ماجرای مخالفت با شهردار شدن هاشمی
اصلاحطلبان ادعاهای زیادی برای مدیریت شهری داشتند اما یک سال و نیم گذشت و آنها اندر خم یک کوچه هستند.
اصلاحطلبان ادعاهای زیادی برای مدیریت شهری داشتند اما یک سال و نیم گذشت و آنها اندر خم یک کوچه هستند. هنوز نتوانستند به گزینهای برسند که حداقل یک سال در ساختمان خیابان بهشت ماندگار شود. پرویز سروری اشکال عمده را در تدوین لیست انتخاباتی اصلاحطلبان میداند و معتقد است: «بین گزینههای مطرح محسن هاشمی وضعیت بهتری دارد اما اصلاحطلبان مخالفت میکنند چون نمیخواهند مهدی چمران وارد شورای شهر شود.»
به گزارش صدای ایران از مثلث، شورای شهر پنجم تهران در دو مقطع وارد انتخاب شهردار شد و در هر دو مقطع نیز نام محسن هاشمی مطرح بود اما اصلاحطلبان در مقابل این مساله خیلی مقاومت کردند و سراغ گزینههایی رفتند که حضورشان در ساختمان خیابان بهشت به یک سال هم نرسید. در مجموع دستاورد شورای شهر پنجم به انتخاب دو شهردار خلاصه میشود. به نظر شما انتخاب محسن هاشمی به عنوان شهردار تهران به نفع اصلاحطلبان است یا به ضرر آنها تمام میشود؟
این مساله دقیقا در بستن لیست اصلاحطلبان ریشه دارد. لیست اصلاحطلبان کاملا شرکت سهامی سیاسی بود، هر گروهی یک سهمی داشت. گروههای اصلاحطلب نسبت به جریان کارگزاران با اینکه جزء گروههای ائتلافی جریان اصلاحات است، بهشدت حساسیت دارند، یعنی آنها را از نظر گفتمانی در جرگه اصلاحطلبان نمیدانند، به همین دلیل احساس میکنند فقط در مقابل اصولگرایان نقطه اشتراک دارند. در واقع مواضع سیاسی و نوع نگاه و رویکردهای کارگزاران را کاملا متفاوت از جریان اصلاحات میدانند، از این نظر تمایل ندارند یک گزینه تمامعیار کارگزارانی و غیراصلاحطلب فرمان مدیریت شهری تهران را به دست بگیرد. بنابراین اصلاحطلبان تاکنون مقاومت کردند و این مقاومت نیز ادامه خواهد داشت. در میان گزینههای اصلاحطلب، کسی که با فضای مدیریت شهری آشناتر و مقداری از حواشی تند دور است، همین آقای محسن هاشمی است. به اعتقاد من اصلاحطلبان برای برونرفت از ناکارآمدی و کارنامه بسیار ناموفقشان سرانجام مجبورند به طرف آقای هاشمی سوق پیدا کنند. نیروهای اصلاحطلب بیشتر نگاه حزبی و جناحی دارند، حال آنکه شورای شهر مواضع اصلاحطلب را نمیطلبد و برنمیتابد بنابراین شهر دچار چالش میشود. همانطور که میبینیم در این مدت شورای شهر پنجم این اتفاق افتاد و هر روز وضعیت شهر را بدتر از دیروز میبینیم. در هر صورت این وضعیت ریشه در بستن لیست دارد. به همین دلیل هر گروهی تلاش میکند شهردار از خودش باشد. فقط هم این موضوع با آقای هاشمی نیست. حتی گروههای داخلی اصلاحطلب نیز به یک شکلی نسبت به موضوع حساسیت دارند و تلاش عمدهشان این است که عنصری از گروه خودشان فرمان اجرایی شهر تهران را به دست گیرد.
