نشنال اینترست: حمله آمریکا به ایران احمقانه است/ نظامیان ایران از کشور‌های منطقه قوی ترند/ کشتی‌های آمریکا در مقابل موشک‌های مدرن ایرانی بسیار آسیب پذیرند

کد خبر: ۲۲۸۲۱۰
تاریخ انتشار: ۱۸ تير ۱۳۹۸ - ۱۰:۱۵

چهره‌هایی مانند پمپئو، رییس سابق سیا و وزیر فعلی امور خارجه آمریکا و سازمان‌هایی مثل موسسه دفاع از دمکراسی‌ها (اف دی دی) هنوز اصرار دارند بین ایران و القاعده رابطه عملیاتی وجود دارد. البته نباید از این ادعا تعجب کرد چرا که ادعا‌هایی مانند این، ریشه در کمپین‌های تبلیغاتی پیش از جنگ دارد.

به گزارش صدای ایران از فرارو و به نقل از نشنال اینترست، نظریه پردازان دولت ترامپ ناامید از دهه‌ها کشت‌و‌کشتار و نتایج فاجعه بار درگیری‌های قبلی، مصرانه خواستار اقدام نظامی علیه ایران هستند!

دلایل ادعایی اصلی برای درخواست تشدید تنش با ایران متفاوت است. یکی از اتهامات مشترک، نگرانی از برنامه هسته‌ای غیر نظامی ایران است. این در حالی است که ایران به پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای (ان پی تی)، برجام و "پادمان آژانس بین المللی انرژی اتمی" پایبند بوده است.

یکی دیگر از ادعا‌های طرفداران مداخله در مساله ایران، بهانه‌ای است که آن‌ها "حمایت ایران از سازمان‌های تروریستی" یا " نگرانی در مورد منافع آمریکا در منطقه" می‌نامند. این دیدگاه در مورد ایران بیش از حد تنگ‌نظرانه و غیر تاریخی است. ایران در منطقه‌ای که در رادیکالیسم غرق شده است یک دولت محافظه‌کار به حساب می‌آید. هر اقدام نظامی از طرف آمریکا یا متحدینش بر علیه تهران یک خطای مرگبار است. 

حمایت از گروه‌های افراطی، تقریبا نشانه تمام دولت‌های خلیج فارس است. عربستان سعودی، قطر و کویت، هم از گروه‌های افراطی سنی که در جنگ داخلی سوریه حضور دارند، حمایت مالی می‌کنند و هم متحد خوب آمریکا باقی می‌مانند. اگرچه رژیم اسراییل حمایت از افراطی گرایان را انکار می‌کند، اما به نیرو‌های شورشی سوری در نزدیکی مرز اسراییل کمک کرده است. ایران روابطش با حزب الله و حماس را حفظ کرده است، با این وجود این گروه‌ها هرچند در لیست گروه‌های تروریستی قرار دارند، اما آمریکا را تهدید نمی‌کنند. 

این ادعا که ایران به القاعده پناه می‌دهد یا از آن حمایت می‌کند به وضح پوچ است و قابل اثبات نیست. قبل از شروع "جنگ جهانی علیه ترور"، ایران از دشمن درجه یک القاعده در افغانستان یعنی "اتحاد شمال" (نیرو‌های مجاهد افغان) پشتیبانی کرد. بعد از حملات ۱۱ سپتامبر، حکومت ایران ۳۰۰ کپی از پاسپورت‌های افراد مظنون به همکاری با القاعده را به سازمان ملل تحویل داد که بسیاری از آن‌ها به عربستان سعودی یا سایر کشور‌های عربی برگردانده شده بودند. ایران در اقدامی دیگر برای نشان دادن حسن نیت، به رایان کروکر، معاون مسئول امور خاور نزدیک وزارت امور خارجه آمریکا پیشنهاد داد از عملیات "جستجو و نجات" پشتیبانی کند، کمک‌های بشردوستانه ارئه دهد و در جنگ علیه طالبان و القاعده همکاری کند.

