مصیبتی به نام جای پارک، در تهران
تا چشم کار میکند ماشین هست و رانندههای کلافهای که با گذشتن از سد ترافیک و رسیدن به مقصد حالا با چالش جدیدی رو به رو شدهاند، چالش یافتن جای پارک... اینجا یک خیابان است از هزاران خیابان کلانشهری که هر روز مردمش را به چالش میطلبد. خیابانی در مرکز شهر که در محدوده طرح زوج و فرد ترافیک قرار گرفته.
دوطرف خیابان بدقواره و کوچههایی که از بد روزگار به خیابان سر باز میکنند چنان از ماشینهایی که پیروزمندانه جای پارک را تصاحب کردهاند و در جاهایشان قرص و محکم نشستهاند پر است که انگار سال هاست این ماشینها به همین کنج خیابان چسبیدهاند. کنجی که حکم گنج را دارد.
ماشینها جوری پشت همردیف شدهاند که تصور خالی بودن دوطرف خیابان در ساعتهایی مانند نصفهشب یا روزهای تعطیل سخت است و اصلاً نمیشود خیابان را بدون این ماشینها تصور کرد. انگار این آهنها هم جزئی از ماهیت خیابان شدهاند.
به گزارش ایران، خیابان عریض و طویل و بیقواره هر روز رانندههای سردرگم را به بازی میگیرد و به ستیز میطلبدشان. شاید هم زیر لب به آنها ریشخند میزند یا شاید خودش هم از این پیکار هر روزه و بیپایان خسته شده وحسرت کوچهای باریک و آرام را به دل دارد که نسیم زیر گوش چنارهای بلندش آواز میخواند و هیچ ماشینی را هم به خود راه نمیدهد.
اما خیابان خسته تنها دوطرفش را به ماشینها کرایه نمیدهد بلکه اگر جایی پیدا شود، رانندهها به ردیف دوم و ردیف سوم هم اکتفا میکنند و ماشینها را دوبله و سوبله در جای یافته شده میاندازند و میروند پی کارشان. اما به قول یکی از همین رانندههای بیاعصاب و سرگردان، بدبختی اینجاست که حتی دوبله و سوبله هم نمیشود جای پارک پیدا کرد.
همینطور که راننده مشغول غر زدن به زمین و زمان است ناگهان بخت با او یار میشود و یکی از ماشینهایی که دوبله پارک کرده بود آهنگ رفتن سر میدهد. ماشینهای منتظر اما هر کدام به سوی جای پارک خالی روانه میشوند.
یکی از پشت سر، آن یکی از چند قم جلوتر دنده عقب میگیرد و راهنمایش را میزند که یعنی اینجا را من رزرو کردهام، یکی هم از آن طرف خیابان فریاد میزند و ادعا میکند که من زودتر از شما اینجا ایستاده بودم.
خلاصه یک جای پارک و سه مدعی بیاعصاب که هر کدام کلی کار دارند و میخواهند هر چه زودتر از این برزخ خلاص شوند و یک جا برای ماشینشان پیدا کنند. پیدا کردن جایی که سرش دعواها میشود و حتی کار به قتل و جنایت هم میکشد مانند پسر جوانی که مرد سالخوردهای را در دعوا بر سر جای پارک با ضربات چاقو به قتل رساند.
رانندگان مستأصل مانند ببرهایی که پشت بیشه کمین کردهاند یا عقابی که رد طعمه را با چشمهایی تیزبین میزند خوب حواسشان را جمع کردهاند و دوطرف خیابان را میپایند. چارهای هم جز این ندارند و تمام وقت و زمان و کارشان در گرو همین کنج سه متری است چون به قول آقای راننده بیاعصاب: « اگر میشد ماشین را در جیبم بگذارم و بروم دنبال کارم حتماً این کار را میکردم اما انگار هیچکس به فکر اعصاب و روان ما نیست» آقای راننده راست میگوید، هیچکس به فکر اعصاب و روان آن یکی نیست و همه به فکر خودشان هستند. حتماً آقای راننده وقتی از راه برسد و برگه جریمه را روی شیشه ماشین ببیند باز هم کلی بد و بیراه به زمین و زمان حواله میکند.
مأمور پلیس آنسوی خیابان در کنار ماشینهایی که دوبله پارک کردهاند قدم به قدم حرکت میکند، جلوی هر ماشین مکثی کوتاه و بعد برگه جریمه صاف میرود زیر برف پاک کن جا خوش میکند.
