باهنر: دولت در سایه ربطی به ما ندارد؛ برجام باید امضا می‌شد

بعد از ۲۸ سال نمایندگی مجلس حالا چند سالی است که به تکیه بر صندلی‌های مجمع تشخیص مصلحت نظام، دبیرکلی جامعه اسلامی مهندسین و ریاست جبهه پیروان خط امام و رهبری اکتفا کرده و همچنان حضور پررنگی در سیاست کشور دارد.
کد خبر: ۲۳۱۸۵۹
تاریخ انتشار: ۲۷ مرداد ۱۳۹۸ - ۱۹:۳۴
به گزارش صدای ایران روزنامه آرمان نوشت: بعد از ۲۸ سال نمایندگی مجلس حالا چند سالی است که به تکیه بر صندلی‌های مجمع تشخیص مصلحت نظام، دبیرکلی جامعه اسلامی مهندسین و ریاست جبهه پیروان خط امام و رهبری اکتفا کرده و همچنان حضور پررنگی در سیاست کشور دارد. یکی از چهره‌های تاثیرگذار جریان اصولگرایی است و شاید به عقیده برخی هنوز مهندس لابی‌گری و رایزنی‌های سیاسی باشد. او که همواره یکی از چهره‌های شاخص در نهادهای وحدت‌ساز اصولگرایان بوده این روزها از عدم همراهی پایداری‌ها گله دارد و می‌گوید که آنها چون تازه وارد سیاست شده‌اند، تندروی می‌کنند. «محمدرضا باهنر» از برجام حمایت می‌کند، اصولگرایان را از سیاست‌های احمدی‌نژاد مبرا می‌داند و امیدوار به پیروزی جناح متبوعش در انتخابات مجلس است. متن گفت‌وگوی محمدرضا باهنر را با «آرمان ملی» در ادامه می‌خوانید.

عده‌ای از کارشناسان از وضعیت فعلی کشور تلقی بحران دارند. ارزیابی شما از این شرایط چیست؟ آیا تعبیر به بحران را صحیح می‌دانید؟

واژه‌ها بارهای معنایی متفاوتی دارند. کشور ما امروز با یکسری مشکلات داخلی و خارجی مواجه است اما احزاب و فعالان سیاسی برای توصیف مشکلات از کلمات متفاوتی استفاده می‌کنند؛ برخی آن را چالش می‌خوانند، برخی می‌گویند ابر چالش و برخی تعبیر به بحران دارند. این بستگی به سعه صدر شخص یا گروه توصیف‌کننده دارد. خاطرم هست زمانی که صدام به ایران حمله کرد، عده‌ای کارگزاران نظام خدمت امام شرفیاب شدند و گفتند باید وضعیت غیرعادی در کشور اعلام شود. حضرت امام فرمودند: خیر، وضع غیرعادی نیست؛ دیوانه‌ای سنگی انداخته و ما او را به عقب می‌رانیم. یعنی در مشکلات گاهی شخصی چون امام جنگ تحمیلی با آن عظمت را بحران تلقی نمی‌کند، گاهی نیز عده‌ای هر اتفاق کوچکی در کشور می‌افتد آن را بحران می‌خوانند. صحیح نیست که معطل واژه‌ها بمانیم. مهم آن است که بحث و گفت‌وگویی شکل گیرد تا مشخص شود آیا راهکاری برای برون رفت از وضعیت فعلی وجود دارد؟ آیا نظام قدرت خود اصلاحی را داراست؟ آیا می‌توان به انتقادات پاسخی منطقی داد؟ باید توجه کنیم که آیا می‌توانیم افکار‌عمومی را امیدوار نگه داریم؟ اگر می‌توانیم که تعبیر به بحران اشتباه است. تصور من این است که نظام می‌تواند این کارها را انجام دهد.

