علی‌ مطهری :

روحانیون نباید پست اجرائی بگیرند

علی‌ مطهری در آستانه سالگرد درگذشت آیت‌الله هاشمی و یک روز بعد از صدور حکم ریاست آیت‌الله آملی‌لاریجانی بر مجمع تشخیص مصلحت با خبر فوری گفت‌وگویی مفصل انجام داده که دیروز منتشر شد. بحث از هاشمی شروع شده و به موضوعات متنوع روز کشیده شده است. در ادامه نکات مهم این گفت‌وگو را می‌خوانید.
کد خبر: ۲۱۳۳۵۷
تاریخ انتشار: ۳۰ دی ۱۳۹۷ - ۱۴:۱۷

علی‌ مطهری در آستانه سالگرد درگذشت آیت‌الله هاشمی و یک روز بعد از صدور حکم ریاست آیت‌الله آملی‌لاریجانی بر مجمع تشخیص مصلحت با خبر فوری گفت‌وگویی مفصل انجام داده که دیروز منتشر شد. بحث از هاشمی شروع شده و به موضوعات متنوع روز کشیده شده است. در ادامه نکات مهم این گفت‌وگو را می‌خوانید.


در دوره آقای هاشمی تحمل نقد یک‌مقدار کم بود و به این انتقاد داشتیم. یا برخی نزدیکانشان در بعضی مناصب اقتصادی وارد شدند که این را صلاح نمی‌دانستیم و می‌گفتیم هر مقدار هم که پاکدست باشند بالاخره برایشان حرف درمی‌آورند. بعد از این دوران و در دولت‌های نهم و دهم به مدت هشت سال خیلی آیت‌الله هاشمی را تخریب کردند و یک‌جاهایی لازم بود که از ایشان دفاع کنیم. ایشان مظلوم واقع شده بود و ما از ایشان دفاع می‌کردیم.


روحانیون حتی‌المقدور نباید پست اجرائی بگیرند مگر اضطرارا
در سال 92 احساس ما این بود که آقای هاشمی به خاطر تجربه و نگاه درست اقتصادی و سیاسی و مدیریتی که داشت، گزینه خوبی است که کشور را از آن وضعیت بیرون بیاورد. اگرچه نظر کلی من این است که روحانیون حتی‌المقدور پست‌های اجرائی را قبول نکنند مگر اضطرارا... این هم نگاه شخص شهید مطهری است که روحانیون پست‌های اجرائی را نگیرند و کار خودشان را انجام دهند.


معتقدم ایشان [آقای هاشمی] بعد از دوره ریاست‌جمهوری چون از بیرون به حکومت نگاه می‌کردند و با مردم و گروه‌های سیاسی بیرون از حکومت تماس بیشتری داشتند، متوجه خیلی از اشکالات نظام در حوزه آزادی بیان و نوع برخورد با منتقدان شدند. به همین دلیل گاهی حرف مردم را می‌گفتند و از حقوق منتقدان دفاع می‌کردند. این هم البته طبیعی است، بالاخره ایشان از ابتدای انقلاب در گرماگرم کارهای اجرائی بوده، از زمان پیروزی تا دوره جنگ و بعد دوره ریاست‌جمهوری خود ایشان و دوران ریاستشان بر مجمع تشخیص مصلحت و مسئولیت‌های مختلفی که داشتند او را درگیر مشغله‌های زیادی کرده بود. اما شاید بعد از دوره ریاست‌جمهوری تا حدودی فراغت و تماس بیشتری با مردم و گروه‌های اجتماعی و سیاسی داشتند و طبعا متوجه خیلی از مشکلات شدند. بنابراین در مواقع زیادی شاهد بودیم که از حقوق مردم دفاع کردند. در حوادث سال 88 هم دیدید که ایشان یک‌طرفه به میدان نرفت و جانب حقوق مردم را هم داشت... ایشان خیلی زود خواست جامعه را متوجه می‌شد و در جاهایی که لازم بود در سیاست‌ها چرخشی ایجاد شود، این کار را انجام می‌داد. به همین دلیل دیدید که تا پایان ایشان مورد توجه مردم بود.