تمام ماشینهایی که راننده هایشان برای پیدا کردن همین جای پارک پیزوری کلی وقت صرف کردهاند و اعصاب گذاشتهاند، حالا یکی یکی جریمه میشوند.
خیابان حالا میشود محل جدالی بیرحمانه و نابرابر میان ماشینهایی که از سر ناچاری و بیتدبیری به این وضع پارک شدهاند و مأمور پلیسیکه مجری قانون است در خیابان بیقانون. هیچ مسئولی هم نیست که پاسخ دهد پس این همه ماشین باید کجا پارک کنند که هم خدا را خوش بیاید و هم دل قانون به درد نیاید. مسئولی نیست که به سؤال آقای راننده پاسخ دهد و بگوید آیا میتوان ماشینها را در جیب گذاشت و از پارک کردن در گوشه خیابان که گوشه و کنارش پر از تابلوهای ممنوعه است خلاص شد؟
این مشکل نه به این یکی خیابان این شهر درندشت ختم میشود و نه به آن یکی خیابان، مشکلی است که همه رانندگان را در خود غرق میکند، رانندگانی که دار و ندارشان را روی خرید یک ماشین میگذارند و اعصاب و روانشان را هم روی همان ماشینی که هر روز در ترافیک بیسر و ته این شهر گرفتار میشود و بعد هم همان چالش همیشگی... چالشی که تمام خیابانهای پهن و باریک کلانشهر تهران را درگیر خود کرده و اگر این را بدانیم که تهران بزرگ با همه وسعتش 120 هزار تا 600 هزار جای پارک کم دارد و هر خودرو برای پارک کردن به طور میانگین 15 تا 30 دقیقه وقت صرف میکند، بیشتر به بیقواره بودن این کلانشهر پی میبریم.
زورگیران جاپارک فروش
این معرکه فقط دلالهایی را کم دارد که جا پارک میفروشند که البته به لطف نبود حتی یک پارکینگ طبقاتی در این محله و چند محله آنطرف تر، این شغل برای عدهای مهیا شده و در واقع اگر معضل پارکینگ برای رانندهها دردسر است اما برای عدهای دیگر کارآفرینی کرده و نان و آب شده. هر که مستاصلتر است و بیشتر به جای پارک نیاز دارد جاپارک فروشان هم زودتر دورهاش میکنند.
اما این موضوع دیگر عادی شده و هیچکس به دلالی که جلو میدود تا یک جای پارک را برای نیم ساعت 2هزار تومان یا بیشتر میفروشد، خرده نمیگیرد. خیلیها با کمال میل اسکناس را از جیبشان در میآورند و به آقای زورگیر میدهند تا از این در به دری خلاص شوند، بیآنکه حتی لحظهای به این موضوع فکر کنند که در روز روشن و بیهیچ چک و چانهای مورد زورگیری قرارگرفتهاند. اگر فکر کنند هم چارهای جز تسلیم شدن و به چنگ آوردن جای پارک به هر قیمتی که هست، ندارند.
البته شاید عدهای هم این زورگیران را با پارکبانها اشتباه بگیرند که چندان هم بیدلیل نیست چراکه بسیاری از پارکبانها مبلغی که برای یک ساعت توقف دریافت میکنند خیلی بالاتر از چیزی است که در قبضها نوشته شده و در واقع قیمت هایشان چندان هم با دلالها فرقی ندارد.
اعتراضی هم وارد نیست و اگر معترض شوی باید دعوا کنی، اگر وقت و حوصلهاش را داری بسم ا... و اگر نداری باید تسلیم حرف زور شوی. حرف زوری که باز هم بیتدبیری و بیفکری کسانی که مسئول این وضعیت هستند به دامن مردم انداخته و دردسری است که به گرفتاریهای هر روزه آنها اضافه شده است.
با آقایی که اسکناس 2 هزار تومانی را از جیبش درآورده و به پارکبان داده همراه میشوم. در حالی که با عجله حرکت میکند میگوید که محل کارش در این خیابان است و اگر روزها قبل از ساعت 7 به محل کارش برسد که شانس پیدا کردن جا پارک مناسب بالاست، اما امان از روزی که دیر برسد.
