بزرگان خاندان سعودی علیه بنسلمان
به گزارش صدای ایران روزنامه شرق نوشت: اخبار جستهوگریخته از نارضایتی در خانواده سلطنتی از عملکرد بنسلمان، همچنان ادامه دارد. در آخرین نمونه از این اخبار، رویترز در گزارشی اختصاصی نوشت در پی آنچه بزرگترین حمله به تأسیسات نفتی عربستان سعودی خوانده شده، تعدادی از اعضای خانواده سلطنتی، از رهبری بنسلمان ابراز نارضایتی کردهاند. اعضای این خانواده از ناتوانی بنسلمان در دفاع از کشور ابراز نگرانی کردهاند. بعضی از این منتقدان نیز رویکرد تهاجمی و خصمانه بنسلمان نسبت به ایران و درگیری این کشور در جنگ یمن را باعث قرارگرفتن این پادشاهی در معرض حمله و خطر خواندند. این نارضایتی البته ادامه زنجیرهای از نارضایتیهاست که از اوایل دوران بنسلمان شروع شد. روند کار حکومت سعودی تا پیش از ورود بنسلمان، اتکای بالایی به رویکرد ریشسفیدی و تصمیمگیری بر مبنای توافقات و مصلحتاندیشیهای خانوادگی داشت؛ اما از آغاز دوران بنسلمان، خرق عادتهای او مشابه روندی که بنزاید در امارات متحده عربی پیش گرفته، تمرکز تصمیمگیریها را بر شخص ولیعهد افزایش داد و بسیاری روالهای گذشته را کنار گذاشت. صباح زنگنه، کارشناس مسائل غرب آسیا و نماینده پیشین ایران در سازمان همکاریهای اسلامی در گفتوگو با «شرق» به بررسی این نارضایتیها پرداخت. او معتقد است خانواده سلطنتی در نتیجه عملکرد بنسلمان آینده تاریکی پیشرو میبینند. او میگوید با ادامه این نارضایتیها، اگر سازوکارهای معمول اعمال نفوذ خانواده سلطنتی افاقه نکند و ملک توانایی دخالت نداشته باشد، ممکن است گزینههای خشونتآمیز پیش کشیده شوند. از نگاه زنگنه، شرایط به سمتی است که سعودیها را مجبور به کاهش تنش با ایران کند.
آنچه بهعنوان نارضایتی خانواده سلطنتی سعودی هرازگاهی مطرح میشود و اخیرا نارضایتی از رویکرد در قبال ایران هم به آن اضافه شده، از کجا نشئت میگیرد؟
با آمدن بنسلمان عملا تغییراتی ساختاری در نحوه برآمدن افراد خانواده سلطنتی به پستهای اصلی صورت گرفته است. اولین تغییر انتقال ولایتعهدی از فرزندان نسل اول عبدالعزیز به نسل دوم و سوم بوده است. به این معنا که فرزند ملک سلمان بهجای عمویش مقرن بنعبدالعزیز و بعد بهجای پسرعموی خود یعنی محمد بن نایف جابهجاییهایی انجام داد و این دو فرد را عملا عزل کرده است. این در تاریخ این خانواده کمسابقه است. در دور بعدی هم ایشان تعداد زیادی از شاهزادههای قدرتمند و تعدادی هم از بازرگانان بزرگ سعودی را احضار کرد و به زندان انداخت یا بازداشت و آنها را از پستهای خودشان عزل کرد؛ افرادی مثل متعب بنعبدالله و فرزندان ملک فهد و ولید بنطلال که هم به لحاظ موقعیت خانواده و هم به لحاظ قدرت سرمایهگذاری در شرکتها و بانکهای بینالمللی شخص مشهوری است. علاوه بر شاهزادگان تاجران بزرگی هم از رؤسای اتاقهای بازرگانی، رؤسای هلدینگهای بزرگ را بازداشت کرد و مجبورشان کرد تا بخشی از ثروتها و سهامشان در بانکها و شرکتها را واگذار کنند. با این اقدامات درباره جایگاهها، پستها و داراییهای شخصی افراد، بنسلمان نارضایتی و ناخشنودی آنها و نیز اعتراض خفته جامعه بازرگانان سعودی و همچنین اعتراض اعضای خانواده سلطنتی را برای خودش خرید.
