جزئیاتی درباره تحریم ظریف
تحریم وزیر امور خارجه یک کشور آنچنانکه درباره دکتر ظریف، وزیر محترم امور خارجه کشورمان از سوی دولت آمریکا رخ داد، در تاریخ دیپلماسی جهان امری بیسابقه است.
ناصر ایمانی| تحریم وزیر امور خارجه یک کشور آنچنانکه درباره دکتر ظریف، وزیر محترم امور خارجه کشورمان از سوی دولت آمریکا رخ داد، در تاریخ دیپلماسی جهان امری بیسابقه است.
به گزارش صدای ایران از صبح نو، نکته اول آنکه تاکنون بیسابقه بوده که کشوری، حتی اگر با کشور دیگری سر جنگ داشته، خواسته باشد وزیر امور خارجه آن را تحریم کند؛ البته ممکن است در مواردی، ایالات متحده آمریکا که مقر سازمان ملل متحد را در خود دارد، وزیر خارجه دولت دیگری را از صدور ویزا محروم کرده باشد اما تحریم آن مقام دولتی، موضوع بیسابقهای است.
نکته دوم حائز اهمیت در ماجرای تحریم دکتر ظریف، ناظر بر ناکارآمدی تحریمها و جنگ روانی ایالات متحده آمریکا علیه ایران است. اگر تحریمهای اقتصادی و سیاسی آمریکا تاکنون مؤثر واقع میشد، تحریم وزیر خارجه کشورمان به وقوع نمیپیوست. به بیان دقیقتر، تحریم دکتر ظریف، نشاندهنده پایان تحریمهاست. از سوی دیگر، آمریکا در حالی به تحریم دکتر ظریف اقدام کرده که خودشان نیک میدانند وزیر خارجه کشورمان فاقد هرگونه اموال در خارج از ایران است؛ بنابراین میتوان استدلال کرد که تحریم دکتر ظریف هم بیانگر ناکارآمدی تحریمهای آمریکا علیه ایران بوده است.
نکته سوم که از تحریم دکتر ظریف استنتاج میشود، معطوف به پایان دوره مذاکره است. اگر آمریکاییها در موضع خود مبنی بر مذاکره بدون قید و شرط با ایران صداقت داشتند، مسلماً آن فردی که میخواست از طرف ایران با آنها مذاکره کند، دکتر ظریف بود؛ بنابراین تحریم وزیر خارجه معنایی جز این ندارد که آنها واقعاً دنبال مذاکره نیستند. مسوولان کشورمان در اثبات اینکه آمریکاییها واقعاً دنبال مذاکره نیستند، باید تلاش زیادی را مصروف میکردند درحالیکه تحریم وزیر امور خارجه، بر همگان روشن کرد که دغدغه اصلی آمریکاییها اصلاً مذاکره نبوده است.
نکته چهارم که از تحریم دکتر ظریف برداشت میشود، این است که دولت ایالات متحده آمریکا به سرعت در حال حرکت به سمت دولت خودکامه و توتالیتر است که با تصمیمات فردی، بقیه دستگاههای دموکراتیک در آن کشور مثل کنگره و مجلس را به سکوت میکشاند.
نکته پنجم ناظر بر تردید در اندیشه برخی نخبگان در ایران است؛ چنانکه عدهای تصور داشتند که با وجود فردی حاذق و مسلط به فرهنگ و زبان آمریکا، امکان گفتوگو و مذاکره ایران با واشنگتن وجود خواهد داشت. با تحریم دکتر ظریف که سالیان سال در قالب فعالیتهای سیاسی در آمریکا زندگی کرده و تسلط بالایی به زبان و فرهنگ آنها دارد، مشخص شد که معضل و مشکل عدم تعامل با آمریکا، ریشهایتر از تحلیلهای سطحی برخی نخبگان در کشور است.
نکته ششم به مخدوش شدن اصول آزادی بیان و دموکراسی و مطبوعات و آزادی رسانهها در آمریکا بازمیگردد. پس از روی کارآمدن دولت ترامپ، دکتر ظریف هیچ دیداری با مقامات دولتی این کشور نداشت و اقدامات او که البته تأثیر زیادی در محافل آمریکا برجای گذاشت، به ملاقات با اهالی رسانه و گفتوگو با شبکهها و مطبوعات آمریکایی محدود شد. تحریم وزیر خارجه کشورمان نشان از این دارد که مقامات دولتی آمریکا، برخلاف دعاوی مربوط به آزادی بیان و آزادی مطبوعات، تحمل تاثیرگذاری دکتر ظریف در این کشور را ندارند.