از او میپرسم چرا اتوبوس یا تاکسی را برای آمدن به محل کار انتخاب نمیکند تا از این دردسرها خلاص شود؟ آقای راننده هم پاسخ قانعکنندهای میدهد: « خانم، اول اینکه من کلی پول ندادهام که ماشین بگذارم در پارکینگ خانه خاک بخورد و خودم بروم 4 ساعت معطل اتوبوس شوم. پس اگر وضع اینطور است مقصر من نیستم، دوم اینکه مگر با تاکسی و اتوبوس اینطرفو آنطرف رفتن کم دردسر و اعصاب خردی دارد؟ این سؤال را باید زمانی پرسید که سیستم حمل و نقل ما اصولی و درست و درمان باشد تا ارزش داشته باشد که ماشین را در خانه بگذاری و با حمل و نقل عمومی این طرف و آنطرف شوی.
همین حالا اینهمه ماشین شخصی در خیابان است باز هم ناوگان حملو نقل نمیتواند پاسخگوی نیاز همان تعدادی که جابه جا میکند باشد، وای به روزی که همه بخواهند از این راه جابهجا شوند. ترافیک کم میشود اما تا دلتان بخواهد صفهای منتظران اتوبوس و تاکسی کیلومتری میشود. یک مشکل حل شود ده تای دیگر اضافه میشود» آقای راننده همانطور که موضوع را موشکافی میکند به محل کارش میرسد و...
آنطرف خیابان خانمی با ماشین شاسی بلندش توقف میکند و منتظر میماند تا بخت با او یاری کند و یک جای پارک خالی شود. جلو میروم و از او میپرسم که چقدر دنبال جا پارک گشته؟ آنطور که خانم راننده میگوید ماشینهای بزرگ دردسرشان هم بزرگتر است: «45 دقیقه است که دنبال یک جای پارک میگردم اما نیست که نیست. چند تا جای پارک خالی شد اما برای من مناسب نبود.»
می پرسم همیشه برای جا پارک همینقدر معطل میشوید؟ و خانم راننده میگوید: «بستگی به جایش دارد، اگر همینقدر شلوغ باشد، بله، شاید هم بیشتر، برای همین سعی میکنم برای رفتن به جاهای شلوغ از وسیله نقلیه عمومی استفاده کنم که آن هم چندان بیدردسر نیست اما گاهی وقتها نمیشود مثلاً میخواهی چند جا بروی، عجله داری، بار سنگین همراهتداری یا به هر دلیلی باید از ماشینت استفاده کنی. فکر میکنم این حقی است که هیچکس نمیتواند از آدم سلب کند.
در واقع این مشکل را ما مردم درست نکردهایم که بخواهیم خودمان حلش کنیم و اصلاً از قدرت و توان ما خارج است، خیلی غیرمسئولانه است که مسئولان مردم را مقصر بدانند و این انتظار را داشته باشند که این مشکلات به دست ما حل شود، نمیشود آنها پول بگیرند و ماشین بفروشند بعد از ما که پول دادهایم بخواهند ماشین را در خانه بخوابانیم. حل این مشکلات راه و روشهای اصولی خودش را میطلبد» فکر میکنید راه حل چیست؟ خانم راننده در پاسخ میگوید: «خیلی راحت است، پارکینگ عمومی و طبقانی در هر محلی میتواند این مشکلات را تا حد زیادی کاهش دهد اما معلوم نیست که چرا هیچ اقدامی در اینباره صورت نمیگیرد... »
جای پارک و نزاعهای دسته جمعی
به گفته صابری یکی از اعضای شورای شهر تهران، تأمین نکردن پارکینگ و نفروختن آن در سالهای گذشته سبب افزایش ترافیک و نیز افزایش وقوع جرم بوده است.
نمونه این موضوع نه تنها در تهران بلکه خیلی از شهرهای کوچک و بزرگ را درگیر خود کرده و بارها مسئولان ایلام، بوشهر، تبریز و شهرهای دیگر از معضل نداشتن پارکینگ عمومی در این شهرها گلایه کردهاند. مسألهای که به قول صابری میتواند سبب وقوع جرم شود، نمونه این موارد هم کم نیست، هم در تهران و هم در شهرهای دیگر. «طی یک نزاع دسته جمعی که به خاطر پارک خودرو در مشهد رخ داد، ۴ نفر مجروح شدند.»
ماجرا برمیگردد به یکی دو ماه پیش، درگیری خونینی که هنگام پخش مسابقه فوتبال جام جهانی رخ داد و رانندهای خودرویش را به دلیل کمبود جا در کوچهای باریک و مقابل منزل یکی ازساکنان آن کوچه پارک کرد تا زودتر خود را به مسابقه برساند.
