نیویورک تایمز: زمان گفتگو با ایران فرا رسیده
اگر از ما بخواهید که مسیری برای دیپلماسی با ایران پیشنهاد کنیم، میگوییم از جایی که امروز هستیم شروع نکنیم. اما ما جایی هستیم که هستیم و میدانیم به کدام سمت میرویم. به ویژه اینکه میدانیم از تهران و واشنگتن چه کارهایی بر میآید. ما باید آخرین و بهترین شانسی که برای دیپلماسی را غنیمت بشماریم.
به گزارش صدای ایران از فرارو، با توجه به بالا گرفتن تنشها در خاورمیانه و فشار ناشی از تحریمها بر ایران، اکنون ممکن است آخرین فرصت مناسب برای عقب رفتن از لبه پرتگاه باشد.
ویلیام برنز و جیک سالیوان در نیویورک تایمز نوشتند: شش سال پیش در چنین روزهایی ما در میان گفتگوهای پنهان با ایران بودیم که به امضای توافق جامع هستهای انجامید. در آن زمان، دیپلماسی ریسک و وعدههای قابل توجهی به همراه داشت. امروز وعدهها رنگ باخته اند و ریسک سرعت گرفته است.
پیامدهای تصمیم احمقانه ترامپ برای خروج از برجام در سال گذشته، آنهم بدون سندی مبنی بر عدم تعهد ایران به برجام، قابل پیش بینی بود و اتفاق افتاد. الان در موقعیت بسیار خطرناکی قرار داریم. داستان اینکه ما چطور به اینجا رسیدیم تا حدی به انتظارات دو طرف مربوط میشود.
ایران فکر میکرد میتواند صبر کند تا دونالد ترامپ از کاخ سفید برود و آمریکا در دوره یک رئیس جمهور دیگر در ۲۰۲۱ به راحتی به برجام بازگردد. اما فشار تحریم اقتصادی که دوباره به صورت یکجانبه از سوی ایالات متحده وارد شده است، دشوارتر از چیزی بود که ایران پیش بینی میکرد.
دولت ترامپ به نوبه خودش، به شکل غیرواقع بینانهای باور داشت که کمپین فشار حداکثری و چماق باعث میشود ایران کوتاه بیاید و شرایط آمریکا را بپذیرد. اما آمریکا دید ایران برگهای برنده مخصوص خود را دارد و این کمپین به هدفش نرسید.
ایران به جای تسلیم شدن، اقدامات تحریک آمیز فزایندهای را در خلیج فارس هدایت کرد و شروع به توسعه برنامه هستهای خود کرد. متحدین و شرکای آمریکا به جای پیوستن به ایالات متحده در جبهه منزوی کردن ایران، تلاش میکنند بین دو طرفی، که آنها بازیگران یاغی میدانند، میانجیگری کنند.
در تهران، محافظه کاران در حال قدرت گرفتن هستند و شک و تردید آنها نسبت به تعامل با غرب اعتبار یافته است. تمایل آنها برای گسترش فعالیتها افزایش یافته است چرا که فرض میکنند دونالد ترامپ، به تعبیر حامیان سیاسی اش، مثل "برف شادی" است، از یک بازی بزرگ صحبت میکند، اما بیش از آنکه به دنبال حمله نظامی باشد به دیدار رو در رو با رهبران ایران علاقهمند است.
علاوه بر این، در بین شرکای منطقهای ما در خلیج فارس، شکاف ایجاد شده است. از طرفی آنها در مورد درگیری نظامی نگران هستند و تلاش میکنند از شدت تنشها بکاهند؛ تاجاییک ه انگار بن سلمان، ولیعهد سعودی دوباره به ارزش تحقیقات سازمان ملل ایمان آورده است. از طرف دیگر آنها نگران هستند انفعال آمریکا به تحرکات اخیر ایران تنها اشتیاق این کشور برای ریسک را سیراب کند، عربستان سعودی هم مناسبترین هدف برای این تحرکات است.
اگر با همین فرمان پیش برویم، به زودی از پرتگاه سقوط میکنیم، اما مسالهای که در واشنگتن مورد بحث قرار گرفته اغلب در این مورد است که کمربند ایمنی را ببندیم یا نه! به جای آن ما باید دست هایمان را روی فرمان دیپلماسی بگذاریم و قبل از اینکه دیر شود، وارد کنارگذر شویم.
آغاز تنش بین ایران و آمریکا
برای شروع، دو طرف باید در انتظارتشان تجدید نظر کنند و کاهش تنش گام به گام را در پیش بگیرند تا بنیانی برای حل مسائل در بلند مدت ایجاد شود. ایالات متحده آمریکا نمیتواند بدون معافیت اقتصادی ایران را سر میز مذاکره بیاود، چه مستقیم چه با وساطت اتحادیه اروپا، آنطور که امانوئل ماکرون پیشنهاد داده است.
