فراز و فرود سينمای کودک

قيافههايشان هم مثل لباسهايشان ساده و دوستداشتني بود. با ترانههايي كه حالا مدتهاست برايمان خاطره شدهاند، روي پرده سينما حركت ميكردند و داستانهايشان به زندگيمان رنگ ميداد. لباسهاي پاره گربه آوازهخوان كه اصرار داشت به پارگي لباسهايش توجهي نداشته باشيم و چشمهاي معصوم خرسي همراه گلنار و مهرباني پسرعمه كلاه قرمزي كه ميخواست حتي به مورچهها هم كمك كند روزهاي كودكي ما را پر كرد. نوستالژيهايمان بارها تكرار شد تا آنكه سرمايهگذاران خصوصي تصميم گرفتند سريهاي تازهيي از آنها را برايمان بسازند.
كلاه قرمزي و بچه ننه آمد و شهرموشها اين بار با بچههايشان از راه رسيدند اما آنچه ماند تنها موج سواري بر نوستالژيها بود تا جذب مخاطبي كه ديگر نيازي به اين سادگيها ندارد و فيلمهاي دوستداشتنياش انيميشنهاي پرزرق و برق پيكسار و والتديزنياند. فيلمسازان آن روزگاران هم گرد پيري بر موهايشان نشست و مخاطب كودكيشان شدند. افرادي 30 ساله كه ديگر مدتهاست كودك نيستند. سينماي كودكي كه رو به افول گذاشته حالا بيش از هر چيز به سرمايهگذاري دولتي و خصوصي و حضور فيلمنامههايي مطابق ذايقه نسل تازه نيازمند است تا بدن نيمهجان خود را به حياتي دوباره اميدوار كند اما فيلمسازان موفق روزگار حال و گذشته اميدي به بهبود اين شرايط ندارند. ميگويند مديريتها همه كوتاهمدت است و نگاه مديران به پر كردن ويترين سالانهشان است تا بعد از اتمام دوره كاري خود با آمار كمي سرپوش بر غفلتهاي خود بگذارند.
ابراهيم فروزش: در سال 1349 بخش سينمايي كانون به صورت خيلي حقيرانه و كوچك راهاندازي شد. يك آپارات ايراني و اتاقي كوچك داشتيم و ميخواستيم فيلمهايي را كه در فستيوال جهاني كودك و نوجوان كه دايركنندهاش كانون بود، شركت ميكردند خريداري و دوبله كنيم تا در سينماهاي محدود تهران و در برخي شهرستانها با آپاراتهاي 16 ميليمتري نمايش داده شود
محمد علي طالبي: در دهه 60 و 70 شرايط جامعه به گونهيي بود كه جمعيت كودكان بيشتر بود. جامعه به بچه علاقه نشان ميداد و پدر و مادرها علاقهمند بودند كودكانشان رشد كنند. جنگ تمام شده بود و همه علاقه داشتند زندگيشان سر و ساماني بگيرد. سينماي ايران در آن سالها در همه زمينهها مطرح بود و علاقهمنديهاي بسياري براي رشد آن وجود داشت
تعويض مداوم مديران و مديريت غيرسيستماتيك دليل افول سينماي كودك
ابراهيم فروزش كه از همان سالهاي پيش از انقلاب با سينماي كودك آشنا بوده و تا به امروز به ساخت فيلم در اين زمينه ادامه داده است درباره تاريخچه شكلگيري كانون پرورش فكري و چگونگي پيشرفت سينماي كودك توضيح ميدهد: كانون پرورش فكري سال 42 شكل گرفت و براساس اساسنامهيي كه داشت قرار بود كتابخانهيي براي كودكان و نوجوانان داشته باشد، به مرور گسترش يافت و در كنار مسائل كودكان قسمت انتشارات و پژوهش كانون شكل گرفت. در سال 1349 بخش سينمايي كانون به صورت خيلي حقيرانه و كوچك راهاندازي شد. يك آپارات ايراني و اتاقي كوچك داشتيم و ميخواستيم فيلمهايي را كه در فستيوال جهاني كودك و نوجوان كه دايركنندهاش كانون بود، شركت ميكردند خريداري و دوبله كنيم تا در سينماهاي محدود تهران و در برخي شهرستانها با آپاراتهاي 16 ميليمتري نمايش داده شود. اين موجوديت مركز سينمايي كانون را به وجود آورد. بد نيست از فيروز شيروانلو هم اسم ببريم كه نخستين مدير انتشارات كانون بود و به ياري دوستان چنين فضايي را به وجود آورد و توانست در يكي، دو آتليه كوچك انيميشن افرادي چون فرشيد مثقالي را گرد هم جمع كند تا فيلمهاي انيميشن براي كودكان بسازند.
