف ساختار و نظام سياسي به آنها القا مي‌شود يعني از انها خواسته مي‌شود، بخش عمده اي از پژوهشگران امروز در انديشکده های مختلف در چين مثل اکادمي علوم اجتماعي يا در هندوستان انديشکده هايي که به صورت جسته و گريخته فعاليت مي‌کنند همواره تحت سوال هستند و مورد پرسش قرار مي‌گيرند که براي ارتقاء وضع کشور چه کاري بايد کرد در نتيجه وقتي ساختار از انديشمندانش ميخواد تفکر کند و نظر بدهد انديشمندان هم خود به خود شروع به فکر کردن مي‌کند چون دغدغه منافع ملي کشورش را دارد، ولي در ساختاري که اين مساله متنابه باشد يعني ساختار خود را بي‌نياز از نظر انديشمندان بداند خود به خود ما شاهد انديشه ورزي خصوصا انديشه ورزي معطوف به تصميم گيري و معطوف به منافع ملي نخواهيم بود. يک بخش از انديشه ورزي و وارد شدن در مناظره‌ها و کنش‌هاي دانش روابط بين‌الملل هم برمي‌گردد به اراده خود انديشمندان روابط بين‌المللي که چه ميزان آموزشهاي مناسب دريافت کردند و چه ميزان توانسته اند ظهور و بروز علمي داشته باشند، به جرات ميتوان گفت آموزش روابط بین‌الملل در ايران حداقل در مقايسه با علوم سياسي نوپا تر است و چون نوپا هست هنوز براي کار کردن، و براي توليد ادبيات جا دارد و اين ادبيات ميتواند کمک کند که ما در آينده از يک خواستگاه بومي و درون زاد به پديدهاي روابط بين‌الملل نگاه کنيم ولي فکر مي‌کنم راه زيادي داريم. نکته ديگر که لازم است به آن اشاره کنم اینکه آموزش روابط بين الملل در کشور از صرف مدرک‌گرايي بايد فاصله بگيرد و آموزش آن از دانشگاه هايي که فاقد رتبه هاي علمي لازم و همچنين شاخص هاي اوليه آن هستند دور شود و اين خيلي نياز است چون اگر ما بخواهيم تمامي دانشگاه‌هاي کشور صرف نظر از سطح توانايي آنها به آموزش رشته روابط بين الملل بپردازند با تورمي از انديشه ورزان ضعيف و قوي مواجه ميشويم  که اين مي‌توانند در آينده براي ما مشکلات بعدي را ايجاد کند بُعد انديشه ورزي را تحت شعاع، بُعد مدرک گرايي و معطوف به منافع کند و اين موضوع ميتواند آسيب جدي براي دانش روابط بين‌الملل در کشور باشد.

چه تفاوتي بين آموزش و پژوهش در روابط بين الملل در ايران و ساير مراکز دانشگاهی و پژوهشي پیشرو در جهان (غرب) وجود دارد، هم در سطح اساتيد و هم در سطح دانشجويان؟
در سوال قبل تا حدودي به بخش هاي از اين سوال اشاره کردم. بومي انديشيدن و تلاش براي قرار دادن جايگاه فکر روابط بين الملل ايراني در بستر نظريه‌پردازي و مناظرات روابط بين المللي يک راه طولاني را مي‌طلبد و الزامات خودش را دارد، همين الزامات براي نگرش در سطح جهاني در حوزه پژوهش و آموزش را هم مشاهده مي‌کنيم و بررسي تجربه کشورهاي پيشرفته غربي به ويژه در اروپاي غربي و آمريکاي شمالي و همچنين تجربه کشورهاي نوظهور که اشاره کردم به ويژه چين و هند نشان داده که روابط بين‌الملل يک رشته نظري_عملي است يعني رشته اي که علاوه بر ابعاد قوي تئوريک معطوف به تصميم سازي و کمک به انجام رفتارهاي صحيح در کشورها است. قطعاً اولين پيش نياز آن اين است که ارتباط وثيق و هم پيوندي با حوزه عمل داشته باشد و اين ارتباط با حوزه عمل هم در گرو خواست و اراده نظام‌هاي سياسي است يعني نظام سياسي خودش را در واقع عقل کل نداند يا نظام سياسي خودش را بي نياز از فکري که در کشور توليد مي‌شود معرفي نکند. نظام سياسي رجوع کند به دانشگاه‌ها به انديشکده ها به آنها دستور کار بدهد و از آنها بخواهد که در مورد معضلات و مسائل کشور چه کار بايد کرد، ما وقتي دستور کار داشته باشيم براي کار چه در حوزه آموزش و پژوهش مطمئنا پژوهش‌هاي ما هدفمند ميشود، پژوهش هاي ما قوي تر خواهد شد چون ميدانند که در واقع يک بنگاهي وجود دارد به نام نظام سياسي و دولت که خواهان اين پژوهش ها هستند و طبيعتاً در اين رقابت بنگاهي پژوهشگران و انديشمنداني که ضعيف تر عمل کنند