برخی صاحبنظران سیاسی میگویند تنها راه نجات اصلاحطلبان برای اینکه یک کارنامه قوی در زمان باقیمانده از خود نشان دهند، انتخاب آقای هاشمی به عنوان شهردار تهران است، نظر شما چیست؟
من فکر نمیکنم آقای هاشمی گزینه مطلوبی برای شهردارشدن باشد اما بین گزینههای اصلاحطلب بهترین است. ما در شورای شهر چهارم بین انتخاب آقای قالیباف و آقای هاشمی محکم ایستادیم تا آقای قالیباف شهردار شود. معتقد بودیم این دو اصلا با هم قابل قیاس نیستند. اما وقتی نگاه میکنیم آقای نجفی آن وضعیت را ایجاد میکند وضعیتی که در شهر دیده میشود فکر میکنم بین گزینههای اصلاحطلب آقای هاشمی گزینه خوبی است.
با این وضعیتی که اصلاحطلبان پیش میروند، اگر محسن هاشمی را انتخاب نکنند، چه سرنوشتی پیدا میکنند؟ برخی میگویند اگر اصلاحطلبان با همین دست فرمان در مدیریت شهری جلو بروند قریب به یقین جای خودشان را در انتخابات آینده به اصولگرایان میدهند. آیا اینطور است؟
همین الان اگر نظرسنجی شود، این اتفاق مشهود است. با وجود موتور قدرتمند تخریب مدیریت آقای قالیباف، اصلاحطلبان دستاورد دیگری نداشتند. به عبارت دیگر جز تخریب مدیریت گذشته هیچ مطلبی در کارنامه شورای پنجم مشاهده نمیشود. آنها هر جا کم میآورند با دادن آمار و اطلاعات غلط و خودساخته و بعضا از روی بیاطلاعی، مطالبی را به مدیریت گذشته نسبت میدهند و به شکلی خودشان را قانع میکنند. از این نظر من فکر میکنم، وضعیت جریان اصلاحطلب در شورای شهر هر روز بغرنجتر و شکنندهتر میشود. اینکه آنها بتوانند آقای هاشمی را انتخاب کنند باز هم فکر نمیکنم بتوانند انسجام لازم را در حمایت از شهردار داشته باشند. شهردار باید حتما تحت نظارت دقیق شورا باشد تا جلوی انحراف عملکرد شهردار گرفته شود اما نکته مهم آن است که اگر شهردار مورد حمایت قرار نگیرد و دچار تزلزل شود، نمیتواند تصمیم کلان بگیرد. چون خودش را دائم در حال بیثباتی میبیند. این روحیه حمایتی در اصلاحطلبان نیست بنابراین دائما مدیریت شهری را دچار تزلزل و بیثباتی میکنند. اینکه در دوره آقای نجفی و آقای افشانی، کاری انجام نشد، این بود که آنها احساس امنیت نکردند بنابراین اقداماتشان تأثیرگذار و موثر نبود. این حس بیثباتی باعث میشود شهردار دست به عصا حرکت کند و نتواند نیازهای شهر را بهدرستی پاسخ دهد. البته فکر میکنم حتی انتخاب آقای هاشمی مشکلات اصلاحطلبان را حل کند اما بین گزینههای مطرح میتواند گزینه بهتری باشد. در مجموع برای ایجاد تحول جدی در مدیریت شهر تهران فرصت زیادی از دست رفته است. سال آخر انتخابات است و تصمیمات عموما مقطعی و تبلیغاتی میشود. یعنی شورای شهر عملا یک سال وقت دارد که بتواند خودش را نشان دهد. به همین دلیل شرایط بسیار دشوار است و من نمیبینم گزینه بعدی بتواند بیاید و کاملا شهر را متحول کند. سطح توقع مردم از مدیریت شهری بهشدت بالاست، خدماتی را در گذشته دیدند و امروز توقع دارند این خدمات دنبال شود. اما ما در اردوگاه اصلاحات جز گفتاردرمانی چیز دیگری را ملاحظه نمیکنیم.