فروزش ميگويد درهمان سال 49 و در بدو تاسيس مركز سينمايي، كانون توانست با سه فيلم زنده و 4 انيميشن در فستيوال جهاني فيلمهاي كودك و نوجوان شركت كند. او ادامه ميدهد: در آن زمان بودجهيي وجود نداشت. خوشبختانه به دليل اينكه كانون از سيركي در مسكو دعوت كرده بود و اين سيرك برنامههايي در جنوب كشور داشت از عوايد آن توانست مركز بسيار كوچكي به نام مركز سينمايي كانون را به وجود آورد. در واقع طرز تفكر خاص و ذهنيت آدمهاي آن دوران كه ميخواستند سينمايي جدا از سينماي بدنه به وجود آورند سينماي كودك را به وجود آورد. شوق و علاقه به همراه ذهنيتهايي كه جدا از جامعه بود، باعث شد مركز سينمايي كانون توسعه يابد و با حداقلهايي كه داشت دست به توليد آثاري بزند كه مخاطب داشته باشد. طبيعي است كه براي اين كار نياز به فيلمسازاني بود كه توانايي ساخت فيلم خوب داشته و متعلق به جريان روشنگري باشند. به همين دليل افراد جذب شدند و بسياري از فيلمسازان تجربههاي نخست خود را در اين مركز كسب كردند. البته بودند افرادي كه تجربه اولشان كانون نبود. بهرام بيضايي، امير نادري، عباس كيارستمي، ناصر تقوايي و حتي در سالهاي بعد مهرجويي و كيميايي به كانون آمدند و فيلمهاي شاخصي را ساختند كه جدا از سينماي ايران حركت روشني ايجاد كرد كه توانست مورد توجه سينماي جهان قرار گيرد و بعدها سينماي ايران را بر تارك نوعي سينماي بينالمللي بچسباند.
كارگردان «زماني براي دوست داشتن» سينماي كودك پيش از انقلاب را داراي حرفهاي بسياري ميداند و تاكيد ميكند: سينماي اين دوره از وجوه انساني و مراودات خانوادهها درباره كودك و نوجوان نشات گرفته بود. انيميشن ما هم در همان سالها كنار اين جريان رشد كرد. آدمهايي مثل علياكبر صادقي، مرتضي مميز، نفيسه رياحي، پرويز نادري، نورالدين زرين كلك، وجيهالله فرد مقدم، عبدالله عليمراد در اين عرصه حضور يافتند. به همين دليل است كه اگر بخواهيم گنجينه جوايز بينالمللي كانون را ببينيم سنگينوزن است و به اين ترتيب كانون توانست پيش از انقلاب خودي نشان دهد. بسياري از فيلمسازان ما با فراهم شدن بستري مناسب توسط كانون نخستين آثار خود را ساختند و به دليل چاشنيهاي محكم ناشي از مطالعه و ديد هنري و سياسي حرفي براي گفتن در فيلمهايشان داشتند و تحولي به جامعه سينمايي ما بخشيدند.
