پدر شوهر مهناز افشار خواستار محاکمه عروسش شد!

 مهناز افشار بازیگری است که این روزها با جنجال‌های عجیبی دست و پنجه نرم می‌کند طوری که پدر شوهرش هم وارد گود شده و خواستار محاکمه عروسش شده است.
کد خبر: ۲۲۲۲۸۲
تاریخ انتشار: ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۸ - ۱۶:۴۵
 مهناز افشار بازیگری است که این روزها با جنجال‌های عجیبی دست و پنجه نرم می‌کند طوری که پدر شوهرش هم وارد گود شده و خواستار محاکمه عروسش شده است.

به گزارش صدای ایران از سازندگی، مهناز افشار خود را به مقام کنشگری اجتماعی ارتقا داده بود. چنانکه برخی از همکاران دیگرش هم این کار را کرده بودند. رضا کیانیان برای ماجرای آب، پرویز پرستویی در مقام منتقد اجتماعی، هدیه تهرانی زیر سایه سفیر صلح و دوستی، ترانه علیدوستی در مقام مصلح اجتماعی و حتی مهران مدیری در مقام یک مجری تلویزیونی که بی ‏پروا به دولت می ‏تاخت.
حکم جلب مهناز افشار، بازیگر سینما و اکتیویست اجتماعی صادر شد. خانم افشار مدت مدیدی است که در توئیتر فعالیت می‌‌‌‌‌کند و به عنوان یک کنشگر اجتماعی، نقطه نظرات انتقادی خود را بیان می‌‌‌‌‌کند. توئیت‌‌‌‌‌های او عموما موجب خشم محافظه‌کاران و سیاستمداران اصولگرا شده و علیه‌ا‌ش موج‌‌‌‌‌های مختلفی به راه افتاده است. روزنامه کیهان او را «بیسواد» و «دروغ‌‌‌‌‌پراکن» خوانده و روزنامه جوان دیگر رسانه اصولگرایان مهناز افشار را «وطن‌فروش» نامیده است. این واکنش‌‌‌‌‌ها عموما در ارتباط با نظرات سیاسی و اجتماعی او است.
فالوئر هشت‌میلیونی
خانم افشار در توئیتر نزدیک به ۲۴۰ هزار نفر و در اینستاگرام بیش از ۸ میلیون و ۷۰۰ هزار نفر فالوئر دارد. طبیعتا هر توئیت و اظهارنظر او نه فقط «دیده» می‌شود بلکه بازتاب‌‌‌‌‌های بسیاری هم می‌‌‌‌‌یابد. روزنامه اصولگرای صبح نو که از مواضع قالیباف حمایت می‌‌‌‌‌کند و حمایت او را پشت خود دارد، درباره تعداد فالوئرهای مهناز افشار نوشت: «طبق یک بررسی، ۵۵ درصد فالوئر‌‌‌‌‌های خانم مهناز افشار فالوئر‌‌‌‌‌های فیک هستند. در مقابل ۴۲ هزار کاربر واقعی که افشار را دنبال می‌‌‌‌‌کنند، ۵۰ هزار اکانت فیک هم در میان فالوئر‌‌‌‌‌های او قرار دارند.» با این حال آخرین توئیت او نیز به دلیل همین دیده شدن، بازتاب یافت و حواشی آن جنجالی به پا شد. مهناز افشار در واکنش به حضور نیروهای حشدالشعبی در خوزستان یک توئیت جعلی را بازنشر کرده بود و همین دردسر جدیدی برایش به وجود آورد.
