ریش داعش را رها کنید
افراط گرایی متجلی شده در تحرکات تروریستی گروه هایی مانند داعش، فصل مشترک تهدید امنیتی برای جامعه جهانی است و ائتلاف برای نابودی آن اگرچه می تواند زمینه ساز تفاهمات بیشتر حتی بین کشورهای متخاصم درگیر با این درد مشترک باشد، اما برخورد با تروریسم برآمده از دل تکفیر در نگاهی آسیب شناسانه نباید به بریدن شاخ و برگ این نوع تفکر یعنی برخورد فیزیکی محض با افراط گرایان خلاصه شود.
به گزارش جام جم، غرب به زعامت آمریکا هر چند سال یکبار با تروریسمی روبرو می شود که قبلا، خود حامی آن بوده و در مقاطعی با اهداف سیاسی به پرورش آن کمک کرده است، از القاعده اسامه بن لادن در افغانستان گرفته تا داعش ابوبکر البغدادی در عراق.
سناریوی استفاده از القاعده و فرع های آن داستانی طولانی دارد؛ تروریسمی که گاه سد مقابل رقبای واشنگتن مانند اتحاد جماهیر شوروی شد و در مقطعی دیگر دشمن شماره یک امنیت ملی آمریکا. یک روز، پیاده نظام غرب برای براندازی یک طرف متخاصم دیگر در سوریه، در راستای سیاست های صهیونیستی مخالف مقاومت و قدرت گیری کشورهای عربی و روزی دیگر، قاتل آمریکایی ها و باز هم در قصه ای تکراری، دشمن نشسته در صدر فهرست دشمنان تحت تعقیب واشنگتن.
با این وجود، ائتلاف هماهنگ با کشورهای قربانی یا در معرض تروریسم برای مبارزه با این گروه ها، ماهیتا لازم و شایسته اهتمام است، اما نیاز به راهبردی بلند مدت و تشریک مساعی صادقانه همه بازیگران با رویکرد درمانی ریشه ای و نه برای امتیازگیری و زدوبندهای سیاسی دارد؛ امری که سابقه غربی ها، خلاف آن را ثابت کرده است و واشنگتن با وجود آگاهی از حامیان مالی و ایدئولوژیک جریان تکفیر نه تنها با این پدیده تعاملی صادقانه نداشته بلکه همواره پشتیبان کشورهای حامی جریان تکفیر بوده است.
تشویق یا تنبیه؟
وقتی گفته می شود، دومین خبرنگار آمریکایی اسیر دست تروریست ها در سوریه با وساطت یکی از کشورهای منطقه آزاد شده است، این سوال نیز مطرح می شود که آیا این کشور لابی کننده برای آزاد کردن یک انسان از دست تروریست ها (صرف نظر از ملیت قربانی تروریسم) باید برای چنین اقدامی پاداش بگیرد یا به علت ارتباطی تا این حد محکم با تروریست ها تنبیه شود؟
جالبتر اینجاست که محکمترین روابط با گروه های تروریستی را در منطقه، نزدیکترین همپیمانان منطقه ای آمریکا دارند.
اگر غرب به ویژه آمریکا در ادعای خود برای مبارزه با تروریسم، صداقت داشته باشد، ابتدایی ترین اقدام مورد انتظار را باید در برخورد با حامیان تروریسم در منطقه و سازمان دهندگان آن مشاهده کرد.
فرش قرمز ترکیه برای داعش و تغافل آمریکا
این نکته ای است که وزیر خارجه سوریه با اشاره به مصاحبه هفته گذشته یکی از سرکردگان گروهک داعش با روزنامه واشنگتن پست گوشزد می کند.
ولید المعلم می گوید که عضو داعش، رابطه این گروهک با ترکیه را محکم توصیف کرد و این سوال جدی مطرح است که «آیا پهن کردن فرش قرمز در ترکیه برای داعش و درمان مجروحان این گروهک در این کشور در چهارچوب قطعنامه شورای امنیت دیده می شود؟»
تامین مالی تروریسم، تاریخ دارد
همچنین گرد مولر وزیر توسعه آلمان روز چهارشنبه گذشته و به دنبال انتشار ویدیوی سربریدن خبرنگار آمریکایی به دست داعش، دولت قطر را متهم به تامین مالی این گروه تروریستی کرد.
