نخستین موردی که در موضوع توقیف نفتکش متعلق به یک شرکت بریتانیایی توسط جمهوری اسلامی باید مدنظر قرار داد، این است که هیچ یک از مقامات و مسوولان ایرانی از آن به عنوان اقدام متقابل یاد نکردند بلکه این واژه توسط برخی افراد غیرمسوول به کار برده شد.
به گزارش صدای ایران حشمتالله فلاحتپیشه در روزنامه اعتماد نوشت، نخستین موردی که در موضوع توقیف نفتکش متعلق به یک شرکت بریتانیایی توسط جمهوری اسلامی باید مدنظر قرار داد، این است که هیچ یک از مقامات و مسوولان ایرانی از آن به عنوان اقدام متقابل یاد نکردند بلکه این واژه توسط برخی افراد غیرمسوول به کار برده شد. اقدامی که ایران انجام داد به لحاظ ماهیتی به مراتب با آنچه در جبلالطارق علیه نفتکش ایرانی صورت گرفت، متفاوت بود. اقدام بریتانیایی در توقیف نفتکش ایرانی عملا راهزنی دریایی بود حال آنکه توقیف نفتکش متعلق به شرکت بریتانیایی توسط ایران، به دلیل اقدامات خلاف این کشتی و عدم اعلام مشخصات رهگیریاش و به واسطه ایجاد شرایط خطرآفرین، صورت گرفت.
نکته دومی که باید در نظر گرفت، این است که با وجود آنکه اقدام ایران در کلام مسوولان مربوطه مقابله به مثل نامیده نشد ولی عملا در جهان اثر اقدامی تحت عنوان مقابله به مثل را گذاشت. معنای این برداشت جهانی آن است که دیگر هیچ یک از کشورها حاضر به پذیرش هزینهای مانند آنچه که بریتانیا پذیرفت، نخواهند بود. نگارنده نمیتواند تعجب خود از بریتانیاییهایی که خود را خداوندگار سیاست میدانند، پنهان کند. اینکه چرا انگلیسیها خود را به دام امریکاییها انداختند، مشخص نیست ولی اقدامات اخیر آنان بعد از توقیف نفتکش بریتانیایی همچون تماس تلفنی وزیر امور خارجه انگلستان با همتای ایرانی خود، تلاشهایی است برای خروج از بحران.
سومین نکتهای که در این بین حائز اهمیت است، شناخت جمهوری اسلامی و بطور کلی ایرانیان از انگلیسیها است. انگلیسیها از سال 1970 به بعد هرگز پیشقراول حل و فصل هیچ مشکلی نبوده و مستقلانه تصمیم نگرفته و عمل نکردهاند. مشکلی که امروز انگلیسیها با آن مواجه شدهاند نیز مربوط به همین مورد اس ت. امریکاییها آنان را وارد این بحران کردند ولی برای خروج از آن، حاضر به همراهی با آنها نیستند بنابراین نگارنده معتقد است که بریتانیا در نهایت چارهای جز ورود به فرآیند تنشزدایی با ایران ندارد و باید از تکرار این قبیل اقدامات در قبال جمهوری اسلامی در آینده نیز پرهیز کند.
نکته چهارمی که میتوان در این زمینه مدنظر قرار داد، اقدامات ایالات متحده امریکا بعد از توقیف نفتکش ایرانی و اعزام نیرو به عربستان سعودی است. باید پذیرفت که تهران و واشنگتن از مرحله جنگ روانی با یکدیگر عبور کردهاند و واقعیت آن است که اثر توقیف نفتکش بریتانیایی، کمتر از انهدام پهپاد امریکایی نبود. این اقدامات به وضوح نشان داد که جمهوری اسلامی با هیچ کشوری شوخی ندارد و برسر منافع ملی خود هیچ اغماضی نخواهد داشت همانطور که سقوط پهپاد امریکایی بازدارندهترین نقش را در هرگونه حماقت نظامی امریکا در آینده داشت، توقیف نفتکش نیز کشورهای مختلف را از پیوستن به جنگ ناحق امریکا علیه ایران دچار تردید جدی کند و رفتارهای خود را بر پایه ملاحظات دیپلماتیک استوار کنند کمااینکه برخی کشورهای عرب منطقه نظیر عربستان و امارات متحده با ارسال سیگنالهایی، خواهان کاهش تنشها شدهاند. تا پیش از این تحولات کشورهای نامبرده بیشتر اقدام به ارسال سیگنالهای تنشآفرین میکردند ولی این مهم نیز رو به تغییر گذاشته است. پنجمین نکتهای که باید به آن توجه داشت، آینده روابط تهران و لندن است. نگارنده معتقد است که اختلافات جمهوری اسلامی و بریتانیا حل خواهد شد. انگلیسیها نمیتوانند بیش از این در بینهایت گنگی که ایالات متحده امریکا برای آنان طراحی کرده، حرکت کنند و مجبورند به سمت کاهش تنشها با جمهوری اسلامی و بهبود روابط حرکت کنند.
