در جستجوی فلسفه دفاع مقدس از رفتار بسیجیان شهید
تفکر بسیجی، نه به عنوان یک نیروی آشکار شکل دهنده، اما به عنوان یک نیروی پنهان که هدایت میکند و تغییر میآفریند، همواره در متن سیاست ایران وجود خواهد داشت.
به گزارش صدای ایران سیدجواد طاهایی از پژوهشگران مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس در مقالهای با عنوان «در جستجوی فلسفه دفاع مقدس از رفتار بسیجیان شهید» مینویسد: «ضروری است در تاریخ جدید کشور به عظمت فلسفی انسانی که زمانی به ظهور رسیده بود، اندیشیده شود و مهمتر، باید آن را در زمانهای مختلف به خود یادآور شد؛ انسانی واقعی که نظر به اراده تعقیب آرمانهای بزرگ، ظرفیت آفرینش یک انسان فلسفی (استعلایی) یا یک «انسان تحلیلیِ» فوقالعاده را در خود داشت و همچنان دارد.
ایده بسیجی شهید، سبب تداوم جمهوری اسلامی ایران است و با ضعف آن، دولت جمهوری اسلامی دچار خلأ معنا و سپس زوال میشود و بههرحال، هیچ عامل دیگری در حد اهمیت آن نیست.
اینکه تصور جمعی جامعه ایرانی از رزمندهای که در مسیر اتصال حقیقت آسمانی به واقعیت زمینی شهید شد، تقدیر آینده سیاست ایران و بنابراین، خود ایران را شکل میدهد. اما چگونه تداوم انگاره بسیجی شهید، تداوم انقلاب اسلامی و از قِبَل آن، تداوم جمهوری اسلامی است؟ بسیار مهمتر از این، چگونه این انسان یا تفکری که به او ارجاع دارد، ایجابگر مسیرهای آتی سیاست در نظام جمهوری اسلامی میتواند باشد؟
جنگ تحمیلی به عنوان یک واقعه صرفاً تاریخی اهمیت محدودی دارد. اهمیت فراوان، در به دست آوردن ایده یا فلسفه جنگ تحمیلی است که از جمله میتوان آن را در قالب اصطلاح دفاع مقدس بیان کرد. اهمیت نظری کلمه «مقدس» در اصطلاح دفاع مقدس، آن است که فلسفه جنگ تحمیلی را بیان میکند. بهعبارتدیگر، مسئله در همین اصطلاح نهفته است یا از آن آغاز میشود.
با بازشناسی عقلی دفاع مقدس، یعنی با دست یافتن به قدرت تعریف کردن آن است که مقوله یاد شده میتواند موضوع شناخت واقع شود. چیزی که متمایز از احساس آن یا درونی کردن آن یا وابستگی به آن یا حتی طبقهبندی آن یا توصیفات از آن است. منظور از شناخت، بازبینی کلی و سپس احراز یک درک نهایی از تجربه جنگ تحمیلی یا درک هویت آن است. هویت یک چیز، یگانه دلیل هستی یک چیز را توضیح میدهد. این درک حاصل از بازبینی کلی، باید گوهر جنگ تحمیلی و محتوای مرکزی و دلیل اصلی آن را در اختیار نهد. بحث جنگ تحمیلی، بحث یک قداست عقلانی شده است.
جان مایه درک نوع ایرانیان از جنگ تحمیلی، اسطوره یا ایده مرکزی انسان آرمانی ایرانی است که چیستی، ماندگاری و تعیینکنندگی مقوله دفاع مقدس در سیاست ایران را در خود نهفته دارد و توضیح میدهد. این انسانیت ویژه مانع میشود که بتوان جنگ تحمیلی را یک واقعیت تاریخی و سپری شده تلقی کرد که فاقد ماندگاری و اهمیت برای زمانهای بعدی باشد.