آمریکا ابتدا پذیرفت و در کنفرانس بن، که در مورد بازسازی دولت افغانستان پس از طالبان بود، همکاری ایران را قبول کرد. جیمز دوبینز، نماینده ویژه آمریکا بعد‌ها اعلام کرد ایرانی‌ها در دوره بعد از ۱۱ سپتامبر «کاملا کمک کننده» بودند.

با اینکه کمک ایران در سخنرانی "محور شرارت" جرج بوش رد شد، اما ایرانی‌ها تعهداتشان به روابط دو جانبه مثبت با آمریکا را دو برابر کردند. دیک چنی و دونالد رامسفلد با ادعای دروغ نقش داشتن تهران در حمله القاعده به ریاض، جرج بوش را از گفتگو‌های بیشتر با ایران منصرف کردند. 

جان بولتون، معاون وقت وزیر امور خارجه در بخش کنترل تسلیحات، برای ممانعت از وساطت تیم گلدیمان، دیپلمات سویسی به صورت موفقت آمیزی لابی کرد و امید گفتگو‌های آینده با ایران را کاهش داد. علی رغم وجود این موانع ایران مقابله با القاعده را ادامه داد.

در پرونده‌های سری که از اقامتگاه اسامه بن لادن، رهبر القاعده در منطقه ابوت‌آباد و ترجمه مکاتبات اعضای القاعده به دست آمد، مشخص شد بسیاری از اعضای گروه ترور که بعد از حمله آمریکا به افغانستان سعی داشتند به ایران بگریزند توسط نیرو‌های نظامی و امنیتی ایران دستگیر شدند.

در آوریل ۲۰۰۳ نیرو‌های ایرانی تعدادی از مقامات رده بالای القاعده از جمله طراحان بمب گذاری در سفارت تانزانیا و کنیا در سال ۱۹۹۸ را به دام انداختند. اگر آمریکا با ادامه همکاری با ایران در مبارزه علیه تروریسم موافق بود می‌توانست برخی اعضای دستگیر شده مجاهدین خلق (منافقین) را با سران القاعده مانند سعید العادل و حمزه بن لادن که در اختیار ایران بودند مبادله کند.

چهره‌هایی مانند پمپئو، رییس سابق سیا و وزیر فعلی امور خارجه آمریکا و سازمان‌هایی مثل موسسه دفاع از دمکراسی‌ها (ف. دی دی) هنوز اصرار دارند بین ایران و القاعده رابطه عملیاتی وجود دارد. البته نباید از این ادعا تعجب کرد چراکه ادعا‌هایی مانند این ریشه در کمپین‌های تبلیغاتی پیش از جنگ دارد. در واقعیت، همانطور که سوابق تحلیل‌های دقیق مدارک اقامتگاه بن لادن توسط "مرکز مبارزه با تروریسم وست پوینت" نشان می‌دهد، روابط بین القاعده و ایران همواره خصم آمیز بوده است. 

حضور القاعده در ایران تنها محدود به زندان‌های این کشور بوده است. در حالی که نیرو‌های القاعده در کشور‌های مجاور ایران فعال‌اند، دستگیری اعضای القاعده اهرم فشاری برای ایران در مذاکرات و عاملی بازدانده در مقابل تهدید‌های آتی است. 

حملاتی که توسط وابستگان و گروه‌های منشعب از القاعده در داخل ایران انجام شد (مانند حمله ماه فوریه به اعضای سپاه) این اتهام که ایران پناهگاهی برای گروه‌های افراطی است را تضعیف کرد. 

ایران برای مقابله با این گروه ها، نیروهایش را در میدان نبرد سوریه و عراق مستقر کرد و در مبارزه با داعش فداکاری‌های قابل توجهی انجام داد. این ملاحظات باید به عنوان یک عامل تعیین‌کننده در شکست فرقه بن لادن و گروه‌های منشعب از آن در سوریه و عراق مد نظر قرار گیرد.

کمپین نظامی آمریکایی علیه ایران تنها با یک هزینه عظیم موفق می‌شود. نیرو‌های نظامی ایران نسبت به بسیاری از کشور‌های منطقه سازمان یافته‌تر و مجهزترند. نیرو‌های ایرانی با استفاده از موشک‌های میانبرد می‌توانند به صورت موثری تاسیسات عظیم آمریکا در عراق، کویت، افغانستان، قطر و بحرین و همچنین متحدین عرب آمریکا در منطقه را درگیر جنگ کنند. کشتی‌های نیروی دریایی آمریکا در مقابل موشک‌های ضد کشتی مدرن ایرانی بسیار آسیب پذیر هستند.

