مختصات منازعه در شرق اروپا
حنيف غفاري در سرمقاله رسالت نوشت:
مناظره معروف « نئو-نئو» يا همان مناظره نئوليبراليستها و نئورئاليستها در نظام بين الملل بيش از آنکه ماهيتي نظري و مبنايي داشته باشد، ريشه در تفاوت پارادايمهاي ذهني طرفداران هر يک از اين دو نظريه دارد. به طور مختصر، مي توان اين گونه برداشت کرد که نئورئاليست ها بيشتر بر روي مسائل امنيتي متمرکز بوده و درگير بسط دادن يا در مواردي تحديد تئوري هاي قدرت و بقا هستند اما نئوليبرالها ضمن تاکيد بر همکاري نهادهاي بين المللي، به رصد حوزه « اقتصاد سياسي » و در شکل جديد تر «اقتصاد سياسي بين الملل» مي پردازند. شايد بتوان بامطالعه نظريه ساختار گرايي « کنت والتز» در حوزه نئورئاليسم يا « اويکن» و « روستو» در حوزه نئوليبراليسم، به درک بهتري از مناظره و به عبارت بهتر، منازعه نئوليبراليسم و نئورئاليسم رسيد اما اين درک بهتر، صرفا در حوزه تئوريک و انتزاعي ذهن ما را جهت خواهد داد! زماني که سخن از عينيات جاري در نظام بين الملل به ميان مي آيد، معادله به اندازه اي پيچيده مي شود که ممکن است در مقطعي خاص، منازعه به دوستي يا نهادگرايي ليبرال به عملگرايي رئال تبديل شود! به عنوان مثال،اتحاديه اروپا امروز نه مدلي از « نهادگرايي نئوليبرال» است نه مصداقي از « رئاليسم تهاجمي».اروپاي واحد امروز تلفيقي ناموزون از هر دوي اين حوزه هاست! ترکيبي که نسبت، درصد و از همه مهم تر مرزي ميان اين دو مولفه در آن متصور نيست!
بيان اين مقدمه نه براي توصيف بحران امروزي به وجود آمده ميان کاخ سفيد و کاخ کرملين،بلکه جهت اثبات اين گزاره مطرح شده است که « حتي نظريات مبنايي در حوزه نئوليبراليسم و نئورئاليسم نيز در مواردي قدرت آناليز و حتي توصيف ميدان منازعات عيني نوين در نظام بين الملل را ندارد».در چنين شرايطي صادر شدن تئوري « تجزيه عراق» از سوي فردي دموکرات مانند جوزف بايدن و يا « ايده آل گرا» ناميده شدن « نومحافظه کاران رئاليست» از سوي برخي تحليلگران مسائل آمريکا چندان دور از تعجب به نظر نمي رسد! شايد در عالم ذهنيات ميدان منازعه ميان نظريات نوين روابط بين الملل نامحدود باشد، اما در ميدان واقعي منازعات جهاني، نظريات رايج در علم روابط بين الملل صرفا کاتاليزوري جهت ترسيم سريع تر ميدان نبرد است نه عاملي براي درک «هر آن چيزي که در منازعه رخ مي دهد»...
اين روزها معادله در اوکراين نسبت به هر زمان ديگري پيچيده تر شده است:بحران اصلي با سقوط دولت يانوکويچ در کي يف شکل گرفت، شبه جزيره کريمه پس از يک همه پرسي به خاک روسيه الحاق شد، آمريکا براي نخستين بار پس از پايان جنگ سرد روسيه را نسبت به درگيري نظامي تهديد کرد، درگيري ها در لوهانسک و ديگر مناطق شرقي اوکراين ميان نيروهاي استقلال طلب و نيروهاي دولتي اوکراين شدت گرفت، سلطان شکلات(پترو پروشنکو) به عنوان رئيس جمهور جديد اوکراين انتخاب شد، تقابل سياستهاي مسکو و ناتو در روسيه منجر به اعمال تحريمهاي پلکاني غرب عليه روسيه شد، روسيه در مقابل تحريمهاي اروپا در اقدامي غير قابل پيش بيني واردات محصولات کشاورزي خود از آمريکا، اتحاديه اروپا، کانادا، نروژ و استراليا را به مدت يکسال متوقف کرد، اوکراين پيگيري روند متوقف شده عضويت خود در ناتو را از سر گرفت، ناتو اعلام کرد که پايگاههاي خود رادر شرق اروپا گسترش مي دهد، روسيه نسبت به بر هم زدن جغرافياي امنيتي اروپا در صورت گسترش ناتو به شرق هشدار داد، ماجراي سرنگوني هواپيماي مسافربري متعلق به خطوط هواپيمايي مالزي در آسمان اوکراين، نبرد ميان استقلال طلبان و ارتش را در شرق اين کشور تشديد کرد، پوتين نسبت به استفاده از توان هسته اي کشورش در قبال اوکراين هشدار داد و....