گروهی که مخالف خروج محسن هاشمی از شورای شهر هستند، میگویند «این اتفاق تجربه شورای شهر اول را تکرار میکند، چون آن زمان یکسری از بزرگان استعفا دادند و رفتند، همین موجب بروز اختلافات شدید بین اعضا شد.» نظر شما چیست؟
این استدلال خیلی بیپایه است چون قرار نیست محسن هاشمی بیرون شورا برود. او محصول شورا در شهرداری میشود. کشورهای پیشرفته خیلیها همین شیوه را دارند یعنی از درون مجلس گزینهای را برای نخستوزیری یا عضویت در کابینه دولت انتخاب میکنند، بنابراین این یک امر غیرطبیعی نیست به علاوه اینکه شاید بتوان گفت زمینههای همافزایی بین شورای شهر و شهردار افزایش پیدا میکند چون شهردار از جنس شوراست. او روزی در شورا حضور داشت و با مواضع اعضای شورا آشناست. این مدل موفقی خواهد بود اما مشکل اصلاحطلبان این نیست. مشکل آنها این است که یک چهره قدرتمندی به نام مهدی چمران پشت در شورای شهر است و به محض آنکه آقای هاشمی شهردار شود آقای چمران روی صندلی شورای شهر خواهد نشست. اصلاحطلبان نگران هستند که آقای چمران با طرح دیدگاههای کارشناسی و اشرافی که نسبت به معادلات مدیریت شهری دارد برجستهبودن توانمندیهایش به چالشی برای آنها بدل شود. آقای چمران فردی کارشناس و غیرسیاسی است، بنابراین حرفهای کارشناسیاش در رسانهها و بین مردم مطرح خواهد شد و مشکل ایجاد میشود. کلا اصلاحطلبان تمامیتخواه هستند و نمیتوانند اساسا حرفهای کارشناسی را تحمل کنند.
دیدگاهی است که اعتقاد دارد اگر محسن هاشمی شهردار شود اصلا شورای شهر را تحویل نگیرد، آیا این اتفاق میافتد؟
این نگرشهای کاملا بیپایهای است. اولا آقای هاشمی از شورا به شهرداری خواهد رفت. اعضای شورا مستقیم در کار اجرایی نیستند بنابراین ممکن است اشراف کافی را بد حوزه وظایف و اختیارات شهردار نداشته باشند و در عوض شهردار هم چون در شورا نبوده، اشراف به وظایف شورا نداشته باشد بنابراین اگر نهایتا ملاک بر انتخاب یک گزینه از میان آقای هاشمی و فردی از خارج شورا قرار گیرد انتخاب آقای هاشمی بهتر است چون او با وظایف، انتظارات و توقعات شورای شهر آشنایی دارد و زمینه همکاری و همافزایی بین شورای شهر و شهرداری بهشدت افزایش پیدا میکند. اما مشکل اصلاحطلبان این مسائل نیست. مشکل آنها حضور آقای چمران در شورای شهر است. به همین دلیل نگران هستند با رفتن آقای هاشمی برایشان دردسر ایجاد کند. آقای چمران کارآمدیها و توانمندیهایی دارد که وقتی وارد شورای شهر شود، میتوان پیشبینی کرد که بیفروغی اعضای اصلاحطلب شورای شهر چند برابر نزد افکار اعمومی روشن و مشهود شود.
قانون منع بهکارگیری بازنشستگان شفاف است، همه مسئولان اعم از رئیس مجلس و دولت و شورای نگهبان اظهارنظر صریح کردند. چرا اصلاحطلبان اصرار دارند آقای افشانی بماند؟
به همان دلیل که خیلی اصرار داشتند آقای نجفی در شهرداری بماند. کلا اصلاحطلبان تخصص در جرزدن دارند. قانون روشن و شفاف است اما اصلاحطلبان میخواهند فشار بیاورند تا مجلس در قالب طرح دوفوریتی شهردار تهران را از مصادیق این قانون مستثنا کند. آیا واقعا اصلاحطلبان قحطی آدمهای کارآمد دارند که مجلس برای حل مشکل آنها مجبور باشد اعتبار خودش را هزینه کند؟ این اتفاق واقعا در شأن شورای شهر تهران نیست. قانون تکلیف شهردار تهران را روشن کرده است، بنابراین شورای شهر به جای آنکه وقت بگذارد تا با لابیگری قانون را دور بزند، وقت بگذارد یک گزینه قوی را به عنوان شهردار بعدی برگزیند. هستند از جناح اصلاحات، کسانی که میتوانند با قرارگرفتن در جایگاه شهردار تهران موثر واقع شوند ولی چون نگاه کارشناسیشان غالب بر نگاه سیاسیشان است، اعضای شورای شهر پنجم چنین کسانی را برای شهردارشدن نمیپسندند به همین دلیل سراغ آنها نمیروند. وقتی آقای نجفی رفت اعضای شورای شهر به دنبال هزینهتراشی برای شهر رفتند و امور شهر را معطل گذاشتند یا آقای افشانی را انتخاب کردند. الان هم به نظر میرسد همین راه را بروند.