در دوره‌های گذشته اختلافات سیاسی به درون دو جریان اصلی سیاسی کشور محدود می‌شد اما این روزها صحبت از افت محسوس سرمایه اجتماعی این جریان‌هاست. آیا می‌توان گفت واقعا دوره جریان‌های اصلی کشور به سرآمده و جریان سومی در حال ظهور است؟

دی‌ماه 96 یکسری شعارها و مسائل مطرح شد و همانجا تمام شد. آن حوادث را باید در بستر زمانی خود دید و تحلیل مجزا می‌طلبد. در آن زمان زمینه‌های زیادی وجود داشت که مردم ناراضی اگر با نظام مشکل دارند به اعتراضات بپیوندند اما این اتفاق نیفتاد و به اصطلاح آن مجموعه حرکات صورت نگرفت. اینکه بگوییم عمر جریان‌های سیاسی اصلی کشور تمام شده تعبیر صحیحی نیست. هر جریان سیاسی یک عمری دارد اما نمی‌توان با چند شعار و چند اعتراض عمر جریان‌های اصلی نظام را تمام شده دانست. از ابتدای انقلاب اسلامی این مسائل وجود داشت. در سال 76 که رقابت میان رئیس دولت اصلاحات و ناطق نوری در جریان بود، گروهی بودند که خود را حامی و طرفدار ارزش‌های انقلاب نامیدند. به آنها می‌گفتیم شما در نهایت از چه کسی طرفداری می‌کنید؟ پاسخشان این بود که در جامعه 15‌درصد راست، 15‌درصد چپ و 70‌درصد جهت گیری ندارند، ما به‌دنبال این 70‌درصد هستیم. آقایان ری شهری، پورنجاتی و حسینیان و افرادی دیگر هم در آن مجموعه بودند. در آن زمان به آنها گفتم ممکن است تحلیل شما از جهت‌گیری‌ها صحیح باشد اما این 70 درصد، 70 تا 1‌درصد هستند و برای جذب هر واحد‌درصدی از آنها باید وقت و انرژی زیادی را صرف کرد که عملا ناممکن است. همواره مجلس شورای اسلامی، یا دست جناح راست بوده یا جناح چپ. جریان سومی نداشتیم که بتواند اکثریت یابد. نمی‌خواهم بگویم اصلا امکان ندارد جریان سومی ظهور کند اما این که در حال حاضر چنین جریانی ظهور کرده باشد را نیز قبول ندارم. به‌طور کلی این را که فکر کنیم در دوره کنونی اتفاق خاصی در حال رخ دادن است، قبول ندارم.

این روزها ائتلاف‌های سیاسی فراتر از درون جبهه‌ها رفته و اصلاح‌طلب و اصولگرا با یکدیگر ائتلاف می‌کنند. دلیل این تغییرات چیست؟

باید ریشه این جریان‌ها را ببینیم. بعد از مجلس اول و اتفاقات سال 1360 که به حذف لیبرال‌ها و منافقین از نظام انجامید. خانواده خط امام تشکیل شد. این ائتلاف خط امامی‌ها در مجلس دوم بروز و ظهور یافت. در آن ائتلاف سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، انجمن معلمان، خانه کارگر، حزب جمهوریت و جامعه‌روحانیت مبارز و بسیاری دیگر از احزاب درون نظام حضور داشتند. در آن زمان اختلافات اصلی بر سر اقتصاد ایجاد شد. عده‌ای اقتصاد دولتی را قبول داشتند و عده‌ای معتقد به اقتصاد بازار آزاد بودند. در بحث‌های دیگر اختلافی وجود نداشت اما با مرور زمان در حوزه‌هایی چون سیاست خارجی، فرهنگ و مسائل دیگر تفاوت‌هایی پدید آمد. جالب آن است که در درون این افراد نیز تغییرات زیادی حاصل شد. برای نمونه آقای مرتضی الویری که امروز در شورای شهر حضور دارد از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب و بخشی از طیف چپ بود. در حوزه اقتصادی به حدی تغییر کردند که اصلا قابل مقایسه با گذشته خود نبودند. خود آقای الویری می‌گفت مرا با تفکرات سال 59 و 60 مقایسه نکنید. بگذارید خاطره‌ای از آیت‌ا... هاشمی بگویم. در زمان ریاست جمهوری ایشان، تعدیل اقتصادی به راه افتاد و ما به‌عنوان طیف راست در برابر تعدیل ایستادیم و خواستار کند شدن سرعت آن شدیم. آقای هاشمی به ما می‌گفت شما که راست بودید چرا ناگهان چپ شدید؟ من به ایشان گفتم ما بر همان تفکر خود استواریم اما قبلا اطرافیان شما مانند آقای مرعشی سمت چپ ما تعریف می‌شدند و امروز آنقدر راست شدند که در سمت راست ما تعریف می‌شوند. به‌طور کلی باید گفت این رفت و آمدها در جریان‌های سیاسی مربوط به دیروز و امروز نیست و همواره بودند. در انتخابات قبلی به هیچ‌وجه نمی‌توان گفت اصولگرایان اصلاح‌طلب شدند یا برعکس. صرفا دو نفر تصمیم گرفتند در قالب لیست دیگری در انتخابات شرکت کنند. آقای لاریجانی هم همواره مستقل می‌آمدند و این بار نیز همان اتفاق افتاد. صرفا لیست امید تصمیم گرفت از ایشان در قم حمایت کند. در مجموع اما در طول 40 سال طبیعی است تغییراتی حاصل شود.