همه اين تحولات در يک بازه زماني شش ماهه رخ داده است.به راستي ماهيت منازعه جديد در شرق اروپا چيست؟ در اين خصوص نکاتي وجود دارد که لازم است مورد دقت و توجه قرار گيرد:
1- بحران اوکراين ، عامل رويارويي دوباره روسيه و غرب نيست بلکه « نقطه آشکارساز» تقابل کاخ سفيد و کاخ کرملين در ابتداي هزاره سوم محسوب مي شود. در دوران رياست جمهوري بوش پسر، معاون وي يعني ديک چني به صورت صريح خواستار اتحاد کشورهاي مشترك المنافع سابق در راستاي مقابله با نفوذ و استيلاي مسکو و در هم شکستن پايه هاي اتحاد اوراسيايي مدنظر پوتين شده بود. در اين ميان عده اي از اعضاي حزب « روسيه واحد» تصور مي کردند جابه جايي قدرت ميان کبوترها وبازها در کاخ سفيد مي تواند رابطه واشنگتن-مسکو را به رابطه اي دوستانه تبديل کند! همين محاسبه غير منطقي کافي بود تا ايالات متحده آمريکا پايه مداخله اي تازه را در اوکراين پس از انتخابات سال 2010 ميلادي و پيروزي يانوکوويچ پي ريزي کند.
روسيه زماني دوباره به خود آمد که زمان تا حدود زيادي به ضرر مسکو از دست رفته بود. با اين حال ولاديمير پوتين توانست « تهديدات ميليتاريستي» خود را چاشني «برگ برنده انرژي مسکو در برابر غرب» کرده و محاسبات غرب در کي يف را بر هم زند. روسيه مدتهاست در صدد احياي قطبيت از دست رفته خود در نظام بين الملل است. در دوران رياست جمهوري ديميتري مدودف، روسيه نهايت انعطاف ممکن را در جهت همزيستي با ليبراليسم غربي در پيش گرفت. اگرچه وقوع جنگ ميان روسيه و گرجستان در اوستياي جنوبي و آبخازيا تا حدود زيادي در روند همزيستي اجباري غرب و مسکو خلل ايجاد کرد اما در نهايت مانع از ادامه اين روند نشد.
2-طرفداران ناتويي شدن اوکراين اصلي ترين نقش را در تبديل کشور خود به زمين منازعه جديد غرب و روسيه در ابتداي هزاره سوم بازي کرده اند. نگارنده معتقد است اين نقش آفريني ابتدا ناخواسته و سپس « اجباري» بوده است.
جبري نانوشته ولي ملموس که از سوي آمريکا و ناتو به کي يف تبديل شده است. در هر حال آسمان و زمين اوکراين طي ماههاي اخير به ميدان بازي خطرناکي تبديل شده است که نتيجه آن هر چه باشد، به سود شهروندان اوکرايني نخواهد بود! حتي برخي از طرفداران پيوستن اوکراين به ناتو و اتحاديه اروپا، خطرات ناشي از اين بازي خطرناک را در کشورشان درک کرده اند. فراتر از آن، بسياري از تحليلگران مسائل اوکراين نسبت به اينکه کشورشان نقطه آغاز تغيير چهره ژئو استراتژيک يا حتي ژئو پليتيک شرق اروپا باشد به شدت نگران هستند.
در چنين شرايطي اوکرايني ها ناچارند ميان « پيوستن به ناتو « يا « صلح با روسيه از موضع ضعف» يکي را انتخاب کنند. واشنگتن و اتحاديه اروپا در هدايت اوکراين به سوي اين دو راهي سخت و دشوار نقش پررنگي داشته اند. البته بسياري از مقامات غربي تصور واکنش صريح و سريع روسيه را در قبال راه اندازي انقلاب نارنجي دوم در کي يف نمي کردند.