همین موضوع کافی بود تا درگیری لفظی آغاز شود و دقایقی بعد با ورود افراد دیگری به محل، کار به درگیری فیزیکی کشید و پای سلاح سرد به معرکه باز شد و در این درگیری خونین ۴ نفر مجروح شدند. درگیری به حدی بود که با ورود پلیس به ماجرا یکی از مأموران نیز چاقو خورد و مجروح شد.
این موضوع هم باعث شد سرکلانتر شمال مشهد، سرهنگ اکبر حسینپور زبان به گلایه باز کند و کمبود پارکینگهای عمومی در مناطق مختلف شهر را مورد انتقاد قرار دهد: « بسیاری از نزاعها در کوچههای تنگ و باریک بویژه درمناطق کم برخوردار شهر به خاطر جای پارک خودرو رخ میدهد که امید است مسئولان امر در این باره چاره اندیشی کنند. درباره حل این معضل مکاتباتی نیز با مسئولان شهرداریهای مناطق انجام شده است اما تاکنون اقدامی برای رفع این معضل مهم صورت نگرفته است. »
راهکارهایی که راه به جایی نمیبرند
با تمام این تفاصیل گویا برخی از مسئولان و اعضای شورای شهر تهران، تنها راهکار را در مضیقه گذاشتن مردم برای کمتر استفاده کردن از خودروها میدانند. افزایش 30 درصدی نرخ پارکینگهای عمومی و لغو قانون پارک رایگان درحاشیه خیابانها، این روزها به عنوان راهکاری برای کاهش ترافیک و آمد و شد خودروها از سوی اعضای شورای اسلامی شهر تهران دنبال میشود.
خودروهایی که بیسرو سامان تولید شده به خیابانها ریخته میشوند و معلوم نیست چرا مسئولان برای این موضوع چارهای نمیاندیشند و طرحهایی در جهت فشار بیشتر بر مردم ارائه میکنند.
مانند طرحی که اقبال شاکری، عضو کمیسیون عمران و حمل و نقل شورای اسلامی در توضیح آن میگوید: «شورای شهر تهران با رایگان بودن نیم ساعت نخست پارک حاشیهای مخالف است و در حال رایزنی با مجلس برای لغو این قانون است. وی هدف از اجرای این طرح را توقف یا کاهش پارکهای حاشیهای دانسته و گفته با اجرای این طرح پارک خودروها به سمت مکانیزه شدن سوق داده میشود و دیگر نیازی به پارکبانها نیست.>
شاکری درباره توسعه پارکینگهای عمومی در شهر تهران نیز اذعان داشته است که قصد توسعه پارکینگ در محدوده طرح ترافیک را نداریم و تلاش میکنیم با افزایش هزینههای پارک در این محدودهها، استفاده خودرو شخصی در این منطقه را کاهش دهیم. اما در مجموع معاونت حمل و نقل و ترافیک موظف است پارکینگها را به حدی برساند که نیاز شهر تهران را برطرف کند.
جعفر تشکری هاشمی معاون حمل و نقل و ترافیک شهرداری تهران نیزمیگوید: «نرخ پارکینگ در تهران بسیار ناچیز است. همین دلیل موجب شده تا ساخت پارکینگ درکلانشهری مانند پایتخت توجیه اقتصادی نداشته باشد. در حال حاضر وضعیت نرخ پارک خودرو در تهران به گونهای است که شهروندان خودروهای خود را براحتی از پارک خارج کرده و با گردش آزادانه در شهر هیچ دغدغهای برای پارک خودرو خود ندارند. به هر روی در حال حاضر پایتخت با کمبود یک میلیون پارکینگ خصوصی مواجه است. معضلی که رفع آن به تنهایی از عهده شهرداری تهران ساخته نیست و رفع آن توجه همه نهادها و سازمانها را میطلبد.»
خیابان جای نفس کشیدن ندارد. هر گوشه را که نگاه کنی کیپ تا کیپ خودروهایی را میبینی که در جای خود لمیدهاند و معلوم نیست راننده هایشان برای پیدا کردن همین چند متر جا چه قدر اعصاب و زمان صرف کردهاند. خودروهایی که دوبله و سوبله پارک شدهاند و راننده هایشان شماره تلفن همراهشان را در کاغذی که پشت شیشه گذاشتهاند با خط خوانا نوشتهاند که اگر لازم شد برای جابه جایی ماشین با آنها تماس بگیرند. طولی نمیکشد که کاغذهای پشت شیشه میشوند دوتا. مبلغ جریمه: 40 هزار تومان. تخلف: پارک در محل ممنوع...