به گزارش صدای ایران از مثلث، شورای شهر پنجم تهران در دو مقطع وارد انتخاب شهردار شد و در هر دو مقطع نیز نام محسن هاشمی مطرح بود اما اصلاحطلبان در مقابل این مساله خیلی مقاومت کردند و سراغ گزینههایی رفتند که حضورشان در ساختمان خیابان بهشت به یک سال هم نرسید. در مجموع دستاورد شورای شهر پنجم به انتخاب دو شهردار خلاصه میشود. به نظر شما انتخاب محسن هاشمی به عنوان شهردار تهران به نفع اصلاحطلبان است یا به ضرر آنها تمام میشود؟
این مساله دقیقا در بستن لیست اصلاحطلبان ریشه دارد. لیست اصلاحطلبان کاملا شرکت سهامی سیاسی بود، هر گروهی یک سهمی داشت. گروههای اصلاحطلب نسبت به جریان کارگزاران با اینکه جزء گروههای ائتلافی جریان اصلاحات است، بهشدت حساسیت دارند، یعنی آنها را از نظر گفتمانی در جرگه اصلاحطلبان نمیدانند، به همین دلیل احساس میکنند فقط در مقابل اصولگرایان نقطه اشتراک دارند. در واقع مواضع سیاسی و نوع نگاه و رویکردهای کارگزاران را کاملا متفاوت از جریان اصلاحات میدانند، از این نظر تمایل ندارند یک گزینه تمامعیار کارگزارانی و غیراصلاحطلب فرمان مدیریت شهری تهران را به دست بگیرد. بنابراین اصلاحطلبان تاکنون مقاومت کردند و این مقاومت نیز ادامه خواهد داشت. در میان گزینههای اصلاحطلب، کسی که با فضای مدیریت شهری آشناتر و مقداری از حواشی تند دور است، همین آقای محسن هاشمی است. به اعتقاد من اصلاحطلبان برای برونرفت از ناکارآمدی و کارنامه بسیار ناموفقشان سرانجام مجبورند به طرف آقای هاشمی سوق پیدا کنند. نیروهای اصلاحطلب بیشتر نگاه حزبی و جناحی دارند، حال آنکه شورای شهر مواضع اصلاحطلب را نمیطلبد و برنمیتابد بنابراین شهر دچار چالش میشود. همانطور که میبینیم در این مدت شورای شهر پنجم این اتفاق افتاد و هر روز وضعیت شهر را بدتر از دیروز میبینیم. در هر صورت این وضعیت ریشه در بستن لیست دارد. به همین دلیل هر گروهی تلاش میکند شهردار از خودش باشد. فقط هم این موضوع با آقای هاشمی نیست. حتی گروههای داخلی اصلاحطلب نیز به یک شکلی نسبت به موضوع حساسیت دارند و تلاش عمدهشان این است که عنصری از گروه خودشان فرمان اجرایی شهر تهران را به دست گیرد.
برخی صاحبنظران سیاسی میگویند تنها راه نجات اصلاحطلبان برای اینکه یک کارنامه قوی در زمان باقیمانده از خود نشان دهند، انتخاب آقای هاشمی به عنوان شهردار تهران است، نظر شما چیست؟
من فکر نمیکنم آقای هاشمی گزینه مطلوبی برای شهردارشدن باشد اما بین گزینههای اصلاحطلب بهترین است. ما در شورای شهر چهارم بین انتخاب آقای قالیباف و آقای هاشمی محکم ایستادیم تا آقای قالیباف شهردار شود. معتقد بودیم این دو اصلا با هم قابل قیاس نیستند. اما وقتی نگاه میکنیم آقای نجفی آن وضعیت را ایجاد میکند وضعیتی که در شهر دیده میشود فکر میکنم بین گزینههای اصلاحطلب آقای هاشمی گزینه خوبی است.