فروزش جزو نخستين افرادي است كه در دانشكده هنرهاي دراماتيك در كنار علي حاتمي و ركنالدين خسروي مدرك كارگرداني دريافت كرده و از طريق همين آموزشها برنامههاي آموزشي را در كنار ديگران براي كانون ترتيب داده است. او در اين باره توضيح ميدهد: متوجه شديم، ميتوانيم در كتابخانهها برنامههاي آموزشي پياده كنيم و به اين شكل بود كه آموزش موسيقي، تئاتر و سينما در كانون باب شد كه دوستاني مثل محمدعلي سجادي، بهروز افخمي و محمدعلي طالبي از آموزشهاي كانون بيرون آمدند. حركتهاي خودجوش اينچنيني به سينمايي منجر شد كه تنها ادعا نبود و هر يك از آموزشديدگانش در سينماي ايران تاثيرگذار بودند. بعد از انقلاب و رخوتي كه ايجاد شد تا شرايط به حالت عادي بازگردد برخي فيلمسازان كمي از كانون دور شدند. البته پرويز دوايي، بيژن خرسند، فريدون معزيمقدم و احمدرضا احمدي با امور سينمايي كانون يار بودند. پس از چند سال و با حضور مديران تازه سينماي كودك توانست درخششهايي در بازار داخلي ايران داشته باشد. سينماي كودك در واقع تا دهه 70 روي پاي خود ايستاد و توانست با موفقيت پيش برود.
كارگردان «سنگ اول» درباره دلايل افول سينماي كودك خاطرنشان ميكند: با مديريتي كه ريشهيي و سيستماتيك نبود و بنا به سلايق و تعويض مديران سينماي كودك رو به افول گذاشت و سينماي بازارگرا به نقطهيي رسيد كه سينماي كودك را در محاق فراموشي قرار داد. فراموشياي كه رقبتي براي سرمايهگذاري در حوزه كودك وجود نداشت. دليل هم مشخص است كه بخش خصوصي زماني حاضر به سرمايهگذاري است كه نسبت به بازگشت سرمايهاش اطمينان داشته باشد و بتواند دست به توليد مجدد بزند و بخش دولتي هم به دليل تمام ذهنيتي كه در اين سالها صرف ميكرد تا بيابد كه چه برنامهيي را بپروراند نتوانست توليدات قابل توجهي داشته باشد و به همين دليل سينماي كودك رو به افول رفت.
جمعيت كودكان كم شده و سرمايهگذار اعتمادي ندارد
اما محمدعلي طالبي كه تجربه ساخت نخستين شهرموشها را به عنوان فيلمي پرفروش در كارنامه دارد علاوه بر مديريت غيرمستمر كم شدن جمعيت كودكان را هم عاملي براي كم رونقي سينماي كودك معرفي ميكند و ميگويد: در دهه 60 و 70 شرايط جامعه به گونهيي بود كه جمعيت كودكان بيشتر بود. جامعه به بچه علاقه نشان ميداد و پدر و مادرها علاقهمند بودند كودكانشان رشد كنند. جنگ تمام شده بود و همه علاقه داشتند زندگيشان سر و ساماني بگيرد. در حال حاضر تمايل چنداني به تشكيل خانواده و بچهدار شدن و از سوي ديگر پرداخت هزينههاي بالا براي بالابردن رشد و آموزش مهارت به كودك وجود ندارد. سينماي ايران در آن سالها در همه زمينهها مطرح بود و علاقهمنديهاي بسياري براي رشد آن وجود داشت. امكاناتي هم مانند درآمد فروش نفت دست به دست هم دادند تا توليدات كودك افزايش يابند.
كارگردان «باد و مه» ادامه ميدهد: بسياري از كارگردانان آن دوره يا فيلمسازي را رها كردهاند و بازنشست شدهاند يا جذب سينماي ديگري شدهاند و در آن حوزه موفق هستند. امكان بازگشت اين كارگردانان و ميل و علاقهيي هم براي ساخت كار كودك وجود ندارد. به آمارها نگاه كنيد طلاق حرف اول را ميزند و رشد كودك كمتر مطرح است. چطور در اين شرايط فيلمساز به ساخت فيلم كودك متمايل باشد اما در كشورهايي مثل امريكا با وجود زاد و ولد پايين فيلمهاي كودك ساخته ميشوند و مخاطبان خاص خود را دارند. اين گونه فيلمها در سراسر جهان فروش ميكنند چون با نوستالژيهاي آدمها در دوران كودكي سر و كار دارند.
