سماع شعر در سمفونی رومی
ناهید کبیری در یادداشتی در شرق نوشا:
بارها فکر کردهام اگر رابطه انسان با شعر، موسیقی، کتاب، فیلم، نقاشی، تئاتر و آنچه نشانی از عشق و آشتی و تمدن و فرهنگ دارد به پایان برسد، از زندگی چه میماند؟ روزهایی بیرمق و پر کسالت و شبهایی هولناک و ابدی... آن هم در روزگاری که ذهن جامعه را بنگبنگ خبرها و خشخش روزنامهها با خون و خشونت و کشتار زخمی کرده است...
بارها فکر کردهام اگر رابطه انسان با شعر، موسیقی، کتاب، فیلم، نقاشی، تئاتر و آنچه نشانی از عشق و آشتی و تمدن و فرهنگ دارد به پایان برسد، از زندگی چه میماند؟ روزهایی بیرمق و پر کسالت و شبهایی هولناک و ابدی... آن هم در روزگاری که ذهن جامعه را بنگبنگ خبرها و خشخش روزنامهها با خون و خشونت و کشتار زخمی کرده است...
در این میان هنر با مفهوم وسیع تعریفناپذیرش چه بسا بتواند نجاتدهنده انسان در روزهای آشفته و پریشان باشد. حالا بگذریم که در این جار و جنجال، بسیاری از آثار ادبی و هنری به چشم نمیآیند. یا در محاق میمانند، یا فرصت دیدهشدن، شنیدهشدن و خواندهشدن پیدا نمیکنند. مثلا «سمفونی رومی» کار تازه شهرام ناظری و حافظ ناظری بیشتر از آنکه در سرزمین مادریاش شنیده شود در اروپا و آمریکا شنیده شد و در ردیف پرفروشترین آثار کلاسیک دنیا قرار گرفت. من هم در خارج از ایران با کار آشنا شدم. بارها و بارها آن را شنیدم و هنوز هم با شنیدن آن ابعاد تازهتری از این مجموعه را کشف میکنم. سمفونی رومی با اینکه تلفیقی از سازها و ملودیهای شرقی و غربی است و بر دل مخاطب هر دو بخش جهان مینشیند، ساختار اصلیاش به باور من بهشدت ایرانی است. کردی است. لری است. تهرانی و خراسانی و شیرازی و اهوازی است. با لهجه باد و باران و ابر و آفتاب، از کویر و شالیزار و شهر و روستا، و کوچه و خیابان یک تاریخ پیچیده و پرماجرا عبور میکند و با لبهای فروبسته فریاد میزند.
این مجموعه بهلحاظ ریتم، هارمونی و تنوع ملودیها، ترکیبی را بهوجود آورده که نه، شرقی است و نه غربی. محصول ویژهای است که با همان چندبیت کوتاه، جادوی شعر، انعکاس صدا و حال و احوال مولانا را منعکس میکند و به حسی فراتر از آگاهی راه مییابد. کمپوزیسیون شعر و آواز و شیوه اجرا، همه تعریفها را از موسیقی سنتی و کلاسیک ایران در هم میریزد تا با ارایه ساختاری نو به میدان درآید و شکل و زبانی جهانی به خود بگیرد. و این همه خلاقیت بیتردید جز با سالها کار و مطالعه و اندیشه میسر نمیشود.
آمیختن موسیقی غربی با آواهای اساطیری خاورمیانه باید از مراحل ویژه عشق و عرفان گذشته باشد تا بتواند فراتر از مرزها به پرواز درآید و به لحظههای تامل و مراقبه فرصت حضور بدهد. در سمفونی رومی، سازها از اینسو و آنسوی جهان در کنار هم خوش نشستهاند. هر یک تاریخ و زبان افتوخیزها و رنجها و قهرمانیهای بخشی از جغرافیا را بیان میکند. گاهی نیز از سر خشم و اعتراض راه به سوی کولیان سرزمین لورکا میبرد و استپزدنهای پرتبوتاب و فلامینگوی اسپانیا را به رخ میکشد. صدا، صدایی رهاشده، زنجیرگسیخته و پرکشیده تا کهکشانهاست... گاه پر از بغض و گریه، تسلیم سرنوشت محتوم آدمی است و با تکرار و تکیه بر یک بیت، یا چند هاها و هیهی چنگ بر احساسات میزند. اما کار، بیقرارتر از آن است که برای مدتی در سرزمین اندوه ماندگار شود. برمیخیزد و برمیخیزاند. به یکباره به شوق و شیدایی و شهود میرسد به فضایی خوشخوشانی و قضا و قدری. با نشانههایی از فرازوفرودهای سرسبز و پرلاله و نرگس کوهها و تپههای کرمانشاه و قصر شیرین و کردستان از پیچ و خم راه، با آوای کمانچه، ساز و دهل کردی پدیدار میشود. پر از رنگ و حرکت و رقص دستهجمعی مردمان خوب آب و آفتاب است. پر از انرژی است. در اوج انرژی هم به پایان میرسد...
این مجموعه بهلحاظ ریتم، هارمونی و تنوع ملودیها، ترکیبی را بهوجود آورده که نه، شرقی است و نه غربی. محصول ویژهای است که با همان چندبیت کوتاه، جادوی شعر، انعکاس صدا و حال و احوال مولانا را منعکس میکند و به حسی فراتر از آگاهی راه مییابد. کمپوزیسیون شعر و آواز و شیوه اجرا، همه تعریفها را از موسیقی سنتی و کلاسیک ایران در هم میریزد تا با ارایه ساختاری نو به میدان درآید و شکل و زبانی جهانی به خود بگیرد. و این همه خلاقیت بیتردید جز با سالها کار و مطالعه و اندیشه میسر نمیشود.
آمیختن موسیقی غربی با آواهای اساطیری خاورمیانه باید از مراحل ویژه عشق و عرفان گذشته باشد تا بتواند فراتر از مرزها به پرواز درآید و به لحظههای تامل و مراقبه فرصت حضور بدهد. در سمفونی رومی، سازها از اینسو و آنسوی جهان در کنار هم خوش نشستهاند. هر یک تاریخ و زبان افتوخیزها و رنجها و قهرمانیهای بخشی از جغرافیا را بیان میکند. گاهی نیز از سر خشم و اعتراض راه به سوی کولیان سرزمین لورکا میبرد و استپزدنهای پرتبوتاب و فلامینگوی اسپانیا را به رخ میکشد. صدا، صدایی رهاشده، زنجیرگسیخته و پرکشیده تا کهکشانهاست... گاه پر از بغض و گریه، تسلیم سرنوشت محتوم آدمی است و با تکرار و تکیه بر یک بیت، یا چند هاها و هیهی چنگ بر احساسات میزند. اما کار، بیقرارتر از آن است که برای مدتی در سرزمین اندوه ماندگار شود. برمیخیزد و برمیخیزاند. به یکباره به شوق و شیدایی و شهود میرسد به فضایی خوشخوشانی و قضا و قدری. با نشانههایی از فرازوفرودهای سرسبز و پرلاله و نرگس کوهها و تپههای کرمانشاه و قصر شیرین و کردستان از پیچ و خم راه، با آوای کمانچه، ساز و دهل کردی پدیدار میشود. پر از رنگ و حرکت و رقص دستهجمعی مردمان خوب آب و آفتاب است. پر از انرژی است. در اوج انرژی هم به پایان میرسد...
گزارش خطا
آخرین اخبار