آغاز ماجرای حشدالشعبی
اما ماجراهای او پیش از این شروع شده بود. در واقع پس از حضور نیروهای حشد الشعبی برای کمک به مردم سیل‌زده خوزستان، ویدئویی از یک جوان ایرانی اهل خوزستان منتشر شد که او به این حضور انتقاد کرده بود. مهناز افشار با بازنشر آن تصویر نوشت: «خوشا به غیرتت مرد، تا باشه از این غیرتا!» این نظر با واکنش‌‌‌‌‌های مختلفی روبه‌‌‌‌‌رو شد و یک دوگانه ایرانی – عراقی به وجود آمد و بحث «نژادپرستی» در توئیتر به راه افتاد. عده‌‌‌‌‌ای تاکید داشتند که حضور نیروهای حشد الشعبی برای کمک به مردم سیل زده است و منتقدان ایراد می‌‌‌‌‌گرفتند چرا عراقی‌‌‌‌‌ها باید به کمک ما بیایند؟ آنها حتی این فرضیه را مطرح می‌‌‌‌‌کردند که آمدن این نیروها، بیش از آنکه کمک به مردم سیل‌زده باشد، یک رفتار سیاسی است. سایت اصولگرای صراط از موضع نرم و ملایمی خطاب به مهناز افشار نوشت که «‌احتمالا» او «این بار در اتخاذ یک موضع اجتماعی کمی عجول بوده» و توضیح داد: «حضور نیروهای حشدالشعبی برای کمک به سیل‌‌‌‌‌زدگان فی‌‌‌‌‌النفسه ملاحظه خاصی ندارد، مگر آنکه تمایلات نژادپرستانه‌‌‌‌‌ای در میان باشد.»
دوگانه ایرانی - عراقی
بحث بر سر نژادپرستی و دوگانه‌‌‌‌‌ی ایرانی– عراقی آنچنان بالا گرفت که شایعاتی نیز حول آن شکل گرفت. شایعاتی که دامن خود مهناز افشار را نیز گرفت. در میانه این بحث‌‌‌‌‌ها، این شایعه غیراخلاقی فتوای «جهاد نکاح» در خدمت حشد‌‌‌‌‌الشعبی برای زنان ایرانی نیز منتشر شد. صفحات فیک (اما به ظاهر واقعی) در توئیتر که خط و ربط براندازی و ضد ایرانی داشتند و دارند، به‌شدت به این نوع شایعات دامن می‌‌‌‌‌زدند به صورتی که تایم‌لاین توئیتر در مقطعی پر از این شایعات شده بود.
انتشار تصویر فیک
در این حین مهناز افشار تصویری از توئیت یک روحانی را منتشر کرد که نهایتا اصولگرایان آن توئیت را به قتل «روحانی همدان» گره زدند.
درواقع در ادامه صفحات فیک و غیرواقعی توئیتر، یک حساب کاربری جعلی در توییتر با استفاده از تصویر یک روحانی به همراه یک اسم ساختگی راه‌اندازی شد که توئیت‌‌‌‌‌های جنجالی را منتشر می‌‌‌‌‌کرد. این حساب جعلی به نام «سید مصطفی حجازی» راه‌اندازی شد که تصویر یک روحانی را بر پیشانی خود داشت. از جمله توئیت‌‌‌‌‌هایی که این حساب منتشر کرد، این بود: «‌از همه خواهران مجاهده مجرد درخواست می‌‌‌‌‌کنم درحد توان خود به صیغه برادران حشد الشعبی دربیایند. حتی با صیغه‌‌‌‌‌های یک روزه به صیغه هر تعداد برادر عراقی دربیایند خدا اجرشان را در آخرت می‌‌‌‌‌دهد. ثواب صیغه مانند هزار سال نماز خواندن است.»
این توئیت به سرعت در شبکه‌ توئیتر منتشر شد و مهناز افشار هم در بازنشر آن نه تنها دقت نکرد، بلکه آن را دلیلی دانست بر صحت گفته‌‌‌‌‌های پیشین خود در نقد نیروهای حشدالشعبی و نوشت: «افسوس به حال اوناییکه وقتی از غیرت برادر خوزستانی گفتم، یقه دریدن و به من و امثال من برچسب و تهمت و نژادپرستی زدن اما حالا در مقابل چنین حقارتی ساکت موندن.» انتشار این توئیت حاشیه‌‌‌‌‌های بسیاری راه انداخت. در کمتر از ساعتی مشخص شد این یک اکانت جعلی است. خانم افشار بلافاصله این توئیت را پاک کرد و توضیح داد اشتباه کرده است. اما تیر از چله رها شده بود. تصویر صفحه‌ مهناز افشار دست به دست می‌‌‌‌‌چرخید و به شبکه تلگرام نیز راه پیدا کرده بود.
