چند دستگی در اصولگرایان یک سال مانده به انتخابات 98
یک سال مانده تا انتخابات مجلس، اصولگرایان نمیدانند با چند جبهه و ائتلاف میخواهند در انتخابات شرکت کنند؛ میخواهند با اسم اصولگرایی وارد گود انتخابات شوند یا نواصولگرایی؟ گاهی هم حرفهای عجیبی میزنند؛
به گزارش صدای ایران روزنامه شرق نوشت؛ یک سال مانده تا انتخابات مجلس، اصولگرایان نمیدانند با چند جبهه و ائتلاف میخواهند در انتخابات شرکت کنند؛ میخواهند با اسم اصولگرایی وارد گود انتخابات شوند یا نواصولگرایی؟ گاهی هم حرفهای عجیبی میزنند؛ مثل اینکه جریان اصلاحطلبی و اصولگرایی به آخر خط رسیده و باید به فکر یک جریان سوم بود! این ادعا البته مدعی هم زیاد دارد؛ از محمود احمدینژاد تا باقر قالیباف و حتی اسدلله بادامچیان! شاید فکر میکنند اقبال مردمی به آنها کاسته شده و شاید بتوانند صرفا با تغییر نام و تاکتیک، از معبر یک انتخابات دیگر هم گذر کنند. از یک سو برخی از مرگ «جمنا» (آخرین جبهه ائتلافی اصولگرایان که در انتخابات ریاستجمهوری یازدهم ورود کرد) سخن میگویند و عدهای دیگر خود را رقیب آن مینامند. نامی از «شورای وحدت» هم به میان آمده است، اما مشخص نیست سازوکار این شورا دقیقا چیست. برخی معتقدند مأموریت جمنا قاعدتا به پایان رسیده است. برخی اخبار، اما میگوید حتی فهرست 150نفره آن برای مجلس هم چیده شده است! محمدرضا باهنر، دبیرکل جبهه پیروان خط امام و رهبری (یکی از جبهههای غیرفعال اصولگرایی)، روز گذشته گفته است: «هرازچندگاهی میبینیم جبهه متحد اسلامی، جمنا و جبهه وحدت عناوین مختلفی است که در زمان انتخابات بروز و ظهور پیدا میکنند. سال 98 انتخابات مجلس است و احزاب و جریانات نیز خودشان را برای آن مقطع آماده میکنند. باید ائتلافی بزرگ از اصولگرایان به وجود بیاید. جلسات راهبردی اصولگرایان بر همین اساس تشکیل میشود و افراد حقیقی و حقوقی مؤثر در جلسات حضور پیدا میکنند، اما هنوز به نام تشکیلاتی قویای نرسیدهاند. به نظر میرسد شورای وحدت از درون آن دربیاید. امیدواری زیادی داریم که این وحدت به وجود بیاید». او با بیان اینکه نمیتوانیم بگوییم جمنا برچیده شد، گفت: «ممکن است اسم جمنا بماند و شاید ساختار کمی تغییر کند، اما هدف ایجاد مرکزیت با همه طیفهای اصولگرا است». ماجرای اصولگرایان این است که در آستانه هر انتخاباتی هیئتیوار دور هم جمع میشوند و نامی روی ائتلاف خود میگذارند و فارغ از موفقیت یا شکست، این ائتلاف بعد به کما میرود و دوباره در آستانه انتخاباتی دیگر، با جبههای دیگر و نامی دیگر سر برمیآورند. حالا چند وقتی است که اسم «شورای وحدت» بر زبانشان افتاده است، بعید نیست که این شورا جایگزین جمنا شود. درحالیکه برخی به سازوکار غیردموکراتیک و از بالا به پایین جمنا انتقاد داشتند و ازقضا نواصولگرایی قالیباف هم با اعتراض به همین نحوه تصمیمگیری در جمنا سر برآورد، اما به نظر نمیرسد ماجرای شورای وحدت هم بهتر از جمنا باشد؛ شاید هم بدتر باشد؛ چراکه خبر میرسد بازهم عدهای از بزرگان اصولگرایی در این شورا حضور دارند و جلسات پشت درهای بسته برگزار میشود. کمال سجادی، سخنگوی جبهه پیروان خط امام و رهبری، زمانی در انتقاد از جمنا گفته بود: «برخی فکر میکنند در فعالیتها برادر بزرگتر هستند؛ درصورتیکه اینگونه نیست و باید با همه عادلانه برخورد شود و با توجه به حد و وزنی که دارند، آنها را دید».