نکته دومی که باید در نظر گرفت، این است که با وجود آنکه اقدام ایران در کلام مسوولان مربوطه مقابله به مثل نامیده نشد ولی عملا در جهان اثر اقدامی تحت عنوان مقابله به مثل را گذاشت. معنای این برداشت جهانی آن است که دیگر هیچ یک از کشورها حاضر به پذیرش هزینهای مانند آنچه که بریتانیا پذیرفت، نخواهند بود. نگارنده نمیتواند تعجب خود از بریتانیاییهایی که خود را خداوندگار سیاست میدانند، پنهان کند. اینکه چرا انگلیسیها خود را به دام امریکاییها انداختند، مشخص نیست ولی اقدامات اخیر آنان بعد از توقیف نفتکش بریتانیایی همچون تماس تلفنی وزیر امور خارجه انگلستان با همتای ایرانی خود، تلاشهایی است برای خروج از بحران.
سومین نکتهای که در این بین حائز اهمیت است، شناخت جمهوری اسلامی و بطور کلی ایرانیان از انگلیسیها است. انگلیسیها از سال 1970 به بعد هرگز پیشقراول حل و فصل هیچ مشکلی نبوده و مستقلانه تصمیم نگرفته و عمل نکردهاند. مشکلی که امروز انگلیسیها با آن مواجه شدهاند نیز مربوط به همین مورد اس ت. امریکاییها آنان را وارد این بحران کردند ولی برای خروج از آن، حاضر به همراهی با آنها نیستند بنابراین نگارنده معتقد است که بریتانیا در نهایت چارهای جز ورود به فرآیند تنشزدایی با ایران ندارد و باید از تکرار این قبیل اقدامات در قبال جمهوری اسلامی در آینده نیز پرهیز کند.
نکته چهارمی که میتوان در این زمینه مدنظر قرار داد، اقدامات ایالات متحده امریکا بعد از توقیف نفتکش ایرانی و اعزام نیرو به عربستان سعودی است. باید پذیرفت که تهران و واشنگتن از مرحله جنگ روانی با یکدیگر عبور کردهاند و واقعیت آن است که اثر توقیف نفتکش بریتانیایی، کمتر از انهدام پهپاد امریکایی نبود. این اقدامات به وضوح نشان داد که جمهوری اسلامی با هیچ کشوری شوخی ندارد و برسر منافع ملی خود هیچ اغماضی نخواهد داشت همانطور که سقوط پهپاد امریکایی بازدارندهترین نقش را در هرگونه حماقت نظامی امریکا در آینده داشت، توقیف نفتکش نیز کشورهای مختلف را از پیوستن به جنگ ناحق امریکا علیه ایران دچار تردید جدی کند و رفتارهای خود را بر پایه ملاحظات دیپلماتیک استوار کنند کمااینکه برخی کشورهای عرب منطقه نظیر عربستان و امارات متحده با ارسال سیگنالهایی، خواهان کاهش تنشها شدهاند. تا پیش از این تحولات کشورهای نامبرده بیشتر اقدام به ارسال سیگنالهای تنشآفرین میکردند ولی این مهم نیز رو به تغییر گذاشته است. پنجمین نکتهای که باید به آن توجه داشت، آینده روابط تهران و لندن است. نگارنده معتقد است که اختلافات جمهوری اسلامی و بریتانیا حل خواهد شد. انگلیسیها نمیتوانند بیش از این در بینهایت گنگی که ایالات متحده امریکا برای آنان طراحی کرده، حرکت کنند و مجبورند به سمت کاهش تنشها با جمهوری اسلامی و بهبود روابط حرکت کنند.
آخرین اخبار