مولر در گفت و گو با شبکه آلمانی « ZDF» تصریح کرد: داستان پول رسانی به داعش یا دیگر گروه های مسلح، غالبا تاریخی دارد و قطر از جمله طرف هایی است که انتظار می رود این گروه های تروریستی را تامین مالی کنند.
این اولین موضع گیری یک مقام اروپایی علیه کشوری است که همپیمان غرب به شمار می رود و در سال های اخیر عملا به پایگاه نظامی آمریکا در منطقه مبدل شده است.
دوگانگی سیاست های غرب، حتی در مبارزه با تروریسم
بعید است که غرب به این درک نرسیده باشد که تهدید واقعی از ناحیه گروه های تروریستی ریشه در باورهای تکفیری دارد، اما هر روز حامیان این نوع تفکر در برابر دوربین های تلویزیونی، با مقامات غربی دست می دهند، یادداشت تفاهم امضا می کنند و عکس های یادگاری می گیرند، اما چرا غربی ها که قلم های روانی در امضا و وضع تحریم علیه کشورهایی مانند ایران صرفا به علت مطالبه حقوق مسلمی مانند برخورداری از انرژی صلح آمیز هسته ای دارند، در برابر حامیان منطقه ای تروریسمی که تهدید اول امنیت جامعه جهانی و خطری مسلم برای امنیت و منافع ملی خود غربی هاست، چنین سکوت سنگین و سوال برانگیزی اختیار می کنند؟
واقعیت این است که علف هرز تروریسم، بدون آبشخور و توجه و مراقبت حامیان، سرنوشتی جز خشکیدن ندارد. این واقعیتی است که محافل غربی بارها از زبان نخبگان خود به سیاستمداران گوشزد کرده اند و از این رو، حتی برخورد کشورهای غربی به ویژه آمریکا در مبارزه با تهدید آشکاری مانند تروریسم نیز نمایانگر دوگانگی در سیاست های غرب است.
البته مدتی است که برخی نخبگان آمریکا بر تبیین ریشه های تروریسم در خاورمیانه متمرکز شده اند و اینکه این نگاه های آسیب شناسانه چه وقت و تا چه اندازه بتواند در سیاست خارجی آمریکا نمایان شود، نیازمند گذر زمان است.
آسیب شناسی فرید زکریا از روابط واشنگتن-ریاض
بازخوانی مقاله فرید زکریا، خبرنگار و تحلیلگر نظریه پرداز که از اساتید شناخته شده مسائل سیاست خارجی در آمریکا است، می تواند به درک علت کوتاهی غرب درباره درمان ریشه ای تروریسم کمک کند.
زکریا روز نهم آبان 1392 به دنبال تنش در روابط آمریکا و عربستان و ناخرسندی ریاض از عدم مداخله نظامی واشنگتن در سوریه و همچنین مذاکره هسته ای غرب با ایران، در نشریه تایم آمریکا نوشت: به ما گفته شده است که سیاست های آمریکا در خاورمیانه دچار شکست شده و بهترین مدرک آن عصبانیت عربستان است. دیک چنی، جان مک کین و لیندسی گراهام همگی زنگ هشدار را درباره عدم پذیرش کرسی شورای امنیت سازمان ملل توسط عربستان سعودی به صدا درآورده اند، اما هر فکری هم درباره چگونگی مدیریت منطقه توسط دولت اوباما داشته باشیم، یقینا می دانیم که نوع برداشت آل سعود، باید آخرین (کم اهمیت ترین) عامل تأثیرگذار در سیاست خارجی آمریکا باشد.
این نظریه پرداز آمریکایی افزود: اگر جایزه ای برای غیرمسؤولانه ترین سیاست خارجی وجود داشت حتما به عربستان سعودی اهداء می شد. این کشور، بیشترین مسؤولیت را در خیزش رادیکالیسم اسلامی و نظامی گری در جهان داشته است. در چهار دهه گذشته، ثروت نفتی هنگفت این کشور برای تضمین صادرات نسخه ای افراطی، نابردبار و خشن از اسلام که توسط روحانیون وهابی تبلیغ می شود، استفاده شده است.