قتل روحانی همدانی
انتقادات به مهناز افشار به شدت وسعت گرفت و در این میان ناگهان اتفاقی افتاد که همه چیز را تحت تاثیر خود قرار داد. یک روحانی در همدان به ضرب شلیک گلوله کشته شد. خبر را فرمانده انتظامی استان همدان اعلام کرد. به نوشته‌ی کیهان او گفته بود: «حجت‌‌‌‌‌الاسلام قاسمی ۴۶ ساله صبح در جلوی در مدرسه حوزه علمیه آیت‌‌‌‌‌الله ملاعلی معصومی همدانی واقع در خیابان شهدا به ضرب ۲ گلوله به قتل رسید.» کیهان در تشریح این اتفاق نوشت: «سرنشینان ناشناس یک دستگاه خودروی سواری ۲۰۶ در مجاور حوزه علمیه شهر همدان حضور یافتند و پس از خروج یکی از روحانیان از داخل حوزه علمیه سرنشینان از داخل خودرو خارج شده و با یک اسلحه ۲ گلوله به سمت این روحانی شلیک کردند.» به فاصله کمتر از یک ساعت، بهروز حاجیلو خود را عامل قتل روحانی همدانی معرفی کرد. او در صفحه‌ اینستاگرام خود قتل را برعهده گرفته بود‌. صفحه‌ای که پر از تصاویر بهروز حاجیلو با انواع اسلحه‌ی گرم بود. اگرچه در ابتدای امر نیروی انتظامی اعلام کرده بود که هنوز هویت قاتل یا قاتلان روحانی همدانی مشخص نیست اما بعد از اینکه حاجیلو مسئولیت را بر عهده گرفت، پلیس نیروهای خود را برای پیدا کردن او بسیج کرد.
در ابتدا اعلام شد که او در مرزهای ایران بازداشت شده است. اما خبر درست نبود. چرا که کمی بعد مشخص شد فرد دستگیر شده، یکی از دوستان حاجیلو بوده که معلوم نبود در ماجرای قتل دست داشته یا نداشته است. با‌این‌حال نه‌فقط نیروهای انتظامی، بلکه نیروهای امنیتی در پی فردی افتادند که بی‌‌‌‌‌محابا با اسلحه‌‌‌‌‌های مختلف دیده شده بود و تصاویرش دست‌به‌دست می‌‌‌‌‌چرخید. صبح روز بعد از قتل حجت‌‌‌‌‌الاسلام قاسمی، خبر آمد که بهروز حاجیلو در یک درگیری با نیروهای نظامی کشته شده است. به نظر می‌‌‌‌‌رسید که ماجرا پایان یافته و غائله‌ی به پا شده، تمام شده است. اما ناگهان دو اتفاق دیگر رخ داد. از یک سو عباس عبدی با انتشار یادداشتی در روزنامه اعتماد با عنوان «ریشه اوباشگری» اقدام به قتل طلبه همدانی را به «اوباش» نسبت داد و «بخشی از جناح اصولگرا» را عامل تقویت این افراد دانست.
بازکردن پای مهناز افشار و عباس عبدی به ماجرای روحانی همدانی
از سوی دیگر،همزمان دوستان بهروز حاجیلو، به داغداری او پرداختند و اعلام کردند این ماجرا به دلیل آن است که برخی از روحانیون مجوز صیغه شدن دختران ایرانی را برای عراقی‌‌‌‌‌ها صادر کردند و بهروز هم از آنجایی که «ناموس‌پرست» بود این کار را کرد.