شما ‌گفته بودید روحانی نتیجه انتخاب اصلاح‌طلبان است و باید کارنامه خود را بپذیرند. آیا شما نتیجه هشت سال حاکمیت اصولگرایان از 84 تا 92 را پذیرفتید؟

چون ما اصولا حزب نداریم، همواره این مشکل مسئولیت پذیری وجود دارد. برای مثال تصور کنید امام جمعه‌ای که مشهور به هواداری از یک جناح است، در خطبه خود یکسری حرف‌ها را مطرح می‌کند که نه مواضع حزبی و جناحی و جریانی است، نه افراد آن جریان آن حرف را قبول دارند اما من که در تهران نشسته‌ام باید پاسخگوی حرف‌های او باشم. آقای احمدی‌نژاد در سال 1384 و چند ماه پس از پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری آمد گفت من اصولگرایان را قبول ندارم. از همان سال اول اختلافات کارشناسی آغاز شد. خبرنگاران از من می‌پرسند که احمدی‌نژاد سال 84 با احمدی‌نژاد سال 1390 چه تفاوتی دارد؟ من به آنها می‌گویم او عوض نشده بلکه ما در گذر زمان او را بیشتر شناختیم. کسانی که در دولت‌های نهم و دهم بودند باید مسئولیت کار خود را بپذیرند. ما نیز شریک هستیم اما به اندازه خود.

یعنی معتقدید سیاست‌های رئیس جمهور سابق در حوزه سیاست داخلی، سیاست خارجی و اقتصاد برخلاف خواست شما بود؟

سیاست‌های اعلامی‌ و اجرایی احمدی‌نژاد سیاست‌های جریان اصولگرایی نبود. نمی‌توان تاثیر سیاست‌های جریان را این گونه سنجید. آقای خاتمی سال اولی که رئیس جمهور شد، مجلس پنجم در اختیار اصولگرایان بود و آقای ناطق نوری مجلس را اداره می‌کرد. وزرا که معرفی شدند، همگی رأی اعتماد گرفتند اما زمانی که احمدی‌نژاد با حمایت اصولگرایان به قدرت رسید، در زمان معرفی کابینه چهار وزیر رأی نیاوردند و رأی اعتماد به وزیر نفت چند بار تکرار شد. بنابراین به هیچ‌وجه نمی‌توان گفت که احمدی‌نژاد مسئول تمام مواضع خارجی و داخلی‌اش با اصولگرایان بوده. تاریخ نشان می‌دهد که ما اصلا نباید پاسخگو باشیم و اصلا ربطی به ما ندارد. من اصلا نمی‌دانم چرا شما همه رفتارها و مسائل اشخاص اصولگرا را مربوط به جریان می‌دانید.

جریانی در درون اصولگرایی بعد از انتخابات با طرح مساله دولت در سایه آغاز به فعالیت کرده و به تخریب دولت به‌ویژه دو وزارتخانه نفت و امور خارجه می‌پردازند. موضع شما در برابر این تخریب‌ها چیست؟ معتقدید اینها اصولگرا نیستند؟

دولت در سایه ربطی به ما ندارد. عده‌ای طرحی مطرح کرده‌اند و رفته‌اند. اینکه انتقادات زیادی وجود دارد برای نمونه در موضوع وزیرخارجه به این دلیل است که اولا هر کس فعالیت بیشتری داشته باشد، انتقادات هم بیشتر است و موضوع دوم هم بحث برجام است. نقد هم با تخریب فرق دارد. من خود نقدهایی به برجام دارم اما تخریب نمی‌کنم و پاسخگوی مواضع خودم هستم.