دوطرف خیابان بدقواره و کوچههایی که از بد روزگار به خیابان سر باز میکنند چنان از ماشینهایی که پیروزمندانه جای پارک را تصاحب کردهاند و در جاهایشان قرص و محکم نشستهاند پر است که انگار سال هاست این ماشینها به همین کنج خیابان چسبیدهاند. کنجی که حکم گنج را دارد.
ماشینها جوری پشت همردیف شدهاند که تصور خالی بودن دوطرف خیابان در ساعتهایی مانند نصفهشب یا روزهای تعطیل سخت است و اصلاً نمیشود خیابان را بدون این ماشینها تصور کرد. انگار این آهنها هم جزئی از ماهیت خیابان شدهاند.
به گزارش ایران، خیابان عریض و طویل و بیقواره هر روز رانندههای سردرگم را به بازی میگیرد و به ستیز میطلبدشان. شاید هم زیر لب به آنها ریشخند میزند یا شاید خودش هم از این پیکار هر روزه و بیپایان خسته شده وحسرت کوچهای باریک و آرام را به دل دارد که نسیم زیر گوش چنارهای بلندش آواز میخواند و هیچ ماشینی را هم به خود راه نمیدهد.
اما خیابان خسته تنها دوطرفش را به ماشینها کرایه نمیدهد بلکه اگر جایی پیدا شود، رانندهها به ردیف دوم و ردیف سوم هم اکتفا میکنند و ماشینها را دوبله و سوبله در جای یافته شده میاندازند و میروند پی کارشان. اما به قول یکی از همین رانندههای بیاعصاب و سرگردان، بدبختی اینجاست که حتی دوبله و سوبله هم نمیشود جای پارک پیدا کرد.
همینطور که راننده مشغول غر زدن به زمین و زمان است ناگهان بخت با او یار میشود و یکی از ماشینهایی که دوبله پارک کرده بود آهنگ رفتن سر میدهد. ماشینهای منتظر اما هر کدام به سوی جای پارک خالی روانه میشوند.
یکی از پشت سر، آن یکی از چند قم جلوتر دنده عقب میگیرد و راهنمایش را میزند که یعنی اینجا را من رزرو کردهام، یکی هم از آن طرف خیابان فریاد میزند و ادعا میکند که من زودتر از شما اینجا ایستاده بودم.
خلاصه یک جای پارک و سه مدعی بیاعصاب که هر کدام کلی کار دارند و میخواهند هر چه زودتر از این برزخ خلاص شوند و یک جا برای ماشینشان پیدا کنند. پیدا کردن جایی که سرش دعواها میشود و حتی کار به قتل و جنایت هم میکشد مانند پسر جوانی که مرد سالخوردهای را در دعوا بر سر جای پارک با ضربات چاقو به قتل رساند.
رانندگان مستأصل مانند ببرهایی که پشت بیشه کمین کردهاند یا عقابی که رد طعمه را با چشمهایی تیزبین میزند خوب حواسشان را جمع کردهاند و دوطرف خیابان را میپایند. چارهای هم جز این ندارند و تمام وقت و زمان و کارشان در گرو همین کنج سه متری است چون به قول آقای راننده بیاعصاب: « اگر میشد ماشین را در جیبم بگذارم و بروم دنبال کارم حتماً این کار را میکردم اما انگار هیچکس به فکر اعصاب و روان ما نیست» آقای راننده راست میگوید، هیچکس به فکر اعصاب و روان آن یکی نیست و همه به فکر خودشان هستند. حتماً آقای راننده وقتی از راه برسد و برگه جریمه را روی شیشه ماشین ببیند باز هم کلی بد و بیراه به زمین و زمان حواله میکند.
مأمور پلیس آنسوی خیابان در کنار ماشینهایی که دوبله پارک کردهاند قدم به قدم حرکت میکند، جلوی هر ماشین مکثی کوتاه و بعد برگه جریمه صاف میرود زیر برف پاک کن جا خوش میکند.
تمام ماشینهایی که راننده هایشان برای پیدا کردن همین جای پارک پیزوری کلی وقت صرف کردهاند و اعصاب گذاشتهاند، حالا یکی یکی جریمه میشوند.