این دو اتفاق، چه یادداشت عباس عبدی و چه اظهارات دوستان بهروز حاجیلو، اصولگرایانی را که در سال‌های گذشته لمپنیسم را تقویت کرده بودند، هدف قرار داد. آنها برای تبری از این وضعیت یک حمله سه گانه را ترتیب دادند. از یک سو به عباس عبدی تاختند، از دیگر سو فضای مجازی و آذری جهرمی را زیر باد انتقاد گرفتند که نظارتی بر این شبکه‌‌‌‌‌ها ندارد و نمی‌‌‌‌‌گذارد فیلتر شوند و نیز مهناز افشار را مورد نقد و نوازش خود قرار دادند که او باعث «قتل روحانی همدانی» است. بلافاصله هشتک «مهناز افشار را بازداشت کنید» در توئیتر راه افتاد تا این بازیگر و کنشگر اجتماعی را تحت فشار قراردهند.
فردای آن روز نیز روزنامه کیهان رسما وارد این ماجرا شد. این روزنامه، عباس عبدی را فردی خواند که دارای «کارنامه جاسوسی و همکاری با باری روزن، جاسوس آمریکایی» است. این روزنامه مهناز افشار را نیز «‌معلوم‌‌‌‌‌الحال‌» خواند. اگرچه پیشتر در وصف او وی را «بازیگر زنی که به‌‌‌‌‌رغم سطح پایین سواد و تحصیلات اما علاقه دارد که درباره همه مسائل اظهار‌‌‌‌‌نظر و اقدام به دروغ‌‌‌‌‌پراکنی کند» خوانده بود. کیهان نتیجه گرفت که «ردپای یک شبکه خزنده در شهادت مظلومانه طلبه همدانی» وجود دارد و از همین‌‌‌‌‌رو «اظهارات عباس عبدی و دوستانش در ادامه همان خط مأموریت وی تحلیل می‌‌‌‌‌شود. وگر نه چه بهانه‌‌‌‌‌ای وجود دارد تا مأموران و سینه‌‌‌‌‌چاکان بیگانه، با آدرس غلط دادن و انحراف افکار عمومی، مسئله‌‌‌‌‌ای امنیتی و قضایی را جناحی و لوث جلوه دهند و به بهانه چسباندن برچسب خشونت به اصولگرایان و القای ضرورت انفعال در عالم سیاست، حرف‌‌‌‌‌های آن فتنه‌‌‌‌‌گر فراری را نشخوار کنند که «خون به خون شستن محال است و محال»... سؤال مهم این است که چرا آنها اصرار دارند ماجرا در حوزه سیاسی و نه در حوزه قضایی دنبال شود؟ و اساساً چرا درصدد لوث کردن مسئله هستند؟»
طومار برای بازداشت مهناز افشار
همزمان برخی از اصولگرایان و طلبه‌‌‌‌‌ها نیز نامه‌‌‌‌‌هایی را امضا و برای دادستان تهران ارسال کردند که «چرا مهناز افشار را بازداشت نمی‌‌‌‌‌کنید؟»
خبرگزاری اصولگرای فارس نوشت: «امضاکنندگان کمپین معتقدند نفرت‌‌‌‌‌پراکنی‌‌‌‌‌های خانم سلبریتی زمینه‌‌‌‌‌ساز شهادت‌طلبانه مظلوم همدانی را فراهم کرد. بگذریم از اینکه هماهنگی و همزمانی این اقدام با فاجعه همدان حسابی مشکوک هم هست.»