اشاعه نفرت و تغذیه تکفیر
زکریا افزود: به هر کجا که در جهان بروید - از آلمان گرفته تا اندونزی - متوجه مراکزی اسلامی می شوید که توسط عربستان سعودی تأمین مالی می شوند و به اشاعه نفرت و نابردباری می پردازند. در سال 2007، استوارت لوی، یکی از مقامات وقت وزارت خزانه داری، به شبکه خبری ای بی سی اعلام کرد: اگر می توانستم تهیه پول از یک کشور را قطع کنم این کشور یقینا عربستان سعودی است. زمانی که مسیر این کمک های مالی با سند و مدارک اثبات می شود، مقامات سعودی اغلب ادعا می کنند که منشأ مبالغ مذکور، افراد حقیقی و بنیادها هستند و دولت هیچ کنترلی بر آنها ندارد، اما بسیاری از این بنیادها توسط دولت و یا اعضای خاندان سلطنتی تأسیس شده اند و هیچکدام نمی توانند در جهت خلاف منافع ملی عربستان حرکت کنند زیرا این کشور یک نظام سلطنتی مطلقه است.
در بخش دیگری از این مقاله آمده بود: اعتراضات سعودی ها به خط مشی دولت اوباما در قبال سوریه و ایران از نگرانی های بشردوستانه آنها درباره مردم این کشورها نشأت نمی گیرد. این اعتراضات، ریشه در ایدئولوژی فراگیر ضدشیعه دارند. ریاض مدت های مدید است که تمام فرقه ها و قرائت های دیگر از اسلام را کافر دانسته و در برابر سرکوب این گروه ها سکوت کرده است.
اگر غرب در مبارزه با تروریسم صادق باشد
فرهنگ سازی برای افزایش آگاهی افکار عمومی درباره ریشه های تفکری و ایدئولوژیک تروریسم به عنوان مبنایی اندیشه ای و روشنگرانه، مسئولیت نخبگان و سیاستمداران منطقه و جهان اسلام است، اما اگر غرب در مبارزه با تروریسم صادق باشد، باید اقدامات بلندمدت راهبردی را در همه زمینه ها برای نابودی تفکر تکفیری انجام دهد. از جمله این اقدامات، بریدن شاهرگ های تبلیغاتی تکفیری ها مانند شبکه های ماهواره ای، قطع منابع مالی آنها و مجازات دولت هایی است که از جریان های تکفیری حمایت می کنند.
تجربه نشان داده است که بریدن شاخ و برگ و حتی تنه های افراط گرایی و اقداماتی از قبیل کشتن نمادهای تفکر تروریستی مانند اسامه بن لادن و ... فقط می تواند جریان افراط گرایی را برای مدتی به تعویق اندازد و محدود کند.
شاید بزرگترین دستاورد غرب به سرکردگی آمریکا در سال های اخیر برای مبارزه با آتش زیر خاکستر تکفیر، شکار اسامه بن لادن رهبر القاعده بود که به نمایش تبلیغاتی گسترده ای مبدل شد و باراک اوباما رییس جمهور آمریکا توانست از این نمایش بیشترین استفاده را در راستای اهداف سیاسی ببرد، اما واقعیت این است که شخص اوباما و دموکرات های هم طیف او تنها استفاده کنندگان از این دستاورد بودند.
حتی ملت آمریکا را نیز نمی توان در این بازی منتفع دانست زیرا با وجود اینکه گفته می شد اسامه بن لادن دارای توان رهبری تاثیر گذار و شخصیتی کاریزماتیک در میان طرفدران خود بود، اما با مرگ او جریان تکفیر نه تنها از بین نرفت، بلکه انگیزه غربی ها برای مبارزه با این جریان تا حدودی تخلیه شد و برآیند آن، زنده ماندن این آتش زیر خاکستر در لایه های اجتماعی کشورهایی بود که همچنان از حامیان افراط گرایی در منطقه به شمار می روند.