اگر آمریکا توانست از سد سیستم پدآفند یکپارچه و آتش ضد هوایی ایران بگذرد نیرو‌های آمریکایی باید قادر باشند حکومت ایران را نابود کنند. تجسم اشغال و باثبات کردن کشوری که جمعیت و سرزمین آن بسیار بیش از عراق است باید برای آمریکا یک عامل بازدارنده ترسناک باشد.

در حالی که بعد از هزینه اولیه ۲ تریلیون دلاری و دهه‌ها درگیری، هنوز عراق هرج و مرج است، از نطر منطقی چطور یک دولت عقلانی می‌تواند همان استراتژی را در قبال کشوری در پیش بگیرد که سه برابر عراق است، توپوگرافی پیچیده‌ای دارد و تنوع قومی و مذهبی متنوعی دارد؟

هرچند دولت ایران بی نقص نیست، اما تعادل کلی بین بخش‌های مختلف شیعه و سنی در کشور را حفظ کرده است. در شرایط هرج و مرج ناشی از جنگ و اشغال توسط نیروی خارجی، گسترش جنگ‌های فرقه‌ای مانند آنچه در عراق اتفاق افتاد، یک واقعیت محتمل است که با حضور القاعده ضد شیعه و داعش که منتظر محیط مناسب هستند، بدتر هم خواهد شد. مطمعنا کشتار خشن و طولانی مدت ادامه خواهد داشت. پیچیدگی‌های دیگری هم وجود دارد. مجاهدین خلق، گروه مورد علاقه وزرات خارجه امریکا، یکی از مدعیان به دست آوردن قدرت است در حالی که در داخل ایران تقریبا حامی ندارد. ترکیب این عوامل احتمال موفقیت بلند مدت حمله آمریکا به ایران را کاهش می‌دهد.

برخی گزارش‌ها نشان می‌دهد دولت آمریکا در فکر انجام حملات هوایی مانند "عملیات روباه صحرا"ی بیل کلینتون است (بمباران ۴ روزه عراق در سال ۱۹۹۸). در نظر گرفتن چنین طرح‌هایی بر این فرض استوار است که ایرانی‌ها هوشمندتر از آن هستند که پاسخ این حملات را بدهند و خشم آمریکایی‌ها را بیشتر برانگیزند. البته به نظر می‌رسد چنین دیدگاهی خوشبینانه است و از دیدگاه کسانی ناشی می‌شود که ادعا می‌کنند تجاوز ایران به نیرو‌های آمریکایی است که آمریکایی‌های را وادار می‌کند در وهله اول پاسخ نظامی بدهند! در وجود چنین به اصطلاح "تحریکاتی" از سوی ایران غلو شده است. این فرض که ایران در صورت حمله آمریکا از خود با قدرت دفاع کند، ارزیابی منطقی تری است تا شروع حمله توسط ایران.

با در نظر گرفتن حملات نظامی انجام شده توسط دولت آمریکا در طول "جنگ جهانی علیه ترور"، (در صورت حمله آمریکا به ایران) پیروز بزرگ، اعضای القاعده خواهند بود که به دنبال کشاندن بیشتر نیرو‌های آمریکایی در خاورمیانه به منظور ایجاد جنگ مالی فرسایشی برای آمریکا و بی ثبات کردن متحدان منطقه‌ای آن هستند. بدون شک اسامه بن لادن دوست می‌داشت حمله آمریکا به ایران و سرنگونی یکی دیگر از دشمنان القاعده و نسل جدید جنگ‌های فرقه‌ای را به چشم ببیند. 

دولت ترامپ می‌تواند ایران را به خاطر توان بالقوه در باثبات کردن خاورمیانه به رسمیت بشناسد یا اشتباهات قبلی آمریکا را تکرار کند. اشتباهاتی که نقش ایالات متحده را به عنوان مسئول درجه اول هرج و مرج جهانی تثبیت می‌کند.
پربیننده ترین ها