3- اتحاديه اروپا و ناتو از يک سو اوکراين را به سوي خود کشيده و از سوي ديگر، بر سر فاصله گيري از کي يف با يکديگر مسابقه گذاشته اند! ميان حضور مقامات اتحاديه اروپا در خيايانهاي
کي يف و در جمع معترضين به سياستهاي يانوکويچ تا پس زدن اوکراين براي عضويت در ناتو و اتحاديه اروپا فاصله و شکافي بزرگ خودنمايي مي کند! چندي پيش لوران فابيوس وزير امور خارجه فرانسه آب پاکي را بر روي دستان مقامات اوکرايني ريخت و صراحتا از عدم آمادگي اتحاديه اروپا براي پذيرش اوکراين در اين مجموعه خبر داد.
«بوگوسلاو سوبوتکا»نخست وزير جمهوري چک نيز صراحتا خطاب به ديگر مقامات اروپايي عنوان کرده است که اگر طرف اوکرايني طرح صلح فعلي پروشنکو حل بحران اين کشور را موفقيت آميز ميداند، اين دليل براي پذيرش همزمان نظريه وي براي عضويت در ناتو و اتحاديه اروپا نيست زيرا اتحاديه اروپا و ناتو نمي توانند خود را درگير بحران نظامي احتمالي ( ميان روسيه و اوکراين ) کنند.
واقعيت امر اين است که غرب هم اکنون نسبت به اوکراين ديد دوگانه اي دارد! بر اين اساس اوکراين حتي يک عضو بالقوه اروپا يا ناتو نيز شمرده نمي شود و صرفا حکم يک قرباني آماده در اولين خاکريز نبرد « روسيه و غرب» را خواهد داشت.
4- وقوع جنگ اوستياي جنوبي در سال 2008 ميلادي و حوادث اخير در شبه جزيره کريمه به خوبي نشان داد که ناتو اساسا در صحنه نبرد واقعي قصد حضور در مقابل روسيه را ندارد. اين روزها آندرس فوگ راسموسن( که يکي از اصلي ترين عوامل گسيل داشتن اوکراين به نقطه آزاردهنده فعلي محسوب مي شود)، از تشکيل نيروي « کنش سريع» و يا همان « گروه ضربت» در مقابله با حمله احتمالي روسيه به اوکراين خبر داده است. ايده اي که اصلي ترين حامي آن ايالات متحده آمريکا محسوب مي شود. با اين حال بسياري از اعضاي ناتو در صددند قبل از وقوع هر فاجعه اي در شرق اروپا، معادله را از طريق ديگري حل و فصل کنند. دولت آنگلا مرکل در اين ميان سعي کرده است به جاي يکي از اعضاي ناتو،نقش يک واسطه گر را ميان کاخ کرملين و ناتو ايفاکند. اين واسطه گري مرکل حداقل تا کنون موفقيت آميز نبوده است.
در نهايت اينکه ترسيم مختصات منازعه جديد در شرق اروپا با توجه به داده هاي موجود و تلفيق ثوابت و متغيرات استراتژيک و تاکتيکي موجود در اين منطقه چندان دشوار نيست.مختصات اين منازعه در حد فاصلي ميان « ذهن ثابت تئوريک» و « کنشهاي سيال عيني» قابل ترسيم است.در اين معادله و نمودار ،اوکراين حکم مرکز ثقل و به عبارت صريح تر، نقطه آسيب پذير چنين منازعه اي را خواهد داشت. « کاتاليزورها» و « بازدارنده ها» نيز در اين معادله مشخص هستند. طيف تندروي جمهوريخواهان و دموکراتهاي آمريکا از يک سو و اعضاي راديکال تر ناتو نسبت به روسيه ( مانند انگليس و لهستان ) حکم کاتاليزور و طيف معامله گر ناتو ( مانند آلمان و فرانسه) به همراه سياستمداران غربي حامي تئوري «مهار بدون جنگ روسيه» يا « همزيستي اجباري با مسکو» حکم بازدارندگان چنين معادله اي را دارند. با اين حال فارغ از بعد ماهوي، ديگر ابعاد اين منازعه مي تواند هر لحظه تحت تاثير يک کنش ناگهاني تغيير کند. موضوعي که نگراني آتلانتيکي ها و در مواردي روسها را نسبت به تحولات اوکراين دوچندان مي سازد.
