حجت الاسلام زائری سخنرانی کرد

مراسم چهل و نهمین سالگرد درگذشت جلال‌آل احمد برای نخستین بار پس از درگذشت او عصر روز گذشته در منزل شخصی‌او و سیمین دانشور که این روزها مبدل به خانه موزه جلال و سیمین شده است، برگزار شد.
کد خبر: ۱۹۹۲۹۹
تاریخ انتشار: ۱۷ شهريور ۱۳۹۷ - ۱۸:۴۹
به گزارش صدای ایران از مهر، مراسم چهل و نهمین سالگرد درگذشت جلال‌آل احمد برای نخستین بار پس از درگذشت او عصر روز گذشته در منزل شخصی‌او و سیمین دانشور که این روزها مبدل به خانه موزه جلال و سیمین شده است، برگزار شد. در این مراسم محمدرضا کائینی پژوهشگر و روزنامه‌نگار در سخنانی اظهار داشت: آل‌احمد بیش از سایر روشنفکران هم عصر خود به خود تخریبی می‌پرداخت. او خودش پیش از آنکه دیگران نقدش کنند خود را نقد می‌کرد. این روزها البته می‌شنویم که برخی می‌گویند آل احمد هویت فکری منسجم نداشته است که به نظر من نشان می‌دهد آل احمد را هنوز به درستی نمی‌شناسند. او در نوجوانی وارد حزب توده شد اما بلافاصله وقتی متوجه شد این حزب به روزپرستی و نه خدمت به ایرانی مایل است از آنها منفک شده و وارد حزب زحمتکشان می‌شود. اما در آنجا هم بقایی را در راستای رسیدن به مطامع شخصی‌ می‌یابد و بنابراین بلافاصله به نیروی سومی می‌پیوندد و پس از ۲۸ مرداد به نوعی خوداتکایی می‌رسد. در واقع نوشتن آثاری چون غرب‌زدگی، خسی در میقات و ... نشان می‌دهد سیر تفکر آل احمد در طول عمرش روشن و هدفمند است و او به درستی وپس از تجربیات زیاد به جایی رسید که انتهای زندگی او بود.

چرا آل احمد به مذهب رجعت کرد

در ادامه مراسم و پس از سخنرانی کوتاه ویکتوریا دانشور، سید عبدالله انوار از پژوهشگران برجسته کشور به سخنرانی درباره آل احمد پرداخت و گفت: من و جلال ۷۶ سال پیش در مهر ۱۳۲۲ وارد دانشسرای عالی شدیم. من ریاضی می‌خواندم و آل‌احمد ادبیات. آن زمان در دانشکده یک انجمن ادبی داشتیم که من مهملاتی که به اسم شعر می‌سرودم را در آنجا قرائت می‌کردم. جلال هم تازه دست به قلم شده بود و به جلسات ما می‌آمد. در چنین فضایی نوشته‌ها و داستان‌های کوچکش نوشته شد و کم‌کم ترقی کرد تا اینکه وارد حزب توده شد.

انوار ادامه داد: حزب توده در آن سال‌ها حزبی بود که تمام تیپ‌های فکری فهمیده جامعه وارد آن شدند. یام هست دو استادمان به نام‌های نورایی و محمود سنایی بسیار تأکید داستند که کارمان را آنجا ادامه دهیم. اما متأسفانه طبق رویکردی که حزب پیدا کرد و در واقع استالین داشت، کمونیسم نه تنها در آن زمان که همین حالا هم در حال حاضر در دنیا یادآور تنفر است و مترادف با ‌آدم‌کشی است.

انوار در ادامه به ماجرای خانه جلال آل احمد اشاره کرد و گفت: سال ۱۳۳۰ که سیمین‌خانم از آمریکا بورس دریافت کرد و رفت، جلال خانه‌ای نداشت در پی خانه می‌گشت، من آپارتمانی داشتم در مجاورت خانه خودم که به آل احمد دادم تا آن سکنی بگزیند و اینگونه شد که ما همسایه جلال شدیم. پس از سال‌ها که سیمین‌خانم قصد بازگشت به کشور را داشت جلال قصد کرده بود تا پیش از بازگشت سیمین خانه‌ای بسازد. زمینی که در حال حاضر خانه جلال و سیمین است، وقفی است. می‌گفت اینجا را میان معلمان تقسیم کردند و من هم گرفتم. من در آن زمان ۳ هزار تومان به واسطه کارکردنم، پس‌انداز کردم که به جلال دادم تا اینجا را بسازد. رفیق مهندسی داشتم به نام مهندس طرفه که برای ساخت اینجا تمام حساب و کتاب‌ها حتی مزد کارگر را او حساب و کتاب کرد. مجموعاً ۴۵۰۰ تومان می‌شد. باقی را هم آل احمد جور کرد و خانه را ساخت. این خانه خیلی در جوانی به ما خدمت کرد چرا که پس از ۲۸ مرداد وقتی همه ما به لحاظ روحی مشکلاتی داشتیم با خلیل ملکی اینجا می‌آمدیم و تا صبح و بحث می‌کردیم.

انوار در ادامه گفت: برخی فکر می‌کنند غرب‌زدگی جلال خواننده‌هایش را از او دور کرده و می‌کند اما به واقع کسی مثل او نتوانست در جریانات سیاسی وارد شود و خوب بماند. او می گفت قالب ایرانی‌ها را می‌شناسم می‌گفت تا وقتی پول‌پرستی و جاه‌طلبی وجود دارد محال است مرد سیاسی در آنها پدید آید که دست و دلش در برابر پول و پست نلرزد. می‌گفت باید دنبال یک اخلاق نو رفت.