در واقع، با آغاز جنگ تحمیلی و از طریق ظهور انسان ویژه انقلاب اسلامی، قابل درک شد که دولت جمهوری اسلامی، ظهور معجزه گون آرمانهای مندرج در فرهنگ ایرانی است یا گونهای گذار از فرهنگ به سیاست یا انتقال از تاریخ به زمان حال است. اما نیروی این انتقال، انگاره رزمنده شهید بود که شاید در رویکردی تازه، بتوان به آن، فلسفۀ دفاع مقدس گفت.
این انگاره، انگاره انسان فضیلتمند ایرانی، تاریخ کلی ایران و نظام جمهوری اسلامی را به هم مرتبط و آنها را از طریق هم، معنادار میسازد؛ یعنی گونهای رابطه کوه و آتشفشان را میان آن دو ترسیم میکند (یا تطابقی با ضربالمثل از کوزه همان برون تراود که در اوست، پدید میآورد). بسیجی شهید همچون اکسیری، نشانگر و آشکار کننده و احیاگر روح جامعه ایرانی است که وحدت و نیز اساس آن را آشکار میکند.
آنچه که گاه از آن به عنوان فلسفه دفاع مقدس یاد میشود، در ماهیت امر، روایتی از شهادت ایرانی آرمانگراست که تصور ما از کلیت ایران را شکل میداد و نهادینه کرد؛ «مای» جدیدی خلق شد که به ما نشان دهد مای قبلی ایرانِ قبل از انقلاب در حقیقت خود، چه بود یا در اصل خود چه هست. داستانی است که به ما میگوید؛ ما ایرانیان قبلاً در وضعیتی نارس یعنی ناآگاه به تمامیت خویشتن قرار داشتیم؛ روایتی که گذشته ما را بر ما منکشف میکند و نیز ما را به تاریخ مان پیوند میزند؛ روایتی که جانمایه اصلی ایرانی بودن را، محور بودنمان، آنچه که تغییرناپذیر است (تغییر میدهد و تغییر نمیکند) را برای ما آشکار میسازد.
بنابراین ایده رزمنده شهید یا فلسفه دفاع مقدس به دلیل آنکه هستی سراسری ایران را، محتواهای گذشته و امکانات آینده آن را انعکاس میدهد، چیزی است که به جای آنکه با تحولات تغییر کند، به برکت تحولات تداوم پیدا میکند. به طور کلی، هر چیزی که از طریق تغییرات به خود تداوم بخشد همان هویت یا خود جمعی است. اما این خود جمعی یا هویت جمعی، از «همان جمعی» متفاوت است؛ «همان»، عبارت از جلوههای متغیر تاریخی و زمانی خود است یا تجربیات و حوادثی که «خود» از سر میگذراند.
بسیجی شهید از تبلورات یا «همان» های متعدد ایرانی سخن نمیگوید؛ او از هویت یا بنیاد ایرانی بودن سخن میگوید. فلسفۀ دفاع مقدس یا انگاره رزمنده شهید به دلیل آنکه یک ظهور ریشهای است یا بگوییم ظهوری قیام واره یکباره از درون تاریخ بسیار کهن است، نیرو یا دلیل استمرار را در خود دارد. دوباره، بحث جنگ تحمیلی مجموعاً و اصالتاً، بحثی درباره یک قداست عقلانی قومی است. بحثی درباره یک تحول توأمان مقدس و قومی که قابلیت تعقل فلسفی دارد.
در پرتو انگاره بسیجی شهید، وحدت جهان ایرانی با یک کاسگی امر ایرانی و امر دینیاش آشکار میشود.چیزی که همواره وجود داشته است این یک کاسگی در جنگ تحمیلی انعکاس کامل یافت. این جنگ در معنایی کوتاه مدت (متعلق به تاریخ معاصر) و صوری-حقوقی (مبتنی بر مرزهای ملی و تأسیسی)، البته یک دفاع ملی بود، اما در معنایی تاریخی، فرهنگی و روحی یک دفاع مقدس بوده است. قداستی که در نهایت ریشه در کل تاریخ و فرهنگ ایران داشت.