آنچه بهعنوان نارضایتی خانواده سلطنتی سعودی هرازگاهی مطرح میشود و اخیرا نارضایتی از رویکرد در قبال ایران هم به آن اضافه شده، از کجا نشئت میگیرد؟
با آمدن بنسلمان عملا تغییراتی ساختاری در نحوه برآمدن افراد خانواده سلطنتی به پستهای اصلی صورت گرفته است. اولین تغییر انتقال ولایتعهدی از فرزندان نسل اول عبدالعزیز به نسل دوم و سوم بوده است. به این معنا که فرزند ملک سلمان بهجای عمویش مقرن بنعبدالعزیز و بعد بهجای پسرعموی خود یعنی محمد بن نایف جابهجاییهایی انجام داد و این دو فرد را عملا عزل کرده است. این در تاریخ این خانواده کمسابقه است. در دور بعدی هم ایشان تعداد زیادی از شاهزادههای قدرتمند و تعدادی هم از بازرگانان بزرگ سعودی را احضار کرد و به زندان انداخت یا بازداشت و آنها را از پستهای خودشان عزل کرد؛ افرادی مثل متعب بنعبدالله و فرزندان ملک فهد و ولید بنطلال که هم به لحاظ موقعیت خانواده و هم به لحاظ قدرت سرمایهگذاری در شرکتها و بانکهای بینالمللی شخص مشهوری است. علاوه بر شاهزادگان تاجران بزرگی هم از رؤسای اتاقهای بازرگانی، رؤسای هلدینگهای بزرگ را بازداشت کرد و مجبورشان کرد تا بخشی از ثروتها و سهامشان در بانکها و شرکتها را واگذار کنند. با این اقدامات درباره جایگاهها، پستها و داراییهای شخصی افراد، بنسلمان نارضایتی و ناخشنودی آنها و نیز اعتراض خفته جامعه بازرگانان سعودی و همچنین اعتراض اعضای خانواده سلطنتی را برای خودش خرید.
در مرحله دیگری ایشان پستهای مهمی مانند وزارت دفاع، وزارت کشور، وزارت نفت و سایر پستهای درجه اول کشور را به برادران خودش انتقال داد و از بقیه، یعنی هم از افراد خانواده و هم از مقامات سطح بالای کشور سلب کرد. از ابتدای تشکیل وزارت نفت، تا چند ماه پیش همواره وزیر نفت یک شخص تکنوکرات خارج از خانواده سلطنتی بوده است و این برای نخستین بار بود که این وزارتخانه را به برادر خودش واگذار کرد. کرسیهای امارت و مدیریت استانهای مختلف را هم اغلب به افراد نسل سوم و افراد نزدیک به خانواده ملک سلمان و برادرانش واگذار کرد که بازهم نوعی انحصارگرایی در حاکمیت به وجود آورد.
ظاهرا جنگ یمن هم نارضایتیهایی درباره عملکرد محمد بنسلمان ایجاد کرده؟
بله، مزید بر اقداماتی که بالا گفته شد، ورود به جنگ یمن بود. قبلا درگیریهایی وجود داشت اما در این مرحله، بهصورت گسترده و با استفاده از همه نوع تسلیحات و تجهیزات حمله به یمن صورت گرفت و محاصره کامل هوایی دریایی و زمینی یمن هم انجام شد. با توجه به روابط گسترده یمنیها با مردم عربستان این اقدام تعداد زیادی هم از شاهزادگان و هم از بازرگانان و شرکتهای سعودی را متضرر و ناراضی کرد؛ خسارتهایی که در یمن اتفاق افتاد و آسیبی که به وجهه سعودی در سطح منطقه و جهان خورد، در حقیقت مرحله بعدی بود که برای خیلی از نخبگان سعودی، پذیرفتنی نبود. خسارتهای انسانی وقتی که آشکار شد، این نارضایتیها هم گستردهتر شد. هزینه مقادیر زیادی از ذخایر ارزی سعودی که قبل از جنگ یمن مبلغی حدود ۸۰۰ میلیارد دلار بود، عملا قدرت مالی سعودی را هم در سطح بینالمللی تنزل داد.