مناظره معروف « نئو-نئو» يا همان مناظره نئوليبراليستها و نئورئاليستها در نظام بين الملل بيش از آنکه ماهيتي نظري و مبنايي داشته باشد، ريشه در تفاوت پارادايمهاي ذهني طرفداران هر يک از اين دو نظريه دارد. به طور مختصر، مي توان اين گونه برداشت کرد که نئورئاليست ها بيشتر بر روي مسائل امنيتي متمرکز بوده و درگير بسط دادن يا در مواردي تحديد تئوري هاي قدرت و بقا هستند اما نئوليبرالها ضمن تاکيد بر همکاري نهادهاي بين المللي، به رصد حوزه « اقتصاد سياسي » و در شکل جديد تر «اقتصاد سياسي بين الملل» مي پردازند. شايد بتوان بامطالعه نظريه ساختار گرايي « کنت والتز» در حوزه نئورئاليسم يا « اويکن» و « روستو» در حوزه نئوليبراليسم، به درک بهتري از مناظره و به عبارت بهتر، منازعه نئوليبراليسم و نئورئاليسم رسيد اما اين درک بهتر، صرفا در حوزه تئوريک و انتزاعي ذهن ما را جهت خواهد داد! زماني که سخن از عينيات جاري در نظام بين الملل به ميان مي آيد، معادله به اندازه اي پيچيده مي شود که ممکن است در مقطعي خاص، منازعه به دوستي يا نهادگرايي ليبرال به عملگرايي رئال تبديل شود! به عنوان مثال،اتحاديه اروپا امروز نه مدلي از « نهادگرايي نئوليبرال» است نه مصداقي از « رئاليسم تهاجمي».اروپاي واحد امروز تلفيقي ناموزون از هر دوي اين حوزه هاست! ترکيبي که نسبت، درصد و از همه مهم تر مرزي ميان اين دو مولفه در آن متصور نيست!
بيان اين مقدمه نه براي توصيف بحران امروزي به وجود آمده ميان کاخ سفيد و کاخ کرملين،بلکه جهت اثبات اين گزاره مطرح شده است که « حتي نظريات مبنايي در حوزه نئوليبراليسم و نئورئاليسم نيز در مواردي قدرت آناليز و حتي توصيف ميدان منازعات عيني نوين در نظام بين الملل را ندارد».در چنين شرايطي صادر شدن تئوري « تجزيه عراق» از سوي فردي دموکرات مانند جوزف بايدن و يا « ايده آل گرا» ناميده شدن « نومحافظه کاران رئاليست» از سوي برخي تحليلگران مسائل آمريکا چندان دور از تعجب به نظر نمي رسد! شايد در عالم ذهنيات ميدان منازعه ميان نظريات نوين روابط بين الملل نامحدود باشد، اما در ميدان واقعي منازعات جهاني، نظريات رايج در علم روابط بين الملل صرفا کاتاليزوري جهت ترسيم سريع تر ميدان نبرد است نه عاملي براي درک «هر آن چيزي که در منازعه رخ مي دهد»...
اين روزها معادله در اوکراين نسبت به هر زمان ديگري پيچيده تر شده است:بحران اصلي با سقوط دولت يانوکويچ در کي يف شکل گرفت، شبه جزيره کريمه پس از يک همه پرسي به خاک روسيه الحاق شد، آمريکا براي نخستين بار پس از پايان جنگ سرد روسيه را نسبت به درگيري نظامي تهديد کرد، درگيري ها در لوهانسک و ديگر مناطق شرقي اوکراين ميان نيروهاي استقلال طلب و نيروهاي دولتي اوکراين شدت گرفت، سلطان شکلات(پترو پروشنکو) به عنوان رئيس جمهور جديد اوکراين انتخاب شد، تقابل سياستهاي مسکو و ناتو در روسيه منجر به اعمال تحريمهاي پلکاني غرب عليه روسيه شد، روسيه در مقابل تحريمهاي اروپا در اقدامي غير قابل پيش بيني واردات محصولات کشاورزي خود از آمريکا، اتحاديه اروپا، کانادا، نروژ و استراليا را به مدت يکسال متوقف کرد، اوکراين پيگيري روند متوقف شده عضويت خود در ناتو را از سر گرفت، ناتو اعلام کرد که پايگاههاي خود رادر شرق اروپا گسترش مي دهد، روسيه نسبت به بر هم زدن جغرافياي امنيتي اروپا در صورت گسترش ناتو به شرق هشدار داد، ماجراي سرنگوني هواپيماي مسافربري متعلق به خطوط هواپيمايي مالزي در آسمان اوکراين، نبرد ميان استقلال طلبان و ارتش را در شرق اين کشور تشديد کرد، پوتين نسبت به استفاده از توان هسته اي کشورش در قبال اوکراين هشدار داد و....