لاجرم جنگ تحمیلی در معنایی اصیل و ریشهای، دفاع مقدس بوده است. در جنگ تحمیلی، مقدس بودن مقارنت بیشتری با واقعیت داشت تا یک نبرد بزرگ میهنی. در واقع، قداست دفاع مردمی در برابر هجوم ارتش بعث، عینیتی تمام عیار داشت. قداست باوری عمومی یا آرمانگرایی مردمی انقلاب ۵۷ بود که سبب شد دفاع در برابر ارتش بعث بلافاصله ابعاد تودهای و گسترده بیابد.
بر این اساس میتوان قضاوت کرد درک بیواسطه و واقعی جنگ تحمیلی، همانا درک آرمانگرایی مردمی آن است و بر عکس، درک آرمانگرایی تودهای مندرج در تجربه جنگ تحمیلی، همانا درک واقعگرایانه جنگ است زیرا بهگونهای بسیار مهم، این جنگ چیز دیگری ندارد که آن میزان واقعیت، واقعیت مهم و تاریخی، داشته باشد که به آن ماندگاری و تعیینکنندگی ببخشد. از یک دیدگاه مردمی، دفاع مقدس یعنی آنکه دلیل شروع و نتایج این دفاع، معانیای در حوزه امور مقدس و ماورائی و مشخصاً امور مهدوی داشته و با آنها در ارتباط است.
اگر معیار، ذهنیت و قضاوت رزمندگان داوطلب ایرانی باشد، جنگ برای یک آیندهمقدس، معنایی دقیقتر و درستتر از جنگ برای یک گذشتۀ مقدس (قرآن، سنت و غیره) دارد. جنگ برای گذشته مقدس، ویژگی بنیادگرایی و جهاد بنیادگرایانه است. حال آنکه ویژگی بارز دفاع مقدس، باور به زمینهسازی برای یک آیندۀ مقدس و مهدوی است.
انگارۀه بسیجی شهید، به دلیل عمق تاریخی خود، بیان کننده و توضیح دهنده فلسفه ایرانی حیات یا فلسفه تاریخ قوم ایرانی است و به همین دلیل و به طریق اولی، همانا ایده بنیادگذار دولت جمهوری اسلامی نیز هست؛ یعنی اینکه به مدد فلسفۀه حیات و مرگ بسیجی شهید، جمهوری اسلامی تاریخ ایران را معنادار میکند، نه تاریخ ایران جمهوری اسلامی را.
انگارۀه بسیجی شهید، به دلیل عمق تاریخی خود، بیان کننده و توضیح دهنده فلسفه ایرانی حیات یا فلسفه تاریخ قوم ایرانی است و به همین دلیل و به طریق اولی، همانا ایده بنیادگذار دولت جمهوری اسلامی نیز هست؛ یعنی اینکه به مدد فلسفۀه حیات و مرگ بسیجی شهید، جمهوری اسلامی تاریخ ایران را معنادار میکند، نه تاریخ ایران جمهوری اسلامی را.
در واقع، انگاره بسیجی شهید پس از استعلا به سوی محتوای تاریخی ایران، یعنی پس از آنکه فحوای تاریخ ایران را آشکار ساخت، از آن موضع، فلسفه دولت جمهوری اسلامی یا هویت آن را هم میسازد، یعنی ممکن میسازد که چیستی نظام و فسلفه تأسیس آن با اتکا بر یک محتوای تاریخی واحد برای ایران (شوق اتصال به ایدۀ مطلق یا به تعبیر ادبی-عرفانی امام خمینی، بهار وصل) تبیین شود.
به سخن دیگر، هر چند به لحاظ زمانی، جنگ تحمیلی پس از تأسیس نظام جمهوری اسلامی رخ داد، اما آرمانگرایی مردمی مندرج در جنگ تحمیلی، در درون خود حاوی فلسفه تأسیس نظام است. یعنی در این فلسفه، دلیل تأسیس نظام جمهوری اسلامی و معنی آن و اهداف آن هم نهفته است.