موضع شما در برابر برجام چیست؟

رئیس جمهور یک اشتباه بزرگ داشت و آن هم چیدن همه تخم‌مرغ هایش در سبد برجام بود. آقای‌روحانی گفت ما کاری می‌کنیم هم چرخ اقتصاد بچرخد و هم چرخ سانتریفیوژها. وعده‌هایی دادند که عمل نشد. من معتقدم برجام باید امضا می‌شد. حتی اگر به عقب بازگردیم و بدانیم که در آینده چه اتفاقاتی خواهد افتاد، معتقدم باید برجام را مجددا امضا کنیم. این موضوع در جریان اصولگرایی محل اختلاف است. آقای ظریف هم در برجام دیکته‌ای نوشته و سه چهار غلط دارد، اگر نمی‌نوشت غلطی نداشت اما جرأت به خرج داد و نوشت. مقام معظم رهبری هم هرگاه از برجام یاد می‌کنند تاکید دارند که دیپلمات‌های ما آدم‌های متعهد و متدینی بودند. امروز هم افراطی‌ها و ترامپ باعث شدند محبوبیت آقای ظریف بیشتر شود. در داخل هم من معتقدم رگه‌هایی از اصولگرایی انتقادات غیرمنصفانه‌ای را در خصوص آقای ظریف مطرح می‌کنند که به‌نظر من صحیح نیست.

بازگردیم به سیاست داخلی، وحدت اصولگرایان برای انتخابات 98 در چه مرحله‌ای است؟

ما تا زمانی که حزب نداشته باشیم برای هر انتخابات باید زحمت زیادی بکشیم. این نیاز وجود دارد که سه یا چهار حزب اصلی و فراگیر در کشور ایجاد شود. طیف اصولگرایی از احزاب متنوعی تشکیل شده. تصور کنید طیف اصولگرایی یک ستون انسانی باشد به طول صد متر. به آن 10 متر اول بگوییم کلاه بیاور، سر می‌آورند. آن متر آخر نیز پنهانی در گوش ما می‌گویند ما اصولگراییم، اما آن را ابراز نمی‌کنیم. به وحدت رساندن این طیف بسیار سخت است. همانطور که آیت‌ا... مهدوی کنی می‌گفت این وحدت ائتلافی است نه فلسفی. این بار نیز تلاش برای وحدت آغاز شده. ما تمام تلاشمان را می‌کنیم؛ درحال حاضر با مجموعه اصولگرایان در حال گفت‌و‌گو و بحث برای ایجاد وحدت هستیم.

پایداری‌‌ها در این وحدت چه جایگاهی دارند؟ همراه شده‌اند؟

آنها هنوز نپذیرفته‌اند که با ما ائتلاف کنند و وحدت شکل گیرد.

مشکل پایداری با اصولگرایان میانه‌رو بر سر چیست؟ چرا این اختلافات وجود دارد؟

مثالی برای شما بزنم. سنگ‌ها که خرد می‌شوند تیز هستند. وقتی مدتی در رودخانه بمانند صیقل‌می‌خورند و نرم می‌شوند. کسانی که تازه وارد سیاست می‌شوند، ممکن است روزهای اول خیلی آرمانگرا باشند اما سرانجام باید به واقعیت‌های موجود تن دهند. رهبری می‌فرمودند اصولگرایی نقطه‌ای مناسب بین آرمانگرایی و واقع گرایی است. باید به این موضوع توجه کنیم. یکی از این افراد مطرح می‌کرد که باید بهترین کاندیداها را معرفی کنیم حتی اگر رأی نیاورند. این یعنی متوجه نمی‌شوند که انتخابات محل رقابت برای رأی آوردن است.

از اختلافات با پایداری‌ها می‌گفتید.

