(طنز) درخواست هزاراننفر آمريکايي از حسن روحاني
پوریا عالمی در شرق نوشت
داشتم توي وايبر اين خبر را ميخواندم که «رييسجمهور، حسن روحاني، 31 شهريور براي سخنراني در سازمانملل به نيويورک سفر ميکند.» که ناگهان يکي از جلو آمبولانس رد شد. نگاه کردم ديدم آقاي احمدينژاد است که چمدانبهدست و بدوبدو دارد عرض اتوبان را درمينوردد که خودش را برساند به فرودگاه.
گفتم: محمودجان، کجا؟ سفر خارجي به سلامتي؟ کلاه حصيري و صندل هم که برداشتي. بهبه.
گفت: هيس... عجله دارم... بايد خودم را برسانم سازمان ملل، سخنراني دارم، لاي نطقم را هم باز نکردم.
گفتم: چندتا مساله بياهميت وجود دارد:1- الان زود است و 31ام روز سخنراني رييسجمهور است. 2- طرف قسط وامش عقب ميافتد نميتواند از خانه خارج شود، شما با اين قضيه چندميليارد برداشت دانشگاه ايرانيان چطوري ميخواهي بروي خارج؟ 3- البته قضيه مهمي نيست، نميدانم چطور بگويم، يعني ناراحت نشويها، اصلا مگر شما رييسجمهوري؟ 4- سخنراني در سازمان ملل، ديگر با پارافکردن نامههاي مردم فرق دارد که شنيدم هنوز به همان کار مشغولي.
گاز آمبولانس را گرفتم بروم که ديدم در ميدان پاستور و جلو نهاد رياستجمهوري، هزاراننفر از کاسبان، هتلداران، هاتداگفروشان، کوکاکولافروشان، هواپيماداران، ميهمانداران، جاسوييچيفروشان، دربانان هتل، مديران هتل، نمايندگان تلويزيونهاي کابلي، يخفروشان، ماستفروشان، خيارفروشان، ماستوخيارفروشان و تني چند از بيزنسمنهاي آمريکايي تجمع کردهاند.
گفتم: جريان چيست؟
همه هزاراننفر با هم گفتند: ما آمديم از روحاني خواهش کنيم به سنت احمدينژاد پايبند باشد و خودش تنهايي نيايد آمريکا و فک و فاميل و ديگر انديشمندان و دانشمندان فاميلش را همراه بياورد.
گفتم: آخه چرا؟
گفت: چون ما روي همراهان آقاي احمدينژاد حساب کرده بوديم و نصف اموراتمان از خرجي بود که هيات چندصدنفره همراه او در آمريکا ميکردند. جان ما، بگو روحاني زير 300نفر و ششتا هواپيما همراه نياورد که رابطه ايران و آمريکا واقعا بد ميشود.
گفتم: محمودجان، کجا؟ سفر خارجي به سلامتي؟ کلاه حصيري و صندل هم که برداشتي. بهبه.
گفت: هيس... عجله دارم... بايد خودم را برسانم سازمان ملل، سخنراني دارم، لاي نطقم را هم باز نکردم.
گفتم: چندتا مساله بياهميت وجود دارد:1- الان زود است و 31ام روز سخنراني رييسجمهور است. 2- طرف قسط وامش عقب ميافتد نميتواند از خانه خارج شود، شما با اين قضيه چندميليارد برداشت دانشگاه ايرانيان چطوري ميخواهي بروي خارج؟ 3- البته قضيه مهمي نيست، نميدانم چطور بگويم، يعني ناراحت نشويها، اصلا مگر شما رييسجمهوري؟ 4- سخنراني در سازمان ملل، ديگر با پارافکردن نامههاي مردم فرق دارد که شنيدم هنوز به همان کار مشغولي.
گاز آمبولانس را گرفتم بروم که ديدم در ميدان پاستور و جلو نهاد رياستجمهوري، هزاراننفر از کاسبان، هتلداران، هاتداگفروشان، کوکاکولافروشان، هواپيماداران، ميهمانداران، جاسوييچيفروشان، دربانان هتل، مديران هتل، نمايندگان تلويزيونهاي کابلي، يخفروشان، ماستفروشان، خيارفروشان، ماستوخيارفروشان و تني چند از بيزنسمنهاي آمريکايي تجمع کردهاند.
گفتم: جريان چيست؟
همه هزاراننفر با هم گفتند: ما آمديم از روحاني خواهش کنيم به سنت احمدينژاد پايبند باشد و خودش تنهايي نيايد آمريکا و فک و فاميل و ديگر انديشمندان و دانشمندان فاميلش را همراه بياورد.
گفتم: آخه چرا؟
گفت: چون ما روي همراهان آقاي احمدينژاد حساب کرده بوديم و نصف اموراتمان از خرجي بود که هيات چندصدنفره همراه او در آمريکا ميکردند. جان ما، بگو روحاني زير 300نفر و ششتا هواپيما همراه نياورد که رابطه ايران و آمريکا واقعا بد ميشود.
گزارش خطا
نظر شما
آخرین اخبار