این حقیقت، خاصّ ایران نیست. جنگهای بزرگ اغلب حاوی معانی بزرگی هم بودهاند. آنها با اهمیت کمتری به گذشته مربوط بوده و بیشتر، پدیدههایی برای شکل دادن به آینده جوامع بودهاند. جنگهای ناپلئون حاوی ایدههای مختلف ناسیونالیستی (ارتش ملی، دولت ملی، سرزمین ملی)، برابری لیبرالی، حکومت مردم و غیره بوده است. ازاینرو، جنگهای بزرگ بر فلسفههایی بزرگ که عموماً ظرفیت ماندگاری دارند، استوار است.
برای جنگ تحمیلی نیز یک فلسفه بزرگ، قابل تصور است. دفاع در برابر هجوم ارتش بعث، بیدرنگ دو ویژگی مردمی و اعتقادی یافت و بدین گونه دارا معنا و فلسفه خاص خود شد؛ فلسفهای بسیار قدرتمند و برانگیزاننده، مبنی بر اینکه معنا و محتوای اصلی جنگ را نباید در دلایل و بسترهای خارجی این تحول و نیز در زمینههای عینی و تجربی جست، بلکه به ترتیب، باید آن را در داخل کشور و در زمینههای معنوی و آرمانگرایانهاش یافت. آن بسترها و زمینهها، صورت سازند نه معناساز.
از این دیدگاه، میتوان فلسفه جنگ تحمیلی یا آرمانگرایی مردمی را باورهای خودجوش مردمی در خصوص دلیل ظهور انقلاب، معنای مقدس ظهور امام خمینی و تأسیس جمهوری اسلامی، دلیل دشمنیها با انقلاب، اهداف آسمانی انقلاب و غیره دانست که مجموعاً شرایط زمان حال در نظام جمهوری اسلامی را زمینهساز یک آینده مقدر یعنی ظهور حضرت مهدی (عج) میداند. این باورهای مردمی عملاً به مثابه منبع تولید انگیزه برای دفاع از انقلاب و دولت در هر عرصهای، خاصه عرصه جنگ عمل میکردند.
پس اولاً فلسفه مردمی دفاع که مقدس انگاشتن آن دفاع را در خود دارد، در حکم ایده بنیادگذار نظام است و ثانیاً، چون به قول توکویل در کتاب مشهور دموکراسی در آمریکا، دولتها هیچگاه از گهوارۀ خودشان فاصلۀ زیادی نمیگیرند و در هر تحول بزرگی به ایدههای بنیادگذارشان رجوع میکنند و بدان حساس و متفطّن میشوند، پس ایدۀ بنیادگذار، ایده یا روایتی مداوم و مستمر و دارای زندگی و به همین دلیل دارای قدرت تعیینکنندگی و مشروط سازی امور به خود است.
تفکر بسیجی، نه به عنوان یک نیروی آشکار شکل دهنده، اما به عنوان یک نیروی پنهان که هدایت میکند و تغییر میآفریند، همواره در متن سیاست ایران وجود خواهد داشت. رمز ماندگاری و مهمتر از آن، ایجاب کنندگی قداست دفاع از کشور، (نه صرفاً دفاع از کشور) در سیاست ایران و در انتخابهای مهم سیاسی مردم، چیزی که در انگارۀ بسیجی شهید مضبوط است، در آن است که کارکرد ایده رزمنده شهید برای جامعه ایرانی، در واقع، انتقالی از تاریخ حیات فرهنگی در ایران به سوی وضعیت فعلی سیاست ایران است. خاطره یا داستان بسیجی شهید، روح دوران جدید سیاست ایران و همزمان، سنگ بنای آن است.