وي كه دو ماه قبل به عنوان فيلمساز برتر كودك از سوي انگلستان معرفي شده درباره تجربيات اكران فيلمهاي خاطرهانگيز ميگويد: من چنين تجربهيي را بارها داشتهام كه فيلمهاي قديميام تبديل به باكسي شامل 10 فيلم شده و با اكران در يك جشنواره مورد استقبال همه سنين قرار گرفته است. همان اتفاقي كه دو ماه قبل در انگلستان افتاد و فيلمهاي من خيلي خوب ديده شد. خيلي از بزرگترها هم با ياد گذشته لذت ميبردند چون نوستالژيهاي كودكيشان زنده ميشد.
طالبي ميافزايد: فيلمهاي بسياري مانند اي تي يا فيلمهاي كودك ايراني ميتوانند با نسلهاي مختلف ارتباط برقرار كنند اما در ايران متاسفانه دورههايي كه شكوفايي اقتصادي وجود داشته و پول خوبي از نفت حاصل ميشده اين رقم ميلياردي به حساب بابك زنجانيها رفته است. با دزديده شدن اين پولها فيلمسازي مانند من بايد با 100 تا 150 ميليون فيلم بسازد كه كار بسيار دشواري است. چگونه ميتوان با چنين بودجهيي فيلم حرفهيي و خوب ساخت. مشخص است كه دچار مشكل ميشويم. ذايقهها بسيار تغيير كرده و فضا عوض شده است. كودكان بسياري از فيلمها را در شبكه نمايش خانگي، اينترنت يا از طريق ديويدي ميبينند. در نتيجه گسترش بسياري را شاهد بوديم. من هم به عنوان فيلمساز بسيار دوست دارم در زمان خودم حركت كنم و با كودكان كشور خودم ارتباط برقرار كنم. فيلمهايي بسازم كه با نمونههاي جهاني رقابت كند اما وقتي بودجه كم است ناچارم فيلم كوچكتري بسازم كه بيشتر مورد توجه جشنوارهها قرار ميگيرد. سادگي اين فيلمها و سوژههاي انسانيشان فرم نويي براي كشورهاي اروپايي پيدا كرده است و كمتر از سوي مردم ايران مورد توجه قرار ميگيرد. اين كشورها در جشنوارهها و مراكز فرهنگي كودكان علاقه نشان ميدهند اما در ايران من فرصت اكران در سينما نيافتم.
به گفته كارگردان علفزار، سينما دست گروه خاصي افتاده است كه تنها همانها ميتوانند كار خود را عرضه كنند و چند نفري كه ظاهر كمدي دارند و در مقابل استعدادي ندارند تبديل به قولهايي شدهاند كه بودجه در اختيار آنهاست و به دليل ارتباطاتي كه دارند، صندليها را ميخرند و همهچيز در دست آنهاست. ذايقه و تفكر مردم را در سطح نازلي نگه داشتهاند و به همين دليل فيلمسازهايي مثل من فضايي براي كار ندارند.