همه اين تحولات در يک بازه زماني شش ماهه رخ داده است.به راستي ماهيت منازعه جديد در شرق اروپا چيست؟ در اين خصوص نکاتي وجود دارد که لازم است مورد دقت و توجه قرار گيرد:
1- بحران اوکراين ، عامل رويارويي دوباره روسيه و غرب نيست بلکه « نقطه آشکارساز» تقابل کاخ سفيد و کاخ کرملين در ابتداي هزاره سوم محسوب مي شود. در دوران رياست جمهوري بوش پسر، معاون وي يعني ديک چني به صورت صريح خواستار اتحاد کشورهاي مشترك المنافع سابق در راستاي مقابله با نفوذ و استيلاي مسکو و در هم شکستن پايه هاي اتحاد اوراسيايي مدنظر پوتين شده بود. در اين ميان عده اي از اعضاي حزب « روسيه واحد» تصور مي کردند جابه جايي قدرت ميان کبوترها وبازها در کاخ سفيد مي تواند رابطه واشنگتن-مسکو را به رابطه اي دوستانه تبديل کند! همين محاسبه غير منطقي کافي بود تا ايالات متحده آمريکا پايه مداخله اي تازه را در اوکراين پس از انتخابات سال 2010 ميلادي و پيروزي يانوکوويچ پي ريزي کند.
روسيه زماني دوباره به خود آمد که زمان تا حدود زيادي به ضرر مسکو از دست رفته بود. با اين حال ولاديمير پوتين توانست « تهديدات ميليتاريستي» خود را چاشني «برگ برنده انرژي مسکو در برابر غرب» کرده و محاسبات غرب در کي يف را بر هم زند. روسيه مدتهاست در صدد احياي قطبيت از دست رفته خود در نظام بين الملل است. در دوران رياست جمهوري ديميتري مدودف، روسيه نهايت انعطاف ممکن را در جهت همزيستي با ليبراليسم غربي در پيش گرفت. اگرچه وقوع جنگ ميان روسيه و گرجستان در اوستياي جنوبي و آبخازيا تا حدود زيادي در روند همزيستي اجباري غرب و مسکو خلل ايجاد کرد اما در نهايت مانع از ادامه اين روند نشد.
2-طرفداران ناتويي شدن اوکراين اصلي ترين نقش را در تبديل کشور خود به زمين منازعه جديد غرب و روسيه در ابتداي هزاره سوم بازي کرده اند. نگارنده معتقد است اين نقش آفريني ابتدا ناخواسته و سپس « اجباري» بوده است.
جبري نانوشته ولي ملموس که از سوي آمريکا و ناتو به کي يف تبديل شده است. در هر حال آسمان و زمين اوکراين طي ماههاي اخير به ميدان بازي خطرناکي تبديل شده است که نتيجه آن هر چه باشد، به سود شهروندان اوکرايني نخواهد بود! حتي برخي از طرفداران پيوستن اوکراين به ناتو و اتحاديه اروپا، خطرات ناشي از اين بازي خطرناک را در کشورشان درک کرده اند. فراتر از آن، بسياري از تحليلگران مسائل اوکراين نسبت به اينکه کشورشان نقطه آغاز تغيير چهره ژئو استراتژيک يا حتي ژئو پليتيک شرق اروپا باشد به شدت نگران هستند.
در چنين شرايطي اوکرايني ها ناچارند ميان « پيوستن به ناتو « يا « صلح با روسيه از موضع ضعف» يکي را انتخاب کنند. واشنگتن و اتحاديه اروپا در هدايت اوکراين به سوي اين دو راهي سخت و دشوار نقش پررنگي داشته اند. البته بسياري از مقامات غربي تصور واکنش صريح و سريع روسيه را در قبال راه اندازي انقلاب نارنجي دوم در کي يف نمي کردند.