انوار در پایان سخنان خود به باورهای مشهد هم اشاره کرد و گفت:جلال می‌گفت باید بازگشت به مذهب داشته باشیم ... برای اینکه بتوان در مقابل فقر ایستاد نیاز به یک نیروی مذهبی است و تا این نیرو نباشد ما در ذات باقی می‌مانیم.

رازهای خانه آل احمد و دانشور

در ادامه محمدحسین دانایی‌فر خواهرزاده جلال و شمس آل‌احمد در سخنانی توضیح داد: انگیزه جلال و سیمین برای آمدن به این خانه وجود نیما یوشیج در مجاورت آن بود با ساخت اینجا اولین خانه ملکی آنها برپا می‌شود و از اجاره نشینی رها می‌شوند. اینجا جایی است که در اول اردیبهشت سال ۱۳۴۷ عده‌ای از نویسندگان، مترجمان، شاعران و روزنامه‌نگاران اساسنامه و مرامنامه اولین تشکل صنفی اهل قلم با عنوان کانون نویسندگان ایران را نوشتند. اهمیت این خانه همین قدر است که جمال‌زاده در نامه به مصطفی زمانی‌نیا ویراستار جلال آل احمد می‌نویسد خانه جلال در تهیه کردن زمینه برای قیام ملی سهم بسزایی داشت؛

وی در پایان سخنان خود راز نهفته در این خانه را بزرگ شدن آدم‌ها نامید و گفت: ما راز این خانه و امثال این خانه را راز بزرگ شدن این شخصیت‌ها می‌دانیم و در پی آنیم سرنخی بیابیم و از شیوه بزرگ شدنشان را بیاموزیم.

یک حکایت از رابطه طالقانی و آل احمد

سیدمهدی طالقانی پسرعموی جلال و شمس آل احمد نیز در سخنانی کوتاه گفت: من دو بار جلال آل احمد را دیدم یک بار زمانی که منزل پدرم آمدند تا ایشان را به اسالم ببرند. می‌گفتند که هوای خوبی دارد و می‌شود از تهران به آنجا فرار کرد. اما مرحوم پدرم نپذیرفت و نرفت. یکبار هم مرحوم طالقانی تازه از زندان آزاد شده بودند و دوستان معمم ایشان به همراه جلال به منزل ما ‌آمدند. یکی از آقایان حاضر شروع به تمجید از جلال کرد که آقای طالقانی فرمودند بس کن این تهمت‌ها اصلا به ایشان نمی‌چسبد. سیمین خانم را هم اولین بار در بیمارستان پارس ملاقات کردم که به دلیل بیماری بستری بودند پس از این دیدار پایمان به خانه ایشان باز شد و ده روز یکبار سری به او می‌زدیم. ما از این خانه خاطراتی داریم چرا که مرحوم پدرم بارها به خانه سیمین و جلال آمده بودند.

وی همچنین گفت: جلال خانواده مذهبی و تندی داشت و شاید به دلیل فشارهای تند خانواده بود که جذب احزاب شد.

در جلال متوقف نشویم

در ادامه مراسم حجت‌الاسلام زائری نیز در سخنانی گفت: هر کسی ممکن است از زاویه‌ای دلبسته جلال باشد ولی من از این منظر دوستش دارم که با خودش روراست بود. برای من این مساله مهم است. این چیزی است که ما امروز به آن احتیاج زیادی داریم آن هم در روزگاری که به هم دروغ می‌گوییم و فضای ریا و شعار برپاست. در روزگاری که مجال خود بودن برای افراد کمتر پیش می‌آید روراست بودن با خود اهمیت دارد و پیدا کردن فردی که خودش باشد سخت است.

زائری در بخش دیگری از سخنان خود گفت: اینکه این خانه زمانی می‌توانست موزه شود که مرحوم سیمین دانشور زنده بود گفت: می‌شد این خانه را زمانی تبدیل به موزه کرد که سیمین باشد و از آن لذت ببرد. ارزش این مسائل زمانی مشخص می‌شود که خود فرد حاضر باشد و ببیند از او قدرشناسی می‌شود.

وی در ادامه با اینکه با وجود علاقه زیادش به آل احمد مرید و عبد او نیست، گفت: یادمان نرود دلبستگی‌ها نباید ما را به تعبد بکشاند انسان عاقل و سلیم جز در برابر خدا و معصومین نباید متعبد باشد. شاید جلال اگر زنده بود نسبت به کارهای خود بازنگری می‌کرد متأسفانه خطری که امروز ما را تهدید می‌کند این است که همه یکجانبه نگاه می کنند مثلا وقتی جریان روشنفکری می‌خواهد از ادبیات حرف بزند این سو را نمی‌بیند و بالعکس آن هم صادق است. جلال بسیار بزرگ است اما بزرگتر از جلال فهم اوست، درخشان‌تر از جلال ذوق ماست، قرار نیست در جلال متوقف شویم ولی به احترامش می‌ایستیم.

هرمز همایون‌پور از روزنامه‌نگاران پیشکسوت معاصر نیز در این مراسم در سخنانی عنوان کرد: ما باید هر شخص یا واقعه‌ای را در زمان خودش بررسی کنیم، جلال با آن سبک نویسندگی خاص خودش توانست به جایگاه فعلی برسد. ممکن است خیلی‌ها از نتیجه امروزی انقلاب راضی نباشند اما دلیلی که جلال و مرحوم شریعتی در این انقلاب و شوراندن جوانان در آن نقش داشتند هیچ تحلیل‌گر اجتماعی نباید در آن تردید کند، ما نباید با احساسات مسائل روز را تحلیل کنیم.
پربیننده ترین ها