با این وضعیتی که اصلاحطلبان پیش میروند، اگر محسن هاشمی را انتخاب نکنند، چه سرنوشتی پیدا میکنند؟ برخی میگویند اگر اصلاحطلبان با همین دست فرمان در مدیریت شهری جلو بروند قریب به یقین جای خودشان را در انتخابات آینده به اصولگرایان میدهند. آیا اینطور است؟
همین الان اگر نظرسنجی شود، این اتفاق مشهود است. با وجود موتور قدرتمند تخریب مدیریت آقای قالیباف، اصلاحطلبان دستاورد دیگری نداشتند. به عبارت دیگر جز تخریب مدیریت گذشته هیچ مطلبی در کارنامه شورای پنجم مشاهده نمیشود. آنها هر جا کم میآورند با دادن آمار و اطلاعات غلط و خودساخته و بعضا از روی بیاطلاعی، مطالبی را به مدیریت گذشته نسبت میدهند و به شکلی خودشان را قانع میکنند. از این نظر من فکر میکنم، وضعیت جریان اصلاحطلب در شورای شهر هر روز بغرنجتر و شکنندهتر میشود. اینکه آنها بتوانند آقای هاشمی را انتخاب کنند باز هم فکر نمیکنم بتوانند انسجام لازم را در حمایت از شهردار داشته باشند. شهردار باید حتما تحت نظارت دقیق شورا باشد تا جلوی انحراف عملکرد شهردار گرفته شود اما نکته مهم آن است که اگر شهردار مورد حمایت قرار نگیرد و دچار تزلزل شود، نمیتواند تصمیم کلان بگیرد. چون خودش را دائم در حال بیثباتی میبیند. این روحیه حمایتی در اصلاحطلبان نیست بنابراین دائما مدیریت شهری را دچار تزلزل و بیثباتی میکنند. اینکه در دوره آقای نجفی و آقای افشانی، کاری انجام نشد، این بود که آنها احساس امنیت نکردند بنابراین اقداماتشان تأثیرگذار و موثر نبود. این حس بیثباتی باعث میشود شهردار دست به عصا حرکت کند و نتواند نیازهای شهر را بهدرستی پاسخ دهد. البته فکر میکنم حتی انتخاب آقای هاشمی مشکلات اصلاحطلبان را حل کند اما بین گزینههای مطرح میتواند گزینه بهتری باشد. در مجموع برای ایجاد تحول جدی در مدیریت شهر تهران فرصت زیادی از دست رفته است. سال آخر انتخابات است و تصمیمات عموما مقطعی و تبلیغاتی میشود. یعنی شورای شهر عملا یک سال وقت دارد که بتواند خودش را نشان دهد. به همین دلیل شرایط بسیار دشوار است و من نمیبینم گزینه بعدی بتواند بیاید و کاملا شهر را متحول کند. سطح توقع مردم از مدیریت شهری بهشدت بالاست، خدماتی را در گذشته دیدند و امروز توقع دارند این خدمات دنبال شود. اما ما در اردوگاه اصلاحات جز گفتاردرمانی چیز دیگری را ملاحظه نمیکنیم.
گروهی که مخالف خروج محسن هاشمی از شورای شهر هستند، میگویند «این اتفاق تجربه شورای شهر اول را تکرار میکند، چون آن زمان یکسری از بزرگان استعفا دادند و رفتند، همین موجب بروز اختلافات شدید بین اعضا شد.» نظر شما چیست؟
این استدلال خیلی بیپایه است چون قرار نیست محسن هاشمی بیرون شورا برود. او محصول شورا در شهرداری میشود. کشورهای پیشرفته خیلیها همین شیوه را دارند یعنی از درون مجلس گزینهای را برای نخستوزیری یا عضویت در کابینه دولت انتخاب میکنند، بنابراین این یک امر غیرطبیعی نیست به علاوه اینکه شاید بتوان گفت زمینههای همافزایی بین شورای شهر و شهردار افزایش پیدا میکند چون شهردار از جنس شوراست. او روزی در شورا حضور داشت و با مواضع اعضای شورا آشناست. این مدل موفقی خواهد بود اما مشکل اصلاحطلبان این نیست. مشکل آنها این است که یک چهره قدرتمندی به نام مهدی چمران پشت در شورای شهر است و به محض آنکه آقای هاشمی شهردار شود آقای چمران روی صندلی شورای شهر خواهد نشست. اصلاحطلبان نگران هستند که آقای چمران با طرح دیدگاههای کارشناسی و اشرافی که نسبت به معادلات مدیریت شهری دارد برجستهبودن توانمندیهایش به چالشی برای آنها بدل شود. آقای چمران فردی کارشناس و غیرسیاسی است، بنابراین حرفهای کارشناسیاش در رسانهها و بین مردم مطرح خواهد شد و مشکل ایجاد میشود. کلا اصلاحطلبان تمامیتخواه هستند و نمیتوانند اساسا حرفهای کارشناسی را تحمل کنند.