طالبي با تاكيد بر اينكه بخش خصوصي معمولا در حوزه فيلمهاي كودك حاضر به سرمايهگذاري نيست، ادامه ميدهد: بخش خصوصي در مواردي حاضر به سرمايهگذاري است كه در گذشته امتحان خود را پس داده و حالا قرار است مثل شهر موشها در فرمي تازه ارائه شود. زماني كه قرار شد من شهر موشها را بسازم همه ميگفتند اين يك ريسك است و هيچ كس فكر نميكرد يك ميليون تومان هم فروش داشته باشد. ما ميخواستيم تعدادي موش را به فضاي باز ببريم و با حضور اين عروسكها كاري سينمايي با تمام اصولي كه دارد بسازيم. من 9 ماه فيلمبرداري شهرموشها را كش دادم و خيليها از من ناراحت شدند. از من كارگردان گرفته تا سرمايهگذار كه فارابي بود همه اين ريسك را پذيرفتيم كه اين فيلم را بسازيم. شهرموشها يك كار كاملا تازه در ايران بود. حالا هم انجام چنين اقداماتي امكانپذير است البته با بودجه خصوصي چون دولت بودجهيي براي سرمايهگذاري در اين بخش ندارد.
كارگردان «يك كيسه برنج» با اشاره به نياز سينماي كودك به بودجههاي بالا تاكيد ميكند: ما امكانات ساخت سوژههايي كه مخاطب هم داشته باشد را داريم اما براي اين كار نياز به بودجهيي چند ميلياردي است و بدون حضور بخش خصوصي ساخت چنين اثري امكانپذير نيست. در آن دوره 9 ميليارد براي ساخت فيلمي به نام «لاله» هزينه كردند كه مشخص نيست نتيجه چه شد. چنين سرمايههايي را ميتوانستند به فيلمسازهايي مثل ما اختصاص دهند كه دنيا به عنوان فيلمساز برتر معرفي مان كرده است. متاسفانه بودجه را در سالهاي اخير به ساخت فيلمهاي تاريخي بيمخاطب اختصاص دادند. طبيعي است كه ما وقتي بودجه خوبي در اختيار نداريم نميتوانيم كار كنيم.
طالبي جلب اعتماد بخش خصوصي براي سرمايهگذاري در بخش كودك را ضروري ميداند و خاطرنشان ميكند: فيلمساز و سرمايهگذار خصوصي هر دو بايد در كنار هم قرار بگيرند. من معتقدم آنان كه ميخواهند كالايي را در تلويزيون تبليغ كنند بايد در كنار فيلمسازان اين كار را انجام دهند. اگر قرار است عموپورنگ ساخته شود در كنار كارگردان و تهيهكننده خوب قرار گيرد، كه نتيجه فيلمي شود كه فروش خوبي داشته باشد. من بارها تمايل داشتم كاري مشترك با داريوش فرضيايي داشته باشم اما فضا بسته است. حتي تيم قبلي شهر موشها سعه صدر نداشتند و گروه سابق را دور هم جمع نكردند. من اگر در اين گروه قرار ميگرفتم سوالم اين بود كه چرا كپل را پير كرديد و چرا تصور ميكنيد كه بايد همان قبليها را تكرار كرد؟
حالا براي جشنواره دو سال بعد برنامهريزي كنيد
برخي از كارگردانان همچنان نجات سينماي كودك را در دستان دولت ميبينند و معتقدند با برنامهريزي دقيقتر از سوي فارابي هنوز اميدهايي براي سينماي كودك وجود دارد. اميرشهاب رضويان يكي از همين فيلمسازان است كه ميگويد از همين امروز بنياد سينمايي فارابي بايد براي جشنواره دو سال بعد برنامهريزي كند. رضويان با اشاره به توليدات سالهاي اخير ميگويد: سينماي كودك ما متاسفانه همگام با مخاطب ما رشد نكرده است. مخاطب كودك ما در حال حاضر خيلي جلوتر از سينمايمان حركت ميكند و همان جريان تماميتخواهي كه همه سينماها را از آن خود كرد سينماي كودك و نوجوان را هم نابود كرد. وقتي سينمايي براي اكران وجود نداشت تهيهكننده هم به دنبال ساخت فيلم كودك نيامد و در يك دوره 15ساله فيلم كودك به صورت مستمر توليد نشد و كودك ما از فيلم كودك ايراني فاصله گرفت.