بعد از این وقایع معاون دادستان کل کشور خبر داد اقدامات لازم برای رسیدگی قضائی به این ماجرا آغاز شده است. همزمان برخی از رسانه‌‌‌‌‌ها و کانال‌‌‌‌‌های تلگرامی نیز در شایعه‌‌‌‌‌ای مدعی شدند: «مهناز افشار قصد فرار از کشور را داشت اما جلوی وی گرفته و ممنوع الخروج شد.» اما شایعه فرار او واقعیت نداشت. درواقع او قرار بود برای اجرای یک تئاتر به آلمان برود که گویا به علت شکایت، ممنوع الخروج شده بود. بدین ترتیب مهناز افشار بی‌‌‌‌‌اینکه بخواهد یا بداند در وسط ماجرای قتل طلبه روحانی قرار گرفت که عده‌‌‌‌‌ای پای او را به آن ماجرا باز کرده و تلاش داشتند با طنابی محکم آن را گره بزنند.
درخواست پدرشوهر: محاکمه‌اش کنید
در این شرایط، خبری هم از محمدعلی رامین، پدرشوهرمهناز افشار منتشر شد که خواستار محاکمه عروسش شده بود. او در صفحه‌ اینستاگرام خود نوشته بود: «سلبریتی‌‌‌‌‌ها در همه جای دنیا با ابزار حکومت‌‌‌‌‌ها تبدیل به چهره‌‌‌‌‌های محبوب می‌‌‌‌‌شوند تا بخشی از سرمایه اجتماعى برای تأمین مصالح عمومی و پیشبرد منافع ملی کشورهای خودشان را تشکیل بدهند؛ اما برای بعضی از چهره‌‌‌‌‌ها ظاهراً وارونگی همه چیز، مد روز شده است. اینکه یک بازیگر سینما به خودش اجازه بدهد، در بسیاری از مسائل فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، عقیدتی و حتی در روابط سیاست خارجی کشورش دخالت کرده و با تشویش اذهان عمومی، روابط میان ایران و همسایگان را مخدوش کند، حتما غیرعادی است و من در هیچ کجای جهان، نمونه چنین رفتاری را سراغ ندارم. از سوی دیگر، در هیچ کجا معمول نیست که رسانه‌‌‌‌‌ها بخواهند، تا یک چهره محبوب هنری که تمام اعتبار هنریش را مدیون کشورش می‌‌‌‌‌باشد، محاکمه و محکوم و مجازات کنند. لیکن در این مورد خاص، هیچ راه‌حلی به ذهنم نمی‌‌‌‌‌رسد!سابقا پیغام داده بودم، اگر خانم افشار به خاطر ظلمی که به همسرشان شده، با همه چیز به لجاجت برخیزد، نه فقط مشکلی را حل نخواهد کرد، بلکه متقابلا یک مسئله ساده اختلاف حساب با هلال احمر را پیچیده و عنادآلوده‌تر هم خواهد کرد.»
بدین ترتیب پدرشوهر که سابق براین خبرش آمده بود، راضی به ازدواج پسرش با مهناز افشار نبوده، اکنون نه‌تنها پسرش، یاسین رامین، را در موضع مظلومیت قرار داده بود، بلکه خواستار آن شده بود که دستگاه قضا عروسش را «محاکمه، محکوم و مجازات کند.»
چرا افشار کنشگر اجتماعی شد؟
به نظر می‌‌‌‌‌رسد که شاید ریشه تمام کنش‌‌‌‌‌های سیاسی و اجتماعی مهناز افشار از همین نقطه آغاز شده باشد. او وقتی با پسر محمدعلی رامین ازدواج کرد، به شدت از سوی هم‌کیشان و چهره‌‌‌‌‌های هنری و سیاسی مورد نقد قرار گرفت. صرف نظر از شایعات بی‌‌‌‌‌اساسی که درباره ی افشار منتشر شد، اما عده‌‌‌‌‌ای او را برای این ازدواج سیاسی، آنهم با فرزند «رامین» که از تندروترین چهره‌‌‌‌‌های دولت احمدی‌نژاد بود به باد ملامت گرفتند. مهناز افشار برای فرار از زیر عقاید تندروانه رامین، چندین بارمطالبی نوشت و سخنانی گفت مبنی بر اینکه نه‌تنها او بلکه همسرش هم آن عقاید سیاسی را قبول ندارند. اما طوفان به پاشده علیه او با چند توضیح و سخن از بین نرفت. خصوصا وقتی پای شوهرش به ماجرای واردات شیرخشک‌‌‌‌‌های آلوده باز شد و هلال احمر از یاسین رامین شکایت کرد و او به زندان افتاد. از آن پس، ما با مهناز افشار دیگری روبه‌‌‌‌‌رو بودیم. زنی که فقط بازیگر نبود. او به دادخواهی خود به پاخواسته بود تا سایه سنگین سیاست را از زندگی خود کنار بزند. اما بیش از این ظاهر شد. خواسته یا ناخواسته به راهی افتاد که انتهای آن معلوم نبود. روزنامه جوان نوشته بود: «مهناز افشار تا پیش از ازدواجش با یاسین رامین که سرآغاز حملات رسانه‌‌‌‌‌ای یک طیف سیاسی به او شد، در فضای مجازی و حقیقی به عنوان هنرمندی کم‌‌‌‌‌حاشیه، محجوب و آرام شناخته می‌‌‌‌‌شد.»