در مبارزه با یک جریان تفکری ایدئولوژیک، سراغ گرفتن از افراد حامی یا سردمدار این نوع تفکر در واقع دنبال کردن آدرس غلط و پرداختن به ریش به جای ریشه است.
به گزارش جام جم، غرب به زعامت آمریکا هر چند سال یکبار با تروریسمی روبرو می شود که قبلا، خود حامی آن بوده و در مقاطعی با اهداف سیاسی به پرورش آن کمک کرده است، از القاعده اسامه بن لادن در افغانستان گرفته تا داعش ابوبکر البغدادی در عراق.
سناریوی استفاده از القاعده و فرع های آن داستانی طولانی دارد؛ تروریسمی که گاه سد مقابل رقبای واشنگتن مانند اتحاد جماهیر شوروی شد و در مقطعی دیگر دشمن شماره یک امنیت ملی آمریکا. یک روز، پیاده نظام غرب برای براندازی یک طرف متخاصم دیگر در سوریه، در راستای سیاست های صهیونیستی مخالف مقاومت و قدرت گیری کشورهای عربی و روزی دیگر، قاتل آمریکایی ها و باز هم در قصه ای تکراری، دشمن نشسته در صدر فهرست دشمنان تحت تعقیب واشنگتن.
با این وجود، ائتلاف هماهنگ با کشورهای قربانی یا در معرض تروریسم برای مبارزه با این گروه ها، ماهیتا لازم و شایسته اهتمام است، اما نیاز به راهبردی بلند مدت و تشریک مساعی صادقانه همه بازیگران با رویکرد درمانی ریشه ای و نه برای امتیازگیری و زدوبندهای سیاسی دارد؛ امری که سابقه غربی ها، خلاف آن را ثابت کرده است و واشنگتن با وجود آگاهی از حامیان مالی و ایدئولوژیک جریان تکفیر نه تنها با این پدیده تعاملی صادقانه نداشته بلکه همواره پشتیبان کشورهای حامی جریان تکفیر بوده است.
تشویق یا تنبیه؟
وقتی گفته می شود، دومین خبرنگار آمریکایی اسیر دست تروریست ها در سوریه با وساطت یکی از کشورهای منطقه آزاد شده است، این سوال نیز مطرح می شود که آیا این کشور لابی کننده برای آزاد کردن یک انسان از دست تروریست ها (صرف نظر از ملیت قربانی تروریسم) باید برای چنین اقدامی پاداش بگیرد یا به علت ارتباطی تا این حد محکم با تروریست ها تنبیه شود؟
جالبتر اینجاست که محکمترین روابط با گروه های تروریستی را در منطقه، نزدیکترین همپیمانان منطقه ای آمریکا دارند.
اگر غرب به ویژه آمریکا در ادعای خود برای مبارزه با تروریسم، صداقت داشته باشد، ابتدایی ترین اقدام مورد انتظار را باید در برخورد با حامیان تروریسم در منطقه و سازمان دهندگان آن مشاهده کرد.
فرش قرمز ترکیه برای داعش و تغافل آمریکا
این نکته ای است که وزیر خارجه سوریه با اشاره به مصاحبه هفته گذشته یکی از سرکردگان گروهک داعش با روزنامه واشنگتن پست گوشزد می کند.
ولید المعلم می گوید که عضو داعش، رابطه این گروهک با ترکیه را محکم توصیف کرد و این سوال جدی مطرح است که «آیا پهن کردن فرش قرمز در ترکیه برای داعش و درمان مجروحان این گروهک در این کشور در چهارچوب قطعنامه شورای امنیت دیده می شود؟»
تامین مالی تروریسم، تاریخ دارد
همچنین گرد مولر وزیر توسعه آلمان روز چهارشنبه گذشته و به دنبال انتشار ویدیوی سربریدن خبرنگار آمریکایی به دست داعش، دولت قطر را متهم به تامین مالی این گروه تروریستی کرد.