دیدگاهی است که اعتقاد دارد اگر محسن هاشمی شهردار شود اصلا شورای شهر را تحویل نگیرد، آیا این اتفاق میافتد؟
این نگرشهای کاملا بیپایهای است. اولا آقای هاشمی از شورا به شهرداری خواهد رفت. اعضای شورا مستقیم در کار اجرایی نیستند بنابراین ممکن است اشراف کافی را بد حوزه وظایف و اختیارات شهردار نداشته باشند و در عوض شهردار هم چون در شورا نبوده، اشراف به وظایف شورا نداشته باشد بنابراین اگر نهایتا ملاک بر انتخاب یک گزینه از میان آقای هاشمی و فردی از خارج شورا قرار گیرد انتخاب آقای هاشمی بهتر است چون او با وظایف، انتظارات و توقعات شورای شهر آشنایی دارد و زمینه همکاری و همافزایی بین شورای شهر و شهرداری بهشدت افزایش پیدا میکند. اما مشکل اصلاحطلبان این مسائل نیست. مشکل آنها حضور آقای چمران در شورای شهر است. به همین دلیل نگران هستند با رفتن آقای هاشمی برایشان دردسر ایجاد کند. آقای چمران کارآمدیها و توانمندیهایی دارد که وقتی وارد شورای شهر شود، میتوان پیشبینی کرد که بیفروغی اعضای اصلاحطلب شورای شهر چند برابر نزد افکار اعمومی روشن و مشهود شود.
قانون منع بهکارگیری بازنشستگان شفاف است، همه مسئولان اعم از رئیس مجلس و دولت و شورای نگهبان اظهارنظر صریح کردند. چرا اصلاحطلبان اصرار دارند آقای افشانی بماند؟
به همان دلیل که خیلی اصرار داشتند آقای نجفی در شهرداری بماند. کلا اصلاحطلبان تخصص در جرزدن دارند. قانون روشن و شفاف است اما اصلاحطلبان میخواهند فشار بیاورند تا مجلس در قالب طرح دوفوریتی شهردار تهران را از مصادیق این قانون مستثنا کند. آیا واقعا اصلاحطلبان قحطی آدمهای کارآمد دارند که مجلس برای حل مشکل آنها مجبور باشد اعتبار خودش را هزینه کند؟ این اتفاق واقعا در شأن شورای شهر تهران نیست. قانون تکلیف شهردار تهران را روشن کرده است، بنابراین شورای شهر به جای آنکه وقت بگذارد تا با لابیگری قانون را دور بزند، وقت بگذارد یک گزینه قوی را به عنوان شهردار بعدی برگزیند. هستند از جناح اصلاحات، کسانی که میتوانند با قرارگرفتن در جایگاه شهردار تهران موثر واقع شوند ولی چون نگاه کارشناسیشان غالب بر نگاه سیاسیشان است، اعضای شورای شهر پنجم چنین کسانی را برای شهردارشدن نمیپسندند به همین دلیل سراغ آنها نمیروند. وقتی آقای نجفی رفت اعضای شورای شهر به دنبال هزینهتراشی برای شهر رفتند و امور شهر را معطل گذاشتند یا آقای افشانی را انتخاب کردند. الان هم به نظر میرسد همین راه را بروند.
گزارش خطا
آخرین اخبار