(طنز) جعبه سیاه هواپیمای «ایران 140» لو رفت
پوریا عالمی در شرق نوشت:
حتما باورتان نمیشود اما یکماه پیش من با آمبولانسم داشتم حوالی فرودگاه مهرآباد، درست لحظه سقوط هواپیمای «ایران 140»، پرسه میزدم و تا الان به کسی نگفتم که همانموقع یک چیزی تالاپ خورد توی سقف آمبولانس و آن چیز، چیزی نبود جز جعبه سیاه هواپیما. دیروز «ایسنا» گزارش داده «یکماه پس از سقوط هواپیما، جعبه سیاه بازخوانی شده و مسوول حادثه هنوز مشخص نیست.» اما من به شما میگویم که جعبه سیاه هواپیما دست من است و من همانروز چنگال انداختم گل قفلش و درش را باز کردم. الان هم محتوای جعبه سیاه را منتشر میکنم تا شرمنده تاریخ و بچهها نباشم.
- خلبان: ترمزش چرا نمیگیره؟
کمکخلبان: اصلا ترمز نداره بگیره کاپیتان.
میهماندار: کپتان کپتان... یک کاری بکنید... ما داریم پهن زمین میشویم...
خلبان: شلوغش نکن. کارخانه گفته بود هواپیمای «پهنپیکر» تولید میکند، منظورشان همین بوده دیگر... که پیکر ما تا دودقیقه دیگر پهن زمین بشود.
کمکخلبان: کاپیتان... هواپیما را بکش اینور... یک برج سر راهمان است...
خلبان: شوخی نکن... توی نقشه که چیزی نیست... این نقشه دیشب بازآوری و بهروز شده... اوهاوه... خدای من... این ساختمان بلند چیست سر راهمان؟ یعنی از دیشب تا حالا شهرداری چطوری تراکم فروخته که یکشبه این منار را هوا کردند؟
کمکخلبان: مهندسجان، به نظرت برنگردیم، قطعه مطعه عوض کنیم؟ انگار موتور هواپیما خوب کار نمیکند؟
مهندس پرواز: برگردیم قطعه عوض کنیم؟ نه بابا... سر راه یک آپاراتی نگه دار، میپرم پایین لوازم یدکی پیکان میگیرم خودم عوض میکنم.
خلبان: مهندسجان، مگر لوازم پیکان به این هواپیما میخورد؟ مهندس پرواز: گلم، لوازم یدکی پیکان به هر چیز ساخت داخلی میخورد. میهماندار: کپتان... کپتان... کپتان بیا یک عکس سلفی بگیریم... بیایید...
مسافر 1: ببین چرا توی کابین خلبان شلوغ است؟
مسافر 2: هههه... چقدر بامزه... خلبان و کمکخلبان و مهندس پرواز و میهماندارها دارند با هم عکس سلفی میگیر... (صدای برخورد هواپیما با برج، صدای برخورد جعبه سیاه با سقف آمبولانس، صدای آخ آمبولانسچی.)
- خلبان: ترمزش چرا نمیگیره؟
کمکخلبان: اصلا ترمز نداره بگیره کاپیتان.
میهماندار: کپتان کپتان... یک کاری بکنید... ما داریم پهن زمین میشویم...
خلبان: شلوغش نکن. کارخانه گفته بود هواپیمای «پهنپیکر» تولید میکند، منظورشان همین بوده دیگر... که پیکر ما تا دودقیقه دیگر پهن زمین بشود.
کمکخلبان: کاپیتان... هواپیما را بکش اینور... یک برج سر راهمان است...
خلبان: شوخی نکن... توی نقشه که چیزی نیست... این نقشه دیشب بازآوری و بهروز شده... اوهاوه... خدای من... این ساختمان بلند چیست سر راهمان؟ یعنی از دیشب تا حالا شهرداری چطوری تراکم فروخته که یکشبه این منار را هوا کردند؟
کمکخلبان: مهندسجان، به نظرت برنگردیم، قطعه مطعه عوض کنیم؟ انگار موتور هواپیما خوب کار نمیکند؟
مهندس پرواز: برگردیم قطعه عوض کنیم؟ نه بابا... سر راه یک آپاراتی نگه دار، میپرم پایین لوازم یدکی پیکان میگیرم خودم عوض میکنم.
خلبان: مهندسجان، مگر لوازم پیکان به این هواپیما میخورد؟ مهندس پرواز: گلم، لوازم یدکی پیکان به هر چیز ساخت داخلی میخورد. میهماندار: کپتان... کپتان... کپتان بیا یک عکس سلفی بگیریم... بیایید...
مسافر 1: ببین چرا توی کابین خلبان شلوغ است؟
مسافر 2: هههه... چقدر بامزه... خلبان و کمکخلبان و مهندس پرواز و میهماندارها دارند با هم عکس سلفی میگیر... (صدای برخورد هواپیما با برج، صدای برخورد جعبه سیاه با سقف آمبولانس، صدای آخ آمبولانسچی.)
گزارش خطا
آخرین اخبار