مولر در گفت و گو با شبکه آلمانی « ZDF» تصریح کرد: داستان پول رسانی به داعش یا دیگر گروه های مسلح، غالبا تاریخی دارد و قطر از جمله طرف هایی است که انتظار می رود این گروه های تروریستی را تامین مالی کنند.
این اولین موضع گیری یک مقام اروپایی علیه کشوری است که همپیمان غرب به شمار می رود و در سال های اخیر عملا به پایگاه نظامی آمریکا در منطقه مبدل شده است.
دوگانگی سیاست های غرب، حتی در مبارزه با تروریسم
بعید است که غرب به این درک نرسیده باشد که تهدید واقعی از ناحیه گروه های تروریستی ریشه در باورهای تکفیری دارد، اما هر روز حامیان این نوع تفکر در برابر دوربین های تلویزیونی، با مقامات غربی دست می دهند، یادداشت تفاهم امضا می کنند و عکس های یادگاری می گیرند، اما چرا غربی ها که قلم های روانی در امضا و وضع تحریم علیه کشورهایی مانند ایران صرفا به علت مطالبه حقوق مسلمی مانند برخورداری از انرژی صلح آمیز هسته ای دارند، در برابر حامیان منطقه ای تروریسمی که تهدید اول امنیت جامعه جهانی و خطری مسلم برای امنیت و منافع ملی خود غربی هاست، چنین سکوت سنگین و سوال برانگیزی اختیار می کنند؟
واقعیت این است که علف هرز تروریسم، بدون آبشخور و توجه و مراقبت حامیان، سرنوشتی جز خشکیدن ندارد. این واقعیتی است که محافل غربی بارها از زبان نخبگان خود به سیاستمداران گوشزد کرده اند و از این رو، حتی برخورد کشورهای غربی به ویژه آمریکا در مبارزه با تهدید آشکاری مانند تروریسم نیز نمایانگر دوگانگی در سیاست های غرب است.
البته مدتی است که برخی نخبگان آمریکا بر تبیین ریشه های تروریسم در خاورمیانه متمرکز شده اند و اینکه این نگاه های آسیب شناسانه چه وقت و تا چه اندازه بتواند در سیاست خارجی آمریکا نمایان شود، نیازمند گذر زمان است.
آسیب شناسی فرید زکریا از روابط واشنگتن-ریاض
بازخوانی مقاله فرید زکریا، خبرنگار و تحلیلگر نظریه پرداز که از اساتید شناخته شده مسائل سیاست خارجی در آمریکا است، می تواند به درک علت کوتاهی غرب درباره درمان ریشه ای تروریسم کمک کند.
زکریا روز نهم آبان 1392 به دنبال تنش در روابط آمریکا و عربستان و ناخرسندی ریاض از عدم مداخله نظامی واشنگتن در سوریه و همچنین مذاکره هسته ای غرب با ایران، در نشریه تایم آمریکا نوشت: به ما گفته شده است که سیاست های آمریکا در خاورمیانه دچار شکست شده و بهترین مدرک آن عصبانیت عربستان است. دیک چنی، جان مک کین و لیندسی گراهام همگی زنگ هشدار را درباره عدم پذیرش کرسی شورای امنیت سازمان ملل توسط عربستان سعودی به صدا درآورده اند، اما هر فکری هم درباره چگونگی مدیریت منطقه توسط دولت اوباما داشته باشیم، یقینا می دانیم که نوع برداشت آل سعود، باید آخرین (کم اهمیت ترین) عامل تأثیرگذار در سیاست خارجی آمریکا باشد.
این نظریه پرداز آمریکایی افزود: اگر جایزه ای برای غیرمسؤولانه ترین سیاست خارجی وجود داشت حتما به عربستان سعودی اهداء می شد. این کشور، بیشترین مسؤولیت را در خیزش رادیکالیسم اسلامی و نظامی گری در جهان داشته است. در چهار دهه گذشته، ثروت نفتی هنگفت این کشور برای تضمین صادرات نسخه ای افراطی، نابردبار و خشن از اسلام که توسط روحانیون وهابی تبلیغ می شود، استفاده شده است.