بعد از مدتي حاشيه اي خواهد شد و نمي‌توانند در اين رقابت وارد شوند، به همين اندازه در حوزه آموزش و همين اتفاق مي‌افتد يعني اگر دانشجو ببيند که کشورش نسبت به اين دانش و به اين رشته حساس است، علاقه مند هست، آنها را به عنوان امر معطوف به حل مسئله مي داند هم افراد قوي تر و علاقمندتري وارد اين رشته خواهد شد و هم استاد دانشگاه و کسي که وظيفه تعليم اين دانش را دارد با مسئوليت بيشتر با روزآمدي بيشتري وارد عرصه خواهد شد و همه اينها ميتواند کمک کند به رشد و غناي دانش روابط بين‌الملل در ايران موضوعي که شما الان در کشورهاي ديگر مشاهده مي کنيد که اين دانش به شدت به يک دانش معطوف به حل مسئله و پر علاقه نزد انديشوران ديگر کشورها وارد شده است.

به نظر شما چگونه میتوان به کيفيتي بين‌المللي در اين رشته دست يافت؟
رسيدن به کيفيتي بين المللي در اين رشته ضمن اينکه الزامات ساختاري و الزامات تربيتي در حوزه تعليم و تربيت را مي‌طلبد به جرأت مي‌توانم ادعا کنم که نيازمند تعاملات بين المللي است حال چه تعاملات در سطح سياست‌گذاري باشه و چه حالا با توجه به سوالي که مطرح کند، مربوط به تعاملات حوزه‌هاي دانشگاهي با دانشگاه‌ها و مراکز فکري در کشورهاي ديگر باشد به ويژه با کشورهايي که به لحاظ سطح قدرت در واقع سياسي و همچنين سطح علمي در جايگاه رفيعي واقع شده اند. يکي از مشکلاتي که ما به عنوان مشکل آموزش در روابط بين الملل ايران با آن مواجه هستيم قطع ارتباط ما با دانشگاه‌هاي بزرگ دنيا به ويژه مراکز فکري است البته موارد محدودي داريم افرادي که به صورت محدود ارتباطاتي دارند و اين کافي نيست. اين مورد شايد بتواند صرفاً از منظر مواردي به عنوان گروه‌هاي ذي‌نفوذ يا کمک به بهبود روابط کشور به صورت مقطعي داشته باشه اما به لحاظ نظري خيلي تاثير زيادي ندارد به لحاظ نظري ما بايد به دنبال اين باشيم که دانشگاه‌هاي ما اساتيد مرتبط با اين رشته را به دانشگاهاي ديگر هم ارسال کنند، اساتيد و برجستگان اين دانش را به کشور دعوت کنند. کنفرانس هاي مشترک، نشست هاي مشترک، و چاپ مقالات مشترک و شرکت در نشست هاي سالانه يا ماهانه که در اين رشته در سال در کشورهاي مختلف برگزار مي‌شود اين نيازمند حمايت‌هاي مالي و ساختاري است که اين کار انجام شود متاسفانه اين حمايت ها وجود ندارد و چيزي که امروز معمولاً ما ميبينيم به اين شکل است که استادي در روابط بين‌الملل مطالعه ميکند، دکتراي تخصصي خودش را ميگيرد و در دانشگاهي شروع به تدريس مي کند و در همين محيط دانشگاهي خودش باقي مي ماند و از آن تاسف انگيزتر اين است که حتي امروز نه فقط ارتباطات دانشگاهي ما با دانشگاها و مراکز فکري دنيا بلکه در درون دانشگاه هاي کشور هم اين ارتباط وجود ندارد و همايش‌هايي که در روابط بين‌الملل مي‌بينيد با يک پراکندگي شديدي در موضوعات مواجه مي شود. با مراجع برگزارکننده مختلف و افرادي مي‌بينيد خود تمايل به اين موضوعات ندارند و مشارکت نمي‌کنند و در بين دانشگاه ها هم نشستي وجود ندارد، شايد بعد از دانشگاه‌ها برخي دپارتمان‌هاي روابط بين الملل خودشان را متمايز و مجزا مي‌دانند از اماکن ديگر در حالي که ميتوانيد مشاهده کنيد ظرفيت هاي بزرگ و عظيمي در دانشگاه‌هاي مختلف کشور در شهرستان ها در مراکز استانها مشاهده ميشود که اگر اينها تجميع شود و استفاده بهينه از آنها صورت بگيرد مي‌تواند حداقل به لحاظ داخلي يک همفکري و هم افزايي انديشه اي در روابط بين الملل به وجود بياورد و اين موضوع ميتواند کمک کند . در نهايت هم من باز در همين زمينه عامل را دولت و نظام سياسي ميدانم که آنها با مطالبه گري خودشان با بها دادن با اختصاص دادن بودجه و کمک‌هايي که مي‌توانند در اين حوزه مي توانند داشته باشند در تمامي اين محورها را از حالت بالقوه خودش خارج و ظرفيت هاي بالفعل و مفيدي را براي کشور ايجاد کنند.