هر مقدار روحانیت حکومتی شود از اقبال مردم به آنها کم می‌شود
مرجع‌فکری‌بودن روحانیت در جامعه هنوز باقی است. باز هم مردم به هیچ گروهی به اندازه روحانیت اعتماد ندارند و باز هم اینها را یک گروه صادق و باتقوا می‌دانند. اما روحانیت هر مقدار دولتی و حکومتی شود، تا حدودی از اقبال مردم به آنها کم می‌شود. درواقع روحانیت باید به‌گونه‌ای عمل کند که همیشه در کنار مردم و ناظر بر دولت‌ها باشد و درد مردم را بیان کند. شهیدمطهری و حتی خود امام در اول انقلاب معتقد بودند که روحانیون دولتی نشوند و پست اجرائی نگیرند و آن وظیفه اصلی خودشان را انجام دهند، حتی در جمهوری اسلامی همچنان در کنار مردم و بر دولت‌ها نظارت داشته باشند، انتقاد کنند و انتقاد به معنی درستش را انجام دهند، نقاط قوت و ضعف را بیان کنند.این نگاه باید حفظ شود؛ منتها گاهی حفظ نشده و روحانیون ما وارد شدند و پست‌های دولتی گرفتند. این موضوع باعث می‌شود که بعضا بین آنها و مردم فاصله ایجاد شود... تا حدودی الان آن پیش‌بینی [نگرانی شهیدمطهری از پیامدهای ورود روحانیت به سیاست] در جامعه ما محقق شده؛ برای اینکه اصول رعایت نشده است.


نظراتی که مخالف نظر ولایت فقیه است هم باید بیان شود
این قسم رفتارها [تخریب هاشمی حتی بعد از نبودش] نشان می‌دهد برخی افراد هنوز از راه و فکر ایشان می‌ترسند و با وجود اینکه جسم ایشان موجود نیست، ولی تفکر و بینش ایشان زنده و موجود است. البته این‌طور حملات اساسا به نظرم درست نیست و ریشه‌اش نیز به نوع نگاهی که برخی به اصل ولایت فقیه دارند، برمی‌گردد. این دسته فکر می‌کنند اگر کسی در موضوعی نظر متفاوتی با ولی‌فقیه داشت، دیگر اصلا از دین خارج شده و مستحق هرگونه حمله و توهینی هم هست که روش بسیار غلطی است. هرکسی می‌تواند نظر خودش را داشته باشد؛ حتی اگر نظرش مخالف نظر ولی‌فقیه باشد، آزاد است این را اعلام و بیان کند. خود رهبری نیز بر این موضوع دو، سه بار تأکید کرده‌اند. نباید نگاه بسته‌ای داشته باشیم و بخواهیم به بهانه التزام به ولایت فقیه، شخصیت‌های مختلف را تخریب کنیم. این روش خیلی بدی است که تبدیل به نگاه برخی شده است و هرکسی بخواهد نظر جدید و حرف نویی بزند، به‌سرعت سرکوب می‌شود؛ چون فکر می‌کنند مزاحمتی برای ولایت فقیه ایجاد می‌شود؛ درحالی‌که این نگاه اصلا نگاه اسلامی نیست. معتقدم این دسته از سیاسیون باید نگاهشان را به اصل ولایت فقیه اصلاح کنند.


آیت‌الله هاشمی در سال ۸۸ زودتر از همه اعلام خطر کرد
آقای هاشمی کسی بود که اعتدال و عقل‌گرایی را در سیاست ترویج کرد، پای این موضوع هم ایستاد و تسلیم فشارها نشد. این نقطه‌ای مثبت برای ایشان است؛ مثلا نوع برخوردی که با حوادث سال 88 داشت و پافشاری‌ای که در مواضع خودشان داشتند و حتی دیدید زودتر از همه اعلام خطر کرد. حتی نامه‌ای به رهبری نوشتند و تأکید کردند حمایت یک‌طرفه‌ای که در بخشی از حکومت برای احمدی‌نژاد ایجاد شده، در آینده خطراتی دارد و آن‌موقع هشدار دادند. اکثر مواردی هم که در آن نامه گفتند، بعدها تحقق پیدا کرد. ایشان حتی اظهار نگرانی کرد که بعدها خود این گروه در مقابل رهبری خواهند ایستاد و دیدید که در واقعیت هم همین‌طور شد. یا در خطبه نماز جمعه سال 88، راه‌حل این بحران و فتنه را بیان کردند که راهکار درستی هم بود.