اشاعه نفرت و تغذیه تکفیر
زکریا افزود: به هر کجا که در جهان بروید - از آلمان گرفته تا اندونزی - متوجه مراکزی اسلامی می شوید که توسط عربستان سعودی تأمین مالی می شوند و به اشاعه نفرت و نابردباری می پردازند. در سال 2007، استوارت لوی، یکی از مقامات وقت وزارت خزانه داری، به شبکه خبری ای بی سی اعلام کرد: اگر می توانستم تهیه پول از یک کشور را قطع کنم این کشور یقینا عربستان سعودی است. زمانی که مسیر این کمک های مالی با سند و مدارک اثبات می شود، مقامات سعودی اغلب ادعا می کنند که منشأ مبالغ مذکور، افراد حقیقی و بنیادها هستند و دولت هیچ کنترلی بر آنها ندارد، اما بسیاری از این بنیادها توسط دولت و یا اعضای خاندان سلطنتی تأسیس شده اند و هیچکدام نمی توانند در جهت خلاف منافع ملی عربستان حرکت کنند زیرا این کشور یک نظام سلطنتی مطلقه است.
در بخش دیگری از این مقاله آمده بود: اعتراضات سعودی ها به خط مشی دولت اوباما در قبال سوریه و ایران از نگرانی های بشردوستانه آنها درباره مردم این کشورها نشأت نمی گیرد. این اعتراضات، ریشه در ایدئولوژی فراگیر ضدشیعه دارند. ریاض مدت های مدید است که تمام فرقه ها و قرائت های دیگر از اسلام را کافر دانسته و در برابر سرکوب این گروه ها سکوت کرده است.
اگر غرب در مبارزه با تروریسم صادق باشد
فرهنگ سازی برای افزایش آگاهی افکار عمومی درباره ریشه های تفکری و ایدئولوژیک تروریسم به عنوان مبنایی اندیشه ای و روشنگرانه، مسئولیت نخبگان و سیاستمداران منطقه و جهان اسلام است، اما اگر غرب در مبارزه با تروریسم صادق باشد، باید اقدامات بلندمدت راهبردی را در همه زمینه ها برای نابودی تفکر تکفیری انجام دهد. از جمله این اقدامات، بریدن شاهرگ های تبلیغاتی تکفیری ها مانند شبکه های ماهواره ای، قطع منابع مالی آنها و مجازات دولت هایی است که از جریان های تکفیری حمایت می کنند.
تجربه نشان داده است که بریدن شاخ و برگ و حتی تنه های افراط گرایی و اقداماتی از قبیل کشتن نمادهای تفکر تروریستی مانند اسامه بن لادن و ... فقط می تواند جریان افراط گرایی را برای مدتی به تعویق اندازد و محدود کند.
شاید بزرگترین دستاورد غرب به سرکردگی آمریکا در سال های اخیر برای مبارزه با آتش زیر خاکستر تکفیر، شکار اسامه بن لادن رهبر القاعده بود که به نمایش تبلیغاتی گسترده ای مبدل شد و باراک اوباما رییس جمهور آمریکا توانست از این نمایش بیشترین استفاده را در راستای اهداف سیاسی ببرد، اما واقعیت این است که شخص اوباما و دموکرات های هم طیف او تنها استفاده کنندگان از این دستاورد بودند.
حتی ملت آمریکا را نیز نمی توان در این بازی منتفع دانست زیرا با وجود اینکه گفته می شد اسامه بن لادن دارای توان رهبری تاثیر گذار و شخصیتی کاریزماتیک در میان طرفدران خود بود، اما با مرگ او جریان تکفیر نه تنها از بین نرفت، بلکه انگیزه غربی ها برای مبارزه با این جریان تا حدودی تخلیه شد و برآیند آن، زنده ماندن این آتش زیر خاکستر در لایه های اجتماعی کشورهایی بود که همچنان از حامیان افراط گرایی در منطقه به شمار می روند.
در مبارزه با یک جریان تفکری ایدئولوژیک، سراغ گرفتن از افراد حامی یا سردمدار این نوع تفکر در واقع دنبال کردن آدرس غلط و پرداختن به ریش به جای ریشه است.
گزارش خطا
احسنت
آخرین اخبار