آمریکا همچنین نیاز خواهد داشت ۱۲ پیش شرطی که مایک پمپئو، وزیر امور خارجه سال گذشته برای پیشرفت مذاکرات مطرح کرد را کنار بگذارد. ایران تسلیم نمیشود.
ایرانیها هم باید واقع گراتر باشند. اینکه فکر کنیم ایالات متحده بدون اینکه مطمئن شود ایران بلافاصله وارد مذاکرات در مورد تمدید زمان محدودیتهای هستهای و مذاکره در مورد موشکهای بالستیک میشود، معافیتهای قابل توجهی به این کشور خواهد داد، واقع بینانه نیست.
محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه ایران اخیرا سیگنالهایی در مورد امکان مذاکره در مورد شرایط دیگر ارسال کرد. با اینکه ما نباید در مورد شدت دشواری چنین مسائلی متوهم باشیم باید سعی خود را بکنیم. ایرانیها از زمان گفتگوهای پنهانی دریافته اند که ما این فرایند را مانند یک چرخه تکرار شونده (مانند سایر فرایندهای کنترل تسلیحات) مینگریم که در آنها یک توافقنامه به عنوان سنگ بنای مذاکرات بعدی پی ریزی میشود. توافق هستهای سال ۲۰۱۵ آغاز دیپلماسی با ایران بود نه پایان آن.
همچنین دو طرف باید بیشتر به دنبال کاهش تنش باشند. خطوط کشتی رانی نباید مورد تهدید قرار گیرد و عراق نباید به میدان درگیری ایران و آمریکا تبدیل شود. باید برای پایان بحران خلیج فارس فرصتی ایجاد کنیم و برای پایان جنگ یمن تلاش کنیم. این جنگ نه تنها یک تراژدی انسانی بلکه یک فاجعه استراتژیک برای شرکای منطقهای ما در خلیج فارس و لکه ننگی برای سیاست خارجی آمریکاست. با توجه به نقش ایران در ثبات افغانستان، باید در این مورد هم بین ایران و آمریکا گفتگو صورت گیرد.
اگر از ما بخواهید که مسیری برای دیپلماسی با ایران پیشنهاد کنیم، میگوییم از جایی که امروز هستیم شروع نکنیم. اما ما جایی هستیم که هستیم و میدانیم به کدام سمت میرویم. به ویژه اینکه میدانیم از تهران و واشنگتن چه کارهایی بر میآید. ما باید آخرین و بهترین شانسی که برای دیپلماسی را غنیمت بشماریم.
ویلیام برنز و جیک سالیوان در نیویورک تایمز نوشتند: شش سال پیش در چنین روزهایی ما در میان گفتگوهای پنهان با ایران بودیم که به امضای توافق جامع هستهای انجامید. در آن زمان، دیپلماسی ریسک و وعدههای قابل توجهی به همراه داشت. امروز وعدهها رنگ باخته اند و ریسک سرعت گرفته است.
پیامدهای تصمیم احمقانه ترامپ برای خروج از برجام در سال گذشته، آنهم بدون سندی مبنی بر عدم تعهد ایران به برجام، قابل پیش بینی بود و اتفاق افتاد. الان در موقعیت بسیار خطرناکی قرار داریم. داستان اینکه ما چطور به اینجا رسیدیم تا حدی به انتظارات دو طرف مربوط میشود.
ایران فکر میکرد میتواند صبر کند تا دونالد ترامپ از کاخ سفید برود و آمریکا در دوره یک رئیس جمهور دیگر در ۲۰۲۱ به راحتی به برجام بازگردد. اما فشار تحریم اقتصادی که دوباره به صورت یکجانبه از سوی ایالات متحده وارد شده است، دشوارتر از چیزی بود که ایران پیش بینی میکرد.
دولت ترامپ به نوبه خودش، به شکل غیرواقع بینانهای باور داشت که کمپین فشار حداکثری و چماق باعث میشود ایران کوتاه بیاید و شرایط آمریکا را بپذیرد. اما آمریکا دید ایران برگهای برنده مخصوص خود را دارد و این کمپین به هدفش نرسید.
ایران به جای تسلیم شدن، اقدامات تحریک آمیز فزایندهای را در خلیج فارس هدایت کرد و شروع به توسعه برنامه هستهای خود کرد. متحدین و شرکای آمریکا به جای پیوستن به ایالات متحده در جبهه منزوی کردن ایران، تلاش میکنند بین دو طرفی، که آنها بازیگران یاغی میدانند، میانجیگری کنند.