‌ اگر به حرف‌های آیت‌الله هاشمی توجه می‌شد، داستان ۸۸ خیلی زودتر حل‌وفصل می‌شد
آقای هاشمی آن زمان تأکید کرد رفتار مطلوبی با منتقدان و معترضان صورت گیرد، بی‌جهت سخت‌گیری و خشونت نشود و...؛ اگر به این حرف‌ها گوش می‌دادند، به نظرم داستان سال 88 خیلی زودتر حل‌وفصل می‌شد.


‌ آیت‌الله هاشمی با احترام، نظراتش را حتی اگر مخالف نظر رهبری بود، بیان می‌کرد
ایشان در مقام ریاست مجمع می‌توانست خیلی مؤثر باشد. درعین‌حال حرف‌هایش را هم می‌زد؛ یعنی ابایی نداشت در جایی ممکن است نظری مخالف نظر رهبری داشته باشد و خیلی محترمانه بیان می‌کرد. ضمن حفظ احترام مقام رهبری، نظرات خودش را نیز بیان می‌کرد. خود این نقطه‌ای مثبت در ایشان است و نشان می‌دهد تصور درستی از اصل ولایت فقیه داشتند که ولایت فقیه به این معنی نیست که یک نفر فکر می‌کند و بقیه عمل می‌کنند، بلکه همه فکر و اظهارنظر می‌کنند؛ منتها مردم در نهایت در میان اظهارنظرها و مواضع، نظر رهبری را انتخاب می‌کنند. ولی هیچ‌کس از اظهارنظر ممنوع نیست. بنابراین در عمل دیدیم حرف‌های خودش را می‌زند؛ با اینکه جاهایی می‌دانست خلاف نظر رهبری است. این نقطه مثبت و روش خوبی است که باید دنبال شود. من هم معتقدم اگر بخواهیم باب اظهارنظر مخالف را ببندیم، کار درستی نیست و به تعبیر شهید مطهری، از اسلام فقط با یک نیرو می‌توان دفاع کرد و آن آزادی‌دادن به مخالفان و اظهارنظر آنها و در مقابل پاسخ به شبهات و ایرادات آنهاست. در نتیجه ما باید چنین نگاهی به مسئله رهبری داشته باشیم و ولایت فقیه را پدیده‌ای مخالف آزادی و دموکراسی معرفی نکنیم. این به ضرر کشور و انقلاب خواهد بود.


من از مواضع آیت‌الله هاشمی‌شاهرودی درباره بررسی صلاحیت‌ها اطلاع زیادی ندارم یا از مواضع خود آقای صادق لاریجانی زمانی که در شورای نگهبان بودند درباره مسئله صلاحیت‌ها که چه آرایی داشتند مطلع نیستم که بدانم با هم خیلی متفاوت هستند یا نیستند. بنابراین خیلی مطمئن نیستم که آیا حضور ایشان در شورا از این نظر بهتر است یا بدتر. با وجود این، معتقدم آقای صادق لاریجانی در مجموع آدم معقولی است؛ حتی در همین مجمع تشخیص مصلحت می‌تواند با روشی که آقای محسن رضایی شروع کرده است که به نوعی ورود در قانون‌گذاری و تبدیل مجمع به شورای نگهبان دوم یا مجلس سناست، مخالف باشد و از این نظر باعث اصلاح این موضوع شود.