3- اتحاديه اروپا و ناتو از يک سو اوکراين را به سوي خود کشيده و از سوي ديگر، بر سر فاصله گيري از کي يف با يکديگر مسابقه گذاشته اند! ميان حضور مقامات اتحاديه اروپا در خيايانهاي
کي يف و در جمع معترضين به سياستهاي يانوکويچ تا پس زدن اوکراين براي عضويت در ناتو و اتحاديه اروپا فاصله و شکافي بزرگ خودنمايي مي کند! چندي پيش لوران فابيوس وزير امور خارجه فرانسه آب پاکي را بر روي دستان مقامات اوکرايني ريخت و صراحتا از عدم آمادگي اتحاديه اروپا براي پذيرش اوکراين در اين مجموعه خبر داد.
«بوگوسلاو سوبوتکا»نخست وزير جمهوري چک نيز صراحتا خطاب به ديگر مقامات اروپايي عنوان کرده است که اگر طرف اوکرايني طرح صلح فعلي پروشنکو حل بحران اين کشور را موفقيت آميز ميداند، اين دليل براي پذيرش همزمان نظريه وي براي عضويت در ناتو و اتحاديه اروپا نيست زيرا اتحاديه اروپا و ناتو نمي توانند خود را درگير بحران نظامي احتمالي ( ميان روسيه و اوکراين ) کنند.
واقعيت امر اين است که غرب هم اکنون نسبت به اوکراين ديد دوگانه اي دارد! بر اين اساس اوکراين حتي يک عضو بالقوه اروپا يا ناتو نيز شمرده نمي شود و صرفا حکم يک قرباني آماده در اولين خاکريز نبرد « روسيه و غرب» را خواهد داشت.
4- وقوع جنگ اوستياي جنوبي در سال 2008 ميلادي و حوادث اخير در شبه جزيره کريمه به خوبي نشان داد که ناتو اساسا در صحنه نبرد واقعي قصد حضور در مقابل روسيه را ندارد. اين روزها آندرس فوگ راسموسن( که يکي از اصلي ترين عوامل گسيل داشتن اوکراين به نقطه آزاردهنده فعلي محسوب مي شود)، از تشکيل نيروي « کنش سريع» و يا همان « گروه ضربت» در مقابله با حمله احتمالي روسيه به اوکراين خبر داده است. ايده اي که اصلي ترين حامي آن ايالات متحده آمريکا محسوب مي شود. با اين حال بسياري از اعضاي ناتو در صددند قبل از وقوع هر فاجعه اي در شرق اروپا، معادله را از طريق ديگري حل و فصل کنند. دولت آنگلا مرکل در اين ميان سعي کرده است به جاي يکي از اعضاي ناتو،نقش يک واسطه گر را ميان کاخ کرملين و ناتو ايفاکند. اين واسطه گري مرکل حداقل تا کنون موفقيت آميز نبوده است.
در نهايت اينکه ترسيم مختصات منازعه جديد در شرق اروپا با توجه به داده هاي موجود و تلفيق ثوابت و متغيرات استراتژيک و تاکتيکي موجود در اين منطقه چندان دشوار نيست.مختصات اين منازعه در حد فاصلي ميان « ذهن ثابت تئوريک» و « کنشهاي سيال عيني» قابل ترسيم است.در اين معادله و نمودار ،اوکراين حکم مرکز ثقل و به عبارت صريح تر، نقطه آسيب پذير چنين منازعه اي را خواهد داشت. « کاتاليزورها» و « بازدارنده ها» نيز در اين معادله مشخص هستند. طيف تندروي جمهوريخواهان و دموکراتهاي آمريکا از يک سو و اعضاي راديکال تر ناتو نسبت به روسيه ( مانند انگليس و لهستان ) حکم کاتاليزور و طيف معامله گر ناتو ( مانند آلمان و فرانسه) به همراه سياستمداران غربي حامي تئوري «مهار بدون جنگ روسيه» يا « همزيستي اجباري با مسکو» حکم بازدارندگان چنين معادله اي را دارند. با اين حال فارغ از بعد ماهوي، ديگر ابعاد اين منازعه مي تواند هر لحظه تحت تاثير يک کنش ناگهاني تغيير کند. موضوعي که نگراني آتلانتيکي ها و در مواردي روسها را نسبت به تحولات اوکراين دوچندان مي سازد.
گزارش خطا
آخرین اخبار