این نقدی است که یاران قالیباف هم به جمنا دارند؛ آنها با حزب پیشرفت و عدالت ایران اسلامی نیز همزمان ایده نواصولگرایی را پیش میبرند؛ ایدهای که معتقد است رأس تصمیمگیری در جریان اصولگرایی دچار خدشه شده است؛ برای همین است که طرحش آنچنان در جماعت اصولگرایی با استقبال روبهرو نشد. بااینحال نزدیکان اصرار دارند ایده خود را پیش ببرند. از یکسو نیز میگویند میخواهند ائتلاف خودشان را با اصولگرایان در بزنگاههای انتخاباتی همچنان حفظ کنند. مشخص نیست چطور میخواهند هم این ایده را به پیش ببرند و هم در جمع اصولگرایان باقی بمانند و هضم نشوند. باهنر درباره جدایی قالیباف از جمنا گفته است: «در نظام مردمسالاری دینی مشکل ما نداشتن چند حزب فراگیر قدرتمند و چارچوبدار است؛ بنابراین برای آینده مردمسالاری دینی نگران هستم. احزاب کوچک و محلی زیاد داریم، اما حزبی که برنامه داشته باشد، کم داریم. ازجمله آسیبهای این مسئله آن است که جریانات سیاسی در نزدیکی انتخابات برای همگرایی مجموعههای درونی خود صرف انرژی کنند».
اخیرا یک جبهه دیگر هم در اصولگرایی تحت عنوان «جبهه پیشرفت، رفاه و عدالت» اعلام حضور کرده که خودش را رقیب «جمنا» (جبهه پیروان مردمی نیروهای انقلاب) میداند. جمعیت آبادگران و حزب اسلامی ایرانزمین از جمله احزاب این جبههاند. محمدجواد محمدینوری، دبیر این جبهه گفته است: «هیچ وجه مشترکی با برادران اصولگرای جمنا نداشته و نداریم و میان ما فاصله وجود دارد؛ زیرا آنها فردمحور بوده و اعتقادی به خرد جمعی ندارند. تصمیمات آنها متعلق به جناح خاصی در حاکمیت است و از جای دیگری گرفته میشود و در فرهنگ سیاسی آنها تحزب معنایی ندارد. عملکرد آنها را در انتخابات مجلس و ریاستجمهوری دیدیم. آنها حتی به مصوبات خودشان هم پایبند نیستند». دبیر جبهه در ادامه گفته بود: «ما اصولگرایی کهنه داشتیم که امروز میخواهیم لباس نو بر آن بپوشانیم؟ مگر آنکه بخواهیم «به سمت فریب مردم پیش رویم».
حسن بیادی، از اصولگرایان حامی احمدینژاد در شورای شهر دوم و دبیرکل جمعیت آبادگران و عضو این جبهه نوظهور بهتازگی گفته: «به نظر من یک شکاف عمیق بین گروههای واقعی اصولگرا و گروههای تمامیتخواه وجود دارد. متأسفانه گروههایی وجود دارند که چون به مبادی قدرت و ثروت متصل هستند، از طریق تمامیتخواهی اقدامات خود را پیش میبرند. در انتخابات گذشته مجلس که فهرست اصولگراها رأی نیاورد، باید گفت که باندهای متصل به قدرت و ثروت این فهرستها را هدایت میکردند».
اسدالله بادامچیان، عضو شورای مرکزی حزب مؤتلفه؛ اصولگراترین حزب اصولگرا، اخیرا یک توییت عجیب منتشر کرده بود با این محتوا که اصلاحطلبی و اصولگرایی به پایان خود رسیده و باید دنبال یک جریان جدید بود. محمدرضا باهنر در واکنش به او گفته است: «با توجه به شناختی که از آقای بادامچیان دارم، به نظرم منظور او همان بحث عرفی موضوع است و تغییر در عملکردهاست، بنابراین لازم است هردو جریان به دنبال یک بازنگری باشند، چراکه نمیتوان منکر آن شد که یک شعار جدید یا حرف جدید و همچنین یک اسم جدید میتواند جذابیت داشته باشد».
جریان حامی احمدینژاد هم مدتهاست از یک جریان سوم نام میبرد و خود را حامل آن میپندارد، معتقد است که ساختار فعلی سیاست و قدرت در دست دو جریان اصلاحطلب و اصولگراست؛ نیاز به ورود یک جریان دیگر برای شکست این انحصار است. نکته جالب اینکه احمدینژاد و یارانش خود را نه اصولگرا میدانند و نه برخاسته از جریان اصولگرایی؛ آنها همه اشتراکات فعلی و قرابتهای ذهنی و سیاسی فعلی و گذشته خود با این جریان را هم منکر میشوند.