در تهران، محافظه کاران در حال قدرت گرفتن هستند و شک و تردید آنها نسبت به تعامل با غرب اعتبار یافته است. تمایل آنها برای گسترش فعالیتها افزایش یافته است چرا که فرض میکنند دونالد ترامپ، به تعبیر حامیان سیاسی اش، مثل "برف شادی" است، از یک بازی بزرگ صحبت میکند، اما بیش از آنکه به دنبال حمله نظامی باشد به دیدار رو در رو با رهبران ایران علاقهمند است.
علاوه بر این، در بین شرکای منطقهای ما در خلیج فارس، شکاف ایجاد شده است. از طرفی آنها در مورد درگیری نظامی نگران هستند و تلاش میکنند از شدت تنشها بکاهند؛ تاجاییک ه انگار بن سلمان، ولیعهد سعودی دوباره به ارزش تحقیقات سازمان ملل ایمان آورده است. از طرف دیگر آنها نگران هستند انفعال آمریکا به تحرکات اخیر ایران تنها اشتیاق این کشور برای ریسک را سیراب کند، عربستان سعودی هم مناسبترین هدف برای این تحرکات است.
اگر با همین فرمان پیش برویم، به زودی از پرتگاه سقوط میکنیم، اما مسالهای که در واشنگتن مورد بحث قرار گرفته اغلب در این مورد است که کمربند ایمنی را ببندیم یا نه! به جای آن ما باید دست هایمان را روی فرمان دیپلماسی بگذاریم و قبل از اینکه دیر شود، وارد کنارگذر شویم.
آغاز تنش بین ایران و آمریکا
برای شروع، دو طرف باید در انتظارتشان تجدید نظر کنند و کاهش تنش گام به گام را در پیش بگیرند تا بنیانی برای حل مسائل در بلند مدت ایجاد شود. ایالات متحده آمریکا نمیتواند بدون معافیت اقتصادی ایران را سر میز مذاکره بیاود، چه مستقیم چه با وساطت اتحادیه اروپا، آنطور که امانوئل ماکرون پیشنهاد داده است.
آمریکا همچنین نیاز خواهد داشت ۱۲ پیش شرطی که مایک پمپئو، وزیر امور خارجه سال گذشته برای پیشرفت مذاکرات مطرح کرد را کنار بگذارد. ایران تسلیم نمیشود.
ایرانیها هم باید واقع گراتر باشند. اینکه فکر کنیم ایالات متحده بدون اینکه مطمئن شود ایران بلافاصله وارد مذاکرات در مورد تمدید زمان محدودیتهای هستهای و مذاکره در مورد موشکهای بالستیک میشود، معافیتهای قابل توجهی به این کشور خواهد داد، واقع بینانه نیست.
محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه ایران اخیرا سیگنالهایی در مورد امکان مذاکره در مورد شرایط دیگر ارسال کرد. با اینکه ما نباید در مورد شدت دشواری چنین مسائلی متوهم باشیم باید سعی خود را بکنیم. ایرانیها از زمان گفتگوهای پنهانی دریافته اند که ما این فرایند را مانند یک چرخه تکرار شونده (مانند سایر فرایندهای کنترل تسلیحات) مینگریم که در آنها یک توافقنامه به عنوان سنگ بنای مذاکرات بعدی پی ریزی میشود. توافق هستهای سال ۲۰۱۵ آغاز دیپلماسی با ایران بود نه پایان آن.
همچنین دو طرف باید بیشتر به دنبال کاهش تنش باشند. خطوط کشتی رانی نباید مورد تهدید قرار گیرد و عراق نباید به میدان درگیری ایران و آمریکا تبدیل شود. باید برای پایان بحران خلیج فارس فرصتی ایجاد کنیم و برای پایان جنگ یمن تلاش کنیم. این جنگ نه تنها یک تراژدی انسانی بلکه یک فاجعه استراتژیک برای شرکای منطقهای ما در خلیج فارس و لکه ننگی برای سیاست خارجی آمریکاست. با توجه به نقش ایران در ثبات افغانستان، باید در این مورد هم بین ایران و آمریکا گفتگو صورت گیرد.
اگر از ما بخواهید که مسیری برای دیپلماسی با ایران پیشنهاد کنیم، میگوییم از جایی که امروز هستیم شروع نکنیم. اما ما جایی هستیم که هستیم و میدانیم به کدام سمت میرویم. به ویژه اینکه میدانیم از تهران و واشنگتن چه کارهایی بر میآید. ما باید آخرین و بهترین شانسی که برای دیپلماسی را غنیمت بشماریم.
خبرهای مرتبط
گزارش خطا
آخرین اخبار