خیابان حالا میشود محل جدالی بیرحمانه و نابرابر میان ماشینهایی که از سر ناچاری و بیتدبیری به این وضع پارک شدهاند و مأمور پلیسیکه مجری قانون است در خیابان بیقانون. هیچ مسئولی هم نیست که پاسخ دهد پس این همه ماشین باید کجا پارک کنند که هم خدا را خوش بیاید و هم دل قانون به درد نیاید. مسئولی نیست که به سؤال آقای راننده پاسخ دهد و بگوید آیا میتوان ماشینها را در جیب گذاشت و از پارک کردن در گوشه خیابان که گوشه و کنارش پر از تابلوهای ممنوعه است خلاص شد؟
این مشکل نه به این یکی خیابان این شهر درندشت ختم میشود و نه به آن یکی خیابان، مشکلی است که همه رانندگان را در خود غرق میکند، رانندگانی که دار و ندارشان را روی خرید یک ماشین میگذارند و اعصاب و روانشان را هم روی همان ماشینی که هر روز در ترافیک بیسر و ته این شهر گرفتار میشود و بعد هم همان چالش همیشگی... چالشی که تمام خیابانهای پهن و باریک کلانشهر تهران را درگیر خود کرده و اگر این را بدانیم که تهران بزرگ با همه وسعتش 120 هزار تا 600 هزار جای پارک کم دارد و هر خودرو برای پارک کردن به طور میانگین 15 تا 30 دقیقه وقت صرف میکند، بیشتر به بیقواره بودن این کلانشهر پی میبریم.
زورگیران جاپارک فروش
این معرکه فقط دلالهایی را کم دارد که جا پارک میفروشند که البته به لطف نبود حتی یک پارکینگ طبقاتی در این محله و چند محله آنطرف تر، این شغل برای عدهای مهیا شده و در واقع اگر معضل پارکینگ برای رانندهها دردسر است اما برای عدهای دیگر کارآفرینی کرده و نان و آب شده. هر که مستاصلتر است و بیشتر به جای پارک نیاز دارد جاپارک فروشان هم زودتر دورهاش میکنند.
اما این موضوع دیگر عادی شده و هیچکس به دلالی که جلو میدود تا یک جای پارک را برای نیم ساعت 2هزار تومان یا بیشتر میفروشد، خرده نمیگیرد. خیلیها با کمال میل اسکناس را از جیبشان در میآورند و به آقای زورگیر میدهند تا از این در به دری خلاص شوند، بیآنکه حتی لحظهای به این موضوع فکر کنند که در روز روشن و بیهیچ چک و چانهای مورد زورگیری قرارگرفتهاند. اگر فکر کنند هم چارهای جز تسلیم شدن و به چنگ آوردن جای پارک به هر قیمتی که هست، ندارند.
البته شاید عدهای هم این زورگیران را با پارکبانها اشتباه بگیرند که چندان هم بیدلیل نیست چراکه بسیاری از پارکبانها مبلغی که برای یک ساعت توقف دریافت میکنند خیلی بالاتر از چیزی است که در قبضها نوشته شده و در واقع قیمت هایشان چندان هم با دلالها فرقی ندارد.
اعتراضی هم وارد نیست و اگر معترض شوی باید دعوا کنی، اگر وقت و حوصلهاش را داری بسم ا... و اگر نداری باید تسلیم حرف زور شوی. حرف زوری که باز هم بیتدبیری و بیفکری کسانی که مسئول این وضعیت هستند به دامن مردم انداخته و دردسری است که به گرفتاریهای هر روزه آنها اضافه شده است.
با آقایی که اسکناس 2 هزار تومانی را از جیبش درآورده و به پارکبان داده همراه میشوم. در حالی که با عجله حرکت میکند میگوید که محل کارش در این خیابان است و اگر روزها قبل از ساعت 7 به محل کارش برسد که شانس پیدا کردن جا پارک مناسب بالاست، اما امان از روزی که دیر برسد.
از او میپرسم چرا اتوبوس یا تاکسی را برای آمدن به محل کار انتخاب نمیکند تا از این دردسرها خلاص شود؟ آقای راننده هم پاسخ قانعکنندهای میدهد: « خانم، اول اینکه من کلی پول ندادهام که ماشین بگذارم در پارکینگ خانه خاک بخورد و خودم بروم 4 ساعت معطل اتوبوس شوم. پس اگر وضع اینطور است مقصر من نیستم، دوم اینکه مگر با تاکسی و اتوبوس اینطرفو آنطرف رفتن کم دردسر و اعصاب خردی دارد؟ این سؤال را باید زمانی پرسید که سیستم حمل و نقل ما اصولی و درست و درمان باشد تا ارزش داشته باشد که ماشین را در خانه بگذاری و با حمل و نقل عمومی این طرف و آنطرف شوی.