به گزارش صدای ایران از صبح نو، نکته اول آنکه تاکنون بیسابقه بوده که کشوری، حتی اگر با کشور دیگری سر جنگ داشته، خواسته باشد وزیر امور خارجه آن را تحریم کند؛ البته ممکن است در مواردی، ایالات متحده آمریکا که مقر سازمان ملل متحد را در خود دارد، وزیر خارجه دولت دیگری را از صدور ویزا محروم کرده باشد اما تحریم آن مقام دولتی، موضوع بیسابقهای است.
نکته دوم حائز اهمیت در ماجرای تحریم دکتر ظریف، ناظر بر ناکارآمدی تحریمها و جنگ روانی ایالات متحده آمریکا علیه ایران است. اگر تحریمهای اقتصادی و سیاسی آمریکا تاکنون مؤثر واقع میشد، تحریم وزیر خارجه کشورمان به وقوع نمیپیوست. به بیان دقیقتر، تحریم دکتر ظریف، نشاندهنده پایان تحریمهاست. از سوی دیگر، آمریکا در حالی به تحریم دکتر ظریف اقدام کرده که خودشان نیک میدانند وزیر خارجه کشورمان فاقد هرگونه اموال در خارج از ایران است؛ بنابراین میتوان استدلال کرد که تحریم دکتر ظریف هم بیانگر ناکارآمدی تحریمهای آمریکا علیه ایران بوده است.
نکته سوم که از تحریم دکتر ظریف استنتاج میشود، معطوف به پایان دوره مذاکره است. اگر آمریکاییها در موضع خود مبنی بر مذاکره بدون قید و شرط با ایران صداقت داشتند، مسلماً آن فردی که میخواست از طرف ایران با آنها مذاکره کند، دکتر ظریف بود؛ بنابراین تحریم وزیر خارجه معنایی جز این ندارد که آنها واقعاً دنبال مذاکره نیستند. مسوولان کشورمان در اثبات اینکه آمریکاییها واقعاً دنبال مذاکره نیستند، باید تلاش زیادی را مصروف میکردند درحالیکه تحریم وزیر امور خارجه، بر همگان روشن کرد که دغدغه اصلی آمریکاییها اصلاً مذاکره نبوده است.
نکته چهارم که از تحریم دکتر ظریف برداشت میشود، این است که دولت ایالات متحده آمریکا به سرعت در حال حرکت به سمت دولت خودکامه و توتالیتر است که با تصمیمات فردی، بقیه دستگاههای دموکراتیک در آن کشور مثل کنگره و مجلس را به سکوت میکشاند.
نکته پنجم ناظر بر تردید در اندیشه برخی نخبگان در ایران است؛ چنانکه عدهای تصور داشتند که با وجود فردی حاذق و مسلط به فرهنگ و زبان آمریکا، امکان گفتوگو و مذاکره ایران با واشنگتن وجود خواهد داشت. با تحریم دکتر ظریف که سالیان سال در قالب فعالیتهای سیاسی در آمریکا زندگی کرده و تسلط بالایی به زبان و فرهنگ آنها دارد، مشخص شد که معضل و مشکل عدم تعامل با آمریکا، ریشهایتر از تحلیلهای سطحی برخی نخبگان در کشور است.
نکته ششم به مخدوش شدن اصول آزادی بیان و دموکراسی و مطبوعات و آزادی رسانهها در آمریکا بازمیگردد. پس از روی کارآمدن دولت ترامپ، دکتر ظریف هیچ دیداری با مقامات دولتی این کشور نداشت و اقدامات او که البته تأثیر زیادی در محافل آمریکا برجای گذاشت، به ملاقات با اهالی رسانه و گفتوگو با شبکهها و مطبوعات آمریکایی محدود شد. تحریم وزیر خارجه کشورمان نشان از این دارد که مقامات دولتی آمریکا، برخلاف دعاوی مربوط به آزادی بیان و آزادی مطبوعات، تحمل تاثیرگذاری دکتر ظریف در این کشور را ندارند.
گزارش خطا
آخرین اخبار