همه این اطلاعات در اختیار افراد خاندان سلطنتی و در دسترسشان بود و موجب ناراحتی و اعتراضهایشان میشد. محاصره قطر هم در مرحله بعد پیش آمد. بنا بر عرف جاری بین کشورهای عربی چنین اقدامی توهین به هرچه عرف قبیلهای و ناسیونالیسم تلقی میشد که محمد بنسلمان انجام داد. با توجه به اینکه قطر هم روابط گسترده و عمیقی با آمریکا و کشورهای اروپایی دارد، طبعا تأثیر این روابط بر دیدگاه این کشورها کم نبود؛ اما آقای ترامپ، به حمایت خودش از محمد بنسلمان ادامه داد و در برابرش هم صدها میلیارد از دارایی و موجودی عربستان سعودی را تصرف و تصاحب کرد.
اهانتهایی که ترامپ نسبت به پادشاهی سعودی انجام میداد، اگر برای خود فرزند سلمان قابلقبول بود، برای بقیه اعضای خانواده سلطنتی غیرقابلقبول و غیرقابلتحمل تلقی میشود. توسعه دشمنی با کشورهای دیگر هم مشهود بود که درباره کشورهایی مثل سوریه و عراق بود و درباره جمهوری اسلامی ایران هم اضافه شد. اتفاقاتی که اخیرا در خلیجفارس یا در دریای عمان افتاد و حملاتی که انصارالله به تأسیسات نفتی و فرودگاههایی در عربستان انجام دادند، باعث شد ناگهان آن امنیت شیشهای که محمد بنسلمان برای خودش فراهم کرده بود، فروریزد و ترس و نگرانی خانواده سلطنتی افزایش پیدا کند.
علاوهبراین، حوادث متعدد و مکرر نسبت به افراد در عربستانسعودی، اعم از روشنفکران، نویسندگان یا فعالان اجتماعی و زندانیکردن تعدادی از زنان فعال اجتماعی، این نارضایتیها را هم بیشتر کرد. کشتن و قصابیکردن جمال خاشقجی لطمه دیگری بود بر اعتبار و وجهه عربستان در سطح جهانی و ادامه اعتراضهای رسانهها و سازمانهای حقوقبشری و مردمی در سطح دنیا تأثیرات خودش را برجای گذاشت. فرار تعدادی از شاهزادهها به خارج از کشور، حلقه دیگری از این سلسله به حساب میآید. احمد بنعبدالعزیز که هم برای تصدی ولایتعهدی و هم پادشاهی بعد از سلمان عموی حاضریراقی تلقی میشد، اعتراضش به رفتارهای موجود بیشتر بود؛ البته او الان عملا تحت نظر است. اخیرا هم حملهای که به آرامکو انجام گرفت و باعث خروج ۵۰ درصد از تولید نفت عربستان از بازار جهانی شد، آینده بسیار تاریکی را در برابر جامعه سعودی قرار داد.
در همه این جریانها اعضای خانواده سلطنتی نگران تغییر تصمیمات آمریکا نسبت به کل خانواده سلطنتی بودند. گرچه آقای ترامپ همچنان بر حمایت خودش از بنسلمان تأکید میکند، اما با گرفتارشدن ترامپ در پروندههای مختلف سیاسی، اجتماعی و حقوقی این امکان حمایتی هم ممکن است سلب شود و سایر نهادها و دولت عمیق آمریکا را تحریک کند که شرایط را در خاندان سعودی عوض کنند. همه اینها نگرانیهایی جدی هستند. کشتهشدن محافظ قدیمی و شناختهشده ملک سلمان در این شرایط پرابهام، مسائل را پیچیدهتر میکند و احتمال اقدامات خشونتبار در خانواده سعودی را افزایش میدهد. مزید بر همه اینها وضع مزاجی ملک سلمان است و نگرانیهایی که از فوت ایشان بر خانواده سلطنتی مستولی است.