معنی ندارد مجمع وارد روند قانون‌گذاری شود
آن دستورالعمل [دستورالعمل رهبری به مجمع] چنین نتیجه‌ای ندارد. به نظرم اینها داشتند از فرصت استفاده می‌کردند. اصلا معنی ندارد بگوییم رهبری یک دستوری دهند و باعث شود مجمع وارد روند قانون‌گذاری در کشور شود. علاوه‌بر این آیین‌نامه داخلی مجمع تشخیص نمی‌تواند برای مجلس شورای اسلامی الزام‌آور باشد. آنچه تصویب شده مربوط به داخل خودشان است. اگر بخواهد به کار مجلس تسری پیدا کند، اصلا معنی ندارد و خلاف قانون اساسی است. مقصود رهبری هم از تفویض نظارت بر حسن اجرای سیاست‌های کلی نظام، چنین چیزی نبوده که اینها در عمل داشتند پیاده می‌کردند. ان‌شاءالله که باید حل شود. مثلا در آخرین اظهارنظر دبیر مجمع آمده بود که ماده یک لایحه اصلاح قانون مبارزه با پول‌شویی را خودمان اصلاح کردیم، یعنی مصوبه مجلس را خودمان تغییر دادیم! اما این اصلا معنی ندارد و قابل‌قبول نیست. مجمع به هیچ‌وجه حق ندارد در مصوبه مجلس دخل و تصرف کند و آن را تغییر دهد. فقط می‌تواند بین نظر مجلس و شورای نگهبان داوری کرده و یکی را برگزیند. اینکه حتی بخواهد یک کلمه‌اش را هم تغییر دهد، چنین حقی ندارد. ما امیدواریم که این مشکل با آمدن آقای صادق لاریجانی حل شود.


‌ نقش محسن رضایی در تحریف وظایف مجمع تشخیص
بالاخره ایشان دبیر مجمع بوده و در دوره‌ای که آقای شاهرودی بیمار بودند، بیشتر کارها دست ایشان بوده است. بالاخره مسئولیت کار بیشتر با ایشان است و برداشت غلطی از موضوع دارند و فکر کردند چون ناظر بر حسن اجرای سیاست‌های کلی نظام هستند، باید اگر مصوبه‌ای از مجلس را منافی با یکی از این سیاست‌ها دیدند، خودشان بردارند و درست کنند! درحالی‌که اصلا چنین چیزی نداریم. در این صورت مجلس اصلا فلسفه وجودی خود را از دست می‌دهد و از حیّز انتفاع ساقط می‌شود. یعنی ما اینجا کلی زحمت می‌کشیم، مخالف و موافق و اظهارنظر داریم و رأی می‌آورد و بعد که به مجمع می‌رود، دخل‌و‌تصرف در آن انجام می‌دهند. پس از همان اول به مجمع برود. این امکان‌پذیر نیست؛ مگر اینکه قانون اساسی تغییر کند و مجمع تشخیص جایگاهی مثل مجلس سنا پیدا کند که بتوانند مصوبه مجلس را تغییر دهند ولی الان چنین کاری نمی‌توانند بکنند.


صلاحیت خبرگان رهبری را باید نمایندگان مراجع تقلید بررسی کنند
یک جاهایی حتما [ساختار قانون اساسی] باید تغییر بکند. از جمله در مسئله بررسی صلاحیت خبرگان رهبری که به نظر من باید بر عهده نمایندگان مراجع تقلید باشد و آنها تصویب کنند که چه کسی صلاحیت دارد و چه کسی ندارد، چه کسی فقیه شمرده می‌شود و چه کسی نمی‌شود. اینکه این بررسی صلاحیت باز به دست خود شورای نگهبان است، اشکالاتی را ایجاد می‌کند. بنابراین معتقدم یک جاهایی قانون باید اصلاح شود.


استقبال از پخش علنی مذاکرات شورای نگهبان و مجلس خبرگان
در مورد حقوق‌ها قانون داریم که دولت باید حقوق همه مقامات را روی سایت خود منعکس کند. یک مقدار هم دولت تعلل کرد ولی کم‌کم دارد این کار را انجام می‌دهد. ولی اینکه مذاکرات مجلس خبرگان یا شورای نگهبان هم مثل مجلس پخش شود، کار خوبی است. مردم نگاه فقها و حقوق‌دان‌ها را ببینند.

پربیننده ترین ها