به عنوان يک استاد روابط بين‌الملل اگر پيشنهادي دارید که بتواند به کيفيت این رشته در ايران کمک نماید چه نکاتي را ميتوانيد پيشنهاد بدهید؟
به عنوان يک جزء کوچکي از  جامعه روابط بين الملل مي توانم بگويم که در واقع آسيب شناسي جدي ما در وهله اول بايد از فرايند آغاز به کار، تدريس و گسترش رشته روابط بين الملل در ايران باشد. اين آسيب شناسي هم منوط به اين است که نظرات همگان خواسته شود و آن بُعد مرکزگرايي کمتر شود، ايده هاي مختلف رو طلب کنيم و ببينيم که هر انديشوري از چه منظري به اين قضيه نگاه مي‌کند و چه آسيبي را ميتواند شناسايي و مطرح کند. ولي اگر بخواهم پيشنهادي داشته باشم بجز بعد آسيب شناسي که در صحبت اخير به صورت مفصل به آن پرداختم من در واقع تاکيدم بر اين است که در شرايطي که دولت از ساختار نظام سياسي فعلاً قصد مطالبه‌گري از جامعه روابط بين المللي کشور را ندارد حداقل نزديک شدن ديدگاه ها و گسترش ارتباطات بين المللي دانشگاهي در داخل در مرحله اول به عنوان نقطه شروع شايد مهمترين بخشي است که ما مي‌توانيم روي آن تاکيد کنيم اينکه همکاران روابط بين الملل نشست هاي سالانه، نشست هاي در واقع نيم سالانه با هم داشته باشند، با هم ديگر به بحث بنشينند آسيب‌ها را مطرح کنند ديدگاه‌ها را مطرح و سعي کنند که با شکل دادن به يک صنف و يک تشکل متمرکز پويا صرف نظر از منافع مختلف که وجود داشته باشد. بياييم و خودمان را بر سيستم تحميل کنيم يعني قابليت هاي خودمان را براي سيستم تعريف کنيم و در مرحله دوم تلاش براي ايجاد ارتباطات بين المللي ارتباط با دانشگاه هاي برتر، ارتباط با مراکز علمي برتر دنيا و استفاده از تجارب آنها خيلي مي‌تواند به ما کمک کند که ما بتوانيم ببينيم که چه اتفاقي افتاده که در خيلي از کشورها نظام سياسي به سمت دانشگاه ها حرکت کرده و از افراد انديشمند و برجسته و مبرّز، آنها به عنوان مشاور يا به عنوان پژوهشگراني که ميتوانند توصيه راهبردي و سياست‌گذاري خوبي داشته باشند استفاده کنند بنابراين در شرايط فعلي ايده آل و مطلوب ما اين است که نظام سياسي بياد و از اين دانش استفاده کند و مطالبه کند ولي اگر اينها را به عنوان آرماني ايده آل در نظر بگيريم و بخواهيم واقعي تر صحبت کنيم من فکر ميکنم شکل‌گيري يک اراده جمعي بين خود اعضاي اين جامعه، يعني جامعه رابطه بين الملل و عملکرد منسجم و يکدست آنها در برابر نظام سياسي و تلاش براي پاسخگو کردن آن دربرابر الزامات و همچنين نيازهاي که اين رشته در آينده دارد.در پايان از اين که وقت ارزشمند خود را در پيش برد اين همايش که به نوعي در پيشرفت و توسعه رشته روابط بين الملل ايران هست و در رشد و به شکوفايي اين سرزمين کمک ميکند سپاس گزارم.
 
 * دانشجوی کارشناسی ارشد مطالعات خاورمیانه و شمال آفریقا، دانشگاه علامه طباطبایی 
پربیننده ترین ها