آیا ممکن است این نگرانیها و نارضایتیها، منجر به اقدامی علیه بنسلمان از سوی خانواده سلطنتی در جهت محدودکردن یا برکنارکردن او شود؟
در سازوکارهای ممکن برای اقدام در حکومت آلسعود، یک سازوکار داخل خانواده وجود دارد که شورای خانواده آلسعود است. این شورا میتوانند جمع شوند و از ملک سلمان بخواهند که فرزندش را تأدیب یا عزل کند. محمد بنسلمان برخی از مسئولان این شورا را جابهجا کرده و افراد نزدیک به خودش را در پستهای حساس این شورا قرار داده؛ اما سازوکار دیگری که وجود دارد این است که نهادهای آمریکا فشار بیشتری بیاورند و آنها خواهان کاهش حمایت از محمد بنسلمان شوند و به تغییر او نظر بدهند. سازوکار دیگری که وجود دارد این است که علمای مذهبی با افزایش اعتراضات اجتماعی و آزادیهای خارج از عرف سعودی، خواهان تغییر ایشان بشوند؛ اما همه این تغییرات مستلزم نظردادن خود ملک سلمان خواهد بود. با تغییر ملک سلمان یا از توان مدیریت خارجشدنش احتمالات خشنتری ممکن است رخ بدهد و تغییرات دراماتیکی را شاهد باشیم.
آیا این نارضایتیها که به طور مشخص به مسئله ایران هم رسیده، منجر به تغییر رویهای در حکومت سعودی نسبت به ایران خواهد شد که به سمت گفتوگو بیاید یا برعکس، به سمت تقابل جدیتر و شدیدتر برود؟
اتفاق دیگری که به لحاظ زمانبندی مطرح است، بحث میزبانی عربستان از گروه ۲۰ است که در حدود هفت، هشت ماه دیگر ممکن است اتفاق بیفتد. میزبانی چنین اجلاسی از سران کشورها حداقلهایی دارد که یکی از آنها امنیت کشور است. این امنیت کشور به لحاظ هوایی و به لحاظ ادامه جنگ و درگیری با یمنیها زیر سؤال است و ایجاد فضای متشنج در منطقه، مانع حضور سران خواهد شد، بنابراین از لحاظ روانشناسی سیاسی به نظر میآید بنسلمان به هر ترتیبی تلاش خواهد کرد که اختلافات و درگیریها و تنشها را به حداقل برساند؛ اما معلوم نیست این تلاش تا چه حد کارایی داشته باشند و بنسلمان تا چه حد در این اقدامات صداقت نشان دهد، پس هرچه به این زمانبندی نزدیکتر میشود، دچار اضطراب بیشتری میشود و مشکل تصمیمگیری را برای خودش سختتر میکند.
بهطورکلی و در بلندمدت چشمانداز روابط ایران و عربستان سعودی را چگونه میبینید؟ به سمت حل اختلافات خواهد رفت یا افزایش تنشها؟
فعلا ۵۰ درصد پاسخ روشن است. جمهوری اسلامی ایران مشکل دوجانبهای احساس نمیکند و این مشکل درواقع مشکل بنسلمان خواهد بود که با چه دیدگاهی میخواهد تصمیم بگیرد و عمل کند. به نظر میآید مجموع شرایط، حکومت سعودی را مجبور خواهد کرد که اوضاع را به سمت کاهش تنش، ولو به شکل مصنوعی پیش ببرد.
گزارش خطا
آخرین اخبار