همین حالا اینهمه ماشین شخصی در خیابان است باز هم ناوگان حملو نقل نمیتواند پاسخگوی نیاز همان تعدادی که جابه جا میکند باشد، وای به روزی که همه بخواهند از این راه جابهجا شوند. ترافیک کم میشود اما تا دلتان بخواهد صفهای منتظران اتوبوس و تاکسی کیلومتری میشود. یک مشکل حل شود ده تای دیگر اضافه میشود» آقای راننده همانطور که موضوع را موشکافی میکند به محل کارش میرسد و...
آنطرف خیابان خانمی با ماشین شاسی بلندش توقف میکند و منتظر میماند تا بخت با او یاری کند و یک جای پارک خالی شود. جلو میروم و از او میپرسم که چقدر دنبال جا پارک گشته؟ آنطور که خانم راننده میگوید ماشینهای بزرگ دردسرشان هم بزرگتر است: «45 دقیقه است که دنبال یک جای پارک میگردم اما نیست که نیست. چند تا جای پارک خالی شد اما برای من مناسب نبود.»
می پرسم همیشه برای جا پارک همینقدر معطل میشوید؟ و خانم راننده میگوید: «بستگی به جایش دارد، اگر همینقدر شلوغ باشد، بله، شاید هم بیشتر، برای همین سعی میکنم برای رفتن به جاهای شلوغ از وسیله نقلیه عمومی استفاده کنم که آن هم چندان بیدردسر نیست اما گاهی وقتها نمیشود مثلاً میخواهی چند جا بروی، عجله داری، بار سنگین همراهتداری یا به هر دلیلی باید از ماشینت استفاده کنی. فکر میکنم این حقی است که هیچکس نمیتواند از آدم سلب کند.
در واقع این مشکل را ما مردم درست نکردهایم که بخواهیم خودمان حلش کنیم و اصلاً از قدرت و توان ما خارج است، خیلی غیرمسئولانه است که مسئولان مردم را مقصر بدانند و این انتظار را داشته باشند که این مشکلات به دست ما حل شود، نمیشود آنها پول بگیرند و ماشین بفروشند بعد از ما که پول دادهایم بخواهند ماشین را در خانه بخوابانیم. حل این مشکلات راه و روشهای اصولی خودش را میطلبد» فکر میکنید راه حل چیست؟ خانم راننده در پاسخ میگوید: «خیلی راحت است، پارکینگ عمومی و طبقانی در هر محلی میتواند این مشکلات را تا حد زیادی کاهش دهد اما معلوم نیست که چرا هیچ اقدامی در اینباره صورت نمیگیرد... »
جای پارک و نزاعهای دسته جمعی
به گفته صابری یکی از اعضای شورای شهر تهران، تأمین نکردن پارکینگ و نفروختن آن در سالهای گذشته سبب افزایش ترافیک و نیز افزایش وقوع جرم بوده است.
نمونه این موضوع نه تنها در تهران بلکه خیلی از شهرهای کوچک و بزرگ را درگیر خود کرده و بارها مسئولان ایلام، بوشهر، تبریز و شهرهای دیگر از معضل نداشتن پارکینگ عمومی در این شهرها گلایه کردهاند. مسألهای که به قول صابری میتواند سبب وقوع جرم شود، نمونه این موارد هم کم نیست، هم در تهران و هم در شهرهای دیگر. «طی یک نزاع دسته جمعی که به خاطر پارک خودرو در مشهد رخ داد، ۴ نفر مجروح شدند.»
ماجرا برمیگردد به یکی دو ماه پیش، درگیری خونینی که هنگام پخش مسابقه فوتبال جام جهانی رخ داد و رانندهای خودرویش را به دلیل کمبود جا در کوچهای باریک و مقابل منزل یکی ازساکنان آن کوچه پارک کرد تا زودتر خود را به مسابقه برساند.