ما می‌گوییم باید بین اصولگرایی و واقعیت یک تناسبی به وجود آوریم. اگر تمام آرمان‌ها را فدای واقعیت کنیم یعنی لیبرال شده‌ایم اما اگر فقط بخواهیم در آرمان‌ها زندگی کنیم، از واقعیت جا می‌مانیم. بنابراین این بحث‌ها و اختلافات همیشه وجود دارد. پایداری‌ها روزهای اولی که تاسیس شده بودند خیلی سخت‌تر می‌شد با آنها تعامل کرد. امروز ما راحت‌تر با آنها کار می‌کنیم و امیدواریم بتوانیم وحدتی ایجاد کنیم.

محور وحدت جریان اصولگرایی در گذشته چهره‌ها بودند. آیا این بار نیز این روش یعنی شیخوخیت کاربرد دارد؟

امروز دیگر چهره‌ها محور وحدت نیستند. ما باید از دوره چهره‌های کاریزماتیک عبور کنیم. زمانی در کشور ما چهره‌های کاریزماتیک زیاد بودند اما هر چه گذشت از تعدادشان کاسته شد. در مجلس اول تمام چهره‌ها در مجلس کاریزما داشتند؛ فرقی هم نمی‌کرد از کدام جریان سیاسی باشند. شاید نتوانید تصور کنید، مجلس اول داشت تمام می‌شد و زمان ثبت نام مجلس دوم بود. در برخی حوزه‌های انتخابیه تا آخرین ساعات پایان مهلت ثبت نام غیراز نماینده هیچ‌کس جرأت ثبت نام نداشتند. شأن مجلس را آنقدر بالا می‌دیدند که می‌گفتند صحیح نیست ما بیاییم. با خواهش و تمنا دست دوستان را می‌گرفتیم تا بیایند ثبت نام کنند. امروز اما زمان ثبت نام که می‌رسد 15‌هزار نفر می‌خواهند حماسه بیافرینند. امروز باید ساختارها و سازمان‌های کاریزما جایگزین اشخاص باشند. در اصلاح طلبان نیز همین وضعیت وجود دارد. باید با ساختار مناسب برای وحدت تلاش کنیم تا به پیروزی برسیم.

از پیروزی در انتخابات سخن گفتید. برخی اصلاح‌طلبان می‌گویند نظارت استصوابی نوعی دوپینگ سیاسی به نفع اصولگرایان است. ارزیابی شما از این موضوع چیست؟

خیر، دوپینگ سیاسی وجود ندارد. تاکید می‌کنم که احزاب و اشخاص باید در چارچوب نظام فعالیت کنند. ما می‌گوییم اگر اصولگرایان هم می‌خواهند که به مجلس بروند تا زیر ساختارها بزنند و شرایط را بهم بریزند نباید به آنجا بروند. کلیت شورای نگهبان نیاز است و باید وجود داشته باشد اما اینکه بگوییم این نهاد صد در صد دقیق عمل می‌کند، ممکن نیست. در دوره گذشته 12‌هزار نفر ثبت نام کردند، از این تعداد 6‌هزار نفر تایید و همین تعداد رد شدند. من به جرأت می‌گویم از این 6‌هزار به 400، 500 نفر ظلم شد. قابل تایید بودند و نشدند. از آن طرف هم 400، 500 نفر به اشتباه تایید شدند و نباید این اتفاق می‌افتاد. شورای نگهبان مجموعه‌ای 12 نفره است که باید 12‌هزار نفر رای بررسی کند، خب ساختار مشکل دارد. برخی اما مواضعشان ضد انقلابی است و خب مشخص است که باید رد صلاحیت شوند. آنها خارج از نظام موضع می‌گیرند و نظارت استصوابی وظیفه اش رد آنهاست. ظلم اما به‌نظر من آنجاست که صلاحیت احراز نمی‌شود. باید شرایط را طوری تغییر دهیم که کسی از حقوق اجتماعی خود محروم نشود. هیچ ‌نظامی با چارچوب نظام خود شوخی ندارد.

برای نزدیکی بین جناح‌ها و کاهش شکاف‌های سیاسی برنامه‌ای دارید؟

برنامه داریم و گفت‌وگو می‌کنیم. حامی طرح گفت‌وگوی ملی نیز هستیم اما مطالبی چون آشتی ملی را قبول نداریم. مردم که با یکدیگر قهر نیستند.
پربیننده ترین ها