اما اکنون او خود را به مقام کنشگری اجتماعی ارتقا داده بود. چنانکه برخی از همکاران دیگرش هم این کار را کرده بودند. رضا کیانیان برای ماجرای آب، پرویز پرستویی در مقام منتقد اجتماعی، هدیه تهرانی زیر سایه سفیر صلح و دوستی، ترانه علیدوستی در مقام مصلح اجتماعی و حتی مهران مدیری در مقام یک مجری تلویزیونی که بی‌‌‌‌‌پروا به دولت می‌‌‌‌‌تاخت.
پس این تنها مهناز افشار نبود که کنشگری را برای خود انتخاب کرده بود. بازیگران دیگری هم بودند که این رفتار را انتخاب کرده بودند. حامد بهداد در گفت‌‌‌‌‌وگو با ماهنامه فیلم در پاسخ به اینکه آیا سلبریتی‌‌‌‌‌ها باید در موضوعات اجتماعی و سیاسی ورود کنند یا نه، پاسخ مثبت داده و دلیل آن را خود جامعه دانسته بود. او از مردمی سخن گفته بود که این بازیگران را حمایت کرده و به اینجا رسانده بودند و حالا از آنها نظر می‌‌‌‌‌خواستند.
اما تفاوت مهناز افشار با دیگر همکارانش در این بود که او تنها کسی است که از موضع یک «زن»، به خواست‌‌‌‌‌ها و نیازهای «زنانه» در سیل و زلزله و مصیبت‌‌‌‌‌های سیاسی و اجتماعی بیش از دیگران توجه داشت. او خطوط قرمزی را عامدانه رد می‌‌‌‌‌کرد که کمتر کسی از آن سخن گفته بود یا اگر گفته بود کمتر کسی شنیده بود. به همین دلیل او در هر حادثه و اتفاقی ردی از خود برجای می‌‌‌‌‌گذاشت. با یک توئیت کوتاه آتشی برپا می‌‌‌‌‌کرد که سلبریتی‌ترین سیاستمداران اصولگرا هم به گردش نمی‌‌‌‌‌رسیدند. کلمه‌‌‌‌‌ای می‌‌‌‌‌گفت و می‌‌‌‌‌رفت. عکسی از خود منتشر می‌‌‌‌‌کرد و می‌‌‌‌‌رفت. ولوله‌‌‌‌‌ای راه می‌‌‌‌‌انداخت که تا مدتها بعد از آن مخالفانش در توئیتر در پی پاسخ به آن بودند. آنها نمی‌‌‌‌‌توانستند با او دربیفتند اما می‌‌‌‌‌توانستند به بهانه‌‌‌‌‌های مختلف وی را به چالش بکشند. چه در اشتباهی که در معرفی یک داروی ترک اعتیاد داشت، چه در ماجرای اخیر که منجر به شکایت روحانی مازندرانی از او شد.

پربیننده ترین ها