همین موضوع کافی بود تا درگیری لفظی آغاز شود و دقایقی بعد با ورود افراد دیگری به محل، کار به درگیری فیزیکی کشید و پای سلاح سرد به معرکه باز شد و در این درگیری خونین ۴ نفر مجروح شدند. درگیری به حدی بود که با ورود پلیس به ماجرا یکی از مأموران نیز چاقو خورد و مجروح شد.
این موضوع هم باعث شد سرکلانتر شمال مشهد، سرهنگ اکبر حسینپور زبان به گلایه باز کند و کمبود پارکینگهای عمومی در مناطق مختلف شهر را مورد انتقاد قرار دهد: « بسیاری از نزاعها در کوچههای تنگ و باریک بویژه درمناطق کم برخوردار شهر به خاطر جای پارک خودرو رخ میدهد که امید است مسئولان امر در این باره چاره اندیشی کنند. درباره حل این معضل مکاتباتی نیز با مسئولان شهرداریهای مناطق انجام شده است اما تاکنون اقدامی برای رفع این معضل مهم صورت نگرفته است. »
راهکارهایی که راه به جایی نمیبرند
با تمام این تفاصیل گویا برخی از مسئولان و اعضای شورای شهر تهران، تنها راهکار را در مضیقه گذاشتن مردم برای کمتر استفاده کردن از خودروها میدانند. افزایش 30 درصدی نرخ پارکینگهای عمومی و لغو قانون پارک رایگان درحاشیه خیابانها، این روزها به عنوان راهکاری برای کاهش ترافیک و آمد و شد خودروها از سوی اعضای شورای اسلامی شهر تهران دنبال میشود.
خودروهایی که بیسرو سامان تولید شده به خیابانها ریخته میشوند و معلوم نیست چرا مسئولان برای این موضوع چارهای نمیاندیشند و طرحهایی در جهت فشار بیشتر بر مردم ارائه میکنند.
مانند طرحی که اقبال شاکری، عضو کمیسیون عمران و حمل و نقل شورای اسلامی در توضیح آن میگوید: «شورای شهر تهران با رایگان بودن نیم ساعت نخست پارک حاشیهای مخالف است و در حال رایزنی با مجلس برای لغو این قانون است. وی هدف از اجرای این طرح را توقف یا کاهش پارکهای حاشیهای دانسته و گفته با اجرای این طرح پارک خودروها به سمت مکانیزه شدن سوق داده میشود و دیگر نیازی به پارکبانها نیست.>
شاکری درباره توسعه پارکینگهای عمومی در شهر تهران نیز اذعان داشته است که قصد توسعه پارکینگ در محدوده طرح ترافیک را نداریم و تلاش میکنیم با افزایش هزینههای پارک در این محدودهها، استفاده خودرو شخصی در این منطقه را کاهش دهیم. اما در مجموع معاونت حمل و نقل و ترافیک موظف است پارکینگها را به حدی برساند که نیاز شهر تهران را برطرف کند.
جعفر تشکری هاشمی معاون حمل و نقل و ترافیک شهرداری تهران نیزمیگوید: «نرخ پارکینگ در تهران بسیار ناچیز است. همین دلیل موجب شده تا ساخت پارکینگ درکلانشهری مانند پایتخت توجیه اقتصادی نداشته باشد. در حال حاضر وضعیت نرخ پارک خودرو در تهران به گونهای است که شهروندان خودروهای خود را براحتی از پارک خارج کرده و با گردش آزادانه در شهر هیچ دغدغهای برای پارک خودرو خود ندارند. به هر روی در حال حاضر پایتخت با کمبود یک میلیون پارکینگ خصوصی مواجه است. معضلی که رفع آن به تنهایی از عهده شهرداری تهران ساخته نیست و رفع آن توجه همه نهادها و سازمانها را میطلبد.»
خیابان جای نفس کشیدن ندارد. هر گوشه را که نگاه کنی کیپ تا کیپ خودروهایی را میبینی که در جای خود لمیدهاند و معلوم نیست راننده هایشان برای پیدا کردن همین چند متر جا چه قدر اعصاب و زمان صرف کردهاند. خودروهایی که دوبله و سوبله پارک شدهاند و راننده هایشان شماره تلفن همراهشان را در کاغذی که پشت شیشه گذاشتهاند با خط خوانا نوشتهاند که اگر لازم شد برای جابه جایی ماشین با آنها تماس بگیرند. طولی نمیکشد که کاغذهای پشت شیشه میشوند دوتا. مبلغ جریمه: 40 هزار تومان. تخلف: پارک در محل ممنوع...
گزارش خطا
آخرین اخبار