اين كارگردان كه سال گذشته فيلم «سفر زمان» را براي كودكان ساخته است، ميگويد: در پايان ساخت فيلم متوجه شده كه كودكان ايراني متفاوت شدهاند و بيش از فيلم ايراني با فيلمهاي فرنگي ارتباط برقرار ميكنند. به گفته رضويان، بچه ايراني فيلم خارجي را بسيار بهتر از كلاه قرمزي و شهر موشها ميفهمد چرا كه چنين فيلمهايي با تمام ارزشهايي كه دارند بيشتر روي موجي از خاطرههاي نسل گذشته سوار ميشوند.
كارگردان «ميناي شهر خاموش» به متحول شدن توليد و نمايش سينماي كودك همزمان با هم تاكيد ميكند و ادامه ميدهد: سازوكارهاي توليد و نمايش سينماي كودك ما نياز به ترميم دارد و سالهاست از بين رفته است. سالهاست كه توليد و نمايش كودك در ايران وجود داشته و حالا نياز به ترميم دارد. بخش دولتي تنها شش ماه به جشنواره مانده به فكر توليد فيلم كودك ميافتد و ميخواهد تنها چند فيلم براي اكران در اين جشنواره داشته باشد در حالي كه ميتوان از همين حالا براي جشنواره دو سال آينده هزينه كرد تا فيلمي باكيفيت توليد شود.
رضويان دوران شكوفايي سينماي كودك را دوراني ميداند كه مديران بهسرعت تغيير نميكردند و ميگويد: آن دوره كه آقاي زرين در كانون بود فيلمهاي خوبي مانند باشو غريبه كوچك، خانه دوست كجاست، فيلمهاي كوتاه و مستند كيارستمي و دونده امير نادري ساخته شدند. درواقع هر زمان مديري با فرهنگ حضور داشته و امكان فعاليت طولاني مدت هم فراهم شده است، نتيجه توليد فيلمهاي باكيفيت بوده است. در همان سالهاي اوليه انقلاب بيضايي در تلويزيون فيلم مرگ يزدگرد را ميسازد. حاتمي «حاجي واشنگتن» و پوران درخشنده فيلم «رابطه» را ميسازد. مديريت تلويزيون فرهنگي بود و در سينما هم بهشتي و انوار در دورهيي 9ساله با سيستمي جديد سينما را احيا كردند. بعد از آن مديريتها همه كوتاهمدت بوده و هر مدير با شعاري آمده و بعد از چند سال رفته است.
او ادامه ميدهد: مديران هوشمند و باثبات در كنار تلاش دوباره فيلمسازان موفق ميتوانند جاني دوباره به سينماي كودك ببخشند. قانونگذاري در اين حوزه برعهده مديران سينمايي است كه با قانونگذاري براي بخش كودك سرمايه ايجاد كنند. پس از حمايت مقطعي دولت، نوبت فيلمسازان است كه با توليدات موفق بخش خصوصي را به سرمايهگذاري در اين حوزه ترغيب كنند. از سوي ديگر اگر آموزش و پرورش حاضر به آوردن دانشآموزان مدارس به سينماها شود بخش زيادي از چرخه اقتصادي سينماي كودك احيا خواهد شد.
دوران طلايي سينماي کودک به گونهيي که در دهه 60 و 70 سينماهاي کشور را در سلطه داشت، تکرار نخواهد شد و مخاطب کودک امروز به خلاقيتي تازه در عرصه سينماي ايراني نيازمند است. خلاقيت هاي جديد تنها با همراهي همه جانبه دولت، بخش خصوصي و فيلمسازان باتجربه و جسور خلق مي شوند و توليدات ساده کودک که از ضعف در فيلمنامه و ساختار رنج مي برند کمکي به سينماي رنجور کودک نخواهند کرد. البته سوار شدن بر موج نوستالژي به شرطي که بتواند با مخاطب امروز و مخاطب کودک ديروز به طور مشترک ارتباط برقرار کند امکان نجات بخشي از اقتصاد سينماي کودک را خواهد يافت.
منبع: روزنامه اعتماد
گزارش خطا
نظر شما
آخرین اخبار