به طور کلی، در ایران امروز یک دانایی بزرگ میتواند درک انسان جدیدی باشد که واقعه گون، در بهمن ۵۷ آفریده شد؛ انسانی که در متن یک «ارادۀ عمومی» برای اتصال به حقیقت یا حضور در پیشگاه انسان کامل ظاهر شد. نام این اراده عمومی فراگیر را «ایده ۵۷» میگذاریم. مهم نیست که ما این اراده عمومی دورانساز را نهفتۀ انقلاب ۵۷، بیندیشیم که با «واقعه» انقلاب اسلامی ایران چه انسانی پدید آمد و چگونه او، مای جدید را آفرید. بسیجی در پرتو واقعه (رخداد) درک میشود. واقعه در استقلالش از امر تاریخی، از تاریخ مشخص میشود؛ محصول شرایط تاریخی نیست و به قولی امر نابهنگام است.
بسیجی نیز در قالب یک درک تاریخی (درکی متعلق به یک زمانه یا وضعیت خاص) تعریف نمیشود. او در عمل انقلابی و نظامیاش تمام نمیشود بلکه از آن آغاز میشود. اگر بسیجی در خلال تاریخ کوتاه جنگ و از طریق آن قابل درک نیست، در این صورت چگونه باید او را درک کرد؟ بسیجی کیست یا ایده (تفکر) بسیجی چیست؟ آیا این ایده، در حیات اجتماعی ایران ماندگاری و تداوم دارد؟ آیا ممکن است فراتر از تداوم و ماندگاری، تصور از فرد بسیجی تعیین کنندۀ ادوار آتی سیاست ایران هم باشد؟ بحث چیستی دفاع مقدس، ابعاد فلسفی دارد؛ ماندگاری آن ابعاد جامعهشناختی مییابد و تعیینکنندگی آن نیز دارای ابعاد سیاسی است.
اگر بسیجی، خاصه هنگامی که به شهادت پیوند میخورد، انسان ویژه یا یگانه تجسم بخش پیامهای انقلاب اسلامی باشد، پس او انسانی است که فلسفه یا دلیل آغاز سیاست و اجتماع جدید ایران را در خود نهفته دارد. ازاینرو باید نتیجه گرفت که رمز ماندگاری نظام جمهوری اسلامی و شرط تداوم یا زوال آن، در عقاید، ترجیحات، گسستها و پیوستها و خلاصه در زندگی و مرگ همین انسان نوعی، انسان طراز نوین انقلاب اسلامی، نهفته است.
از آثار عینی و نتایج سیاسی این انسان آرمانی ایران، این ارادهگر به چیز بزرگ که با انقلاب به بود رسید، با جنگ تحمیلی به کرد و با مرگ به خلود، نباید چشم شست. جاودانگی دنیوی یا خلود این جهانی رزمندۀ آرمانگرای شهید در جامعه و بنابراین، در سیاست ایران، موضوعی به حق شایسته تعمق بیشتری است. اگر به این مهم پرداخته نشود جامعه ایران بی خاطره میشود و دلیل هستی جدید آن و شرایط کنونیاش ناگفته و درستتر، بدون تعقل باقی میماند.
اگر نسبت جامعه متأخر ایرانی با تجربه جنگ تحمیلی بررسی نشود، تمایل شدید این جامعه و نسلهای جدیدتر آن به اشتغال و اتصال به هویت جدید خود اجابت نمیشود. این گرایشی طبیعی است که بخواهیم آن چیزهایی را که زندگی کردهایم و آن را احساس و تجربه کردهایم، به حوزه شناخت یا آگاهی و تعقل خود وارد کنیم و اگر چنین نکنیم، به داشتن تجربیاتی ناقص بسنده کردهایم. اتکا به درک ناقص و اولیه، خلاف ذاتیات فهم انسانی است.
هیچ یک از پردازندگان به مقوله جنگ در کشور ما در موضوعات مختلف هنری، ادبی و غیره، قصدشان فقط تولید همان اثر ادبی-هنری نبوده، بلکه هر کدام به شیوهای میخواستهاند و میخواهند حقیقت ژرف دفاع مقدس را به مردم خود و نسلهای بعد ابلاغ کنند. ازاینروست که تقریباً همگان به ضرورت شناخت عقلی یا فلسفی دفاع مقدس باور دارند.
گزارش خطا
آخرین اخبار