این نقدی است که یاران قالیباف هم به جمنا دارند؛ آنها با حزب پیشرفت و عدالت ایران اسلامی نیز همزمان ایده نواصولگرایی را پیش میبرند؛ ایدهای که معتقد است رأس تصمیمگیری در جریان اصولگرایی دچار خدشه شده است؛ برای همین است که طرحش آنچنان در جماعت اصولگرایی با استقبال روبهرو نشد. بااینحال نزدیکان اصرار دارند ایده خود را پیش ببرند. از یکسو نیز میگویند میخواهند ائتلاف خودشان را با اصولگرایان در بزنگاههای انتخاباتی همچنان حفظ کنند. مشخص نیست چطور میخواهند هم این ایده را به پیش ببرند و هم در جمع اصولگرایان باقی بمانند و هضم نشوند. باهنر درباره جدایی قالیباف از جمنا گفته است: «در نظام مردمسالاری دینی مشکل ما نداشتن چند حزب فراگیر قدرتمند و چارچوبدار است؛ بنابراین برای آینده مردمسالاری دینی نگران هستم. احزاب کوچک و محلی زیاد داریم، اما حزبی که برنامه داشته باشد، کم داریم. ازجمله آسیبهای این مسئله آن است که جریانات سیاسی در نزدیکی انتخابات برای همگرایی مجموعههای درونی خود صرف انرژی کنند».
اخیرا یک جبهه دیگر هم در اصولگرایی تحت عنوان «جبهه پیشرفت، رفاه و عدالت» اعلام حضور کرده که خودش را رقیب «جمنا» (جبهه پیروان مردمی نیروهای انقلاب) میداند. جمعیت آبادگران و حزب اسلامی ایرانزمین از جمله احزاب این جبههاند. محمدجواد محمدینوری، دبیر این جبهه گفته است: «هیچ وجه مشترکی با برادران اصولگرای جمنا نداشته و نداریم و میان ما فاصله وجود دارد؛ زیرا آنها فردمحور بوده و اعتقادی به خرد جمعی ندارند. تصمیمات آنها متعلق به جناح خاصی در حاکمیت است و از جای دیگری گرفته میشود و در فرهنگ سیاسی آنها تحزب معنایی ندارد. عملکرد آنها را در انتخابات مجلس و ریاستجمهوری دیدیم. آنها حتی به مصوبات خودشان هم پایبند نیستند». دبیر جبهه در ادامه گفته بود: «ما اصولگرایی کهنه داشتیم که امروز میخواهیم لباس نو بر آن بپوشانیم؟ مگر آنکه بخواهیم «به سمت فریب مردم پیش رویم».
حسن بیادی، از اصولگرایان حامی احمدینژاد در شورای شهر دوم و دبیرکل جمعیت آبادگران و عضو این جبهه نوظهور بهتازگی گفته: «به نظر من یک شکاف عمیق بین گروههای واقعی اصولگرا و گروههای تمامیتخواه وجود دارد. متأسفانه گروههایی وجود دارند که چون به مبادی قدرت و ثروت متصل هستند، از طریق تمامیتخواهی اقدامات خود را پیش میبرند. در انتخابات گذشته مجلس که فهرست اصولگراها رأی نیاورد، باید گفت که باندهای متصل به قدرت و ثروت این فهرستها را هدایت میکردند».
اسدالله بادامچیان، عضو شورای مرکزی حزب مؤتلفه؛ اصولگراترین حزب اصولگرا، اخیرا یک توییت عجیب منتشر کرده بود با این محتوا که اصلاحطلبی و اصولگرایی به پایان خود رسیده و باید دنبال یک جریان جدید بود. محمدرضا باهنر در واکنش به او گفته است: «با توجه به شناختی که از آقای بادامچیان دارم، به نظرم منظور او همان بحث عرفی موضوع است و تغییر در عملکردهاست، بنابراین لازم است هردو جریان به دنبال یک بازنگری باشند، چراکه نمیتوان منکر آن شد که یک شعار جدید یا حرف جدید و همچنین یک اسم جدید میتواند جذابیت داشته باشد».
جریان حامی احمدینژاد هم مدتهاست از یک جریان سوم نام میبرد و خود را حامل آن میپندارد، معتقد است که ساختار فعلی سیاست و قدرت در دست دو جریان اصلاحطلب و اصولگراست؛ نیاز به ورود یک جریان دیگر برای شکست این انحصار است. نکته جالب اینکه احمدینژاد و یارانش خود را نه اصولگرا میدانند و نه برخاسته از جریان اصولگرایی؛ آنها همه اشتراکات فعلی و قرابتهای ذهنی و سیاسی فعلی و گذشته خود با این جریان را هم منکر میشوند.
آخرین اخبار